موردِ»پسند»

[ms 0]

سید رضا میرکریمی در تازه‌ترین اثرش؛ یه حبه قند، به روایتی ناب و ملموس از زندگی ایرانی دست پیدا کرده. این فیلم در اصل برشی از چند شبانه‌روزِ یک خانواده‌ی سنتی ست. قصه‌ای که به دلیل داشتن قاب‌بندی های روان و میزانسن‌های هارمونیک و در عین حال بی‌تکلف، مخاطب را به دور از هرگونه سردرگمی، به نوعی آرامش دعوت می‌کند. آرامشی که هر کدام از ما به شکلی آن را در گنجه‌ی خاطراتی از خانه‌های مادربزرگهای‌مان به یاد داریم. آرامشی که چه در ساحت شادیِ روایت، یعنی مقدمات جشن و مراسم عقدکنان، و چه در روی دیگر سکه، که همانا غمِ از دست دادن عزیزی می‌باشد، چونان خلسه‌ای لذت‌بخش، مخاطب را در می‌نوردد.

هر چند نقدهایی کم و بیش بر حق، بر این اثر وارد است و از آن جمله نداشتن قصه‌ی درگیرکننده، بیشتر مورد انتقاد ست، اما کمی بی‌انصافی ست اگر بگوییم «یه حبه قند» همانند یک تابلو تنها و تنها نقش و نگاری زیباست و بی‌محتوا. میر کریمی در این اثر اخلاق ایرانی را به رخ ما می‌کشد. چنانکه خود نیز اذعان دارد: «زمانی فکرمی‌کردم که «ایمان»مقدم‌تر ازهرچیزی است ودغدغه‌ی اصلی‌ام بود ولی حالا به این نتیجه رسیدم که «اخلاق» ازآنهم مهم‌تراست. با یک نگاه به بت‌پرستان زمان حضرت محمد(ص) می‌توان پی برد که آنها دارای ایمان بودند اما اخلاق نداشتند ولی با تلاش‌های پیامبر وبرای یافتن خدای حقیقی «اخلاق»را هم به ایمان خود افزودند.» همانطور که نبی مکرم اسلام هم هدف از برانگیخته‌شدنش را به تمامیت رساندن مکارم اخلاق می‌شمارد.

[ms 1]

شاید در این اثر اخلاقی، سمبل کامل و نمونه‌ی عالی، همان «پسند»، با بازی نگار جواهریان باشد. پیش از این نیز میرکریمی نشان داده بود که دختر پاک ایرانی را به خوبی می‌تواند نمایش دهد. مثلا خانم دکتر در فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک»؛ که به مثابه پیغامبری در میانه‌ی راه به داد نقش اول فیلم می‌رسد و به نوعی او را نه تنها درمان جسمی که درمان روحی می‌کند و نه فقط مسیر رسیدن به پسرش، که سلوک به خدا را نیز نمایان، همانجا که به ساده‌ترین شکل ممکن راجع به خدا حرف می‌زند. همین سادگی، در اثر قبلی کارگردان، یعنی فیلم «به همین سادگی» نیز دیده می‌شود. فیلمی که در آن هم نقش اول، یک زن است. اما اینبار موردِ پسند عیان‌تر از قبل به این پاکی و سادگی اشاره دارد. پاکی و سادگی که بین هیاهوهای خود ساخته‌مان دارد فراموش می‌شود، یا ما خود در حال فراموش کردنش هستیم.

قبل از همه‌ی اهل خانه از خواب برمی‌خیزد. حتی قبل از مردهای خانه که علی‌الظاهر وظیفه‌ی تهیه‌ی نان صبحانه را به عهده دارند. انگار نه انگار دیشب عقدکنانش بوده، انگار نه انگار تازه‌عروس است، انگار… می‌نشیند کنار دایی، سنگ صبورش می‌شود، حتی برای درد دل هایی که شاید از نظر من و توی «من و تو» دیده و امروزی، درد دل نیست، نق‌زدن پیرمردی پا به سن گذاشته است، گلایه‌ی بی‌مورد است از خانه‌ی رو به ویرانی و اهل خانه‌ی (شاید) نا اهلش که حتی نان تازه هم نمی‌خرند، ناله‌ی بی‌گاه است از رادیویی که بی‌موقع خراب شده… اما او گوش میدهد، خوب گوش می‌دهد و لبخند می‌زند. حوصله می‌کند و می‌رود برای دایی پیرش نان، داغ کند.

ته تغاری‌ست، اما بزرگ است، بزرگتر از آنکه هر روز از هر رسانه‌ای به ما نشانش می‌دهند. آخر این مورد خاص است. این مورد اصیل است. این مورد اصیلِ ایرانی‌ست. این مورد، موردِ «پسند» است.

موردِ پسند، دست‌نیافتنی نیست. همین نزدیکی‌ست. بین ماست. و این باورپذیر بودنش است که ما را مجذوب می‌کند. او هم مثل ما دغدغه‌های ساده دارد. همانطور که پاک است و ایمانش دوست داشتنی، همانقدر هم ممکن است بین دو عشق سنتی و مدرن تردید کند.

برخلاف تمام دخترکان رنگارنگی که سال‌هاست در گرانیگاه مثلث‌های عشقی به خوردِ چشم‌مان داده‌اند، و بهمان قبولانده‌اند که جامعه‌مان این رنگی‌ست.

مثل ما می‌خندد، مثل ما گریه می‌کند، مثل ما شاد می‌شود، اما مثل فیلم‌هایی که ما دیده‌ایم به واسطه‌ی ازدواج با پسری در امریکا، خودش را گم نمی‌کند، غرق نمی‌شود، دچار غرور نمی‌شود؛ بلکه خیلی ساده همان شب زن‌دایی پیرش را که ناتوان است به حمام می‌برد.

در کل اگر بخواهم امتیاز مثبتی برای این فیلم قایل شوم، قبل از هر چیز آن امتیاز را به سادگی و محسوس‌بودن توأمان دختر ایرانیِ نمایش داده شده در آن می‌دهم و امید دارم هم موردِ پسند این حکایت موردِ منحصر به فرد نباشد و از پرده‌ی نقره‌ای، بیش از پیش به خانواده‌ها، جامعه و اقشار اجتماع‌مان نفوذ کند، و هم خداوند چشمانی از جنس چشمان سید رضای میرکریمی به صاحبان هنر کشورمان عطا کند که این موارد را دقیق‌تر و بهتر ببینند و نشان‌مان دهند، تا نشان را گم نکنیم.

ما باید افتخار کنیم که جزو زنان مسلمان هستیم

[ms 0]

موضوع اصلی تحصیلات‌ وی ، «انسان‌شناسی» در دانشگاه پادجاجران باندونگ‌ست. اما در طول دوران کاری‌اش روابط عمومی، ارتباطات و بازاریابی را تجربه کرده و آموخته است. او متاهل است و به سه زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسوی مسلط. اولین شغل‌ او بازاریابی فروش خطوط هوائی شرکت لوفتانزا برای هفت سال بوده و پس از آن برای دو سال کارمند یک شرکت تبلیغاتی به نام  DMB&B گشته و سپس در شرکت DaimlerChrysler مرسدس بنز اندونزی برای چهار سال مشغول به کار شد، اما گویا همۀ این سابقۀ حرفه‌ای وی را قانع نکرده، این روزها سه سالی است که او به عنوان معلم دینی در مقطع دبستان به تدریس مشغول است.

گویا فعالیت فرهنگی نیز روح ئه‌ما راشمن را پوشش نداده و دغدغه‌های اسلامی و انسانی وی را بر آن داشته که در کاروان آسیائی شکست حصر غزه نیز حضور داشته باشد، در مسیر این کاروان وی یک هفته‌ای به شهرهای مختلف ایران سفر کرده و اخیرا نیز برای شرکت در پنجمین جشنوارۀ رسانه‌های دیجیتال در ایران شرکت جسته است. در حال حاضر به تدریس داوطلبانه و همچنین به فعالیتهای اجتماعی دیگر و نیز ترجمۀ سایت مسلمان al-islam.org می‌پردازد و پیگیر سمینارهای مختلفی است که در کشورهای اسلامی در خصوص نقش اسلام در جوامع برگزار می‌گردد.

وی تبادل دانش با زنان و کودکان خارج از شهرها را برای تقویت شخصیت امت اسلامی ضروری دانسته و بدان می‌پردازد و در این راه ضمن همکاری با مؤسسۀ اهل‌البیت اندونزی در بخش «آموزش پرورش شخصیت» به سوی اهداف خود در پیش است. گفتگوی اختصاصی چارقد با بانوی فعال اندونزی را می‌خوانیم.

 

توضیحی درمورد فعالیت‌های سایت مسلمانان می‌دهید؟

چند ماه پیش یک سایت اسلامی به نشانی al-islam.org (پروژۀ کتابخانۀ دیجیتال اهل البیت) که به زبانهای مختلفی در خصوص مکتب جعفری در دسترس است، از من خواست که امکان عضویت افتخاری آنان برای ترجمۀ برگه‌های اطلاع‌رسانی آنان به زبان خود را داشته باشم. ( آنها پروژه های زیادی دارند که یکی از پروژه‌های آنان این برگه‌های اطلاع‌رسانی و آموزشی است در کنار این انتشار کتاب و نیز فعالیتهای دیگری نیز دارند که می‌توانید در سایت‌شان ملاحظه کنید ). اما اولین پروژه‌ای که به من پیشنهاد شد، ترجمۀ این برگه‌های اطلاع‌رسانی و آموزشی به زبان خودم بود. و خوب قطعا من این پیشنهاد را پذیرفتم و عضوی از پروژۀ آنان شدم. ما در خانه‌های‌مان کار می‌کنیم، و به نظرم همۀ اعضا شیعه هستند.

 

 

وضعیت اجتماعی شما در کشورتان چطور است، آیا با مشکلات خاصی مواجه هستید؟
اندونزی بزرگترین کشور مسلمان است اما اکثریت آن را اهل سنت تشکیل می‌دهند. ما شیعیان در اندونزی اقلیت ۲ الی ۴ درصدی را شکل می‌دهیم. مشکلی که ما با آن مواجهیم مشکل با اهل سنت واقعی نیست بلکه وهابی‌هائی است که مصرّند شیعیان را هدف قرار دهند. آنها تا جائی‌که می‌توانند به واسطۀ کتابهای گمراه‌کننده در مورد شیعه، فتنه ایجاد کنند و گاهی اوقات هم به رهبران ما همچون امام‌خمینی رحمة‌الله علیه توهین‌می‌کنند. اینها مشکل اصلی ماست که با فتنۀ بسیار بزرگی از وهابیت مواجه‌یم که در حال حاضر با مکتب اهل سنت ترکیب شده است. اما این بستگی به آن دارد که ما چگونه آن را مدیریت کنیم، من خودم با مشکل جدی‌ای بخاطر مسلمان یا شیعه بودن‌م مواجه نیستم و این مسائل قابل حل است.

 

[ms 1]

آیا خانواده‌های مسلمان توانسته‌اند در مقابل مشکلات اجتماعی خودشان را حفظ کنند؟ 

بله مطلقا، درست و آگاه مسلمان بودن، می‌تواند راه حل مشکلات جوامع باشد. آگاهانه مسلمان‌بودن ضمن اینکه بدانیم به چه ایمان داریم، قدرت احاطه بر مشکلاتی است که در جوامع مشهود است.

 

چرا در بعضی از کشورهای غربی می‌بینیم که دولت‌ها با حجاب مبارزه می‌کنند؟ آیا حجاب مشکلی برای آنان درست می‌کند؟

مثل همه‌جا، اگر آنان با آموزه‌های اسلام آشنا نباشند، به هیچ‌کجا نخواهند رسید و گمراه خواهند شد و در مورد اسلام به گفتار اشتباه خواهند افتاد. شما نباید وقت خود را برای یک فرد غربی یا هر شخص دیگری تلف کنید که آموزه‌های اسلامی را نفهمیده. تنها به آنان بگوئید ابتدا در مورد اسلام همانطور که هست تحقیق و مطالعه کنند، زیرا افرادی که ادعای مسلمان بودن می‌کنند دو گروه مختلف‌ند، اسلام پیرو خوب و ناپیرو مدعی دارد. اما حقیقی‌ترین آموزه‌های اسلامی صلح‌طلبی است و همه‌چیز در مورد پاکیزگی و خلوص و نظم است ( هر چیزی جای خودش، همه چیز را در جای خودش بگذارید که این به معنای عدل است).

حجاب یک دستورالعمل الهی است که زمین را در نظم قرار دهد. آنچنان‌که زمین هم به شکل منظمی توسط الله جل‌جلاله ساخته شده است. سازندۀ این زمین دستورالعمها و رویه‌هائی دارد که همه در کتاب الهی قرآن کریم آمده و کسی که می‌تواند در خصوص کتاب مقدس الهی سخن بگوید، بایست از سوی خود خالق یکتا مأمور و معصوم باشد. همانند پیامبر.

پس اگر آنان این مفهوم اسلامی را متوجه نشوند، مطمئنا با این اطلاعات غلط و غیر عقلانی یا شخصی که از اسلام اطلاع کمی دارد گمراه می‌شوند. متاسفانه این افراد بسیارند.

نکات دیگری نیز غرب در مورد حجاب بخاطر برنامۀ خود برای به حاشیه کشاندن اسلام و مسلمانان نیافته است،  آنان در میان مسلمانان و در مورد حقوق آنان در مورد حجاب تردید و شک ایجاد می‌کنند، آنان می‌خواهند دین حق نابود شود و همۀ مردم به گمراهی روند و در دام شیطان گرفتار آیند. مشکل‌با مردم نادان با تلاش برای دعوت آنان به منطق حل می‌شود، اسلام در مورد منطق است و تنها باید تلاش کرد که منطق را در هر توضیح و بحثی لحاظ نمود.  مطمئنا غرب که ادعای منطق دارد برای ما کافی است که با منطق فقه به آنان توضیح دهیم و آنان را به فکر دعوت کنیم. غربی‌ها توسط تبلیغات حکومتهای‌شان و رسانه‌های‌شان علیه مسلمانان، شستشوی مغزی شده‌اند، اما در صورتی که ما منطق اسلام را به آنان توضیح دهیم، به یاری خدا آنان قبول خواهند کرد.

در مورد اتحاد مسلمان‌ها چه نظری دارید؟ آیا فکر می‌کنید بتوان روابط مسلمانها در سطح دنیا را بهتر از اینکه هست داشت؟

این چالشی است که اکنون ما مسوول آن هستیم تا تمام برادران سنی و شیعه را با یکدیگر متحد سازیم زیرا آنان برای مدت طولانی توسط نظام‌های صهیونیست از هم دور نگاه داشته شده‌اند و صهیونیست‌ها آنانی هستند که خطرات اتحاد مسلمانان با یکدیگر را می‌دانند. تلاش برای اتحاد مسلمانان از (باید)های ماست، این همان چیزی است که دشمن نگران آن است.

برای ارتقای وضعیت اتحاد میان مسلمانان، ما باید قدمهای اساسی برداریم تا به جای اختلافات به مشترکات توجه کنیم. گاهی اوقات کنارگذاشتن ارزشها برای برقراری ارتباط قوی اجتناب‌ناپذیر است. این بسیار مقدور است و تلاش و ارادۀ قوی می‌خواهد.

 

آیا اگر در مقام قانون‌گذار یک کشور بودید، حجاب اجباری را جزو قوانین آن کشور قرار می‌دادید؟

مطمئنا… همانطور که قبلا گفتم، حجاب یکی از دستورات الهی برای نظم و ترتیب دادن به زمین است. بله، حجاب الزامی است.

 

[ms 2]

این زیبایی را چطور نشان می‌دادید؟

حجاب در خصوص پاکی و خلوص است، اما در مورد اکثر کشورهای مسلمان من‌جمله اندونزی، حجاب تنها به عنوان یک نماد و شاخص مد است برای اینکه نشان بدهید که شما مسلمان هستید. حجاب ظاهر و تجهیزات متفاوتی دارد، اما به نظر من بهترین نوع حجاب، چادر ایرانی است. این حجاب زیبائی و پاکی را نشان می‌دهد.

در اینجا دختران هنوز به خوبی نمی‌دانند که بایست تمام بدن خود را بدون نشان دادن شکل بدن‌شان بپوشانند، (که در فقه اسلامی به نام عورة است). حتی تولیدکنندگان لباسهای اسلامی هم خوب با فقه و احکام آشنا نیستند، بنابراین خانمها فکر می‌کنند اگر لباسی بخرند که بسیار به مد روز باشد و تنگ باشد و به تن بچسبد، یا گل و بلبل داشته باشد و رنگارنگ، این مناسب آنان است بدون آنکه احساس گناه بکند.

بنابراین، آموزش قوانین اسلامی، باید از تمام منابع علی‌الخصوص دولتها صورت بگیرد. تولید کنندگان لباس اسلامی باید با دانش اسلام و احکام آشنا باشند. در حال حاضر نتیجه این شده است که شما زنان زیادی را می‌بینید که ضمن جلب توجه فوق‌العاده، حجاب بر سر می‌کنند و این از معنای اصلی حجاب به‌دور است.
اما، در ایران که زنان به‌طور عموم چادر مشکی بر سر  می‌کنند، این هم زیباست و هم نشانگر پاکی.

بنابراین: نشان دادن زیبائی زنان در سطح جامعه این نیست که ما ظاهر او را نشان بدهیم، بلکه باید این زیبائی از باطن او بیرون بیاید، مثلا وقتی که صحبت می‌کند، با علم و جوهرۀ کمال صحبت کند. به نظر من این هدف حضور زن در جامعه است، نه فقط اینکه یک ظاهر دکوری جاهلی باشد. احترام اسلام به زنان بسیار بالاست، ما باید افتخار کنیم که جزو زنان مسلمان هستیم.

 

 چه راهی برای جلوگیری از نفوذ فساد در جامعه دارید؟ آیا با آزادی مطلق پوشش می‌توان از جامعه انتظار داشت سالم بماند؟

همینطور، مفاهیم فاسد فقط در جامعه‌ای رسوخ می‌کند که اطلاعی در مورد اسلام ندارد. اسلام تنها به صورت مذهب دیده نمی‌شود بلکه بیشتر راهی از زندگی است که بعنوان قانون پروردگار و خالق زمین شناخته می‌شود. این چیزی نیست که ما تعیین کنیم، بلکه چیزی است که صاحب این جهان آن را خواسته است، بخاطر همین ما انتخاب دیگری نداریم چون ما همچنان در زمینی زندگی می‌کنیم که او خلق کرده است و می‌بایست قانون و اراده‌ی او را اطاعت کنیم.

 

آیا برای حجاب رنگ مشکی را توصیه می‌کنید؟ 

در این مورد مطمئن نیستم. من شخصا رنگ سیاه را دوست دارم اما اینجا امکان پوشیدن چادر به سبک ایرانی نیست، ما اینجا چادر به سر نمی‌کنیم بلکه یک حجاب رنگی به سر می‌کنیم. اما باز هم اینجا این منم که یک مخلوق اوست که آنطور که او دوست دارد را میخواهم. اما در واقع ما باید از حضرت فاطمۀ زهرا اطاعت کنیم که معصوم است و کسی است که می‌داند ارادۀ الهی چیست.

 

نظرتان راجع به چادر چیست؟ آیا فکر می‌کنید چادر پوشش بهتری برای حفظ عفاف زن هست؟ 

بله، من اینطور فکر می‌کنم، چادر برای حضور زنان در جامعه و تعامل با سایرین در عین حفظ عفاف آنان مناسب است.

 

[ms 3]

 آیا تفاوتی میان نقش زن در خانوادۀ اسلامی با نقش زن در خانوادۀ غربی وجود دارد؟ اگر اینطور هست چه تفاوتی؟

نقش عمومی زنان باید مشابه باشد، اما در غرب زنان هرچه می‌خواهند صورت می‌دهند و این علت دوری آنان از حفظ عفاف است. با این حال در فرهنگ اسلامی، زنان می‌توانند شاغل باشند یا هر کار دیگری بکنند اما باید از شرع تبعیت کنند. یکی از قوانین شرع، پوشش حجاب و حفظ عفاف است.

 

آیا از لحاظ روحی و احساس و حقوق و تکالیف، و نه از لحاظ شأن انسانی، تفاوتی میان زن و مرد قائلید؟ 

من معتقدم خالق یکتا مردان و زنان را در میان مخلوقات خود خلق کرد. آنان از لحاظ انسانی تفاوتی با یکدیگر ندارند اما نقش آنان متفاوت است. بنابراین هر یک از مخلوقات خدا نقش متفاوت خود را داراست. بنابراین زنان  نقش خانوادگی بیشتر دارند آن‌چنانکه فرزند به دنیا می‌آورند، و فرزند را پرورش می‌دهند.

وظایف یک زن در خصوص آموزش کودک برای اینکه نسل برتری گردد بیشتر است و این علت لزوم حفظ عفاف برای زن است. در همین حین نقش مرد بیشتر تامین و پوشش مایحتاج زندگی است، او باید احتیاج خانواده را تامین کند تا حامی خانواده باشد و بیشتر بیرون از خانه در این جهت تلاش می کند. بنابراین خدا بندگانش را به نسبت توانائی ها و نقش آنان می خواهد تا نظم و ترتیب زندگی بر روی زمین را تامین کند.

 

 ایران شما رو در وهلۀ اول به یاد چه چیزی می‌اندازد؟ آیا دوست دارید که دوباره به ایران سفر کنید؟

ایران… عاشقش هستم. بعنوان اولین عبارت ، ایران مرا به یاد امام خمینی رحمة الله علیه می‌اندازد که نوری برای این جهان بود. و مرا یاد روحیۀ اهل بیت علیهم السلام می‌اندازد، احساسی بزرگ و روحانی… من به شما ایرانیان غبطه می‌خورم زیرا آنچه که در دنیا به آن احتیاج دارید یافته‌اید. همه جا امامزاده هست، میوه، مناظر زیبا، مردم … شگفتا… این یک کشور اهل‌بیت است… عاشق امام علی …. و البته رسول الله (ص)، نسل رسول الله (ص) خوشحال‌ند که ببینند ایرانیان اینچنین عاشق آنانند … کشور صلوات …. عاشق آنم!!! باشد که قادر متعال ظهور امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) را هر چه زودتر برساند.

 

[ms 4]

بعنوان سوال آخر؛ شما با اینهمه مشغله چگونه شادابی در خانواده‌تان را مدیریت می‌کنید؟
در واقع، اگر واقعا درک کنیم ما برای چه، روی زمین، روی زمین خدا هستیم، آن‌چنانکه این توضیح در قرآن کریم نیز آمده است (سورۀ ۵۱ آیۀ ۵۶)، در صورت فهم این مطلب، تعارضی بین کار در جامعه و مدیریت خانه پدید نمی‌آید. موضوع روشن است که ما اینجا روی زمین هستیم که وی را عبادت کنیم و او را بشناسیم (معرفة‌الله). لغت (شادی) بسیار نسبی است، برخی از مردم خیال می‌کنند شادی در بیرون از آنان ساخته می‌شود (از محیط یا از سایر افراد)، در اسلام شادمانی درون خود شماست که یافت می‌شود. شمائی که می‌خواهید خوشحال و مؤثر باشید.

ما در مورد شادی بسیار تحت تاثیر غرب قرار گرفته‌ایم که می‌گوید آنچه که می‌خواهیم انجام دهیم این شادی است، چنانچه خواستۀ ما باید به آنچیزی که آنان آن‌را خوشحالی می‌خوانند، منطبق باشد… به نظر می‌رسد که ما باید مثل دیگران باشیم، اگر چنین نشد، شما بعنوان یک آدم شاد و موقت محسوب نخواهید شد. جامعه، به شما اینگونه دیکته و تحمیل می‌کند که طوری باشید که دیگران می‌خواهند و این از آموزه‌های اسلامی بسیار دور است. این برنامه‌دهی و دکترین غربی، باعث می‌شود بسیاری از مردم سرخورده و سرگردان و وابسته به «اشیاء» و «موضوعاتی» شوند که در اسلام بدان مادیات پست و گمراهی خوانده می‌شود.

بنابراین به نظر من این بسیار مهم است که خود را بشناسیم، چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند : «کسی که خود را بشناسد، خدای خود را خواهد شناخت» و این باعث می‌شود شما در جامعه، هر کجا که باشید، در خانوادۀ خود، یا در میان جامعۀ پیرامون، احساس راحتی بکنید.

در زمین «او» هر کدام از ما وظیفه و تکلیف خاص خودش را دارد. بنابراین دقیقا با توجه به اراده و خواست «او» باید کارها را انجام دهیم. طبیعتا همان‌طور که می‌دانید این آنقدرها هم آسان نیست، اما این همان منظور زندگی بر روی زمین جهت آماده شدن برای حیات ابدی جهان اخروی است. ان شاء‌الله.

 

متن گفتگوی انگلیسی با خانم ئما راشمن

از همین‌جا مجددا از خانم راشمن بدلیل صبر و حوصله‌ای که در گفتگو به‌خرج دادند سپاسگزاریم

We should be so proud to be a woman in Islam

[ms 6]

Studied in Anthropology in the University Padjadjaran Bandung , experienced and trained quite many subjects in the working environment about Public Relations, Communications & Marketing. She is married but still no kid. Learned English and German in UK and Germany and learned French in Indonesia. Firstly she worked for Sales Marketing in Lutfhansa German Airlines for 7 years, then in an Advertising agency – DMB&B for 2 years. Next she has gone to DaimlerChrysler – Mercdes-Benz Indonesia for 5 years, but after working as a profesional , It seems theese professional works have not contented her, she started her new work as a teacher in a primary school as religion teacher to be an active cultural charachter.

Currently , what she do most of the time is volunteer teaching, she is busy with the social activities , and also translating the muslim website at al-islam.org to her mother language and attending many seminars in Islamic countries, mostly about the Islamic roles in the nowadays society and to share the knowledge with the women & children outside the cities to build the character of the strong muslims ummah.  Now she involve in the organization of AhlulBait Indonesia in the division of training the character building.

Further than professional and cultural activities also she had joint the Asian Caravan to Gaza to cover her humanity and Islamic tickles, in the caravan’s path she stayed almost a week in Iran in many cities. Recently she attended  the 5th International Digital Media Festival in Tehran.

 

 ۱. You are co-operating with some Islamic media, would you please say us more details? What do you do in that site or how many staff this site has and their gender?

A couple months ago the islamic website calls www.al-islam.org ( AhlulBait Digital Library project ) which could be accessed by many languages about the Jafari school of taught, was asking me whether I could joint their member as voluntery translator of  the factsheets in nutshell in bahasa Indonesia ( they have so many projects there, these factsheets is one of theirs, there will be also some books, etc – plz do check at the site ) . But this first project for me to translate factsheets in my languages was offered to me…and for sure I accepted it…so I became a member of their project. We are working from the house. All members , I believe are the shia…

ادامه We should be so proud to be a woman in Islam

مخالفت با حجاب، مخالفت با اسلام نیست!

[ms 0]

حمیده محققی را اگر در گوگل سرچ کنید، با عناوینی چون سرپرست هدی؛ شبکه زنان مسلمان و رییس آکادمی مسلمانان در آلمان روبرو می‌شوید. نام اصلی‌اش حمیده خلیلیان است اما به دلیل قوانین آلمان در زمان ازدواجش میبایستی اسم فامیلی شوهرش رابگیرد و به اینجهت نامش محققی شده. همسرش فرزند آقای محمد محققی است، کسی که به دستور آیت‌الله بروجردی برای ساختن مسجدی در هامبورگ وارد آلمان شده بود. حمیده محققی بعد از تحصیلات حقوق قضایی در دانشگاه شهید بهشتی، راهی آلمان شد. در آلمان بعد از خواندن چند ترم حقوق قضایی و تحصیل الهیات اسلامی بطور خصوصی  مشغول به کار در  گفتگوی بین ادیان شد. اولین کارش را در حیطه حقوق زنان شروع کرد. این بانوی مسلمان، اکنون دو دختر ۳۰ و ۳۳ ساله دارد. با هم به گفتگو نشستیم. از انجمن هدی گرفته تا بحث‌های جالب دیگری که در کنار شما می‌خوانیم.

برایمان از انجمن هدی و فعالیت‌های دانشگاهیتان بیشتر بگویید.

بعد از اینکه چند ترم حقوق قضایی را در آلمان گذراندم، با همکاری چند خانم‌‌ مسلمان آلمانی، انجمن هدی را تأسیس کردیم. البته در حال حاضر، کار این انجمن خیلی زیاد نیست. قبلا نشریه‌ای را به طور هفته‌نامه منتشر می‌کردیم و برای حدود ۱۰ سال این نشریه را ادامه دادیم اما از سال ۲۰۰۶ به بعد، دیگر این نشریه چاپ نشد، چون خانم‌هایی که در این انجمن فعال بودند، خانم‌هایی بودند که در کنار کار اصلی و فعالیت‌های اجتماعی دیگر، این کار را انجام می‌دادند و از نظر حجم کار، دیگر امکان ادامه فعالیت نشریه برایمان فراهم نبود. برای همین این نشریه دیگر چاپ نشد و در حال حاضر کار انجمن فقط مشاوره تلفنی است. آکادمی مسلمانان هم در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد؛ آکادمی کوچکی که ما برنامه‌ها و سمینارهایمان را با همکاری آکادمی‌ها و دانشگاه‌های دیگر برگزار می‌کنیم. عمده فعالیت من معمولا به عنوان سخنران در محور گفتگو بین ادیان در سمینارها و همایشها در کشورهای مختلف میباشد.

 

گفتید در حال حاضر کار انجمن هدی فقط مشاره است. مشاوره انجمن شما فقط برای زنان مسلمانان آلمان است یا با عموم مردم آلمان در ارتباطید؟

از میان غیرمسلمانان؛ تاکنون بیشتر معلمین مدارس، جزء مراجعین بودند. متأسفانه برخی جوانان مسلمان مقیم آلمان، در برخی مدارس رفتارهای نابهنجاری با معلم‌های خانم غیرمسلمان دارند؛ معلمانی که طبیعتا از پوشش اسلامی  برخوردار نیستند. این مشکلات باعث می‌شود که معلمان با ما مشورت کنند که چه برخوردی باید  داشته باشند. آلمانی‌ها چون به آزادی عقیده  احترام میگذارند، در روابطشان محتاط عمل می‌کنند بخصوص اگر کسی بگوید که رفتارش بخاطراعتقادات مذهبی‌اش  میباشد. آنها سعی می‌کنند برخورد بدی با مردم با مذاهب مختلف نداشته باشند اما در عین‌حال متأسفانه گاهی با رفتار ناصحیحی مواجه می‌شوند که از ما کمک می‌خواهند تا بدانند چطور عکس‌العمل  کنند. بیشتر خانواده‌های مسلمان نیز برای مشاوره و حل مشکلاتشان با ما در ارتباطند؛ از مشکلات خانوادگی گرفته تا مشکلات و سوالات دینی.

 

از وضعیت اجتماعی زنان مسلمان در آلمان و مشکلاتشان برای ما بگویید.

در قانون اساسی آلمان احترام و کرامت هر انسانی  موضوع اصل اول این قانون میباشد. و قانونا الزامی است که به حق و حقوق و مذهب همه احترام گذاشته شود و همه افراد اجازه داشته باشند آزاد زندگی کنند. تنها مشکلی که خانمهای مسلمان دارند این است که وقتی حجاب اسلامی دارند، از برخی کارهای دولتی محروم هستند. در بعضی از ایالت‌های آلمان قانون اجازه نمیدهد که معلمین با حجاب اسلامی در مدارس تدریس کنند. دلیل این موضوع، نه مخالفت با اسلام و نه مخالفت با خانم‌های مسلمان است، بلکه جدایی بین دین و دولت جزء اصول اساسی قانون آلمان به شمار می‌رود. و چون می‌گویند مدرسه یک ارگان دولتی است، در ارگان دولتی ایدئولوژی‌های دینی و مذهبی نباید به صورت ظاهری نشان داده بشود.

 

خانواده‌های مسلمان توانسته‌اند راهی برای این مشکل پیدا کنند یا تسلیم شده‌اند و در مشاغل دولتی حضور ندارند؟

خانم‌های مسلمان کماکان فعال هستند، چون در قسمت‌های دیگر جامعه هیچ ممانعتی وجود ندارد. خودم با روسری در دانشگاه تدریس می‌کنم. چون دانشگاه ارگان دولتی نیست، هیچ مسئله‌ای نیست و تا حالا مشکلی هم پیش نیامده است.  در برخی ارگان‌های خصوصی هم به خاطر عقاید شخصی  کارفرما، حاضر نیستند خانمی که با پوشش است را استخدام کنند.

 

گفتید مخالفت دولت آلمان با حجاب در مدارس به دلیل مخالفت با مسلمانان نیست اما کلا دلیل مخالفت با حجاب در برخی جوامع اروپایی چیست و اصلا حجاب چه مشکلی برایشان درست می‌کند؟

حجاب هیچ مشکلی به وجود نمی‌آورد و این از برداشت غلطی است که جوامع اروپایی از حجاب دارند. برداشت غلطی‌ که گاهی خودمان مسببش هستیم. یعنی می‌شود اینطور گفت که به خاطر رفتارهایی است که در برخی کشورهای اسلامی نسبت به حق و حقوق زنان مسلمان می‌بینند، که حق و حقوقی برابر با مردان ندارند. اینها  حجاب را یک نشانه‌ و ملاکی می‌بینند برای اینکه خانم‌ها تحت سلطه مردان باشند و از این نظر حق و حقوقی برابر و مساوی بهشان ندهند.

دلیل دیگرشان این است که می‌گویند ما دهه‌های زیادی با مردسالاری در کشورهای اروپائی مبارزه کردیم و موفق شده‌ایم که به برابری حقوق زنان با مردان به صورت کنونی برسیم. با برداشت از حجاب بعنوان سلطه‌گری مرد بر زن آنها از این بیم که این  بازگشتی به دوره مردسالاری باشد، به این خاطر مخالف سرسخت این امر هستند.

ما نباید این کار را مخالفت با اسلام و مسلمانان بدانیم. بلکه باید ببینیم برداشت آنها از حجاب چیست، بعد پی به دلیل مخالفتشان ببریم. ما در آلمان کنفرانس اسلامی داریم که در آن مسئولین دولتی و مسلمانان برای حل مشکلات مسلمانان با هم به بحث و گفتگو مینشینند. این یک فرصتی‌است که خود مسلمانان درباره مشکلاتشان حرف بزنند. این یک نمونه برای این‌ست که مسلمانان در جامعه آلمان امکاناتی برای مشارکت در بحثهای اجتمائی و سیاسی دارند.. این بستگی به رفتار خود مسلمانان دارد که چگونه عقایدشان را نشان بدهند و فعال باشند.

 [ms 1]

در این کنفرانس اسلامی، بیشتر به چه مشکلاتی در بین مسلمانان اشاره می‌شود؟

موضوعاتی که در حال حاضر مورد بحث است، صحبت درباره کلام اسلامی و تأسیس کرسی‌های الهیات اسلامی در دانشگاه‌ها و تدریس دین اسلام در مدارس آلمان است. چون طبق قانون اساسی آلمان تدرس دین در مدرسه الزامی میباشد. برای همین صحبت می‌شود که طبق قانون آلمان چه امکاناتی برای ادیان دیگر من‌جمله اسلام وجود دارد.

 

خود شما از ابتدای ورود به آلمان تا امروز که به موقعیت امروزتان رسیده‌اید، آیا به خاطر پوشش اسلامی برخورد نامناسبی از مردم کوچه و بازار و یا در ادارات دولتی دیده‌اید؟

به هیچ عنوان. من در حدود ۳۴ سالی که در آلمان زندگی میکنم، هیچ نوع رفتار بدی ندیدم. من فکر می‌کنم که رفتارهای شخصی سهم مهمی در برداشت دیگران  دارد. من هیچوقت اینطور نشان ندادم که این روسری من لباس خیلی خاصی است. خیلی عادی با این پوشش در صحنه جامعه فعالیت دارم و با مردم صحبت می‌کردم. متأسفانه یکی از مشکلات، عدم توانایی در برقراری ارتباط با مردم و جامعه آلمان، و خوب صحبت نکردن است. هنوز تعداد زیادی از مسلمانها که در آلمان هستند، زبان بلد نیستند.

اما ویژگی همه جای دنیا این است که افرادی وجود دارند که نگاه کج داشته باشند.من  این رابعنوان حمله و توهین نمیبینم.  من بعنوان عضو کنفرانس اسلام با مقامات سیاسی  به گفتگو مینشینم و تا کنون مشکلی نداشته‌ام.

اخباری که ما از اینجا درباره برخورد جوامع غربی با مسلمانان می‌شنویم، کمی برخلاف گفته‌های شماست. و متأسفانه برخی حامیان دفاع از حقوق زنان نیز به این قضیه دامن می‌زنند و اخبار داخلی ایران را معکوس جلوه می‌دهند. به طور نمونه حتما با اصطلاح حجاب اجباری آشنا هستید. اگر شما به عنوان قانون‌گذار یک کشور اسلامی بودید، حجاب اجباری را در جامعه قرار می‌دادید یا خیر؟

اول از شما خواهش می‌کنم به عنوان کسانی که وظیفه خبررسانی دارید، اینگونه اخبار نسبت به جوامع غربی را تغییر و تعدیل کنید. مشکلات در همه جای دنیا وجود دارد. اینکه بگوییم یک جامعه‌ای سرشار از خوبی است و جامعه‌ای سرشار از بدی، اشتباه است. مسلم است که در آلمان و جوامع غربی نیز مشکلاتی وجود دارد. در کشورهای اروپایی آزادی فردی و دینی، اصل قانون اساسی و زندگی اجتماعی است. و هر فردی خودش مختار است که چه دینی داشته باشد و با آن چگونه زندگی کند.

از نظر قانون جمهوری اسلامی، همین‌طور که می‌گویید من هم حجاب را قرار می‌دادم ولی نه به عنوان یک قانون. خداوند با این دستور خواسته است تا روابط بین انسان‌ها براساس عفاف و سلامت باشد ولی این موضوع نباید یک قانون و اجبار باشد که از بالا به همه دستور داده شود. این باید قانونی باشد که هر کس با شناخت و درک خودش برای خودش میگذاردذ. . اینکه آیا کسی  گناه می‌کند یا نه، الحمدلله مسئله‌ای است که دست ما نیست و تنها خداوند است که داوری میکند.

هر امری که با فشار باشد، نتیجه معکوس خواهد داشت و به عقیده من هیچ نوع اثر اخلاقی نخواهد داشت.  اجبار باعث می‌شود که  مردم  نفهمند چرا باید این کار را انجام دهند. اسلام یک دین عقلی‌ و منطقی‌ است و ما همه دستوراتش را می‌توانیم با عقل و منطق به افراد جامعه ارائه دهیم.

 

آیا با آزادی مطلق پوشش، می‌شود از جامعه انتظار داشت که سالم بماند؟

به‌عقیده من بله؛ چون آزادی پوشش مستلزم این است که انسان‌ها را از اول تربیت کنیم که پوشش و حجاب درونی داشته باشند. یک از اشکالات این‌ست که ما در امور دینی در ظواهر زیاد دقت می‌کنیم و نه به باطن و معنا را. حجاب اجباری نمیتواند مسئولیت‌زا باشد. در وهله اول باید پوشش درونی را نهادینه کرد.

غیر از آن پوشش اجباری متأسقانه فقط برای خانمها میباشد. آقایان هر طوری‌که دوست داشته باشند لباس می‌پوشند. این نشان می‌دهد که تربیت واقعی و پوشش درونی صورت نگرفته است.

 [ms 2]

غیر از تربیت، چه راه‌های دیگری فکر می‌کنید خوب است؛ هم برای رواج‌نیافتن فساد در جامعه و هم بالا رفتن فرهنگ مردم؟

من فکر می‌کنم باید به انسان‌ها از همان اول فهماند که زندگی برای چیست و ما برای چه در این دنیا هستیم. و چه مسئولیت‌های فردی و اجتماعی در مقابلش داریم. و این را سعی کنیم از اول پرورش دهیم.

من به عنوان کسی که با عشق و علاقه در این جامعه هستم، می‌بینم که  در ایران در مورد خیلی مسائل ساده مثل انضباط و نظافت که بسیار در اسلام سفارش شده است، سهل‌انگاری میشود. حتی در برخی از  موسسات مذهبی که می‌روم  حالتی می‌بینم که آدم خجالت می‌کشد بگوید این یک موسسه فرهنگی و مذهبی است. از طرفی گفته میشود که باید چادر  پوشید و  کفشهایتان را درآورید با وجود اینکه این محل یک محل عمومی برای ارباب‌الرجوع میباشد؛ از طرف دیگر حالت این اماکن بصورتی است که  دلتان نمی‌آید حتی کفشتان را دربیاورید. اینها تربیت‌های اخلاقی و اجتمائی است که باید در تمام جامعه جایگزین شود. دین و مذهب باید با عشق و علاقه درون انسان‌ها رشد کند. نه اینکه هر روز بگویند این کار را اجازه ندارید بکنید و این کار را باید انجام دهید. برای اینکه چرا باید کاری انجام بشود وقت و هزینه‌ کمتر صرف میشود.

 

با این تفاوتی که میان دولت‌ها در گفتگومان مشخص کردید، چرا در دولتی مثل آلمان، که آزادی پوشش وجود دارد و انضباط و تمیزی هم هست، معلمان غیرمسلمان آلمانی از دست دانش‌آموزان پسرشان به دلیل رفتارهای نابهنجارشان شاکی بودند؟

یکی از ریشه‌های این مشکل، اجتماعی است. کسانی که این رفتارها را دارند معمولا از خانواده‌هایی هستند  که آمادگی قبول ارزشها را ندارند و با سنتهای چالشی زندگی میکنند.

من این حرف را  قبول ندارم که چون یک مرد و پسری نمی‌تواند خودش را کنترل کند، همه زن‌ها باید خودشان را بپوشانند. پسر و مرد وقتی که با خانمی روبرو میباشد باید او را بعنوان یک انسان ببیند که از کرامت خداوندی بهره‌مند است. در هر موقعیت و مقامی باید به این انسان احترام بگذارد، خصوصا وقتی معلم است.

 

این یک فکر بسیار غلط ا‌ست که چون مردها نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند، زن‌ها باید خود را بپوشانند. اینطور نیست. در قرآن آمده است که اول مردها باید چشمشان را پائین بیندازند. معمولا بر عکس است و گفته میشود که چون مردها نمی‌خواهند و نمیتوانند مراقب نگاه و چشمشان باشند، زن‌ها باید خود را بپوشانند.

در جامعه ایران من لباس‌هایی تن برخی مردان می‌بینم که واقعا خجالت‌آور است. غیر از اینکه قشنگ نیست، از نظر عفت خیلی لباس بدی ا‌ست. چطور این‌ها اجازه دارند آزادانه لباس بپوشند و زن‌ها را اجبار به پوشش می‌کنند؟ مشکل ما این است که زن به عنوان یک بازیچه دیده میشود؛ یک وسیله برای هوس. و این فکر غلطی است

 

و این مشکلی است که در آلمان نیز هست. برخی پسرهای مسلمان تندرو می‌گویند چون معلم من باحجاب نیست، من اجازه دارم به چشم یک روسپی به او نگاه کنم و هر کاری دلم بخواهد با او انجام بدهم. این فکر بسیار زشتی است.

 

شما چه مشاوره‌هایی به این معلمان می‌دهید که برخورد کنند؟

این معلم‌ها اینطور فکر می‌کنند که این جزء دین و مذهب این پسرهای مسلمان است که اینگونه با زن‌های غیرمسلمان برخورد کنند؛ من در وهله اول می‌گویم نه، این جزء مذهب ما نیست. مذهب ما ارزش و احترام برای هر فردی قائل است که بارها در کتاب آسمانی ما قرآن هم آمده. با افرادی که چنین رفتاری دارند، باید اول از طریق گفتگوی مسالمت‌آمیز با خودشان و خانواه‌شان وارد بحث شد و در صورت شدت عمل حتی از طریق قانونی برخورد کرد..

 

در جامعه غربی خانواده‌های مسلمان در مقابل دعوت‌های مکرر به حرام، چگونه فرزندشان را آماده حفظ ‌شدن می‌کنند؟

در کنار آموزش خوبی و بدی باید به آنها اجازه تجربه و اختیار تصمیم‌گیری داده شود. تنها ممنوع‌کردن کارساز نیست. برای من شخصا درستی و راستی در روابط با فرزندان بسیار مهم است. حتی اگر راه اشتباهی هم می‌روند این اعتماد وجود داشته باشد که میتوان آن را با والدین در میان گذاشت. پنهان‌کاری و دوروئی آفت خانواده است.

 

آیا تفاوتی میان نقش زن در خانواده‌های اسلامی و خانواده‌های غربی می‌بینید؟

من مقداری با این عمومی کردن‌ها مشکل دارم. چون ما نه خانواده‌های اسلامی داریم و نه خانواده‌های غربی که به‌طور متحد و یک‌شکل باشند. در برخی خانواده‌های غربی مشکلات فراوانی وجود دارد اما در برخی دیگر شاهد زندگی‌های مقدسی هستیم و همچنین در خانواده‌های مسلمان خانواده‌هایی داریم که بسیار ایده‌آل زندگی می‌کنند و یا بالعکس، با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند.

اما مسئله‌ای‌ که شاید اختلاف اساسی و دغدغه اصلی باشد و دغدغه کشورهای غربی هم هست، همین ارزش خانواده در بین افراد است که سعی می‌کنند با تمام توان حفظش کنند. در کشورهای اروپایی بسیار انفرادگرائی رواج دارد. ارزشی که ما برای خانواده قائل هستیم، کمتر در این جوامع دیده میشود. البته خانواده‌های اصییل که ارزش‌های خانوادگی‌شان برایشان بسیار مهم است.

نکته دیگر نقش زن در خانواده میباشد:  هیچ‌جا گفته نمی‌شود که وظیفه زن این است که خانه‌داری کند اما در عمل  وقتی هم مرد و هم زن کار می‌کنند، وقتی وارد خانه می‌شوند، این زن است که کار خانه را انجام می‌دهد و برای بعضی از کارها هنوز دید سنتی در تقسیم کار وجود دارد.

بعنوان مثال در دستشویی‌های عمومی، قسمت بانوان، اتاقک‌هایی برای تعویض کودک وجود دارد. این اتاق همیشه در دستشویی زنانه است. این اواخر اعتراض آقایان بلند شده که میگویند ما هم گاهی عهده‌دار فرزندمان هستیم، چرا نباید در دستشویی‌های مردان هم چنین امکانی برای آنها وجود داشته باشد.

چیزی که من می‌بینم این است که این تقسیم‌بندی سنتی در همه جوامع دیده می‌شود. حالا در جامعه‌ای کمتر و در جامعه‌ای بیشتر. زن نماد یک انسان است اما متاسفانه این فرهنگ‌های سنتی، زن را نماد خانه و خانواده باقی گذاشته است.

 

یعنی به‌نظرتان نمی‌توان بین یک زن به عنوان مادر و همسر با تمام مسئولیت‌هایش، با یک فعال اجتماعی، ارتباطی به وجود آورد و یا یک زن نمی‌تواند مدیریت این دو را به عهده داشته باشد؟

چرا. می‌شود اما هر دو مسئولیت، مسئولیت سنگینی است و باید به کمک و همکاری هم باشد. یعنی نمی‌شود هم مدیر خانه و مادر و همسر نمونه و هم  مدیر محیط کار و شاغل بود. همکاری و همدلی از پایه‌های اصی زناشوئی میباشند.

 

از علاقه‌ی حکیمه به حجاب تا مسلمان‌شدن الیور

[ms 5]

همایش شش روزه «تریبون حقیقت» تشکیل انجمن بین‌المللی فعالان سایبری مستقل جهان تمام شد، در این همایش که فعالان سایبری بیش از ۱۵ کشور جهان حضور داشتند، ۸ تن از بانوان فعال در زمینه‌ی فلسطین و بین‌الملل از کشورهای اندونزی، ایتالیا، مصر، یمن، بوسنی و لبنان نیز همراه با این کاروان حضور داشتند.

[ms 0]

 

حکیمه؛ بانوی اندونزیایی اولین کسی بود که او را شناختم، او سال گذشته همراه با کاروان آسیایی شکست حصر غزه به ایران آمده بود و نا آشنا با فضای ایران نبود. عاشق فلسفه‌ی ملاصدرا بود و دائم در حال گوش دادن سخنرانی‌هایی به زبان انگلیسی. اهل بحث‌کردن و صحبت‌کردن بود و هرجا توریستی می‌دید، دوست داشت در رابطه با حجاب و اخلاق اسلامی با او صحبت کند، نماز شب‌ش ترک نمی‌شد و دعای ندبه‌ی صبح جمعه‌اش حس حسادت همه ما را برمی‌انگیخت.

[ms 1]

آنجلیا دختری از ایتالیا که برای اولین‌بار به ایران آمده بود. خوشحالی خودش را آنقدر در صفحه‌ی فیس‌بوکش بیان کرده بود که موقع سفر به ایران دوستان‌ش به شوخی به او می‌گفتند : «بالاخره به آروزیت رسیدی؟»

 

ایران را به واسطه‌ی انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش شناخته بود، و وقتی نظرش را در مورد اعتراضاتی که به انتخابات و قضایایی که در ایران افتاد پرسیدم اینطور جوابم را داد: «این اعتراضات مردم ایران نبود، و برای مردم ایران هم نبود، این اعتراضات را برای خارج از ایران انجام میدادند، چرا که ما در برنامه‌های تلویزیونی‌مان پلاکاردهایی در دست آنها می‌دیدیم که همگی به زبان انگلیسی نوشته شده بود! اگر برای مردم ایران است چرا به زبان فارسی نوشته نشده بود؟!»

[ms 2]

تحشیه زنی از دیار بوسنی و اهل سنت. اطلاعات زیادی در مورد ایران داشت، مجلس خبرگان و شورای نگهبان را کامل می‌شناخت، اهل مطالعه و علاقه زیادی به مناظره و مجادله در مباحث عقیدتی داشت. از جنگ بوسنی گفت، اینکه در سن ۱۸ سالگی شاهد فجایع بزرگی از نسل‌کشی در کشورش بوده.


عاشق اهل‌بیت بود و وقتی به او گفتم تنها در شهر قم ۴۰۰ امامزاده داریم بغض گلویش را گرفت و با نگاهی به آسمان گفت: «سبحان‌الله…»

[ms 4]

 

عبیره از یمن همراه با همسر و دو فرزندش نیز میهمان ما بودند، فرصت نشد خیلی با او و دو دوست مصری‌اش؛ راشا و مدیحه صحبت کنم. اما مدیحه از زنان انقلابی مصر بود و در تجمعات میدان التحریر دستگیر شده بود. و جریانات اخیر کشورش را برایمان ریز به ریز تعریف کرد و می‌گفت مادرم تا قبل از انقلاب مصر اصلا نمیدانست اینترنت چیست؟ ولی الان برای خودش یک صفحه‌ی فیس‌بوک دارد و از این موضوع  خوشحال است.

مدیحه هم از اهل تسنن بود و تا روز آخر دغدغه‌ی مشهد رفتن داشت و نگران این بود که نکند حالا که تا ایران آمده، زیارت امام رضا (علیه‌السلام) را از دست بدهد!

[ms 3]

لیلا و سلام دو خواهر ۱۹ و ۲۰ ساله لبنانی بودند که برای خودشان نظریات و ایده‌های جالبی در حوزه بین‌الملل داشتند.


بعد از چهار روز اقامت در تهران، گروه، راهی قم شدند. در قم بعد از دیدار با آیت‌الله هادوی تهرانی همگی به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) رفتیم.

حال و هوای همگی‌شان دیدنی بود. حکیمه مبهوت بود و عاشقانه گنبد را نگاه می‌کرد، تحشیه حال دلسوختگان را داشت و از رنج اهل‌بیت یاد می‌کرد، سلام اشک می‌ریخت و آنجلا متعجب و مبهوت ما را نگاه می‌کرد و سعی می‌کرد در اولین تجربه‌ی پوشیدن چادر آن را در بهترین حالت نگاه دارد‌.

جوانان دیگری هم در این اردو حضور داشتند که خیلی فرصت نشد با آنها صحبت کنیم.

مستندسازی از فلسطین، ابراهمیم احمد؛ خبرنگار غزه، بنجامین ۱۶ ساله از نروژ، ژرمن از شیلی و… با توماس و الیور فرانسوی نیز ساعت‌های آخر سفر باهم هم‌صحبت شدیم، دیدشان به ایران کاملا عوض شده بود و می‌گفتند اصلا فکرش را نمی‌کردیم ایران همچین جایی باشد و از فضای ایران کشوری عقب‌افتاده را در ذهن داشتیم!

 [ms 6]

اولیور به همراه دوستش بارها بخاطر فعالیت‌های‌شان در فرانسه دستگیر شده بودند، بعد از اینکه با آنها در مورد فعالیت‌هایشان حرف زدیم، موبایلش را بیرون آورد و سعی کرد با نشان دادن عکس‌هایی از پاریس و فرانسه سر حرف را با ما باز کند و بیشتر در مورد ما زنان ایرانی بداند، انصافا مناظر زیبایی بود. مرتب روی صافی هوای و تمیزی مناظر طبیعی فرانسه تأکید می‌کرد و طبیعتش را به رخ ما می‌کشید. اما انگار جلوه‌ی حرم امام رضا (علیه‌السلام) برایش چیز دیگری بود که همان‌جا مسلمان شد…

قسمت نشد به مشهد بروم ولی آقای رضوی، مدیر این همایش جریان مسلمان شدن‌شان را اینطوری نقل کرده: شب از نیمه گذشته بود که به مشهد رسیدیم. اسکان هتل که تمام شد، خواستم بخوابم اما وقتی دیدم عقیل عباس و سهیل خود را برای رفتن به زیارت آماده می‌کردند، تصمیم گرفتم من هم به زیارت بروم. وارد لابی که شدیم دیدیم جمعی از بچه‌ها آماده رفتن به زیارتند. بجز ما سه نفر، امتیاز علی، ژرمن، شتیلا و مسلم هم آمده بودند. داشتیم می‌رفتیم که توماس را بیرون در هتل در حال سیگار کشیدن دیدیم. پرسید کجا؟ گفتیم حرم امام رضا. گفت من هم می‌آیم. توماس اهل فرانسه بود و یک سالی می‌شد که مسلمان شده بود. اهل تسنن بود اما صوفی‌مسلک. با تسبیحی چوبی در دست دائم‌الذکر بود. سوالی را که در ذهن همه ایجاد شده بود، امتیاز علی خطاب به توماس پرسید که:

[ms 7]

«ما چند ساعتی علافی داریم، خسته می‌شوی.»

اما توماس می‌خواست بیاید و آمد. از میان این جمع عقیل، ژرمن، امتیاز و البته توماس اولین‌باری بود که به زیارت می‌آمدند و اشتیاق در چشمانشان موج می‌زد. وقتی به دور ضریح رسیدیم، حال همه دگرگون بود!

صبح بعد از صبحانه، توماس به همراه اولیویر ـ دوست و همراهش از فرانسه ـ کنارم آمدند و بعد از کمی گپ و گفتگو گفتند که می‌خواهند به زیارت «مقام» بروند. پرسیدم آدرس را بلدید؟ گفت بله و رفتند.

موقع نهار در رستوران هتل، توماس را دیدم که حال دیگری داشت. چیزی می‌خواست بگوید که بعد از کمی تامل به سمتم آمد و در گوشم زمزمه کرد: «اولیور می‌خواهد اسلام بیاورد!»

اولیور آنگونه که گفته بود در حال بررسی اسلام بود و حالا در این زمان و مکان می‌خواست اسلام بیاورد. حاج آقای غریب‌رضا را خبر کردم، خواست که به حرم برویم اما فرصت نبود، باید به فرودگاه می‌رفتیم. همه را خبر کردیم، حتی مسافران عادی هتل را؛ همه در لابی جمع شدند. خانمی ایرانی بر حسب اتفاق جعبه‌ای شیرینی در دست داشت، وقتی از ماجرا مطلع شد جعبه را به من داد و خواست که توزیع کنم. قرآنی آوردند و حاج‌آقا باز کرد: سوره مریم بود! شهادتین خوانده شد و اولیور در میان اشک‌های جمعیت حاضر با گلویی بغض کرده تکرار کرد:

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله»

اولیور و توماس خیلی با تاخیر به نشست رسیدند. آنقدر که قرار شد هزینه آمدنشان را خودشان بدهند. حرف و حدیث در موردشان بسیار است. هر دوتایشان مشکل پاسپورت داشتند. یعنی اصلا پاسپورت نداشتند تا به برنامه ایران برسند. بعد از کلی داد و بیداد کردن پاسپورت گرفتند اما به پرواز نرسیدند. بعد، یک پرواز دیگر گرفتند که فقط اولیور توانست به آن پرواز برسد. توماس در ترکیه گیر کرد و مجبور شدیم برایش بلیط بفرستیم. با آن بلیط هم نتوانست پرواز کند و با پرواز چند ساعت بعدش به ایران رسید! اما بالاخره رسید و تا مشهد رفت و آن ماجرا اتفاق افتاد.

۶ روز باهم بودیم اما به اندازه ۶ سال برای هم حرف داشتیم. نه رنگ برایمان مهم بود، نه نژاد، نه زبان، نه مسلمان و مسیحی، نه سنی و شیعه و نه هیچ‌چیز دیگر…

 

روزی ویژه برای چارقدی‌ها

[ms 0]

نشست رونمایی ساختار جدید چارقد و قالب تازه‌اش بود. جمعه ۲۲ مهر ۹۰، آنها که از ابتدا تا امروز در کنار چارقد و همراهش بودند، دور هم جمع شده بودند تا نو شدن و زایش دوباره چارقد را جشن بگیرند. جشنی کوتاه اما صمیمی و شاد و بی‌آلایش. جشنی که بر خلاف بیشتر برنامه‌ها سر وقت آغاز شد و پیش از آنکه قرار بود به پایان رسید. پایان یک همنشینی شیرین که حاضران را راضی به بیرون رفتن از جمع نمی‌کرد.

نشست نو شدن چارقد، با کلمات قدسی قرآن کریم آغاز شد. همه زود آمده بودند و از ابتدا بیشتر صندلی‌ها پر بود و تلاوت قرآن برنامه‌ای برای گذراندن وقت تا پر شدن صندلی‌ها نبود. قاری که رفت، خانم فاطمه خوشنما به حاضران خوش‌آمد گفت و بخشی از صفحه «درباره چارقد» را خواند. و خواند که «چارقد، خانه‌ای است برای دختر مسلمان ایرانی، با تمام مشخصاتش. دختری که علی‌رغم زیاد تکرارشدن نامش و سوژه‌شدنش غریب مانده است. و هیچ‌کس نمی‌خواهد آنی که واقعاً هست را به رسمیت بشناسد.»

روز دختر، روز چارقد جدید
پس از آن بود که حجت‌الاسلام احمد نجمی؛ مدیر مسئول نشریه الکترونیک چارقد میکروفن به دست شد و اول از همه به حاضران خوش‌آمد گفت و از حضور همه آنها که در این چهار سال ارتباطی با چارقد داشته‌اند و برای راه افتادن و همیشه زنده ماندنش تلاش کرده‌اند و نوشته‌اند و از خودشان و وقتشان و خلاقیتشان مایه گذاشته‌اند.

وی با بیان تاریخچه‌ای کوتاه از روند راه‌اندازی و سردبیران و با تشکر از زحمات آقای حامد احسانبخش، خانم لیلا باقری، از خانم سمیه ملاتبار که تا امروز مسئولیت سردبیری چارقد را به عهده داشته و از جان و دل برای درخشیدن چارقد مایه گذاشته‌اند سپاسگزاری کرد. حجت‌الاسلام نجمی این را هم گفت که چارقد جدید هفته گذشته در سالروز ولادت حضرت معصومه و روز دختر، آغاز به کار کرد.

همه حرفها با زبان روز
آقای تقی دژاکام، روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس، نفر بعدی بود. کوتاه و گزیده و نغز سخن گفت و رفت. از اخلاق گفت و اینکه غیر از لزوم احترام به مومنین و حفظ آبروی آنها، وظیفه داریم حتی حرمت مخالفین و معاندین را هم حفظ کنیم. و گفت که این، روش پیامبر بوده است که حتی دشنام به یهودیان را نیز نمی‌پسندیده‌اند.

آقای دژاکام از امید گفت و از اینکه باید روح امید پراکند و از شعله‌های یأس و نومیدی حذر کرد. گفت باید تکلیف‌گرا باشیم و از اینترنت برای وقت‌گذرانی استفاده نکنیم و بدانیم اینترنت ابزار انجام تکلیف است و باید تکلیف‌گرایی را به دیگران نیز نشان بدهیم. پس از آن گفت که نباید تکلیف‌گرایی را با طرفداری مطلق از کسی اشتباه بگیریم و دربست در خدمت دیگران باشیم. گفت پسندیده این است که در عین حال که از اقدامات مثبت هر کسی تجلیل می‌کنیم، اما خودمان و تفکرمان را در اختیار کسی قرار ندهیم؛ چرا که این کار چیزی جز پا گذاشتن به راه جاهلیت صدر اسلام نیست.

نکته دیگر تقی دژاکام، لزوم رعایت زبان و ادبیات فارسی بود. دلسوزانه و غمناک گفت که هر کسی هر جور دوست دارد و هر جور می‌خواهد ننویسد. گفت این کار جز آنکه در بلند مدت به ریشه‌های زبان فارسی آسیب وارد کند نتیجه دیگری ندارد. از همه خواست که حتی در وبلاگ و چت و شبکه‌های اجتماعی تا جایی که می‌توانند حواسشان به زبان و ادبیات فارسی باشد و بی از این رنجورش نکنند.

آخرین سخنان تقی دژاکام، تشکر از دست‌اندرکاران نشریه چارقد بود. توصیه کرد مطالب و محتوای چارقد با زبان روز گفته شود. گفت که حتی اگر حدیث هم می‌خواهیم نقل کنیم، باید با زبان روز باشد. و این را هم گفت که این هنر را دوستان جمع حاضر نیز به خوبی دارند.

با مخاطب و برای او حرف بزنیم
نشست صمیمی تلاشگران چارقد در جشن رونمایی از نسخه جدید، همچنان ادامه داشت و دوستان و همراهان جدید همچنان می‌آمدند و می‌نشستند. پس از حجت‌الاسلام نجمی و آقای دژاکام، کسی سخن گفت که گرچه وبلاگ‌نویس نبود اما به خوبی از آنچه در فضای وبلاگ‌نویسی و اینترنت می‌گذرد مطلع بود. حجت‌الاسلام والمسلمین آقاجانی که می‌خواست مثل قبلی‌ها گزیده و کوتاه سخن بگوید، گفت که ما تبلیغ دین را با گفتمان دین انجام نمی‌دهیم. گفت باید برای تبلیغ دین نیز از خود دین و گفتمان دین بهره ببریم تا تاثیر کارمان بیشتر بشود.

او همچنین گفت: اولویت‌های ما با اولویت‌های موجود در احادیث و روایات متفاوت است. در حالی که ما باید اولویت‌هایمان را نیز از متون دینی بگیریم. گفت ما به کسی احترام می‌گذاریم که مسجدی باشد. مسجد رفتن البته خوب است اما روایات ما، صداقت را رأس ایمان می‌دانند. در روایات ما امانت‌داری رأس ایمان خوانده شده. ما معارف دینی را به میل و سلیقه خودمان پررنگ و کمرنگ می‌کنیم در حالی که همه اینها را باید از متون دینی بگیریم.

حجت‌الاسلام آقاجانی همچنین گفت: تبلیغ شرایطی دارد. امیرالمومنین گفتند تا نپرسیدند نگویید. ما باید با مخاطب حرف بزنیم. باید برای مخاطب حرف بزنیم. اگر مخاطب ما روحیه عقلانیت قوی‌تری داشت، باید استدلالی با اون حرف بزنیم و اگر روحیه‌ای نرم و هنری داشت، به اقتضای خودش با او سخن بگوییم.

آخرین نکته او این بود که نقش ما در حوزه عفاف و حجاب و حیا، باید نقش استراتژیک باشد نه عملیاتی. ما باید گفتمان راهبردی حجاب را در جامعه گسترش بدهیم. نقش ما همان نقش راهبردی است که گفتمان دینی بر اساس آن است. نقش راهبردی عملیات‌آفرین است. در حالی که نقش عملیاتی استعدادها را کور می‌کند و مردم را تحت فشار قرار می‌ٔهد. اما ایفای نقش راهبردی، خود مردم را به کار می‌گیرد و از خلاقیت و توان خود آنها استفاده می‌کند.

حجاب را از زندگی دینی جدا نکنیم
مهمان بعدی نشست چارقد، لیلا اقبالی بود. خانم اقبالی با تجربیاتی که در تبلیغ حجاب داشت، آمد تا تجربیاتش را خیلی کوتاه با دوستان چارقد در میان بگذارد. او گفت: موضوع حجاب را نباید به عنوان یک بحث مجرد و منفک از زندگی دینی ببینیم. حجاب بخشی از کلیت زندگی دینی و شخصیت یک زن مسلمان است. اگر حجاب را به تنهایی از این کل کنار بکشیم و تنها به حجاب بپردازیم و قوانین اجتماعی را فراموش کنیم، تقید به اخلاق نیکو را فراموش کنیم و سایر عرصه‌های دین را فراموش کنیم، قطعا نگاه خوبی به تبلیغ حجاب نداشته‌ایم.

وی همچنین گفت: بعضی اوقات متاسفانه مبلغان عمومی حجاب برای خوشایند کردن حجاب و پوشش اسلامی، مسائلی را با سلیقه شخصی خودشان از حجاب کم می‌کنند و یا به آن اضافه می‌کنند و متانت حجاب را فراموش می‌کنند. نگاه ما به حجاب نباید فقط پوشش باشد. پوشش صرف، سطحی‌ترین لایه آن است. کسی که حجاب را تبلیغ می‌کند، باید به لایه‌های زیرین آن مانند حیا و عفاف هم دقت کند.

لیلا اقبالی با اشاره به تجربیاتی که در صحبت با مخاطبان غیرمسلمان و غیرایرانی داشته، گفت: مخاطب خارجی از حجاب به حقوق زن و تعدد زوجات و برداشت اسلام از زن و مسائل اینچنینی منتقل می‌شود. بنابراین برای پاسخگو بودن در همه این زمینه‌ها باید اطلاعات خودمان را افزایش بدهیم. اگر ما فقط درباره حجاب مطالعه کنیم و نتوانم درباره حقوق زنان پاسخگو باشیم، تبلیغ حجاب هم موفقیت‌آمیز نخواهد بود.

میزبانی در قامت میهمان
نفر بعدی اما، هم میزبان بود و هم مهمان. مهدی صرامی، مدیر مرکز رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، که به حکم مسئولیتش در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال میزبان نشست چارقد بود، آمد و چند کلامی با همکاران و دوست‌داران چارقد سخن گفت. در ابتدا از  هدف‌گیری خوب چارقد تقدیر کرد که سبک زندگی یا اصلی‌ترین محور فعالیت خود قرار داده است. وی گفت: غرب در شرایط حاضر به این نتیجه رسیده که برای پیروزی بر انقلاب اسلامی، باید سبک زندگی اسلامی و زندگی اسلامی را مخدوش کند و بتواند سبک زندگی غربی را در جوامع اسلامی جایگزین کند. الان به این نتیجه رسیده‌اند که اگر سبک زندگی را عوض کنند، مدل فکر فرد عوض می‌شود. مدل فکر که عوض شد، نوع انتخاب عوض می‌شود و پس از آن مدیران تغییر می‌کنند و بنابراین آنها می‌توانند همان کسانی که می‌خواهند را بر سر کار بیاورند.

او گفت که کشورهای غربی حتی در داخل کشور نیز رسانه‌هایی برای رسیدن به اهدافشان دارند و حتی روزنامه هم دارند تا نگاه سکولار را گسترش بدهند و زندگی غربی را ترویج کنند. مهدی صرامی گفت: ما اگر بخواهیم زندگی اسلامی را به مردم معرفی کنیم و ترویج کنیم، مخاطب بانوان در کانون فعالیت ما قرار می‌گیرد. چون بایستی خانواده را اسلامی کرد. خانواده سلول زندگی اسلامی است و مرکزیت آن هم زن خانه است. چرا که هم همسر است و هم مادر است و نقش کلیدی در تربیت فرزندان دارد.

وی با اشاره به اینکه غرب از تئوری به رفتار رسیده و از رفتار به محصول رسیده، گفت ما هم باید باید موضوع زندگی اسلامی را به خوبی تبیین کنیم و در قالب محصولات موجود به مخاطب بچشانیم. کاری که چارقد می‌کند کار سختی است و جای تشکر دارد. رقیب غربی بسیار پرقدرت ظاهر شده و ما هم باید با قوت در جامعه فعالیت کنیم.

آخرین سخن مهدی صرامی این بود که اینترنت و نشریات الکترونیک هم یکی از مواردی که است که ما باید در آن فعالانه حضور داشته باشیم وگرنه آنها تسلط خود را تحمیل خواهند کرد. ما باید الگوهای موجود خودمان را به زبان‌های دیگر نیز تولید کنیم که در این صورت خیلی موثرتر خواهد بود. وی همچنین ابراز امیدواری کرد در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال سال آینده، زبان‌های دیگر نشریه الکترونیک چارقد نیز رونمایی شده باشد تا بتوانیم الگوی زندگی اسلامی را به زنان جهان نیز معرفی کنیم.

پرشور و مادرانه
و آخرین نفری که بالا آمد و با شور و علاقه سخن گفت و مادرانه از کسانی که برای فرزندش؛ چارقد زحمتی کشیده بودند تشکر کرد، سردبیر چارقد بود؛ خانم سمیه ملاتبار. آمد و یک نفس از همراهان چارقد نام برد و تشکر کرد. گفت: ‫نمی‌دانم از رضوان خسروی تقدیر کنم که با مطالب اختصاصی حوزه دختران و پوشش‌های زیبا به چارقد جلوه می‌دهد یا مهتاب طباطبایی که با خواندن هر خبری با من تماس می‌گرفت و از دغدغه‌هایش می‌‌گفت، ازینکه فردا منتظر این مطلبم باش در این زمینه. یا فاطمه خوش‌نما که ستون «زن روز» را طوری اداره می‌کرد که انصافا خداقوت داشت.

خانم ملاتبار با همان شور ادامه می‌داد: نمی‌دانم از زهرا رضاییان بگویم که در موضوعات اعتقادی خوب درخشید یا شادی رمضانی که دغدغه‌های اجتماعی‌اش را در قالب طنز جاری می‌کرد و یا آقای حسن فکوری و محسن پاک‌نیت که برای دغدغه‌های فرهنگی‌شان در چارقد، تمام‌قد بودند و خواهند بود؛ که اگر نبودند، ما هم نبودیم. یا آقای محمد دهقانی که یک سال و نیم مطالبمان را با عکس‌های تولیدی زیبا می‌کرد.

سه نفر از سی نفر
سمیه ملاتبار گفت: شاهکار این حضورها را در چارقد دیدیم و حق بدهید سخت باشد برای من انتخاب سه برگزیده از این جمع کوچک سی نفره چارقدی‌مان. اینها فقط نماینده تیم تحریریه چارقد بودند و اجازه بدهید تقدیری از همه تیم داشته باشم برای خوب بودنشان و همراهی‌هاشان؛ که اگر نبودند، چارقد چنان که امروز هست، سربلند نبود.

حجت‌الاسلام غریب‌رضا، سیدمحمدرضا فخری، حجت‌الاسلام نجمی، تقی دژاکام و مهدی صرامی، و همه حاضران در نشست صمیمی چارقد آماده بودند. خانم هدی فکری بعنوان برترین خبرنگار چارقد، خانم اعظم ایرانشاهی؛ به‌نمایندگی از نویسندگان خوب و برتر و آقای محمد دهقانی برای سپاس از یکسال و نیم همراهی‌شان در عکسهای تولیدی مطالب، سه نفری بودند که هدایایشان را از دستان مهمانان بزرگوار و بزرگتر نشست چارقد گرفتند و تشویق حاضران را شنیدند و دیدند.

 

و این بود نشست صمیمانه چارقد برای جشن گرفتن رونمایی از نسخه جدید. نشست تمام شد اما سلام‌ها و حرف‌ها و «چه خبر»ها تازه شروع شد. برخی از اعضای تیم تحریریه‌ی چارقد برای گفتگوی بهتر و جزیی‌تر درمورد محتوای نشریه، میزگردی روی چمن نمایشگاه داشتند و گفتند و شنیدند و خواهند نوشت.

گزارش تصویری از این مراسم

دخترانه‌ای از پنجمین نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال

[ms 0]

[ms 2]

[ms 1]

[ms 3]

[ms 4]

[ms 5]

[ms 7]

[ms 8]

[ms 9]

[ms 11]

[ms 12]

[ms 13]

[ms 14]

[ms 15]

[ms 16]

[ms 17]

[ms 18]

[ms 19]

 

ناعادلانه درباره زن حرف نزنیم؛ آن‌‌هم زن ایرانی

‫اولین‌بار که به طرح‌های زیبای دخترانه‌‌ی زیر برخورد کردم، تلاش کردم هنرمندانش را شناسایی کنم. جستجویم اتفاقا به مدرس کارگاه رسید. کارگاهی که در سال ۸۶ تعدادی از دختران دانش‌آموز را دور هم جمع کرد و هنر طراحی را یادشان داد. کارگاهی که به همت «سیدمحمدرضا میری» به راه افتاده بود. این هنرمند جوان و خوش‌فکر در کارنامه‌ هنری‌اش، سابقه نشریه‌نگاری تجربی، مشاور هنری و طراح گرافیک مؤسسه‌ فرهنگی هنری رزمندگان استان خراسان، مدیر هنری و تبلیغات هشتمین همایش سراسری گفتمان مهدویت، مدیر هنری و طراح گرافیک فصلنامه‌ پژوهش‌های قرآنی و… را دارد.‬

‫در یک همکاری کوتاه‌مدت با سیدمحمدرضا میری به راحتی می‌توان فهمید که در خیلی از فعالیت‌های مردمی و خودجوش، خالصانه فعالیت می‌کند و‬ ‫به جوان‌ترها میدان می‌دهد و به قابلیت‌هایشان اعتماد می‌کند.

 

[ms 9]

برای آشنایی بیشتر خوانندگان چارقد، در ابتدا از فعالیت‌های کارگاه بگویید. چگونگی تشکیل شدنش و تعداد شرکت‌کننده‌ها و مسائل دیگر.

جریان از خیلی قبل‌ترها شروع شد. در دوران دانشجویی به هنر آماتورها علاقمند شده بودم و به آن فکر می‌کردم. سال‌های بعد در مورد هنرهای مردم یعنی کسانی که به آن‌ها هنرمند اطلاق نمی‌شود دست به جستجو زدم و همیشه به این فکر می‌کردم که در هنر غیرحرفه‌ای‌ها هیچ تفاخری وجود ندارد؛ اعتماد به نفس بالایی دیده می‌شود و ایده در پشت تکنیک پنهان نمی‌گردد. لذا علاقمند بودم بعضی چیزها را بر همین اساس بازتعریف کنم. همان سال‌ها دوستانی که دست‌اندرکار اردوهای طرح ولایت دانش‌آموزی دختران بودند، پیشنهاد دادند من هم حضور پیدا کنم و برای بچه‌ها یک کارگاه کوچک گرافیک ترتیب دهم. من به این پیشنهاد به چشم یک موقعیت نگاه کردم و سعی کردم طرح درسی را با عنوان پوسترسازی ایده‌محور تعریف کنم.

بچه‌های این کارگاه‌ها که ۸ دوره برگزار شد، چند ویژگی مشترک داشتند؛ اول اینکه هیچکدام پوستر و پوسترسازی را نمی‌شناختند. دوم اینکه همه کم و بیش دارای روحیه و انگیزه بالایی بودند. و سوم اینکه همه دختر بودند و این ویژگی، کمک زیادی به پیشرفت کارگاه می‌کرد. چرا که کار را جدی می‌گرفتند، حوصله می‌کردند و همه به نوعی دارای ذوق بودند. البته این‌ها همه نسبی بود اما نقش خیلی تعیین‌کننده‌ای داشت.

در آن کارگاه‌ها من ابتدا با نمایش یک دسته پوستر و تقسیم‌بندی آنها بر اساس موضوع، تکنیک و ساختار، بچه‌ها را با پوستر آشنا می‌کردم. تعریف من از ابتدا برای آن‌ها ناظر بر رسانه بودن پوستر بود. و سعی می‌کردم آن‌ها روی بعد پیام‌رسانی پوستر تمرکز کنند. پس از توضیح روش کار، آنها باید موضوعی را انتخاب و طی ۶ مرحله آن را به یک پوستر تبدیل می‌کردند.

[ms 10]

آثاری که از دختران کارگاه دیدم، حرف‌های زیادی درباره زنان و حواشی‌‌اش دارد. این موضوعات به آنها داده می‌شد یا کاملا طبیعی به این سمت گرایش داشتند؟

بچه‌ها در انتخاب موضوع آزاد بودند. اما باید با هم به توافق می‌رسیدند. معمولا این اتفاق می‌افتاد و معمولا هم به مسائل مبتلابه خود می‌پرداختند؛ حجاب، جوان و حتی در یک دوره‌ کشوری موضوع «دختر ایرانی» انتخاب شد.

طرح دختران را چطور دیدید؟
آنها در تیم‌های ۲ یا ۳ نفره روی موضوع خود فکر می‌کردند، بحث می‌کردند و من سعی می‌کردم دانسته‌های آنها را برایشان نظم دهم. نه همیشه، اما اکثرا موفق بودم. حتی از آموخته‌های آنها در ادبیات، ریاضی و فیزیک برای به نتیجه رسیدن کارشان کمک می‌گرفتم.

نتیجه‌ی کارها با هم تفاوت زیادی داشت. اما درصدی از کارها عالی بود، آنقدر که می‌توانم بگویم باعث شد از ایده‌ام جواب کاملا مثبتی بگیرم.

بچه‌ها تا حد زیادی اعتماد به نفس خود را یافته بودند، ایده‌های نوینی پیدا کرده و با شهامت آنها را اجرا می‌کردند. و همین برای من مهم بود. اصلا پوستر مهم نبود. بهترین چیز برای من همین بود که کلمه‌ «نمی‌توانم و نمی‌شود» را دور بریزند؛ که تا حد بالایی هم به دست آمد.

[ms 11]

طراحانی که فعالانه دارند در عرصه‌ی زنان مسلمان کار می‌کنند، باید به چه اصولی پایبند باشند؟

در یک کلام باید منصف باشند. در بیان حضرت آقا درباره مثلا شعر با موضوع زن، انصاف همیشه مورد تحسین قرار می‌گیرد. مهم است که ما ناعادلانه درباره زن، آن هم زن ایرانی حرف نزنیم. فرازهای پایانی مقدمه وصیتنامه حضرت امام را ببینید. آنجا امام چه زیبا، هم از محدودیت‌های زنان صحبت کرده‌اند و هم از نقشی که در رفع آن محدودیت‌ها ایفا کرده‌اند. اصلا یک چهره واقعی و افتخارآمیز در همان یک پاراگراف از زن ایرانی ترسیم شده است.

هنر جنسیتی یا جنسیتی‌ شدن هنر چقدر در بیان واقعی حقوق زن موثر است؟ اصولا زنانه‌ شدن هنر خوب است؟ یا به تعبیری با تقسیم هنر به زنانه و مردانه موافقید؟

در مکتب ما هنر، بیان خالصانه‌ دریافت‌های روحانی است. و روح، مجرد از جنس است. اینکه کسی هنرمندتر باشد به این بستگی دارد که چقدر پنجره‌ روحش را گردگیری کرده باشد، نه به جنسیت او. البته نقاط افتراقی هم وجود دارد؛ اینکه در هر جامعه‌ای برای مرد چه اقتضایی وجود داشته باشد و برای زن چه اقتضائاتی. یا اینکه مرد بتواند تحلیلی‌تر نگاه کند یا زن حسّی‌تر و بی‌واسطه‌تر. باز هم این نقاط افتراق، لزوما به یک تضاد ختم نمی‌شود. این، یعنی خداوند برای حل یک مسئله در جامعه، دو نوع هنرمند قرار داده تا دو نوع نگاه با دو نوع راه‌حل داشته باشند. این همان بحث تکمیل یکدیگر است، نه نفی یکدیگر.

اینها همه موقعی است که باور داشته باشیم هنرمند آمده تا به قول حضرت امام(ره) گره‌های کور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و نظامی که با دندان تعقّل باز نمی‌شوند را با اشاره‌ انگشت باز کند. آن وقت هنرمند دنبال این دعواها نمی‌رود. دنبال حل مشکل مردمش می‌گردد.

اما اگر هنر بازی و تفاخر باشد، دعوا می‌شود بر سر همین چیزها؛ جنسیت، قومیّت، نفسانیت و…

ناشناخته‌تر بودن دنیای زنان را قبول دارید؟ یا اعتقاد دارید یک زن در پرداختن به مسائل عاطفی و اجتماعی، نگاه دقیق‌تر و بهتری دارد؟

در مقایسه‌ هنرمند زن و مرد به شرط سلامت نفس و قوّت شیوه، به نظر من خانم‌ها برای رسیدن به یک حقیقت و به تبع روایت آن حقیقت برای مخاطب خود، سلوکی متفاوت دارند. همان‌طور که عرض کردم یک زن حسی‌تر، بی‌واسطه‌تر و سریع‌تر می‌بیند و از طرفی با حوصله‌تر روایت می‌کند.

اما من نقدی در همین‌ جا دارم نسبت به دخترانی که علاقمند به هنر هستند؛ اینکه حوصله‌ زیاد و دقت و ظرافت دخترانه‌شان را صرف هنرهای صرفا پرکار و تزیینی می‌کنند. تابلوها یا آثاری که زمان و چشم و انرژی زیادی از آنها می‌گیرد و غایت کمال آن قرار گرفتن در گوشه‌ای از یک اتاق و تزیین آن است. و گاه به اینکه بیننده بگوید «وای چه قشنگه» رضایت می‌دهند.

بالاخره قرار است ما با هنرمان حرفی بزنیم. حرفی که قبل از ما کسی نزده باشد یا لااقل به زیبایی ما نگفته باشد. هنر تزیینی، همه‌ هنر نیست. دختران ما باید بیشتر به این فکر کنند که با هنرشان تحولی ولو کوچک در مخاطب ایجاد کنند. نگاه تازه‌ای به او بدهند. پیامی برسانند. حیف است نگاه تیزبین و انرژی بی‌نظیر دخترهای ما پشت انبوهی از قلم زدن‌ها و سوزن‌زدن‌های تزیینی گم شود. رسالت دختران ما تزیین در و دیوار نیست! باید خود بدانند و با هنرشان دیگران را هم آگاه و متحول کنند؛ کاری که مادران و خواهران ما در انقلاب و دفاع مقدس انجام دادند.

[ms 12]

گریزی داشته باشیم به هنرهای مختص زنان. هنرهایی که از قشری با عنوان فمینیست‌ها می‌بینیم؛ که از هنر برای رسیدن به برخی حقوق که به‌ نظرشان مورد ظلم قرار گرفته استفاده می‌کنند. به نظرتان چه عواملی باعث می‌شود این نوع نگاه به هنر به وجود بیاید؟

این نتیجه‌ همان بی‌انصافی است، یا شناخت نامتعادل. امام رحمت‌الله‌علیه فرمود به زنان ما در طول تاریخ ظلم مضاعف شده. مکتب اسلام و انقلاب، منکر ظلم به زنان نیست. اما مهم این‌ است که چه ظلمی و چه ظلم‌ستیزی‌ای؟ یکی از اضعاف مضاعف ظلم به زن ایرانی، چنین مدعیانی هستند که اسم حقوق زن را خرج می‌کنند تا به منافع سیاسی و منطقه‌ای خود برسند. متاسفانه همیشه هم در داخل یک عده پیاده‌نظام به خط شده دارند.

 

 

در ادامه طرح‌هایی از دختران دانش‌آموز را می‌بینید:

[ms 1]

دختران کرمانشاهی در موضوع دختر ایرانی به عفاف او اشاره کرده‌اند. دختران ما مثل یاقوت ارزش‌مند هستند. مثل یک انار زیبا که یاقوت‌های زیبا و پر ارزش را در دل یک پوشش سخت پنهان می‌کند، از گوهر وجود خویش محافظت می‌کنند. اشاره به فطری‌ بودن حجاب و خلق اثری که از نظر من بی‌نظیر بود.

 

[ms 2]

خاک، پوشش است برای دانه اما باعث شکوفایی و جوانه زدن آن می شود. کاری از دختران خراسانی.

 

[ms 3]

این کار که یادم نیست بچه‌های کجا خلق کردند -چون پشت پوستر امضا کرده بودند-، یک تایپوگرافی عالی است که کلمه حجاب را به شکل کشتی نجات در طوفان‌های جامعه نشان می‌دهد. یادمان باشد که این بچه‌ها همه پوستر اولی هستند.

 

[ms 4]

باز هم یک تایپوگرافی صرف از آیه‌ حجاب

 

[ms 5]

بچه‌های یزد سعی کردند با رنگ و فرم و شکل طراحی حروف، لطافت یک چادر سفید را نشان دهند.

 

[ms 0]

این یکی هم کار دختران خراسانی بود با موضوع دختر ایرانی. وجود الماس‌مانندی که در مقابل التهابات دنیای بیرونی، می‌تواند درخشندگی و شفافیت خویش را حفظ کند.

مسأله‌ای به نام زن

[ms 3]

در جاهلیت، زن را زنده به گور کردند.

در تمدن مدرن، با نگاهی ابزاری به زن، او را ابزار تبلیغات و پورنوگرافی.
در دوره رضاخان حجاب از سرش کشیدند و کار جمهوری اسلامی پس از سی سال رسیده است به گماردن گشت امنیت اجتماعی و ارشاد زن در کوچه و بازار. گویی هماره زن مساله‌ساز بوده است. اما مساله‌ای از چشم مردان.

هر تمدنی می‌بایست به هر حال تکلیف خود را با زن معلوم کند. تمدن مدرن با آن همه دبدبه و کبکبه خود، بزرگترین چالش را با زن داشته است و پیدایش جنبش‌های فمینیستی از درون این تمدن، خود شاهدی بر این مدعاست. اما چرا زن هماره برای جوامع مساله بوده است؟ پروبلماتیک زن از کجا ناشی شده است؟ چرا حتی فمینیسم هم راه حلی برای موضوع ارائه نکرده و چه بسا خود به معضلی جدید برای زن‌ها تبدیل شده است. حتی همین نوشتار که از نهادی مردانه بر آمده، چگونه می‌تواند از فهم دنیای زنانه بر آید و زوایای مساله‌ای به نام زن را بکاود؟

زن و مرد به اقتضای انسانیت شباهت‌هایی دارند و به اقتضای جنسیت تفاوت‌هایی. جنسیت موضوعی نیست که زن و مرد را از حیث انسانی از هم جدا کند؛ بلکه بنا بر آن در شئون اجتماعی دو جنس، تفکیک حاصل می‌شود. زن به خاطر زن بودنش و مرد به خاطر مرد بودنش قابلیت‌هایی متفاوت دارند و جامعه بنا بر این تفاوت‌ها انتظارات متفاوتی از این دو جنس  دارد.

درست است که نقش‌های اجتماعی و نوع نگرش به جنسیت بر ساخته‌های اجتماع‌اند؛ اما به راستی اگر قرار بود ما تسلیم این برساخته‌ها باشیم پیامبر اسلام نیز نمی‌بایست به زنده به گور کردن دختران اعتراض می‌کرد.
اسلام همان قدر که با نوع نگرش غربی به زن مخالف است، همان‌قدر نیز با نوع نگرش جاهلی به زن مبارزه کرده است.

فمینیسم نیز جز دامن زدن به مباحثی پوچ و تقلیل دادن شأن زن به جنسیت دومی که می‌بایست با مردان بجنگد دستاوردی برای زن نداشته است. فمینیسم اساسا صورت مساله را غلط طرح کرده است. مساله رقابت بر سر قدرت نیست. همان طور که مارکسیسم صورت مساله را به غلط نزاع میان کارگر و سرمایه‌دار طرح نموده. باز آنچه که باقی مانده خود مساله رقابت و مبارزه بر سر منافع است. با ایجاد رقابت بین زن و مرد و کارگر و سرمایه‌دار مساله‌ای حل نمی‌شود و نزاعی دائمی میان آنان پدید می‌آید.

فمینیسم مرد و زنی را که قرار است مایه تسکین هم باشند می‌کند بلای جان یکدیگر. یکی دیگر  از مهمترین آسیب‌های گفتمان فمینیستی نیز ایجاد این اندیشه است که زنان می‌بایست هرچه بیش‌تر خود را به مردان شبیه کنند و این دیگرنمایی، به عنوان برگ برنده فرض می‌شود.

در جمهوری اسلامی ایران، جایگاه و شأن زن نسبت به گذشته بسیار ارتقا یافته است. ولی در این میانه، همچنان موضوع عفاف و حجاب، در میان موضوعات مرتبط با حوزه زنان، چالشی است که به نظر نمی‌رسد به سادگی قابل حل باشد. جمهوری اسلامی در مواجهه با مساله‌ای به نام زن، بیش‌ترین چالش را با مساله حجاب داشته است.

در مورد این مسئله نیز به نظر یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات این است که بدون مداقه در صورت مساله به دنبال راه حل آن بگردیم. بسیاری از چالش‌هایی که جوامع با مساله زن دارند از اساس از همین طرح غلط صورت مساله نشأت گرفته است.

ابتدا باید از خود بپرسیم مساله چیست و از کجا ناشی شده است. بی حجابی یا بد حجابی چگونه به صورت یک مساله در آمده است؟ مساله از آن جایی ناشی می‌شود که میان وضع موجود و وضع مورد انتظار شکافی دیده شود. آنگاه که وضعیت موجود با وضعیت مورد انتظار مطابقت کند و یا دست کم وضعیت موجود، نزدیک به وضعیت مورد انتظار به نظر برسد، مساله‌ای رخ نداده است. مساله از تفکیک این دو وضعیت حاصل می‌شود. نحوه برخورد ما با بسیاری از مسائل اجتماعی به این شکل است که با غفلت از وضعیت مورد انتظار، تمرکز خود را معطوف به وضعیت موجود می‌کنیم و وضع موجود را زیر سوال می‌بریم.

آن هنگام که با پدیده بی‌حجابی یا بدحجابی زنان مواجه می‌شویم آن را عملی شیطانی و قبیح می‌دانیم که از تربیت نادرست خانواده‌ها و تهاجم فرهنگی ناشی شده و می‌بایست با امر به معروف و نهی از منکر و گشت ارشاد این وضعیت موجود را از میان برداشت. در حالی که شاید مشکل از وضعیت مورد انتظار ما باشد.

وضعیت مورد انتظار ما از عفاف و حجاب چیست؟ وضعیت مورد انتظار ما این است که در جمهوری اسلامی هیچ آدمی بی‌حجاب نباشد؟ آیا این انتظار انتظاری واقع گرایانه است؟ لازم به تاکید است که غرض آن نیست که بی‌حجابی امری قبیح نیست. به طور حتم بی‌حجابی از نظر شرعی گناه است و از نظر قانونی جرم. اما باید پرسید آیا آن کسی که حجاب را رعایت نمی‌کند آن را امری قبیح می‌داند و رعایت نمی‌کند؟

تلویزیون جمهوری اسلامی از همان ابتدای انقلاب و حتی در زمان‌هایی که هنوز ماهواره فراگیر نشده است، فیلم‌های سینمایی خارجی پخش می‌کند که زنان در آن بی حجاب‌اند. فتوای شرعی آن است که نگاه به زن بی حجاب غیر مسلمان ایرادی ندارد. اما آیا مساله به همین‌جا ختم می‌شود؟ وقتی زن بی حجاب خارجی در تلویزیون نمایش داده می‌شود چگونه می‌توان به زن مسلمان ایرانی گفت که بی‌حجابی امری قبیح است؟ بی‌حجابی برای مسلمان قبیح است؟ مگر نه اینکه احکام اسلام برای بشریت موضوعیت دارد و اسلام برای همه ابنای بشر است؟ آیا دروغ فقط برای مسلمان‌ها قباحت دارد و غیر مسلمان‌ها اگر دروغ بگویند قباحتی بر این دروغ مترتب نیست؟

ما بی‌حجابی و بدحجابی را از طریق تلویزیون و سینما به دختران و زنان‌مان نشان می‌دهیم و از آنها می‌خواهیم که ببینند و باور نکنند. ببینند و عمل نکنند.

بی‌حجابی را به چشم‌های‌شان می‌بریم و حجاب داشتن را به گوش‌های‌شان.

هنرپیشه‌های خوش آب و رنگ بد حجاب در سینمای ایران عرض اندام می‌کنند و بالای منبر به زنان می‌ گوییم با حجاب باشند. خوانده‌ایم که کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم. دعوت کننده مردم باشید به غیر از زبان‌تان. بچه‌ها با امر و نهی تربیت نمی‌شوند. بچه‌ها به اعمال بزرگ‌ترهای‌شان نگاه می‌کنند و تقلید می‌کنند. عامه مردم به این نحو عمل می‌کنند.

عامه مردم حسن و قبح اخلاق را نه از بحث‌های اخلاقی و فلسفی بلکه از طریق چشم‌های‌شان می‌آموزند. اما همه این حرف‌ها به این معنا نیست که تقصیر را به گردن فیلم‌های خارجی تلویزیونی و سینما بیندازیم. بلکه شاید لازم باشد انتظار خود را از وضعیت مورد انتظار تعدیل کنیم. با وضعیتی که بر دنیا و رسانه‌ها حاکم است و نحوه پوششی که از دریچه آن‌ها تبلیغ می‌شود، بی‌حجابی به هیچ وجه مساله نیست؛ بلکه مساله واقعی حجاب است. به راستی باید از خود بپرسیم چگونه است که هنوز عده‌ای از زنان و دختران ما حجاب‌شان را حفظ کرده‌اند؟!

 

منبع: زنان‌پرس

 

سایتی برای رهایی از همیشه املت خوردن

[ms 0]

وقتی تبلیغ سایت را دیدم، خیلی خوشحال شدم و به فکر خودم به بانویی که این سایت را مدیریت می‌کند، کلی آفرین گفتم. حتی دوست داشتم با بانوی این سایت که به گفتگو می‌نشینم، از وقت‌های خوردن غذا در کنار اعضای خانواده بشنوم؛ یکی از لذت‌بخش‌ترین ساعاتی که همسران می‌توانند در کنار هم سپری کنند. دوست داشتم بگوید به عنوان یک زن می‌داند که مرد ایرانی خیلی به غذا اهمیت می‌دهد و غذای خوب هم بهترین روش برای پایدار کردن علاقه‌های خانوادگی و گرم ماندن رابطه‌ی خانوادگی است.

دوست داشتم بگوید به عنوان یک زن و مادر، چون غذا را ماده‌ای می‌دانست که رابطه‌ی مستقیم با سلامتی روحی و جسمی خانواده دارد، دست به کار شد.

دوست داشتم بگوید یکی از وظایف زن، فقط آشپزی نیست، تنظیم رژیم غذایی خانواده و به تبع آن ضامن سلامت جسمی بودن آن‌ها نیز هست و این وظیفه حساس را نمی‌شود به عهده‌ی فست‌فودها گذاشت تا انواع بیماری‌های دیابت و چربی و کلسترول و فشار خون و چاقی را نصیب شریک و میوه‌های زندگی‌مان کند.

همه‌ی اینها بماند. تا حالا فقط از دوست‌داشتن‌ها و حس اولیه‌ام بعد از دیدن «چی بپزم» حرف زدم. ولی وقتی موضوع گفتگو را با مدیر سایت مطرح کردم، اینها را از زبان یک مرد شنیدم. مردی با چاشنی همسر. و حتی گفت: «چی بپزم» در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال قسمت وب‌سایت ها؛ بخش خانواده و سرگرمی غرفه گرفته و حضور دارد.

سایت‌های آشپزی زیادی در اینترنت هست. «چی بپزم» چه تفاوتی با بقیه سایت‌های مشابه دارد؟
بسیاری از سایت‌ها و وبلاگ‌های فارسی که با موضوع آشپزی در اینترنت وجود دارند تقریبا به صورت دوره‌ای به روزرسانی می‌شوند و غذاهای جدید به آنها اضافه می‌گردد و تقریبا همه یک روال کلی دارند. سایت «چی بپزم» اصلا شبیه به آنها عمل نمی‌کند و در حقیقت هیچ دستور آشپزی فعلا در آن وجود ندارد. بلکه به نوعی جمع‌آوری و دسته‌بندی کننده غذاها از جای‌جای وب فارسی است. ایده‌ی اصلی این است که به محض ورود یک غذا به مخاطب پیشنهاد می‌شود. در کنار آن مواد اولیه، ویژگی‌ها، زمان پخت، امتیاز کاربران به غذا، تصویر نهایی و . . . هم در اختیار او قرار می‌گیرد تا به تصمیم‌گیری کمک کند.

منابع شما چیست؟ تک‌تک غذاها را پختید که می‌دانید زمان پخت هر کدام چقدر است یا از سایت‌های دیگر برمی‌دارید؟
منابع ما به صورت بالقوه می‌توانند همه سایت‌های آشپزی فارسی باشند. هر کدام از صاحبان این سایت‌ها می‌تواند در اسلوب تعیین شده، غذاهای خود را ارائه کند و آنها طی چند روز بعد به دیتابیس سایت اضافه می‌گردد. زمان پخت غذاها به این شکل توسط خود وبلاگ‌نویس‌ها و آشپزها و بر حسب تجربه تعیین می‌شود. در عین حال سایت از مشاوره و نظر نهایی چند کارشناس در این حوزه هم بهره می‌گیرد.

رویکرد خاصی در نوع غذاها دارید؟ مثلا ایرانی باشند یا سالم باشند یا فرقی برایتان ندارد؟
از یک سو جامع و مرجع بودن سایت برای ما مهم است و از سویی هم تنوع در ارائه پیشنهادهای متفاوت. به همین منظور تقریبا غذایی را رد نمی‌کنیم. در عین حال سلامت غذایی مساله مهمی است و به آن توجه می‌شود. در طرح تکمیلی سایت و در فازهای بعد قسمت‌هایی به همین منظور به سایت اضافه خواهد شد. مثلا به کاربران ثبت نام شده به صورت هوشمند پیشنهاد داده می‌شود چه غذاهایی با ذائقه آنها سازگارتر است و مواد لازم برای ایشان را در خود دارد.

دسته‌بندی ندارید در سایت؟ مثلا نمی‌خواهید به جای این تصادفی آمدن غذاها، حق انتخاب بر اساس دسته‌بندی غذاها از لحاظ مواد لازم، بدون گوشت، با گوشت، سرخ‌کردنی یا گیاهی یا حتی سریع بودن یا نبودن قایل بشوید؟
چرا. این موضوع در طرح مراحل بعدی دیده شده و به سایت اضافه خواهد شد. اینکه مثلا شما بتوانید از بین دسته‌ای خاص از غذاها پیشنهاد دریافت کنید. یا اینکه کاملا با توجه به مواد موجود در خانه جستجو کنید و پیشنهاداتی متناسب با آنها دریافت کنید. درباره ویژگی‌هایی که در مورد غذاها گفتید هم به همین شکل.

توضیحات مربوط به هر غذا را خودتان می‌نویسید؟
بله. همکاران ما با توجه به دستور پخت غذا و مواد سازنده و ویژگی‌های آن و البته با درون‌مایه طنز، این جملات را می‌نویسند.

در خانه شما چه کسی غذا می‌پزد؟
معمولا همسرم زحمت این کار را می‌کشد. در عین حال من هم کمک می‌کنم یا گاهی بعضی غذاها را کاملا خودم تهیه می‌کنم. غذاهایی مثل املت، سالاد الویه، حلوا، نان و پنیر و سبزی.

چه کسی می‌گوید «چی بپزم»؟
این معمولا سوال خانم خانه است. در خانه ما همسرم این سوال را می‌پرسد که البته قبل از ایده این سایت، ما برای آن فکر کرده بودیم و من یک بار لیستی از غذاهایی که معمولا می‌خوردیم نوشتم و روی در کابینت چسباندم و مشکل کمی حل شد. بعدا که اسباب‌کشی کردیم، آن نوشته را جا گذاشتیم و مجبور شدیم این بار سایت تاسیس کنیم که با جابجایی سرجای خودش بماند! همچنین به غیر از مشکل خودمان مشکل بقیه را هم حل کنیم. در سایت بعدا ثبت‌نام اضافه خواهد شد و هر کس می‌تواند از بین غذاهای سایت برای خودش چنین لیستی آماده کند.

این سایت برای خانم‌هاست فقط؟
نه. برای هر کسی است که آشپزی می‌کند. این سایت برای آقایان هم هست تا برای یک بار هم که شده مثلا در روز تعطیل عهده‌دار تهیه غذا شوند و همسرشان را غافلگیر کنند. برای مردان مجرد هم هست، که بتوانند ایده بگیرند و چیزی غیر از املت برای خودشان درست کنند. یا همیشه به غذای بیرون و فست‌فود رضایت ندهند. برای تازه‌عروس ها هم هست تا هزینه تلفن در ماه‌های شیرین اول ازدواج بالا نرود و برای درست‌کردن یک قیمه‌ی خوشمزه یا یک سالاد ماکارونی ناقابل به مادرشان تلفن نکنند!

نوشته‌اید نیمی از درآمد سایت صرف عذای کودکان گرسنه می‌شود. درآمد سایت از کجاست؟
این بنای اولیه در راه‌اندازی سایت گذاشته شده که به سبب موضوع سایت، این حرکت انجام شود. فعلا سایت منبع درآمدی ندارد. اما امیدواریم در آینده این اتفاق بیفتد و ما بتوانیم به این خواسته و نیت مان جامه عمل بپوشانیم. حس کمک به هم‌نوعان طبیعتا در هر انسانی وجود دارد.

درباره این سایت از اول کار و تصمیم به راه‌اندازی، با دوستان این بنا را گذاشتیم که همه نیازمندان را در هرگونه عواید مالی آن سهیم کنیم. بعدتر به ذهنمان خطور کرد که با توجه به موضوع سایت چه خوب است که نیمی از درآمد به کودکان گرسنه تعلق گیرد. تصورش را بکنید تعداد زیادی خانواده‌های ایرانی از این سایت ایده می‌گیرند و غذاهای رنگارنگ و خوشمزه طبخ می‌کنند و در کانون گرم خانواده آنها را میل می‌کنند و همین حضور آنها در سایت کمک می‌کند به مطرح‌شدن سایت و به طبع آن رغبت برخی صاحبان کالا در تبلیغات و درآمدهایی که به دست کودکان گرسنه خواهد رسید.

جمله‌ای که می‌گویید دقیقا به آدرس سایت «برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی» لینک شده که بازدیدکنندگان می‌توانند از همان جا مستقیما هم به این کودکان کمک کنند.

چند وقت از تاسیس سایت می‌گذرد؟ چقدر بازدید دارد؟
سایت به نسبت اینکه تازه تاسیس شده بازدید بالایی دارد و این بسیار باعث امیدواری در ادامه کار است. به نظر می رسد این سایت باید راهگشای خیلی از مردم باشد و بتوانند از آن خیلی استفاده کنند. در راه شناساندن سایت هم تقریبا دوستان ما در بخش تبلیغات به شکل خوبی فعالیت داشته‌اند، اما قسمتی از موضوع را هم باید به دست گذر زمان سپرد و منتظر بود تا رفته رفته این سایت به جایگاه واقعی خود برسد و بتواند بیش از پیش مثمر ثمر واقع شود.

الان چند عنوان غذا در سایت است؟
همین حالا حدود ۲۵۰ غذا در سایت وجود دارد که تقریبا هر هفته به این میزان افزوده می‌شود. ما همین الان ۵۰۰ غذای دیگر به تفکیک مواد اولیه برای وارد کردن در سایت داریم که در مرحله کنترل نهایی و تهیه تصویر است. همچنین از همین‌جا باز اعلام می‌کنیم که صاحبان سایت‌ها و وبلاگ‌های آشپزی با رعایت اسلوب تعیین شده می‌توانند لیست غذاهای خود را برای قرار گرفتن در سایت برایمان بفرستند. فایل توضیحی مربوط به این موضوع در قسمت درباره ما برای دانلود قرار گرفته است.

امکان سفارش ندارید احیاناً؟
هنوز که چنین امکانی در سایت وجود ندارد. هیچ بعید نیست بعدا به امکانات سایت اضافه شود. امکانات پیش‌بینی شده در طرح تکمیلی سایت بسیار زیاد هستند اما اجازه بدهید فعلا از آنها صحبتی نکنم تا تازگی خودشان را برای مخاطبان در وقت خودش از دست ندهند.

به جز رأی‌گیری امکان تعامل و مشارکت مخاطب وجود ندارد؟ لازم نمی‌بینید؟
چرا. غیر از رای‌گیری، امکان ارسال نظرات به صورت متن درباره هر غذا وجود دارد و کسانی که از سایت ایده گرفتند و غذایی را تهیه کردند می‌توانند دوباره به صفحه همان غذا برگردند و نظرشان را به عنوان یک تجربه جدید به سایت اضافه کنند.

این سایت مشابه خارجی دارد؟
خیر. فکر نمی‌کنم.

خشونت خانگی علیه مردان

[ms 0]

نشسته‌ام به نت گردی و از گوگل‌ریدر مطالب وبلاگ‌ها و سایت‌هایی را که به روز شده‌اند می‌خوانم، می‌رسم به سایت مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای، مهرماه است و وقت دفاع پایان‌نامه‌ها، و سایت معمولاً تاریخ دفاع پایان‌نامه‌های دانشکده را اطلاع‌رسانی می‌کند.

موضوع یکی‌اش حسابی شاخک‌های کنجکاوی آدم را تحریک می‌کند و علامت‌های ؟! است که بالای سر آدم سبز می‌شود. عنوان‌اش «خشونت خانگی علیه مردان» است. حالا حتما حق می‌دهید که آدم کمی چشم‌هایش گشادتر از حد معمول شود و این سوال برایش مطرح شود که یعنی عمومیت چنین موضوعی تا بدین حد رسد که یک نفر بیاید آنرا مورد بررسی قرارد دهد.

اسم استاد راهنمایش را می‌بینم، خانم است، یکی از اساتیدی که در حوزه مورد بررسی یعنی خشونت صاحب‌نظر هم هستند، ایضا استاد داورش هم خانم است. حالا دیگر دوز کنجکاوی و سوال‌ها اینقدر هست که  هفته اول مهری ادم را بکشاند دانشگاه.

فکر می‌کردم شاید حداقل در مورد این موضوع که موضوعش منحصراً  مردان هستند  تعداد پسرهای حاضر در جلسه بیشتر از دخترها باشد، بالاخره هرچه نباشد یکی پیدا شده بود و از سوی آنها ندای مظلومیت سر داده، اما گویا سر درآوردن از این موضوع برای دختران شیرین تر است.

پژوهش انجام شده به نتایج جالبی در مورد خشونت علیه مردان رسیده، مهمترین‌اش اینکه مردان برعکس زنان چندان مورد خشونت جسمی و فیزیکی واقع نمی‌شوند بلکه خشونت‌های کلامی، روانی، جنسی و مالی بیشترین مواردی هستند که مردان ادعا می‌کنند در معرض آن قرار گرفته‌اند. این در حالی است که شدت خشونت‌‌ های کلامی و جنسی از درصد بالایی برخوردار است.

استراتژی که مردان در مقابل رفتارهای خشونت آمیز انجام می‌دهند هم جالب‌توجه بود، اکثرا در ابتدا سعی می‌کنند با تحمل و مدارا و یا گفت‌و گو قضیه را حل و فصل کنند، گاهی هم قطع رابطه و بی‌محلی را راه‌حل بهتری می‌دانند. اما اکثراً دوست ندارند از خدمات مشاوره‌ای استفاده کنند و حتی وقتی در مقابل تقاضای مراجعه به مشاور از سوی همسرشان هم مواجه می‌شوند از آن سر باز می‌زنند.

از سوال‌های مهمی که پژوهش به دنبال پاسخی برای آن بود این است که چطور ممکن است در نظامی با ریشه‌های قوی مردسالاری، مردان نیز در معرض خشونت قرار ‌گیرند؟ امروزه نظام مردسالاری همانند تیغی دولبه عمل می‌کند، یعنی دیگر مردان با اِعمال قدرت مردانه  نمی‌توانند خود را در حاشیه‌ای امن قرار دهند، بلکه همین قدرت مردانه می‌تواند به عنوان اهرمی علیه آن‌ها استفاده شده و آن‌ها را در معرض خشونت قرار دهد.

و آخر اینکه  خانواده به‌عنوان اصلی‌ترین نهاد هر جامعه از تعامل و توافق دوجانبه زن و مرد در کنار هم قوام می‌یابد. یک خانواده سالم و شاد هنگامی به وقوع می‌پیوندد که زن و مرد در کنار هم احساس رضایت و خشنودی کنند و به تبع هرگونه ناخشنودی و خشونتی که از سوی هر یک از زوجین اِعمال شود، واکنش و ناخشنودی طرف مقابل را نیز به همراه دارد.

اینجا که هستیم امن هست؟

[ms 0]

فناوری‌های نوین ارتباطی گرچه برای گروه‌های مختلف انسان‌ها، فرصت‌های تازه‌ای را خلق کرده‌اند اما شاید بتوان گفت ارمغانی که این فناوری‌ها و در رأس آن‌ها اینترنت برای زنان داشته است، بسیار ارزشمند بوده. زنان به‌ویژه آنانی‌که در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند، به دلیل شرایط حاکم بر جامعه و سنت‌های مرسوم اغلب پنجره‌های محدودی برای برقراری ارتباط با دیگران را دارند. اینترنت و فضای مجازی پنجره‌های فراوانی برای زنان به ارمغان آورده است. پنجره‌هایی رو به منظره‌های گوناگون.

اکنون زن ایرانی در آشپزخانه خود می‌تواند یکی از پنجره‌های فضای مجازی را به یک سایت آموزش پخت نوعی کیک باز کند، یا می‌تواند پنجره دیگرش را به روی یک سایت گروهی باز کند و در تجربیات دوران بارداری و بچه‌داری زنان دیگر سهیم شود. و یا بی آن‌که از خانه خارج شود، پنجره‌ای به روی دوستی ساکن کشوری دوردست باز کند و دغدغه‌ها و علاقه‌هایش را با او به اشتراک بگذارد.

پیدایی ارتباطات مبتنی بر کامپیوتر نیز همانند ظهور و فراگیری رسانه‌های ارتباطی گذشته بحث‌ها و تحقیقات متعددی را بر سر آثار فردی و اجتماعی، آثار کوتاه‌مدت و بلندمدت، عمقی یا سطحی برای نشان‌دادن آثار مثبت و منفی آن به راه انداخته است.

گسترش اینترنت خود به خلق محیط‌های جدیدی منجر گردیده که نیازمند ایجاد نظریه‌های روان‌شناسی، شناختی و ارتباطی جدید است.

اینترنت به‌عنوان یک محیط جدید و فراگیر شکل‌گیری ارتباطات به سرعت در حال رشد و گسترش است، به‌طوری که هیچ پدیده دیگری در طول سالهای اخیر در ایران به اندازه اینترنت رشد نداشته است. تعداد سایت‌ها و وبلاگ‌ها بر روی این شبکه جهانی هرلحظه بیشتر می‌شود و کاربران زن ایرانی پا به پای دیگر کاربران به استفاده از آنها علاقه نشان می‌دهند، این موارد از مهم‌ترین دلایل احساس نیاز برای بررسی جامعه‌شناسانه پدیده اینترنت می‌باشد.

رشد فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات از یک سو موجب تسهیل ارتباطات، از میان برداشتن موانع جغرافیایی و دسترسی به اطلاعات شده و از دیگر سو زمینه‌های بروز آسیب‌ها و مسائلی را در این زمینه فراهم کرده است.

آسیب‌هایی که عدم اطلاعات کافی در رابطه با آن وجود دارد. با وجود این مسائل به نظر می‌رسد که زنان باید از آسیب‌هایی که استفاده از اینترنت، آنها را در معرض مخاطره قرار می‌دهد آگاه باشند تا با ناآگاهی گرفتار مصائب نشوند. نیاز به آموزش و فرهنگ‌سازی چه برای زنان، چه برای سایر افراد جامعه در مورد نحوه‌ی صحیح استفاده از اینترنت لازم است.

زنان با آگاهی از مسائل جانبی، ناامنی‌ها، جرائم اینترنتی و با در اختیار داشتن اطلاعات مکفی راجع به فناوری اطلاعات و ارتباطات، می‌توانند بیشتر خود را منعطف به ظرفیت‌های مثبت آن نمایند، استفاده‌ی کاملا مطلوب و مناسبی از اینترنت داشته باشند و آسیب‌های آن را به حداقل ممکن برسانند.

یادداشتی که اکنون در حال خواندن آن هستید شکل خودمانی و ساده شده‌ی یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «چالش‌های موجود در فضای مجازی برای زنان ایرانی» است. در این پژوهش صد نفر از زنان فعال در فضای مجازی که در جشنواره وبلاگ‌نویسان زن پرشین‌بلاگ بیشترین تعداد رأی را از یک تا صد آورده بودند انتخاب شدند و سپس مورد مصاحبه قرار گرفتند. نظرات این گروه گرچه نمی‌تواند به تمام زنانی که در این فضا به فعالیت مشغولند تعمیم داده شود اما در جای خود قابل تأمل است.

از بین سؤالاتی که از این گروه پرسیده شد، چهار سوال زیر را انتخاب کردیم:

– آیا برای زنان در فضای مجازی امنیت اجتماعی کافی وجود دارد؟
– آیا خطر تهدید حریم خصوصی زنان در ارتباط‌های مجازی وجود دارد؟
– آیا در فضای مجازی نگرش جنسیتی به زنان وجود ندارد؟
– آیا ممکن است ارتباط‌های مجازی، روابط خانوادگی زنان را در معرض آسیب قرار دهند؟

حالا به تحلیل پاسخ‌های داده شده نگاه کنید، البته محاسبات آماری و جدول‌هایی که مستندات این نتایج هستند به خاطر اینکه شمای خواننده خسته نشوی و قید خواندن یادداشت را نزنی  در اینجا قید نشده‌اند:
از یافته‌های پژوهش چنین بر می‌آید که اکثریت پاسخگویان با این عبارت که «در فضای مجازی امنیت اجتماعی کافی برای زنان وجود ندارد» موافق هستند  همچنین رابطه‌ی معناداری بین وضعیت تأهل زنان و نظر آنها نسبت به احساس امنیت در اینترنت یافت نشد .یعنی متأهل‌های این پژوهش همان‌قدر فضای مجازی را فاقد امنیت می‌دانند که مجردهایش!

پاسخگویان همچنین عقیده دارند در فضای مجازی نیز مانند زندگی اجتماعی نگاه جنسیتی به زنان وجود دارد و زنانی که با هویت واقعی و مشخص کردن جنسیت خود در تعاملات مجازی وارد می‌شوند از طریق مردان در معرض مزاحمت بیشتری قرار می‌گیرند. آنها با این گزینه که «در فضای مجازی نگاه جنسیتی به زنان وجود ندارد» اعلام مخالفت کرده‌اند.

«زنان چه در دنیای واقعی چه در فضای مجازی نیاز به امنیت دارند؛ اما متاسفانه گاهی این نیاز امنیتی در فضای سایبر نادیده گرفته می‌شود. از مصادیق ناامنی، خشونت‌های کلامی و نوشتاری‌ست که از طریق چت و اینترنت به صورت حملات نوشتاری و به کارگیری کلمات رکیک و آزار دهنده علیه زنان و یا حتی تخریب و حمله به سایت زنان جهت اعمال خشونت و ابراز قدرت علیه آنان صورت می‌گیرد.

وجود تصاویر مستهجن و پورنوگرافیک در اینترنت به مردان می‌آموزد که زنان موجوداتی آسیب‌پذیرند و باید مورد سوء استفاده و پرخاشگری، تجاوز جنسی و آزار باشند.

در فضای مجازی به علت نامشخص بودن هویت‌ها و نیز امکان دسترسی به اطلاعات شخصی افراد ممکن است به حریم خصوصی افراد تعدی شود.

اکثریت پاسخگویان این پژوهش نیز معتقدند در این فضا تهدیدهایی برای حریم خصوصی زنان وجود دارد و در صورتی‌که آنان اطلاعات کافی در مورد مسائل امنیتی اینترنت نداشته باشند و در تعامل‌های خود دقت نکنند ممکن است از این منظر مورد آسیب قرار بگیرند.

ظهور شبکه‌ها، بیش و پیش از همه‌ی مراحل توسعه‌ی فناوری اطلاعاتی باعث ایجاد مخاطره‌ها و تهدیدهایی برای حریم خصوصی شده است.

آشکارترین تهدیدها برای حریم خصوصی، قابلیت سوء‌استفاده از اطلاعات شخصی هستند اما وقتی فضای مکانی و فیزیکی زندگی شخصی گشوده می‌شود و رابطه مجازی به سمت واقعی‌شدن پیش می‌رود، حریم خصوصی جسمی هم به خطر می‌افتد. خطر تعقیب‌پذیری همه کنش‌های کاربران شبکه‌های عمومی چیزی است که بیشترین ترس را در میان مردم ایجاد کرده است.  سیر رشد چنین سرویس‌هایی در تاریخ نشان می‌دهد که این خطر واقعی می‌شود.

از دیگر نتایج پژوهش مذکور این است که اکثر پاسخگویان اعلام نموده‌اند بخش زیادی از حضورشان در فضای مجازی به ارتباط با دوستان مجازی اختصاص دارد و نیز برای هریک از آنان تجربه‌ی ترجیح رابطه‌های مجازی به ارتباط با خانواده و دوستان رخ داده است.

این می‌تواند زنگ خطری باشد که مسائلی همچون افراط در پرداختن به ارتباطات مجازی، افسردگی و انزوای حاصل از آن و یا تضعیف نهاد خانواده را به دنبال داشته باشد و مشکلاتی برای افراد از این لحاظ به وجود آید، همچنان که اکثر پاسخگویان با گزینه‌ی «تعامل اجتماعی در فضای مجازی ممکن است ارتباط خانوادگی زنان را تضعیف کند»موافق بوده‌اند.

در کنار این، اغلب پاسخگویان از بین محیط‌های متنوع موجود در فضای مجازی،» وبلاگ» را محیطی مناسب‌تر و امن‌تر برای تعامل اجتماعی زنان دانسته‌اند.

همچنین از نتایج پژوهش چنین بر می‌آید که از دیدگاه زنان فعال در فضای مجازی، دسترسی مطلوب به اینترنت برای زنان ایرانی وجود ندارد و همچنین همه اقشار زنان به علت عواملی مانند نبود آموزش همگانی در این خصوص و نیز نبود امکانات سخت افزاری ارزان و در دسترس، امکان حضور در فضای مجازی را ندارند

خلاصه این‌که:
اینترنت و فضای مجازی پنجره‌های فراوانی برای زنان به ارمغان آورده است؛ اما در کنار این فرصت‌ها، از تهدیدها و آسیب‌های تعامل در فضای مجازی برای زنان نیز نباید غافل بود. با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، جهت توسعه‌ی تعامل اجتماعی زنان در فضای مجازی و بهره گرفتن از فرصت‌های حاصل از این امر با کمترین آسیب‌ها و تهدیدها موارد ذیل پیشنهاد می‌گردد:

– فراهم نمودن امکان حضور اقشار مختلف زنان در فضای مجازی از طریق آموزش همگانی
– فراهم نمودن امکان دسترسی مطلوب زنان به اینترنت
– تولید محتوای مفید فارسی در مورد مسائل مرتبط با زنان در فضای مجازی
– تشکیل کلوپ‌ها و شبکه‌های اجتماعی مجازی خانواده محور، به طوری‌که اعضاء یک خانواده (والدین و فرزندان) به صورت گروهی امکان حضور و فعالیت مشترک داشته باشند.
– دادن آموزش‌های لازم جهت حفظ و مراقبت از حریم خصوصی در اینترنت
– آگاه نمودن زنان و دادن آموزش های لازم برای حضور در اینترنت و دچار نشدن به آسیب‌های جانبی مانند اعتیاد اینترنتی، انزوا، افسردگی و….
– گسترش تحقیقات علمی در خصوص روانشناسی اینترنت در کشور
– تدوین قانون‌های لازم و مناسب برای حفظ امنیت زنان در فضای مجازی

از فروش کلیه تا حجاب زن در ایران و آمریکا

[ms 2]

وقتی‌که دانشگاه ادیان و مذاهب در قم، کلاسی با حضور دانشجوی دکترای مردم‌شناسی در کالیفرنیا برگزار کرده بود، سعی کردیم گفتگویی را ترتیب دهیم تا بیشتر درمورد سفر کوتاه این دانشجوی ایرانی که سالهاست در آمریکا مشغول به تحصیل است بدانیم. از الهام میرعشقی صحبت می‌کنم؛ از دوران کودکی تا به حال، چندین بار به ایران رفت‌وآمد داشته و حتی زندگی نیز کرده است، اما حدود ۱۱ سالی‌ست که در آمریکا مشغول به تحصیل و زندگی‌ست. لیسانسش را در رشته‌ی مهندسی برق و کامپیوتر گرفته و در حال حاضر دانشجوی دکترای رشته‌ی مردم‌شناسی در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا است.

ابتدا از موضوع پروژه‌تون شروع کنیم. چرا به مردم‌شناسی پیوند اعضا در ایران اختصاص دادید؟

من حدود سه چهار سال پیش متوجه شدم که در ایران پیوند کلیه طوری رایج است که برای دریافت‌ش، گاهی هزینه‌ی مالی هم بین افراد رد و بدل می‌شود. برایم بسیار جالب بود که چه ارتباطی بین دهنده و گیرنده‌های  کلیه ایجاد می‌شود؛ چون از طرفی صحبت از اهدای عضو و ایثار بود و از طرفی بحث و جدل در تعیین قیمت کلیه و افرادی که از ابتدا در طرح‌ریزی پیوند کلیه در ایران نقش داشتند تحقیق انجام دهم. از طرفی دیگر از آنجایی‌که ایران در قانونی کردن تبادل مالی در اهدای کلیه در دنیا منحصر به فرد است، علاقمند شدم که ببینم در چه شرایطی و چه استدلالهایی این پدیده در ایران رایج شده.

این پروژه را در ایران با چه دید قبلی در ذهن شروع کردید و حالا که سفرهای تحقیقی‌تان را در بین مردم و فتواهای فقهی، ضمیمه‌ی کار دارید، به چه دیدگاهی رسیدید؟

تحقیق من مربوط به بحث فقهی قضیه هم می‌شود. که مثلا فتاوی در مورد پیوند و اهدا کلیه چه هستند و چگونه شکل گرفته‌اند. نمی‌توانم بگویم که در ذهنم پیش فرضی داشتم که کاملا عوض شده باشد.. ولی خب هنوزم زمان زیادی از تحقیقاتم مانده و شاید یک سال دیگر جوابم متفاوت باشد. در گفتگوهایم با مردم ولی، دیدگاهی که از قبل داشته‌م پررنگ‌تر شده است. محبتی که بین دهنده و گیرنده کلیه هست حتی زمانی که پول رد و بدل می‌شود برایم قابل‌توجه بود. من از مادری شنیدم که می‌گفت من برای شخصی که کلیه‌ام در بدن اوست هر شب دعا می‌کنم و سر نماز برایش ارزوی خوشبختدارم. و از افراد دیگر که بعد از ۱۳ سال هنوز با دهنده خود ارتباط دارند، تجربه‌های شنیدنی دارم. خب این احساسات و عواطف برای یک مردم‌شناس خیلی جالب است. نه اینکه در جاهای دیگر چنین احساساتی وجود نداشته باشد. فرهنگ خاص ایرانی و اسلامی ما تاثیر چشمگیری در محتوای این احساسات دارد.

موضوع پروژه گویا اختصاصی روی پیوند کلیه‌ست، نه پیوند اعضا. درسته؟

بله. اختصاصی درمورد کلیه‌ست. چون سایر اعضا از فرد زنده غریبه به بیمار پیوند زده می‌شود.

مسئله پیوند اعضا و مخصوصا فروش اعضا یا پرداخت وجه در برابر اعضا، خیلی مسئله اختلاف‌برانگیز و مورد اختلافی‌ست در دنیا. و خیلی کم هستند کسانی که این کار را اخلاقی بدانند. به‌نظر شما چرا اصلا این مسئله فروش و پیوند اعضا اینقدر مسئله جالب و قابل توجهیه و چه تفاوتی بین نگاه غرب و مسیحیت با نگاه اسلام و فقه شیعی به این موضوع هست؟

برای خود من هم درک واکنش های جمعی به این موضوع بسیار جالب و حائز اهمیت است. در بسیاری از جوامع غربی و شرقی این امر غیر قانونی است. و نگرانی از آن است که جسم انسان تبدیل به کالایی قابل مبادله شود. و این باعث سودجویی قشر مرفه از قشر ضعیفتر باشد. بسیاری هم اعتقاد دارند که تن انسان مقدس است و هیچ عضوی از آن قابل قیاس با مقداری پول نیست. یعنی مبادله آن هیچوقت نمی‌تواند عادلانه باشد. البته به این معنا نیست که در غرب ارگان‌هایی نیستند که تلاش بر قانونی‌شدن فورش اعضا بکنند و اما عموم جامعه این مسئله را نمی‌پذیرد. در ایران هم این مسئله بسیار جدید است و واکنش بسیاری از مردم به فروش اعضا مثبت نیست. هرچند همانطور که قبلا عرض کردم گاهی با وجود رد و بدل شدن پول در ازای اهدای کلیه روابط عاطفی بسیار عمیقی بین دهنده و گیرنده ایجاد می‌شود، که شاید کالایی‌شدن بدن دهنده را در آن مورد خاص زیر سوال می‌برد.

در فقه شیعه هم به دلیل جدید بودن این مسئله جای زیادی برای تغییر نظر وجود دارد. لازم است که در مورد مسائل اجتماعی که رایج شدن این پدیده می‌تواند ایجاد کند تحقیق شود تا موضوع باز گردد و بر اساس حقایق اجتماعی فتوای فقهی داده شود. امیدوارم تحقیق من به این موضوع کمک کند. کلا بهتر است که به فکر راه‌حلی برای درمان بیماری‌های کلیوی باشیم که لازمه آن برداشتن عضو از فردی زنده نباشد. در ایران هم بیش از پیش به سمت ترویج اهدای عضو از افراد مرگ مغزی هستیم. امیدوارم توجه بیشتری به پیشگیری بیماریهای کلیوی داشته باشیم و همچنین سعی کنیم شرایط دیالیز را برای بیمارها بهتر کنیم. مثلا کمک به رفت و امد بیمارها به مراکز دیالیز و بهبود دستگاه‌های دیالیز و تعلیم صحیح پرسنل بیمارستان‌ها در رفتار مریض و رعایت بهداشت می‌تواند بسیار موثر باشد.

[ms 3]

افرادی که دور هم در کشور واحدی زندگی می‌کنند، مشغول به تحصیل هستند، با خیلی از برخوردها و قوانین ارتباط برقرار کرده‌اند و شاید مشکلی هم در این موضوع نبینند. اما افرادی مثل شما که مدام در حال سفر هستید و طی مراحل مختلف، با قوانین کشوری برخورد می‌کنید، معمولا شرایط نباید همینطوری باشد که ما میبینیم. مخصوصا اینکه شما در این سفرتان با شهرهای مذهبی سروکار دارید. به‌طور مثال نگاه جامعه‌ی ایران به علم‌آموزی زنان و دختران چطور بوده است؟

پیشرفت علمی و استقلال بسیاری از خانوم‌ها برای من جالب بود. نمی‌توانم بگویم مثلا زمانی که من در دبیرستان ایران بودم، فعالیت‌های مثبتی را شاهد بودم و فرق خاصی بین امکانات پیشرفت علمی دخترها و پسرها حداقل در تهران نمی‌دیدم و الان هم که مشغول به تحقیق هستم و دوباره به ایران سفر کرده‌ام، باز هم همان عنصر جالب را می‌بینم. اینکه به جنسیتم نگاه نمی‌شود. و مسئله‌ی جنسیتم هیچ‌وقت سدِّ راه من نیست. مخصوصا اینکه من الان برای کارم در قم که یک شهر مذهبی‌ست هم هستم و مایل هستم به زیرمجموعه‌هایی راه پیدا کنم که بدانم فتوا چطور اتفاق می‌افتد که اینطور شنیدم، یکسری عرف‌ها وجود دارد که شاید جلوی دسترسی به برخی از محافل را بگیرد ولی بغیر از این به راحتی توانستم به تحقیقم در محافل علمی قم ادامه بدهم.

جالب‌است زمانی‌که در آمریکا مشغول خواندن مهندسی برق بودم، خانمی که در دانشگاه کار می‌کردند، یکبار به من گفتند که خیلی تعجب می‌کنم که شما بااینکه محجبه هستید و از خاورمیانه آمده‌اید، رشته‌ی پسرانه انتخاب کرده‌اید که من بهشان گفتم اتفاقا من تعجب می‌کنم از سوال شما. چون من در کشور خودم هیچ‌وقت با این سوال روبرو نمی‌شوم که چرا مهندسی برق می‌خوانم. برای مردم کشور من اصلا عجیب نبود و هیچ‌وقت به این فکر نکردند که این رشته مردانه‌ست یا زنانه. حتی برای ایرانی‌های دور و بر من اصلا عجیب نبود و هیچوقت برایم مطرح نبود که این رشته مردانه است یا زنان.

برای تحقیقات‌تان، آیا حضورا هم به حضور مرجعی رفتید یا فقط از فتواها و کتاب‌های‌شان استفاده کردید؟

در خود دانشگاه ادیان و مذاهب توانسته‌م از حضور چند اساتیدی که تحصیلات حوزوی داشته‌اند استفاده کنم اما قرار هم هست که اگر خدا بخواهد با مرجعی هم صحبت کنم. در امریکا هم ممانعتی وجود ندارد و مسلما قواعدی در رابطه با پوشش فرد مذهبی به شکلی که در اینجا هست وجود ندارد. و تا انجایی که می‌دانم اگر کسی با عموم مردم در رابطه باشد، جنسیت افراد مراجعه کننده موضوعیت خاصی پیدا نمی‌کند.

دوست ندارم این سوالم را هیچ فعلی بدهم و مثلا بگویم پوشش در آمریکا را چطور دیدید؟ بگذارید فقط بگویم پوشش در آمریکا…

مسئله‌ی پررنگی که درمورد پوشش در آمریکا وجود دارد، تنوع است. من خودم چادری نیستم ولی اگر یک روزی می‌خواستم از چادر بعنوان پوشش استفاده کنم، از چادر رنگی با طرح‌های زیبا استفاده می‌کردم. مسلمان‌های معتقد بسیار زیادی از کشورهای متعددی در امریکا هستند که اصولا حجاب برای انها اهمیت زیادی دارد. اما تعریف و شکل ظاهری حجاب بین این افراد یکسان نیست. مثلا در بعضی از اقشار پوشاندن مو پراهمیت نیست و پوشش گردن و برجستگی‌های بدن در خانوم‌ها اهمیت بسیار بیشتری دارد. ممکن هست پوشش پا و حتی مچ پا خیلی بیشتر از دست و بازو اهمیت داشته باشد. و البته ما این تنوع را بین مردم در جامعه ایران خودمان هم می‌بینیم. اما در آمریکا چیزی که من بسیار از آن لذت می‌برم تنوع رنگ؛ مخصوصا رنگ‌های شادابی‌ست که خانم‌ها استفاده می‌کنند. مثل مالزی، هند، پاکستان و روستاهای خودمان در ایران می‌بینیم. که من کمبود آن را در شهرهای مذهبی و بزرگ ایران مخصوصا قم می‌بینم.

دیگر فعالیت اسلامی در دانشگاه‌های آمریکا چطور است؟

خوشبختانه فعالیت اسلامی در این کشور خیلی قوی‌ست. مخصوصا اینکه طرفدار و پذیرای این تنوع هم هستند. مثلا در دانشگاهی که خودم بودم در جنوب کالیفرنیا، تعداد دختران محجبه زیاد بود. و این موضوع در خود دانشگاه خیلی خوب رسوخ پیدا می‌کرد. حتی انجمن دانشجویان مسلمانان دانشگاه، به‌مدت یک‌هفته، هفته‌ی حجاب ترتیب داده بودند. روسری‌های یک‌رنگ که مثلا بنفش بود، بین خانوم‌های غیر مسلمان در دانشگاه توزیع می‌شد و برای یک هفته همه‌ی خانم‌ها پوشش روسری را تجربه می‌کردند.

بهشان یاد می‌دادند که این روسری‌ها را چطور ببندند و بعد از یک‌هفته می‌آمدند و از احساسات‌شان تعریف می‌کردند. اساتید دانشگاه هم خیلی تشویق می‌کردند.  فعالیت بچه‌های انجمن خیلی بالا بود. حتی گاهی در حیاط دانشگاه، نمازجماعت برپا می‌کردند و در ماه‌های رمضان انواع برنامه‌های مذهبی و اسلامی داشتند. این تنوع خیلی خوب بود. همین برنامه‌ها را یهودیان و بهایی‌ها و دیگر مذاهب هم داشتند. کلا شرایط برای بروز فعالیت‌های مذهبی فراهم است. تا جایی‌که همکاری‌هایی بین گروه بچه‌های مسلمان و یهودی را می‌دیدیم.

‌درمورد مدیریت زندگی متأهلی با فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی صحبت کنیم. چطور می‌شود بین این دو جمع بست طوری‌که خدشه‌ای به زندگی زناشویی وارد نکند.

من فکر میکنم خیلی مهم هست دخترها و پسرها زمانی ازدواج کنند که هم خود را خوب شناخته باشند و هم قدرت شناختی‌گری را نسبت به هم پیدا کرده باشند. خیلی خوب بدانند که چه توقعاتی از هم دارند. چقدر علاقه دارند به نگه‌داری از کودک، چقدر موافق کار در بیرون از خانه هستند. و طبق آن با کسی ازدواج کنند که پذیرای این موارد باشد. مثلا بعضی‌ها ترجیح می‌دهند که همسرشان خانه‌دار نباشد و کودک‌داری نکند و به‌جایش همکارش باشد.

البته انعطاف‌پذیری هم لازمه زندگی مشترک هست. در خانواده‌های خودمان سعی می‌کنیم کارهای مربوط به خانواده را چه داخل منزل و چه خارج، اشتراکی انجام دهیم. ممکن است کار منزل را گاهی من انجام دهم، گاهی همسرم. بسته به موقعیتی‌ست که هر کدام در آن زمان داریم.

شما بین میزان تحصیلات عالیه‌ی زنان و مدیریت خانه و خانواده چه نسبتی می‌بینید؟

این موضوع در حیطه پژوهشی من نیست و نمی‌توانم نظر تخصصی بدهم. اما اگر به مادر بزرگ‌هایمان نگاه کنیم می‌بینیم بسیاری از تحصیلات بالایی برخودار نبودند اما در مدیریت خانواده مهارت زیادی داشتند. در عین‌حال برای بسیاری از خانم‌هایمان تحصیلات و شاید استقلال فکری و حتی مالی که بعضا به همراه آن می‌آید به آنها کمک کند که مدیرهای بهتری در امور خانواده باشند.
مادر خود من فرد تحصیل‌کرده‌ای هستند، هیچ‌وقت حس کمبودی نداشتیم. جفت پدر و مادرمان با هم همکاری خوبی داشتند.
مهم اینست است که هر فرد؛ چه زن و چه مرد، تواناییهای خودش و همسرش را بشناسد و با حسی فداکارانه و با انعطاف‌پذیری با افراد خانواده همکاری کند تا اسایش برقرار باشد. توزیع وظایف متنوع در یک خانواده نمی‌تواند یک شکل باشد.

بعنوان سوال آخر؛ برنامه‌ای برای برگشت به ایران بعد از اتمام تحصیل دارید یا نه؟

هنوز در شرایطی نیستیم که به طور قطعی تصمیم بگیریم. اما می‌توانم بگویم که طی سفرهای اخیری که به ایران داشتم بیش از پیش به‌طور جدی به زندگی در ایران فکر کرده‌ام.

حجاب من؟ یا حجاب ماشا و آلیسا؟

[ms 0]

آوازه‏‌خوان مشهور موسیقی رپ بود، اما به یک‌باره در سن جوانی و در اوج شهرت و طراوت، از محبوبیت و شهره بودن چشم ‌پوشی کرد! دلیلش هم این بود: « متولد شدن دخترم در جهان‏‌بینی من تأثیر بسزایی گذاشت. در گذشته، من می‌‏خواستم هر دو نقش مادری و خوانندگی را با هم ایفا کنم؛ اما پس از چندی متوجه شدم که چنین کاری به دلیل گرفتاری‌‏های زیاد کار خوانندگی امکان‏پذیرنیست. پرستار گرفتن برای کودک هم اصلاً در خصوصیات یک تاتار نیست. حتی در زبان تاتاری نیز لغتی به نام «پرستار» دیده نمی‌‏شود؛ چون ملت تاتار به هیچ‌‏کس اعتماد ندارد تا فرزند خود را به او بسپارد. تاتاری‌‏ها خود شخصاً به فرزندانشان رسیدگی می‌‏کنند و این شایسته‏‌ترین کار برای زنان تاتاری است. منهم تمام وقت آزادم را وقف دختر سه ساله ‌ام «مریم» می ‌کنم. من فرزند خود را به طور سنتی تربیت می‏‌کنم و یاد می ‌گیرم که با فرهنگ عمومی تاتاری، جهیزیه تهیه نموده و ذخیره نمایم. در این زمان من متدین‏تر نیزشده‌‏ام و خلاقیت‏‌های گذشته‏ من، برایم کهنه شده است. به طور کلی از طریق فرهنگ تاتاری خصوصیات یک زن مسلمان برای من آشکار شده و احساس زن بودن و مادر بودن را واقعا درک نمودم». فکر می‌کنم روی این دلیل با حجاب شدن آلیسا حسینووا …

به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج‌گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید، اما خیلی زود نیز از صحنه ناپدید شد؛ البته به خواسته خودش و دلیلش هم این بود: «یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیک‌ترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی ‌دانستم که چطور می ‌توانم به او کمک کنم. آن‌روز برای اولین‌بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم. روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!». من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین‌بار در زندگی‌‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم. ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه‌ی انسان ‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم». این تفکر ماشا الیلیکینا برای داشتن پوشش است …

با خودم فکر می کنم چرا این دو زن به یک‌باره همه لذت‌های فانی دنیایی را رها می‌کنند و به قول بسیاری از اندیشمندان خواهان حقوق بشر!!! خودشان را در پوشش و حجاب محدود می‌کند؟!

از جمله نیرومندترین، بزرگ‌ترین و برترین نیروهای وجودی انسان، حس و غریزه «جنسی» است که اگر در مسیر صحیح و راه درست خویش هدایت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و  نابخشوده می‌شود و پیامدی جز تبدیل زندگی پرنشاط و پویای انسانی به جان‌کندنی سراسر حزن، اندوه و تباهی در پی نمی‌آورد. اندیشمندان و روشنفکران، با توجه به چنین نکته‌ای، از دیروز تا  امروز همراه با طرح فرضیه‌های گوناگون و ارائه نظریه‌های مختلف، سعی در مقابله اصولی و از رهگذر آن، چاره‌جویی بنیادین در رویارویی با این غریزه و میل فطری داشته‌اند و در این راه تاکنون نظریه‌های مختلف و متفاوتی را هم بیان کرده‌اند! گروهی مانند مانی، بودا و تولستوی گفته‌اند که باید این میل نهفته و غریزه ذاتی را به کلی از بین برد تا انسان و جامعه انسانی از آسیب‌های آن در امان باشد!! و گروهی دیگر چون فروید در مقابله با این نظر «افراطی» گفته‌اند که بازگشایی سدها و مجوز پیشروی به این میل در جامعه سبب‌ساز کاهش میزان جرم و ارتکاب جنایت در جامعه می شود.

[ms 1]

می‌نویسم: بی‌حجابی و بد حجابی (بخوانید برهنگی و نیمه‌برهنگی)

برهنگی به معنای عدم پوشش  در جامعه یا تضعیف و کم‌توجهی به آن، پیامدهایی چون آرایش، خودآرایی و عشوه‌گری را به‌همراه دارد و مردان و به ویژه جوانان را در معرض تحریک دایم عصبی و ایجاد التهاب و هیجان دروغین زودگذر  قرار می‌دهد. این  هیجانات و این‌گونه التهاب‌ها، گاهی فرد را به مرز بیماری‌های روانی می‌رساند.

درهم شکستن حریم خانواده، جدایی و از هم گسیختگی خانواده‌ها و پدیده تلخ «فرزندان طلاق» نیز از دیگر عوارض این بیماری است؛ زیرا در بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت «کالای مشترک»، به شمار می‌آیند و دیگر پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را میان دو نفر که به یکدیگر تعلق خاطر دارند، ندارد؛ چرا که هر روز مردی در دام زنی دیگر و زنی در دام مردی دیگر فرو میافتد.

پیامد دیگر این معضل ، «افزایش» روزافزون آرایش و خودنمایی زن در جامعه است. آن وقت است که زن دیگر از راه ارایه «علم»، «آگاهی» و «دانایی» ارزشی پیدا نمی‌کند؛ بلکه مانند «عروسکی» از راه جاذبه جنسی افزون‌تر به وسیله کسب درآمد گروهی انسان آلوده تبدیل می‌شود و کار را به جایی می‌رساند که این اصل در جامعه، پای می‌گیرد که: «هرچه جاذبه جنسی افزون‌تر، ارزش شخصیتی بیشتر»!!!!

زن، شکار یا شکارچی؟

حالا نهایت همه این‌ها همان حرف استاد شهید مطهری که گفت: «اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏‌ها و دل ‌ها، مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مردشکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچی‏ گری او ناشی می ‌شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس ‌های بدن‌نما و آرایش ‌های تحریک‌کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می‏‌خواهد دلبری کند و مرد را دل‌باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‌‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».[۱]

دارم فکر میکنم حتماً لیلا حسین، ماشا الیلیکینا، آلیسا حسینووا، میلانی جورجیادیز معروف به دیامز، ماریا گراتیسیا، سارا بوکر، ماری فالوت و هزاران زن دیگری که تمام به اصطلاح آزادی‌های خود را زیر پا نهاده‌اند، بهتر توانسته‌اند معنا و مفهوم و چرایی حجاب را درک کنند؛ شاید چون بندهای بالا را از نزدیک دیده‌اند و شاید هم روزی یکی از نزدیکانشان قربانی این جرم و جنایت‌ها بوده است ..


[۱] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۹، ص