[ms 0]
لابد آن انیمیشن کوتاه «تفاوتهای زن و مرد» را دیدهاید. یکی از این تفاوتها «رفتار خرید» بود. مرد به فروشگاه وارد میشود و مستقیم به سمت قفسهای میرود که کالای مورد نیازش آنجا جا خوش کرده، برمیدارد و مستقیم برمیگردد به سمت صندوق و سپس در خروجی. اما زن وقتی پا به فروشگاه میگذارد در حرکتهای زیگزاگی به تمام کوچههای قفسهای فروشگاه سرک میکشد ، یک عالمه خرد و ریز در سبدش میریزد و دست آخر فکر میکند که «برای چی آمده بودم ؟»، برمیگردد و کالای اصلی را برمیدارد و در راه برگشت به صندوق همچنان همان حرکت زیگزاگیاش را حفظ میکند.
«خرید»برای زنها با خرید برای بقیه موجودات عالم فرق دارد، فقط به معنی به دست آوردن ملزومات زندگی در ازای پرداخت پول نیست، این را وقتی با یک خانم به خرید بروید شیر فهم خواهید شد.
خرید به مثابه داروی ضد افسردگی
بله، خیلی از زنها با خرید رفتن، حالشان بهتر میشود، در تماشای ویترین رنگارنگ مغازهها، گشت زدن در قفسههای انباشته فروشگاهها، خاصیت ضد افسردگیای هست که در دمکرده هیچ گلگاوزبانی نیست. در خرید یک روسری تازه که در حاشیهاش بنفشهها به ردیف لبخند بزنند و در سپیدی میانهاش، نقشهای شاد رنگین پیچ بخورند، لذتی هست که با همه کوچکیاش لبخند یک زن را تازه میکند.
خرید به معنی جریان داشتن زندگی
برای مردها وقتی که غروب، خسته از کار و شلوغی شهر به خانه میرسند تا نفسی چاق کنند، احتمالا پیشنهاد «خرید خانوادگی» چیزی در حد فاجعه است و حاضرند هر مدل باجی بدهند تا از خیرش بگذرند، اما برای زنها خرید خانوادگی یعنی جریان داشتن زندگی. زنها به عنوان کارگردان زندگی، فهرستی از نیازهای خانه و اهل خانه را همراه دارند، اینکه » ماکارونی ته کشیده، رب گوجه فرنگی: نصف قوطی بیشتر نداریم، نرم کننده لباس، پیراهن برای آقای خانه، لباس زمستانی برای دخترک، دفتر دویست برگ برای ریاضی پسرک، سبزی قورمه، شلغم برای سرماخوردههای فصل یخ…» و خیلی مایحتاج این مدلی دیگر که از فرط تنوع و جالب بودن نوع نگارش، هرکدام قابلیت «شعر سپید» قلمداد شدن را دارند.
مردها چهره در هم نکشند، بودن این فهرست، یعنی خانه «گرم» است و خانم کارگردان حواسش به همه اجزای زندگی هست، تولد اعضاء خانواده را هم از یاد نمیبرد و آن وسط مسطها به رمز چیزی مینویسد که خرید هدیه از یاد نرود. و چه لذتی هست در خرید هدیه.
مثل لاک پشت میآیی، مثل خرگوش میروی
بعضیها معتقدند زنهایی که خودشان درآمد اقتصادی دارند نسبت به زنانی که ندارند، در خرید کردن قدری محتاطتر و دست به عصاتر راه میروند،چون زحمت به دست آوردن پول را چشیدهاند در خرج کردنش هم دیرتر دل به دریا میزنند.
این نگاه چندان قابل قبول نیست، رعایت اعتدال در دخل و خرج بیش از آنکه به شاغل بودن یا نبودن زنان ربط داشته باشد، به شخصیت و نوع نگاهشان به زندگی مربوط است.
عقل به مرخصی نرود!
گفتن ندارد که این همه تعریفهایی که از خرید کردیم، تا وقتی پابرجاست که عقل محترم در این فرایند هم مثل دیگر بخشهای زندگی حاضر باشد و به مرخصی فرستاده نشود. باشد چون او تنها کسی است که حساب و کتاب سرش می شود و اگر یک لحظه غفلت کند، گوش و چشم محترم، تحت تأثیر زرق و برق تبلیغاتی که پیام اصلیشان «بخور بخور» یا «بخر بخر» یا «هرچی بیشتر بهتر» است، روزگار زندگی را به جاده خاکی میکشند و قیافهاش را کاریکاتوری میکنند.