[ms 1]
چه مخالف سرسخت خواستگاریهای سنتی باشیم، چه موافق آن، چه نظری بیابینی داشته باشیم، این واقعیت را نمیتوانیم نادیده بگیریم: هنوز و همچنان و با وجود همهٔ تغییراتی که در عرفهای مربوط به جایگاه دختر در خانواده، روابط دختر و پسر و انتخاب همسر پدید آمده، تعداد قابل توجهی از افراد جامعه از طریق یک فرآیند کاملا سنتی ازدواج میکنند. در یک خواستگاری سنتی، آشنایی طرفین از طریق خانوادهها و در حضور آنها صورت میگیرد، خانوادهها تاثیر مهم و تعیینکنندهای بر تصمیمگیری جوانان دارند و انتخاب نهایی بر عهدهٔ آنهاست یا دست کم از سوی آنها اعلام میشود. در میان کسانی که همسرشان را به این سبک و سیاق انتخاب میکنند، دختران و پسران تحصیل کرده و مستقل از نظر مالی زیادند. این احتمالا به این معناست که خواستگاری سنتی صرفا یک عادت فرهنگی نیست؛ بلکه دست کم در جامعهٔ ما تضمینکنندهٔ فواید و منافعی است. با این حال یک نگرانی قابل تامل دربارهٔ این شیوه وجود دارد: آیا خواستگاری سنتی باعث نمیشود جوانان –و به طور خاص دختران- یک نقش فرعی و منفعل در تصمیمگیریهای مربوط به ازدواج داشته باشند؟
ازدواج منفعلانه
این یک وضعیت آشنا و پرتکرار است و بسیاری از ما از نزدیک شاهد آن بودهایم: در جریان یک خواستگاری سنتی، تصمیمگیری یکی از طرفین –عموما دختر- بیش از حد معمول به طول میانجامد یا تصمیمگیری اتفاق میافتد اما فرد به دلایل شخصی و خانوادگی در ابراز آن تعلل میکند. در چنین شرایطی خانوادهٔ او دست به تاویل و تفسیر رفتارهایش میزنند تا پاسخ احتمالی او را پیشبینی کنند. سکوت را به رضایت یا نارضایتی تعبیر میکنند و به نیابت از او پاسخ میدهند. اگر خانواده در تشخیص خود دچار اشتباه شده باشند آنچه روی میدهد یک ازدواج منفعلانه است. حالت دیگری از ازدواج منفعلانه زمانی روی میدهد که خانواده بیش از حد لازم بر تصمیمگیری فرد اثر میگذارند؛ او را وادار به تعجیل میکنند یا با طرفداری یا مخالفت افراطی خود تصمیمگیری منطقی را مختل کرده، او را در موقعیت یک تصمیمگیری احساسی قرار میدهند.
باید توجه داشت که ازدواج منفعلانه با ازدواج اجباری تفاوت دارد. در ازدواج اجباری، خانواده و یا شرایط، شخص را علیرغم مخالفتش با یک گزینهٔ به خصوصی و بعضا علیرغم تمایلش به فردی دیگر، وادار به پذیرشمیکنند. اما ازدواج منفعلانه نتیجه بیتصمیمی خود شخص و القای تصمیم از سوی دیگران است. احتمال وقوع ازدواج اجباری با افزایش سطح سواد و درآمد خانواده به طرز چشمگیری کاهش مییابد. اما در وقوع ازدواج منفعلانه ویژگیهای شخصی خود فرد –نظیر قدرت تصمیمگیری، قدرت بیان و ارتباط موثر و فعال با اعضای خانواده- بیشتر از ویژگیها خانوادگی موثرند.
آسیبهای احتمالی
کسانی که در جریان ازدواجشان تاثیر مستقیم و فعال نداشته معمولا این اتفاق را «ناگهانی» و «پیشبنی نشده» توصیف میکنند و اذعان میدارند ازدواجشان بیشتر بنا بر تشویق و خواست خانواده «پیش آمده است». بعضی از آنها پیش از ازدواج شناخت یا حتا تصوری از همسر آیندهٔ خود نداشتهاند و از سوی خانوادهها برای همدیگر «در نظر گرفته شدهاند.»البته میتوان از میان این زوجهاکسانی را مثال زد که اکنون از رابطهٔ خود راضیاند و احساس خوشبختی میکنند. چنین ازدواجی به خصوص در جوامع کوچکتر و در میان اشخاصی که تربیت سنتیتری داشتهاند شانس بیشتری برای موفقیت دارد. اما برای جوانانی که در فرهنگ شهری و با توقعات و تصورات مدرنتری دربارهٔ ازدواج رشد کردهاند،ریسک بزرگی است.
[ms 2]
تفاوتهای فرهنگی و فکری بین والدین و فرزندان و در نتیجه تفاوت در معیارهای ازدواج در جوامع شهری شدیدتر است. القای خانواده ممکن است ذهن جوانان را از بعضی از معیارهای اصلی و اساسی برای خودشان اما فرعی برای خانواده منحرف کند. صرف نظر کردن از چنین معیارهایی ممکن است در آینده به نارضایتی و اختلاف بین طرفین بینجامد. به علاوه حتا اگر تصمیم القا شده از سوی خانواده کاملا مناسب متناسب باشد، ورود به زندگی مشترک در حالی فرد هنوز به یقین شخصی نرسیده میتواند منجر به اصطکاکهای کوچک یا بزرگ بشود.
بسیاری از ما شاهد تراژدیهای عاشقانهای بودهایم که در نتیجهٔ القای تصمیمگیری از سوی خانواده رخ دادهاند؛ جوانانی که تحت تاثیر فشارهای خانواده از یک ازدواج عاشقانه صرف نظر کردهاند و یا با کسی جز فرد محبوبشان ازدواج کردهاند. حتا اگر اعتقاد چندانی به عشق پیش از ازدواج و اثر آن بر موفقیت رابطه نداشته باشیم ناچاریم بپذیریم که شروع زندگی در حالی که یکی از طرفین شخص دیگری را بر همسرش ترجیح میدهد خطای مهلکی است.
دختران و ازدواج منفعلانه
در بسیاری از خانوادههای سنتی جایگاه دختران و پسران و نوع تعامل والدین با هر یک از این دو گروه فرق میکند. عرف مردسالارانهٔ حاکم بر خانواده و شرم و حیای شخصی بعضا باعث میشود دختران خانوادههای سنتی نتوانند به راحتی با والدین به خصوص پدر خود گفت و گو کنند. اختلاف سن، اختلاف سطح تحصیل والدین و فرزندان، روحیهٔ اقتدارگرایی والدین-به خصوص پدر-، اختلافات خانوادگی و عوامل دیگر میتوانند این فاصله را تشدید کنند. این دلایل باعث میشوند دختران بیش از پسران در معرض ازدواج منفعلانه باشند.
[ms 0]
چه باید کرد؟
با در نظر گرفتن و حذف عوامل مستعد کنندهٔ ازدواج منفعلانه، میتوان خطر این ازدواج را به حداقل و نقش فعال جوانان در فرآیند ازدواج همسر را حتا در خواستگاریهای سنتی به حداکثر رساند. مهمترین نکته ایجاد یک رابطه مثبت، پویا و فعال بین جوان در آستانهٔ ازدواج و والدین است که امکان گفتگوی صریح و صادقانه و به دور از خجالت را فراهم کند. لازمهٔ این امر تعامل صحیح والدین با فرزندان از آغاز تولد آنان است. نمیتوان انتظار داشت که پس از سالها ارتباط مبتنی بر تحکم از سوی والدین و ترس از سوی فرزندان، ناگهان در دورهٔ جوانی و در آستانهٔ ازدواج فرزندان رابطهای مثبت شکل بگیرد. در خانوادههایی که احساس صمیمیت به قدر کافی تقویت نشده است و اعضای خانواده در گفتگو با هم احساس راحتی کافی نمیکنند، کمک خواستن از خویشاوندان و دوستان جوانتر که رابطهٔ صمیمانهتری با فرزندان دارند میتواند مفید باشد. این افراد میتوانند نقش واسطه را میان جوانان و والدینشان بازی کنند.
همین طور مهم است که اعضای خانواده دربارهٔ سهم تقریبی هر یک از والدین و فرزندان در جریان تصمیمگیری به توافق برسند. میزان اهمیتی که جوانان به نظر والدینشان در امر انتخاب همسر میدهند با توجه به عرف خانواده، نوع روابط خانوادگی و میزان وابستگی مالی و شخصیتی جوان به خانواده، متفاوت است. در هر صورت، والدین باید بپذیرند که تصمیمگیرندهٔ اصلی فرزندانشان هستند. تاثیر مستقیم والدین در جریان تصمیمگیری تحت هیچ شرایطی و در هیچ خانوادهای نباید بیش از ۵۰ درصد باشد. در غیر این صورت به معنای نقض استقلال جوانان خواهد بود.