شهرستان اسدآباد یکی از شهرستان های استان همدان است که در حدود پنجاه کیلومتری غرب همدان در دامنه گردنه مشهور اسدآباد قرار دارد . اسدآباد شهری است باستانی که در قدیم نام آن آدراپانا یا ادربنه کهن بوده که «ایزو دور خاراکی» در کتاب خود موسوم به راهنامه پارتی از آن نام برده است. مورخان از اسدآباد به نام شهری پر جمعیت نام بردهاند. بنا به گفته جغرافیانویسان اسلامی، اسدآباد دارای مسجد جامع و بازارهای آباد و اطرافش حاصلخیز بوده است. از تاریخ پیش از اسلام اسدآباد، اطلاعات کافی در دست نیست. بعد از غلبه لشگر اسلام بر یزدگرد سوم، اهالی شهر تسلیم نشدند و بعد از مقاومت زیاد متواری گردیدند. در نتیجه شهر سقوط کرد و روبه ویرانی نهاد. دیری نگذشت که به فرمان سعد وقاص تقریباً در محل امروزی، شهر جدیدی به نام سعدآباد، بنا شد که همین اسدآباد کنونی است.
دسته: دخترانه
دختران از کنکور غول نسازند
یکی از اخلاقهای عجیب ما ایرانیها این است که تا یک مدت از افتخارآفرینی یک هموطنمان میگذرد، دیگر فراموشش می کنیم. حتی اگر این هموطن حسین رضازاده قهرمان جهان باشد. رتبهای اول کنکور که دیگر جای خود دارد. اگر جستجویی در اینترنت در مورد گفتگو با رتبههای برتر کنکور انجام دهید میبینید که تمام این مصاحبهها برای شهریورماه است و دیگر تمام. نه کسی از آنها سراغی میگیرد و نه اصلا کسی آنها را به یاد میآورد. انگار نه انگار که تا همین چند ماه پیش تلویزیون و مطبوعات و اینترنت مملو از گفتگوهای این نخبگان کشور بود.
تصمیم گرفتیم پس از گذشت یک ترم به سراغ غزاله شجاعطلب، نفر اول کنکور سراسری در رشتهی تجربی برویم و بعد از گذشت ششماه، حرفها و ناگفتههای او را بشنویم. غزاله بسیار دوست داشتنی و خوشصحبت است. صمیمی است و نگاه مهربانی دارد. همینها سبب میشود که در همان آغاز مصاحبه خجالت را کنار بگذارم و غزاله را با نام کوچکش صدا بزنم. هر چه باشد دارد با یک نشریهی دخترانه گفتگو میکند.
یوزارسیف ما کجاست؟
چند روزیه که برمیگردم و به پشت سرم نگاه میکنم تا ببینم چه کار کردم و چه کاری رو باید بکنم.
به چند تا از جمعههای قبلم نگاه کردم؛ میدونید چه جوری گذشتن؟
آخ جون فردا جمعهاس! میتونم تا ظهر بخوابم.
ایول! فردا دانشگاه مانشگاه تعطیل.
هوررررا! فردا نماز جماعت ظهر و عصر هم تعطیله.
یوووووووووووهو! فردا همهی فامیل و تقی و نقی و عباسعلی -ببخشید منظورم زهرا و مریم و فاطمه بود- و خلاصه همه کور کچلها خونهی باباجون جمعاند.
ادایش را در بیاورید، خود به خود عادت می شود!
همیشه، وقتی دارم تو خیابون راه میرم یا از تو ماشین بیرون رو نگاه میکنم، موشکافانه به رفتار مردم دقت میکنم. همیشه هم بیشتر حواسم به آدمهایی جمع هست که عجله دارند یا با نگرانی به ساعتشون نگاه میکنند. اینجور آدمها همیشه برام انسانهای شریف و بزرگی هستند که دوست ندارند زمان رو مفت و مجانی از دست بدهند.
یک مدتی به تقلید از اون آدمها، من هم تو خیابون تند تند راه میرفتم و گاهی هم به ساعتم نگاه میکردم و سعی میکردم حتی اگر اینطور نبود ادای آدمهایی رو دربیارم که عجله دارند!
نباید بگذاریم ناراحتی ها کوه شوند!
«به جای صحبت کردن در یک جو آرام و توام با احترام درمورد مشکلات، برخی افراد سعی میکنند هیچچیز درمورد مشکلات و دلیل ناراحتی خود به طرف مقابل نگویند و بعد آن را یکباره به صورت عصبانیتی وحشتناک بیرون میدهند. این روش معمولاً استرس بیشتری برای هر دو طرف ایجاد میکند چون با انفجار عصبانیت، تنش، خشم و مشاجره بیشتری بین دو نفر ایجاد خواهد شد. پس بهتر این است که به راحتی و با آرامش خاطر درمورد مشکلات خود با هم بحث کنید.»
شاید اگر حتی برای خودتان پیش نیامده باشد، در فیلمها و سریالها دیدهاید که مثلا دو دوست بعضی رفتارها را در یکدیگر مشاهده میکنند ولی به او نه تذکر میدهند و نه دوستانه او را متوجه میسازند که این رفتار تو روی من تاثیر بدی دارد و من ناراحت میشوم.
قلب ما، باند فرودگاه تو
همیشه دلم میخواست از قدیما بدونم ازشاه ،از مردم ،از شعارهاشون ،از امام و اینکه چرا مردم اینقدر امام رو دوست دارن ولی هیچ وقت اون جوابی رو که دلم میخواست بدست نیاوردم تا اینکه توی این روزها که با این موضوع بی ربط هم نیست به دنبال جواب سوالهام گشتم:
از شعارها شروع کردم و هرکسی رو هرجایی که میدیدم با اجازه وارد خلوتش میشدم و میخواستم که از زمان انقلاب و قبل از اون، شعارهایی که میداده یا میشنیده رو بهم بگه.
دل تنگ
یک کوله پشتی کم دارم. یک کوله پشتی که آن را پر از ملزوماتم بکنم و از این شهر غریب بروم. انگار دلم وسعت خودش را فراموش کرده است. چقدر دلم برای روزهایی که رمضان و شعبان را مثل هم نمیدیدم تنگ شده است. چقدر هوای کودکیهایم را کردهام.
ملزوماتم لبخند است و دوست داشتن و عشق ورزیدن. و «یا علی» در هر قدم اولین لازم است.
دلم هیچ نمیخواهد؛ غیر از بی ریا بودن کودکیهایم را…
حضور دختران در همایش دوم خرداد ۲
۹۰درصد دختران فراری مرتکب انواع بزه و جرایم میشوند
یکی از قضات دیوان عالی کشور اعلام کرد: ۹۰ درصد از دختران فراری بعد از ترک خانه متاسفانه مرتکب انواع بزه و جرایم می شوند لذا تحت پوشش قراردادن دختران فراری از سوی دولت نقش مهمی در پیشگیری از وقوع جرایم دارد.
دکتر علیزاده، با اشاره به اینکه یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی که دختران و زنان را تهدید می کند، فرار از خانه است، گفت: عوامل متعددی در این خصوص نقش دارند که شاخص ترین آن خانواده، اقتصاد و سطح فرهنگ است.
وی با اظهار اینکه درگیری های خانوادگی به خصوص در میان والدین و همچنین متشنج بودن محیط خانواده زمینه فرار از خانه را مهیا می سازد، افزود: در بررسی به عمل آمده بیشترین عامل فرار از خانه ناشی از ناآرامی های خانوادگی بوده است.
چت با خودم
خیلی دلم برای خودم تنگ شده بود، مثل خیلی وقتا! خیلی دوست داشتم با خودم حرف بزنم اما نمیدونستم چطوری؛ تا اینکه یه بار که مسنجرم باز بود، شروع کردم برای آیدی (ID) دیگهای که داشتم، درد دل کردن:
– همه هستیمن، خوبی؟ زندگی خوش میگذره؟ نذار اینقدر شیطون اذیتت کنه! گل من، همه زندگی من! خدا هست، خودش قول داده که کمکت کنه، طیبه! از همه کس و همه چیز بیشتر دوستت دارم. ادامه چت با خودم
مردها گرگ نیستند
صحبتهای خانم ناظم، معلم پرورشی و گهگاه مدیر هیچوقت عوض نمیشد. ما قد میکشیدیم، مدرسهمان عوض میشد اما صحبتهای سرصفی همانها بودند. انگار تنها تغییر، لحن صدا و تغییر چهرهی گویندهی آنها و از این دست مسائل بود. اما اصل مطلب هیچگاه تغییر نمیکرد. که تمام پسرهای توی خیابان گرگاند! که ما گوسفندانی هستیم که باید از سایههای گرگها هم فراری باشیم. که آتش و پنبه، که دود میشویم.
باور میکردیم و لابهلای همین باورها بود که سایهی تمام گرگ ها را با تیر می زدیم. که زندگیمان عرصهی نبرد با آنها شد انگار، تا مبادا دود شویم.
بزرگ شدیم، آنقدری که باور کنیم کتابها راست می گویند، روابط همکار و همکلاسی و … ها هم وجود دارد. پسرها گرگ نبودهاند. آنها هم انسانند. آدمهایی شبیه ما که رسالتشان فریفتن ما نیست، نمیخواهند ما را دود کنند، آنها هم احساس دارند.
دختران ایرانی ورزش را فراموش نکنند
فروتن و مهربان مثل همهی ورزشکاران، نجیب و پاک مثل تمام زنان ایرانی، زمانی که از او خواستم وقتی را برای یک گفتگوی دوستانه به من بدهد با خوشرویی دعوت مرا پذیرفت و با صبر وحوصله به تمام سؤالات من پاسخ داد. این بانوی خوشخلق و دوستداشتنی کسی نیست جز «سیده ستاره موسوی» قهرمان رشته کاراته، شما را دعوت به خواندن این گفتگوی صمیمی میکنم: