[ms 0]
صبح خواب ماندم. با عجله حاضر شدم و رفتم دانشگاه، تازه سرکلاس رفته بودم که یکهو صدای گوشیام درآمد. پیامکی که برایم آمده بود متوجهام کرد که گوشیام را خاموش نکردهام. استاد که با چشمپوشی سرکلاس راهم داده بود زیر چشمی نگاهم کرد و گفت «یکی از دلایلی که دوست ندارم با دانشجویان ورودی، کلاس بردارم این است که یک حرف را صددفعه باید برایشان تکرار کرد!»
داشتم به حرفای استاد گوش میکردم که باز هم صدای گوشیام درآمد و این بار صدای زنگ گوشی، حسابی استاد را کفری کرد و استاد با عصبانیت گفت این طور که پیداست شما اصلا آمادگی کلاس را ندارید.. لطفا تشریف ببرید بیرون…»
چارهای نبود … از کلاس آمدم بیرون … پیامکی را که باعث پرتشدنم به بیرون از کلاس شده بود، خواندم …» تجمع در مقابل سفارت انگلیس در اولین سالگرد شهید شهریاری …» واقعا که! از حرصم سریع پیامک را پاک کردم… کمی در ساختمان آموزش قدم زدم و بوردهای دانشگاه را نگاه کردم… چند قدم جلوتر هم نمایشگاهی دربارهی «وال استریت » بود… این نمایشگاه را یکی از تشکلهای دانشجویی زده بود.
گوشیام را نگاه کردم که ببینم ساعت چنده، که متوجه شدم تماس بیپاسخ داشتهام، «مینا غلامی » بود از دوستان سال بالایی؛ که با تماس بیموقع اش باعث شده بود بنده از کلاس اخراج شوم … دختر فعال و عجیبی بود. این نمایشگاه را هم اون و هم تشکلیهایش زده بودند. با وجودی که مدت زیادی نبود میشناختمش اما خیلی باهاش صمیمی شده بودم. بهش زنگ زدم تا چند تا فحش بهش بدهم که دیگر خروس بی محل نشود.
بعد از سلام و قبل از این که بتوانم فحشهایم را تحویلش بدهم با حالت عجلهای ازم پرسید که میآیی با هم به تجمع در مقابل سفارت انگلیس برویم ..؟!؟ بهم گفت چون تجمع طولانی شود میخواهد مرا هم با خود ببرد که با هم به خانه برگردیم (چون هر دو در یک محله زندگی میکنیم).. نمیدانستم چه بگویم تا حالا از این کارها نکرده بودم، عجلهای بودن مینا، باعث شد که فرصت فکر کردن نداشته باشم و قبول کنم که باهاش همراه بشوم.
بیرون در دانشگاه قرار گذاشتیم و با هم به سفارت انگلیس رفتیم. در راه دربارهی موضوعات مختلفی حرف زدیم دوست داشتم که بحث را دربارهی این تجمع باز کنم اما نمیدانم چرا نشد…
[ms 1]
به سفارت انگلیس نزدیکتر میشدیم. تجمع ساعت ۱۴ شروع شده بود و ما کمی دیر رسیده بودیم. از صدای «الله اکبر » و «مرگ بر اسرائیل » و «مرگ بر انگلیس» میشد راه را پیدا کرد.
جمعیت را از دور دیدیم؛ مسیر رفت و آمد اتومبیلها تقریبا مسدود شده بود. جمعیت پلاکاردهای مختلفی دستشان گرفته بودند که شعارها و تصاویر مختلفی داشتند از شعار های «مرگ بر انگلیس» گرفته تا تصاویر شهید مجید شهریاری دانشمند هستهای ایران… دکتر شهریاری همان استاد دانشگاه شهید بهشتی بود که پارسال ترورش کردند. ۸ آذرماه سالگرد ترور این استاد بود و به این بهانه یا این دلیل (نمیدانم!) این تجمع برگزار شده بود.
تعداد زیادی از خبرنگاران هم در اطراف دانشجویان بودند و پلیس بین دانشجویان معترض و سفارت انگلیس فاصله انداخته بود. از مینا پرسیدم علت حضور پلیس در اینجا برای چیه؟ گفت به خاطر حفاظت از سفارت! و سریع به سمت دوستانش رفت تا از اخبار با خبر بشود و برای خودش و من پلاکارد بگیرد.
جلو آقایان و با فاصله کمی از آنها خانمها ایستاده بودند … دانشجوها شعارهای مختلفی میدادند مثلا این که «دانشجو بیدار است …از انگلیس بیزار است» و چیزهای دیگر. من شعار خاصی نمیدادم و بیشتر تماشاچی بودم. در طول تجمع دو پرچم اسرائیل و انگلیس هم به آتش کشیده شده بود.
[ms 2]
نکتهی جالب توجه برای من، رفتار آدمهای متفرقهای بود که از آنجا عبور میکردند، عدهای همراهی میکردند، عدهای تشویق و خدا قوت میگفتند و بعضیها هم بچهها را علاف و بی کار خطاب میکردند. یکی از این عابرین پیرزنی بود که وقتی دید من نگاهم بر او افتاده جلو آمد و نصیحت کرد که دست از این کارها بردارم و به فکر آینده و درس و مشقم باشم.
سرو صدا ها داشت زیاد تر میشد و بین بچهها زمزمهای گرفته بود. توجهم به سمت سفارت جلب شد. عدهای از دانشجویان قصد داشتند وارد سفارتخانه شوند. بین آنها و نیروی انتظامی درگیری بوجود آمده بود. در نهایت نتوانست در مقابل دانشجویان مقاومت کند. و عدهای وارد سفارت شدند.
این درگیریها باعث ترس من شد و احساس میکردم ممکن است در شلوغی و درگیری اتفاق بدی بیفتد. خودم را از ماجرا کنار کشیدم و فقط اخبار را از دیگران میپرسیدم. دانشجویان که وارد ساختمانهای اداری سفارت انگلیس شده بودند تجهیزات این سفارت خانه را به بیرون کشیدند…
چند نفر از دخترهای دور و بر اعتراض کردند که درست نیست که سفارت را بگیریم … چون به هرحال سفارت یک کشور جزیی از خاک آن کشور محسوب میشود و باید ایران به قوانین بینالمللی پایبند باشد…
[ms 3]
دختری که متوجه اعتراض آنها شده بود از حرکت دانشجویانی که وارد سفارت شده بودند حمایت کرد و گفت «قوانین بینالمللی چه پایبندی تا امروز به ایران داشتهاند؟ و در اصل قوانین بینالمللی بجز پایبندی به مستکبران، آیا به دیگر ملتها هم پایبند هست، که ما هم به این قوانین احترام بگذاریم؟ باید خود مجلس به جای تصویب اخراج نماینده انگلیس، تصویب میکردند که در سفارت انگلیس را تخته کنند! حالا که کوتاهی کردند، ما انقلاب سوم راه میاندازیم ..».
بحث بالا گرفته بود و دانشجوهای مخالف معتقد بودند که نباید بدون اجازه رهبر کاری کرد … اما موافقها میگفتند که ۱۳آبان هم همینجوری دانشجوها ریختند و سفارت آمریکا را گرفتند … و بعد امام رضایت خودشان را اعلام کردند و چون مصلحت نیست مستقیما مسئولین نظام وارد این کار شوند، باید این حرکتها مردمی باشد …
من که گیج به بحث این ها نگاه میکردم، با نگاهم دنبال مینا گشتم، متوجه شدم که مینا به گیجی من و بحث آنها پی برده … سوالهای پی در پی من از اول تجمع باعث شده بود که بدون آن که من سوالی بپرسم خود مینا خیلی مسائلم را برایم توضیح میداد!
مینا میگفت در ۱۳ آبان هم، افراد به این علت به سفارت ریخته بودند که در سخنرانی از امام این گمان برایشان بوجود آمده بوده که امام موافق این حرکت است … وگرنه همان زمان هم بدون موافقت امام دست به این کار نمی زدند.
درگیری نیروی انتظامی با دانشجویان شدیدتر شده بود و نیروی انتظامی، با پرتاب تعدادی گاز اشکآور سعی میکند که دانشجویان را از محوطه سفارت انگلیس خارج کند. با فشار نیروی انتظامی درب سفارت انگلیس در تهران بر روی دانشجویان بسته شد. هوا تاریک شده بود ولی باز هم دانشجویان سعی داشتند وارد سفارت شوند .. خیلی خسته شده بودم، ملتمسانه از مینا خواستم که با هم به خانه برگردیم و مینا قبول کرد.
در مسیر برگشت، حرفهایی که با هم زدیم خیلی خوب بود (البته باز شدن خیلی مباحث هم، سوالات من را بیشتر کرد)
یکی از سوالهای اساسی من این بود که چرا باید یک سفارتی مثل سفارت انگلیس که به قول بچهها، جزء خاک کشورشان محسوب میشود، گرفت؟ و آیا واقعا این کار درست است؟ مینا توضیح خیلی از قضایا را برایم توضیح داد از تصویب مجلس برای کاهش روابط با انگلیس، از کارها و اقدامات انگلیس در انتخابات ۸۸، از دخالتهای انگلیس و ترورهای هستهای مثل ترور شهید شهریاری، از نبوغ این استاد بزرگوار … از این که هدف از تسخیر چند ساعتهی سفارت انگلیس ترساندن انگلیس است و انگلیس نیاز به کنترل دارد نه تنها انگلیس، بلکه خیلی کشورها مثل روسیه و سویس و … هم که به نوعی دشمنیهایی با ایران دارند باید متوجه باشند که نباید پا را از گلیمشان درازتر بکنند.
[ms 4]
اما حقیقت این است که انگلیس دشمن مکاری است که اگر به این نتیجه برسیم که مثل سفارت آمریکا، هیچ فایده مثبتی ندارد بلکه این سفارتخانه شاید تبدیل شده به مرکز جمعآوری اطلاعات و تحلیل و پردازش آن برای سیستمهای اطلاعاتی استکباری، هیچ ترسی برای تسخیر کامل و جدی سفارت انگلیس وجود ندارد و دانشجوها پیشتاز این کار میشوند.
و من با خودم فکر می کردم که دانشجو چقدر میتواند موثر باشد، همان تاثری که به آن «جنبش دانشجو» یی میگویند. و خوشحالم که سه سال و نیم فرصت دارم که آدم موثری باشم.
شب وقتی داشتم اخبار مربوط به تجمع امروز را میدیدم به این فکر میکردم که اگر به تجمع نمیرفتم و این اتفاقها برایم رخ نمیداد شاید مهمترین اتفاق امروز برایم، اخراج شدنم از کلاس بود … در صورتی که الان، این اتفاق برایم خیلی کوچکتر از آن شده که فکرش را میکردم
عکس: رضا دهشیری