مهریه‌ات چقدر است؟

[ms 0]

به نظر شما از نظر حقوقی کدام قسمت نکاح از همه مهم‌تر است؟ پاسخ بسیاری را می‌توان حدس زد: «مهریه». افکار عمومی، دوتا از نزاع‌هایی را که ممکن است بر سر ازدواج دو نفر شکل بگیرد، بیش از همه می‌شناسد: کشمکش بر سر طلاق و کشمکش بر سر مهریه. حالا اگر کسی بگوید دست کم قانون‌گذار برای ازدواج دائم افراد آن‌قدرها هم نقش کلیدی برای مهریه قائل نشده، حتماً تعجب خواهید کرد.

 

اگر بنا به نوشتن درباره مهریه باشد، عموم مردم بسیاری از نکات را به صورت خودآموز و به خوبی یک حقوق‌دان می‌دانند. حالا دیگر بیشتر مردم می‌دانند هر چیزی را نمی‌توان به عنوان مهریه قرار داد. مهریه باید ارزش مالی داشته باشد، عقلاً پرداخت آن ممکن باشد، دارای منفعت مشروع و عقلایی باشد و ….

 

به نظر می‌رسد گفتن این‌ها که نمی‌توان دست و پای کسی را به عنوان مهریه تعیین کرد، تکرار مکررات است. یا این که مهریه‌ای مثل هزار بوسه (اگر عقلایی بودن منفعت این تعداد بوسه را بپذیریم) در صورتی امکان تعیین دارد که در کنار آن چیزی هم که واجد ارزش مالی است در نظر گرفته شود.

 

مهرالمثل، مهرالمتعه، مهرالمسمی و… شاید تعجب کنید اگر بدانید می‌توان صیغه عقد نکاح دائم را جاری کرد، در حالی که هنوز مهریه تعیین نشده است! اگر زن و مرد بر سر مهریه‌ای توافق کنند که قانوناً امکان در نظر گرفتن آن به عنوان مهریه نیست و به عبارتی مهریه باطل و کان لم یکن باشد، بر سر ازدواج چه می‌آید؟ آیا ازدواج هم باطل است؟

 

مسلماً نه! می‌توان اساساً هنگام عقد مهریه را تعیین نکرد، آن را به توافق بعدی موکول کرد، یا تعیین آن را به عهده شخص دیگری گذاشت. هر چند امروزه دیگر دفاتر رسمی این‌جور عقدها را ثبت نمی‌دهند، اما اگر مهریه‌ای تعیین شد و بعد دادگاه تشخیص داد که این مهریه از اساس باطل بوده، تکلیف چیست؟

 

تعیین تکلیف نسبت به مهریه، تا حد زیادی به سطح روابط زناشویی پس از عقد ربط دارد: بین زن و شوهر نزدیکی جنسی صورت گرفته باشد یا نه.

 

چنان‌چه پیش از برقراری این رابطه، هنوز مهریه معین نشده (یا باطل اعلام شده باشد) با توافق می‌توان آن را مشخص کرد. در غیر این صورت «مهرالمثل» به عنوان مهریه زن در نظر گرفته می‌شود.

 

مهر‌المثل را دادگاه تعیین می‌کند و به معنای مهریه‌ای است که به صورت متعارف و معمول برای زن در نظر گرفته می‌شود. در تعیین مهرالمثل به شرایط زن، طبقه اجتماعی او، مهریه دیگران در خانواده‌اش و این قبیل مسائل توجه شده و به طور کلی بر اساس شخصیت زن این مهریه تعیین می‌شود.

 

اما اگر مهریه تعیین نشده باشد (یا باطل اعلام شده باشد) و زوج پیش از نزدیکی جنسی قصد جدایی داشته باشند، مهریه چگونه تعیین می‌شود؟ در این زمان «مهر المتعه» به عنوان مهریه زن در نظر گرفته می‌شود. مهر المتعه به مهریه‌ای گفته می‌شود که بر اساس شرایط مرد و تمکن مالی او تعیین می‌شود و عموماً میزان آن بسیار پایین‌تر از مهرالمثل است. (نیاز به توضیح نیست که جدایی پس از نزدیکی در شرایطی که مهریه تعیین نشده، تابع قواعد مهر‌المثل خواهد بود).

 

وقتی مرد از نصف مهریه معاف می‌شود
آخرین حالتی که باید در مورد آن توضیح داده شود این است که مهریه بدون ایراد و در زمان عقد یا پس از آن با توافق طرفینی تعیین و قطعی شده باشد.

 

باید توجه داشت که مهریه از هنگام برقراری عقد ازدواج بر عهده مرد است و اگر آن را نپردازد، به عنوان بدهی او به زن تلقی خواهد شد. به این مهرالمسمی گفته می‌شود که عموم مهریه‌ها از نظر حقوقی از این قسمند.

 

یک نکته بسیار مهم آن است که اگر زوج پیش از نزدیکی جنسی از همدیگر جدا شوند، زن تنها مستحق نصف مهریه است. حتی اگر مرد تمام مهریه را پرداخته باشد، زن ملکف به بازگرداندن نیمی از آن است و از آن مهم‌تر حتی اگر زن تمام مهریه خود را پس از عقد بخشیده باشد و طلاق پیش از نزدیکی اتفاق بیافتد، او موظف خواهد بود نصف مهریه را به شوهر بپردازد! پس بهتر است زن‌ها دقت کنند و اگر قصد بخشیدن مهریه خود را دارند، در این بخشش عجله نکنند.

 

سنگین بودن مهریه، مهم‌ترین ترفند فرار از پرداخت آن!
حتماً شنیده‌اید که می‌گویند مهریه عندالمطالبه است. یعنی مهریه از جمله بدهی‌هایی است که به محض مطالبه و درخواست طلبکار (در اینجا زن) باید پرداخت شود. از چند سال پیش به این طرف مرسوم شد که در ضمن عقد شرطی گذاشته شود که در حقیقت ابزاری برای فرار از پرداخت مهریه به شمار می‌رفت و آن این که مهریه تبدیل به یک بدهی عندالاستطاعه شود.

 

این به آن معناست که مرد هر زمان تمکن مالی لازم برای پرداخت مهریه را داشت آن را بپردازد. البته زن و شوهر می‌توانند بین یکی از این دو حالت انتخاب کنند و اگر هم در عقد راجع به این مسئله صحبتی به میان نیاید، مهریه عندالمطالبه خواهد بود.

 

اگرچه برخی حقوق‌دانان اعتقاد دارند گنجاندن چنین شرطی در عقد قانونی نیست، اما دفاتر ازدواج آن را ثبت می‌کنند، چون ابزار مناسبی برای کاهش زندانیان مهریه است. معنای دیگر آن این است که ابزار مناسبی برای فرار مردان از مهریه هم به شمار می‌رود.

 

یکی دیگر از نکاتی که معمولا از نظر بسیاری از زنان دور می‌ماند آن است که مهریه‌های سنگین، زمینه فرار مرد از پرداخت مهریه را بیشتر فراهم می‌کنند.

 

چنان‌چه مرد استطاعت کافی برای پرداخت مهریه را نداشته باشد، به دادگاه دادخواست اعسار می‌دهد. اعسار به معنای ناتوانی از پرداخت بدهی یا دشواری در پرداخت آن است.

 

چنان‌چه دادگاه‌به این نتیجه برسد که ادعای مرد صحیح است (که با مهریه‌های نجومی این روزگار اغلب این ادعاها صحیح هم هستند) اقدام به تقسیط مهریه می‌کند. قسط‌ها به گونه‌ای نخواهند بود که بخش عمده‌ای از درآمد معمول شوهر را به خود اختصاص دهد. این‌گونه، مهریه‌های پانصد سکه  و ششصد سکه به اقساط بلندمدتی با ماهی نیم سکه و ربع سکه تبدیل می‌شوند و زن در تمام مدت حیات خود تنها به بخش اندکی از آن می‌تواند برسد.

 

اگر تا پیش از این امکان داشت که مرد در فاصله محکومیتش به پرداخت مهریه تا پذیرش درخواست اعسارش و قسط‌بندی مهریه برای مدتی به زندان برود، با بخش‌نامه جدید رئیس قوه قضائیه این امکان هم از بین رفته است.

 

بر اساس این بخش‌نامه رسیدگی به درخواست اعسار از پرداخت مهریه نیز به صورت فوری و هم‌زمان با محکومیت صورت می‌گیرد و همین مدت کوتاه زندان نیز که خود می‌توانست ابزار تهدیدی مناسبی برای پرداخت مهریه به شمار برود، دیگر وجود نخواهد داشت.

 

پس هیچ گاه گمان نکنید مهریه بسیار سنگین که اصولاً از توان درآمدی و سرمایه‌ای شوهر خارج است، می‌تواند تضمین مناسبی باشد.

 

اگر نمی‌خواهید مهریه سبکی داشته باشید، دست کم آن را متناسب با تمکن و توان پرداخت مرد تعیین کنید، این برای شما بهتر است.

 

 

تیغ دو دمِ حضانت

[ms 0]

در هفته‌های گذشته خبر یک اتفاق تلخ در ایران منتشر شد. پدری دو دختر دانش‌آموز خود را سوزانده و به قتل رسانده بود. صرف نظر از بالا رفتن حجم اخبار دردناکی از این دست، یک نکته ویژه در این خبر قابل توجه به نظر می‌رسد. خاله بچه‌ها در گفت‌وگو با رسانه‌ها با اشاره به معتاد بودن پدر بچه‌ها، گفته خواهر او بارها قصد جدایی از همسر خود را داشته و هربار تنها با ریش‎سفیدی و پادرمیانی بزرگان بوده که او به زندگی برگشته است.

البته در این میان ترس از جدایی افتادن میان او و فرزندانش نیز انگیزه مضاعفی برای زندگی مجدد بوده است. این پرونده نشان داد که اگرچه اصولاً طلاق امر مذمومی است، اما گاهی اوقات از هر خیری ضروری‌تر می‌شود و یک نکته مهم دیگر، آیا هر مادری پس از طلاق حضانت فرزندان خود را از دست خواهد داد؟

بر اساس قانون مدنی، حضانت حق و تکلیف هر دوی پدر و مادر است. باید به این نکته توجه داشت که پس از اصلاحات صورت گرفته در قانون مدنی طی سال‌های اخیر مبنای تصمیم‌گیری برای حضانت کودکان تغییر کرده است و این گونه نیست که پدر دارای اولویت غیرقابل انکاری نسبت به مادر داشته باشد.

ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی می‌گوید: «برای حضانت و نگاهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می‌کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است». این واگذاری حق و تکلیف حضانت به پدر، البته مطلق نیست. چه این که اگر اختلافی در این زمینه روی بدهد، مسئله به دادگاه واگذار می‌شود و دادگاه با ملاک «رعایت مصلحت کودک» مشخص می‌کند چه کسی باید عهده‌دار حضانت شود.

باید به این نکته توجه داشت در مواردی که دلایل مشخص و قابل اثباتی نظیر اعتیاد، بیکاری یا مجرمیت پدر وجود دارد این کفه به نفع مادر سنگین‌تر شده و احتمال اعطای حضانت به مادر فزونی می‌گیرد. مادر تا زمانی حق حضانت خواهد داشت که شوهر نکند یا دیوانه نشود. باید توجه داشت در این موارد هم دادگاه باز به مصلحت کودک توجه می‌کند و اگر بودن طفل در حضانت یکی از ابوین احتمال ضرر تحمل‌ناپذیر (و در این‌جا نه منفعت بیشتر) برای او داشته باشد، ممکن است حضانت به شخص دیگری خارج از این دو نفر داده شود.

یکی از مهم‌ترین مواد قانون مدنی راجع به حضانت ماده ۱۱۷۳ است که موازین مربوط به مصلحت کودک را که ممکن است به سلب حضانت از پدر یا مادر بیانجامد به روشنی بیان کرده است. این ماده می‌نویسد: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در ‌معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضائی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل ‌مقتضی بداند، اتخاذ کند».

این ماده در ادامه برخی از مصادیق عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین را ذکر می‌کند که از آن جمله می‌توان به «اعتیاد زیان‌آور به الکل، مواد مخدر و قمار، اشتهار به فساد اخلاق و فحشا، ابتلا به بیماری‌های روانی با تشخیص پزشکی قانونی، سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد و فحشا، تکدی‌گری و قاچاق و تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف» اشاره کرد.

فراموش نکنید که اعطای حضانت به یکی از پدر و مادر در ایام پس از جدایی، مانع از ملاقات دیگری با فرزند نمی‌شود. حق ملاقات برنامه‌ریزی‌شده در زمان‌ و مکان مشخص به هر حال برای کسی که حضانت طفل از او گرفته شده است وجود دارد.

آخرین نکته‌ای که شاید ارتباط مستقیمی به موضوع حاضر نداشته باشد، اما ارتباط وثیقی با آن دارد، حدود اختیار والدین در تعلیم و تربیت فرزندان است.

متاسفانه طی ماه‌های اخیر و پس از وقوع چند کودک‌آزاری برخی با عنوان کردن این مسئله که زدن کودکان در قوانین کنونی مجاز است و مهم‌ترین زمینه رخداد این اتفاقات تلخ است، به گونه‌ای سخن می‌گفتند که گویی پدر و مادر نسبت به فرزندان حق مطلق دارند. باید توجه داشت در تمام مواردی که قانون به والدین اجازه تنبیه کودکان را داده، این امر را مشروط به تادیب در حدود عرفی و پذیرفته‌شده کرده است.

تادیب‌های شکنجه‌گونه و ضرب و شتم‌های شدید مسلماً خلاف قانون و قابل تعقیب کیفری است. به عنوان یک تکلیف نیز تمامی شهروندان موظف به گزارش موارد کودک‌آزاری به مراجع انتظامی و قضایی هستند.