[ms 0]
حمیده محققی را اگر در گوگل سرچ کنید، با عناوینی چون سرپرست هدی؛ شبکه زنان مسلمان و رییس آکادمی مسلمانان در آلمان روبرو میشوید. نام اصلیاش حمیده خلیلیان است اما به دلیل قوانین آلمان در زمان ازدواجش میبایستی اسم فامیلی شوهرش رابگیرد و به اینجهت نامش محققی شده. همسرش فرزند آقای محمد محققی است، کسی که به دستور آیتالله بروجردی برای ساختن مسجدی در هامبورگ وارد آلمان شده بود. حمیده محققی بعد از تحصیلات حقوق قضایی در دانشگاه شهید بهشتی، راهی آلمان شد. در آلمان بعد از خواندن چند ترم حقوق قضایی و تحصیل الهیات اسلامی بطور خصوصی مشغول به کار در گفتگوی بین ادیان شد. اولین کارش را در حیطه حقوق زنان شروع کرد. این بانوی مسلمان، اکنون دو دختر ۳۰ و ۳۳ ساله دارد. با هم به گفتگو نشستیم. از انجمن هدی گرفته تا بحثهای جالب دیگری که در کنار شما میخوانیم.
برایمان از انجمن هدی و فعالیتهای دانشگاهیتان بیشتر بگویید.
بعد از اینکه چند ترم حقوق قضایی را در آلمان گذراندم، با همکاری چند خانم مسلمان آلمانی، انجمن هدی را تأسیس کردیم. البته در حال حاضر، کار این انجمن خیلی زیاد نیست. قبلا نشریهای را به طور هفتهنامه منتشر میکردیم و برای حدود ۱۰ سال این نشریه را ادامه دادیم اما از سال ۲۰۰۶ به بعد، دیگر این نشریه چاپ نشد، چون خانمهایی که در این انجمن فعال بودند، خانمهایی بودند که در کنار کار اصلی و فعالیتهای اجتماعی دیگر، این کار را انجام میدادند و از نظر حجم کار، دیگر امکان ادامه فعالیت نشریه برایمان فراهم نبود. برای همین این نشریه دیگر چاپ نشد و در حال حاضر کار انجمن فقط مشاوره تلفنی است. آکادمی مسلمانان هم در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد؛ آکادمی کوچکی که ما برنامهها و سمینارهایمان را با همکاری آکادمیها و دانشگاههای دیگر برگزار میکنیم. عمده فعالیت من معمولا به عنوان سخنران در محور گفتگو بین ادیان در سمینارها و همایشها در کشورهای مختلف میباشد.
گفتید در حال حاضر کار انجمن هدی فقط مشاره است. مشاوره انجمن شما فقط برای زنان مسلمانان آلمان است یا با عموم مردم آلمان در ارتباطید؟
از میان غیرمسلمانان؛ تاکنون بیشتر معلمین مدارس، جزء مراجعین بودند. متأسفانه برخی جوانان مسلمان مقیم آلمان، در برخی مدارس رفتارهای نابهنجاری با معلمهای خانم غیرمسلمان دارند؛ معلمانی که طبیعتا از پوشش اسلامی برخوردار نیستند. این مشکلات باعث میشود که معلمان با ما مشورت کنند که چه برخوردی باید داشته باشند. آلمانیها چون به آزادی عقیده احترام میگذارند، در روابطشان محتاط عمل میکنند بخصوص اگر کسی بگوید که رفتارش بخاطراعتقادات مذهبیاش میباشد. آنها سعی میکنند برخورد بدی با مردم با مذاهب مختلف نداشته باشند اما در عینحال متأسفانه گاهی با رفتار ناصحیحی مواجه میشوند که از ما کمک میخواهند تا بدانند چطور عکسالعمل کنند. بیشتر خانوادههای مسلمان نیز برای مشاوره و حل مشکلاتشان با ما در ارتباطند؛ از مشکلات خانوادگی گرفته تا مشکلات و سوالات دینی.
از وضعیت اجتماعی زنان مسلمان در آلمان و مشکلاتشان برای ما بگویید.
در قانون اساسی آلمان احترام و کرامت هر انسانی موضوع اصل اول این قانون میباشد. و قانونا الزامی است که به حق و حقوق و مذهب همه احترام گذاشته شود و همه افراد اجازه داشته باشند آزاد زندگی کنند. تنها مشکلی که خانمهای مسلمان دارند این است که وقتی حجاب اسلامی دارند، از برخی کارهای دولتی محروم هستند. در بعضی از ایالتهای آلمان قانون اجازه نمیدهد که معلمین با حجاب اسلامی در مدارس تدریس کنند. دلیل این موضوع، نه مخالفت با اسلام و نه مخالفت با خانمهای مسلمان است، بلکه جدایی بین دین و دولت جزء اصول اساسی قانون آلمان به شمار میرود. و چون میگویند مدرسه یک ارگان دولتی است، در ارگان دولتی ایدئولوژیهای دینی و مذهبی نباید به صورت ظاهری نشان داده بشود.
خانوادههای مسلمان توانستهاند راهی برای این مشکل پیدا کنند یا تسلیم شدهاند و در مشاغل دولتی حضور ندارند؟
خانمهای مسلمان کماکان فعال هستند، چون در قسمتهای دیگر جامعه هیچ ممانعتی وجود ندارد. خودم با روسری در دانشگاه تدریس میکنم. چون دانشگاه ارگان دولتی نیست، هیچ مسئلهای نیست و تا حالا مشکلی هم پیش نیامده است. در برخی ارگانهای خصوصی هم به خاطر عقاید شخصی کارفرما، حاضر نیستند خانمی که با پوشش است را استخدام کنند.
گفتید مخالفت دولت آلمان با حجاب در مدارس به دلیل مخالفت با مسلمانان نیست اما کلا دلیل مخالفت با حجاب در برخی جوامع اروپایی چیست و اصلا حجاب چه مشکلی برایشان درست میکند؟
حجاب هیچ مشکلی به وجود نمیآورد و این از برداشت غلطی است که جوامع اروپایی از حجاب دارند. برداشت غلطی که گاهی خودمان مسببش هستیم. یعنی میشود اینطور گفت که به خاطر رفتارهایی است که در برخی کشورهای اسلامی نسبت به حق و حقوق زنان مسلمان میبینند، که حق و حقوقی برابر با مردان ندارند. اینها حجاب را یک نشانه و ملاکی میبینند برای اینکه خانمها تحت سلطه مردان باشند و از این نظر حق و حقوقی برابر و مساوی بهشان ندهند.
دلیل دیگرشان این است که میگویند ما دهههای زیادی با مردسالاری در کشورهای اروپائی مبارزه کردیم و موفق شدهایم که به برابری حقوق زنان با مردان به صورت کنونی برسیم. با برداشت از حجاب بعنوان سلطهگری مرد بر زن آنها از این بیم که این بازگشتی به دوره مردسالاری باشد، به این خاطر مخالف سرسخت این امر هستند.
ما نباید این کار را مخالفت با اسلام و مسلمانان بدانیم. بلکه باید ببینیم برداشت آنها از حجاب چیست، بعد پی به دلیل مخالفتشان ببریم. ما در آلمان کنفرانس اسلامی داریم که در آن مسئولین دولتی و مسلمانان برای حل مشکلات مسلمانان با هم به بحث و گفتگو مینشینند. این یک فرصتیاست که خود مسلمانان درباره مشکلاتشان حرف بزنند. این یک نمونه برای اینست که مسلمانان در جامعه آلمان امکاناتی برای مشارکت در بحثهای اجتمائی و سیاسی دارند.. این بستگی به رفتار خود مسلمانان دارد که چگونه عقایدشان را نشان بدهند و فعال باشند.
[ms 1]
در این کنفرانس اسلامی، بیشتر به چه مشکلاتی در بین مسلمانان اشاره میشود؟
موضوعاتی که در حال حاضر مورد بحث است، صحبت درباره کلام اسلامی و تأسیس کرسیهای الهیات اسلامی در دانشگاهها و تدریس دین اسلام در مدارس آلمان است. چون طبق قانون اساسی آلمان تدرس دین در مدرسه الزامی میباشد. برای همین صحبت میشود که طبق قانون آلمان چه امکاناتی برای ادیان دیگر منجمله اسلام وجود دارد.
خود شما از ابتدای ورود به آلمان تا امروز که به موقعیت امروزتان رسیدهاید، آیا به خاطر پوشش اسلامی برخورد نامناسبی از مردم کوچه و بازار و یا در ادارات دولتی دیدهاید؟
به هیچ عنوان. من در حدود ۳۴ سالی که در آلمان زندگی میکنم، هیچ نوع رفتار بدی ندیدم. من فکر میکنم که رفتارهای شخصی سهم مهمی در برداشت دیگران دارد. من هیچوقت اینطور نشان ندادم که این روسری من لباس خیلی خاصی است. خیلی عادی با این پوشش در صحنه جامعه فعالیت دارم و با مردم صحبت میکردم. متأسفانه یکی از مشکلات، عدم توانایی در برقراری ارتباط با مردم و جامعه آلمان، و خوب صحبت نکردن است. هنوز تعداد زیادی از مسلمانها که در آلمان هستند، زبان بلد نیستند.
اما ویژگی همه جای دنیا این است که افرادی وجود دارند که نگاه کج داشته باشند.من این رابعنوان حمله و توهین نمیبینم. من بعنوان عضو کنفرانس اسلام با مقامات سیاسی به گفتگو مینشینم و تا کنون مشکلی نداشتهام.
اخباری که ما از اینجا درباره برخورد جوامع غربی با مسلمانان میشنویم، کمی برخلاف گفتههای شماست. و متأسفانه برخی حامیان دفاع از حقوق زنان نیز به این قضیه دامن میزنند و اخبار داخلی ایران را معکوس جلوه میدهند. به طور نمونه حتما با اصطلاح حجاب اجباری آشنا هستید. اگر شما به عنوان قانونگذار یک کشور اسلامی بودید، حجاب اجباری را در جامعه قرار میدادید یا خیر؟
اول از شما خواهش میکنم به عنوان کسانی که وظیفه خبررسانی دارید، اینگونه اخبار نسبت به جوامع غربی را تغییر و تعدیل کنید. مشکلات در همه جای دنیا وجود دارد. اینکه بگوییم یک جامعهای سرشار از خوبی است و جامعهای سرشار از بدی، اشتباه است. مسلم است که در آلمان و جوامع غربی نیز مشکلاتی وجود دارد. در کشورهای اروپایی آزادی فردی و دینی، اصل قانون اساسی و زندگی اجتماعی است. و هر فردی خودش مختار است که چه دینی داشته باشد و با آن چگونه زندگی کند.
از نظر قانون جمهوری اسلامی، همینطور که میگویید من هم حجاب را قرار میدادم ولی نه به عنوان یک قانون. خداوند با این دستور خواسته است تا روابط بین انسانها براساس عفاف و سلامت باشد ولی این موضوع نباید یک قانون و اجبار باشد که از بالا به همه دستور داده شود. این باید قانونی باشد که هر کس با شناخت و درک خودش برای خودش میگذاردذ. . اینکه آیا کسی گناه میکند یا نه، الحمدلله مسئلهای است که دست ما نیست و تنها خداوند است که داوری میکند.
هر امری که با فشار باشد، نتیجه معکوس خواهد داشت و به عقیده من هیچ نوع اثر اخلاقی نخواهد داشت. اجبار باعث میشود که مردم نفهمند چرا باید این کار را انجام دهند. اسلام یک دین عقلی و منطقی است و ما همه دستوراتش را میتوانیم با عقل و منطق به افراد جامعه ارائه دهیم.
آیا با آزادی مطلق پوشش، میشود از جامعه انتظار داشت که سالم بماند؟
بهعقیده من بله؛ چون آزادی پوشش مستلزم این است که انسانها را از اول تربیت کنیم که پوشش و حجاب درونی داشته باشند. یک از اشکالات اینست که ما در امور دینی در ظواهر زیاد دقت میکنیم و نه به باطن و معنا را. حجاب اجباری نمیتواند مسئولیتزا باشد. در وهله اول باید پوشش درونی را نهادینه کرد.
غیر از آن پوشش اجباری متأسقانه فقط برای خانمها میباشد. آقایان هر طوریکه دوست داشته باشند لباس میپوشند. این نشان میدهد که تربیت واقعی و پوشش درونی صورت نگرفته است.
[ms 2]
غیر از تربیت، چه راههای دیگری فکر میکنید خوب است؛ هم برای رواجنیافتن فساد در جامعه و هم بالا رفتن فرهنگ مردم؟
من فکر میکنم باید به انسانها از همان اول فهماند که زندگی برای چیست و ما برای چه در این دنیا هستیم. و چه مسئولیتهای فردی و اجتماعی در مقابلش داریم. و این را سعی کنیم از اول پرورش دهیم.
من به عنوان کسی که با عشق و علاقه در این جامعه هستم، میبینم که در ایران در مورد خیلی مسائل ساده مثل انضباط و نظافت که بسیار در اسلام سفارش شده است، سهلانگاری میشود. حتی در برخی از موسسات مذهبی که میروم حالتی میبینم که آدم خجالت میکشد بگوید این یک موسسه فرهنگی و مذهبی است. از طرفی گفته میشود که باید چادر پوشید و کفشهایتان را درآورید با وجود اینکه این محل یک محل عمومی برای اربابالرجوع میباشد؛ از طرف دیگر حالت این اماکن بصورتی است که دلتان نمیآید حتی کفشتان را دربیاورید. اینها تربیتهای اخلاقی و اجتمائی است که باید در تمام جامعه جایگزین شود. دین و مذهب باید با عشق و علاقه درون انسانها رشد کند. نه اینکه هر روز بگویند این کار را اجازه ندارید بکنید و این کار را باید انجام دهید. برای اینکه چرا باید کاری انجام بشود وقت و هزینه کمتر صرف میشود.
با این تفاوتی که میان دولتها در گفتگومان مشخص کردید، چرا در دولتی مثل آلمان، که آزادی پوشش وجود دارد و انضباط و تمیزی هم هست، معلمان غیرمسلمان آلمانی از دست دانشآموزان پسرشان به دلیل رفتارهای نابهنجارشان شاکی بودند؟
یکی از ریشههای این مشکل، اجتماعی است. کسانی که این رفتارها را دارند معمولا از خانوادههایی هستند که آمادگی قبول ارزشها را ندارند و با سنتهای چالشی زندگی میکنند.
من این حرف را قبول ندارم که چون یک مرد و پسری نمیتواند خودش را کنترل کند، همه زنها باید خودشان را بپوشانند. پسر و مرد وقتی که با خانمی روبرو میباشد باید او را بعنوان یک انسان ببیند که از کرامت خداوندی بهرهمند است. در هر موقعیت و مقامی باید به این انسان احترام بگذارد، خصوصا وقتی معلم است.
این یک فکر بسیار غلط است که چون مردها نمیتوانند خودشان را کنترل کنند، زنها باید خود را بپوشانند. اینطور نیست. در قرآن آمده است که اول مردها باید چشمشان را پائین بیندازند. معمولا بر عکس است و گفته میشود که چون مردها نمیخواهند و نمیتوانند مراقب نگاه و چشمشان باشند، زنها باید خود را بپوشانند.
در جامعه ایران من لباسهایی تن برخی مردان میبینم که واقعا خجالتآور است. غیر از اینکه قشنگ نیست، از نظر عفت خیلی لباس بدی است. چطور اینها اجازه دارند آزادانه لباس بپوشند و زنها را اجبار به پوشش میکنند؟ مشکل ما این است که زن به عنوان یک بازیچه دیده میشود؛ یک وسیله برای هوس. و این فکر غلطی است
و این مشکلی است که در آلمان نیز هست. برخی پسرهای مسلمان تندرو میگویند چون معلم من باحجاب نیست، من اجازه دارم به چشم یک روسپی به او نگاه کنم و هر کاری دلم بخواهد با او انجام بدهم. این فکر بسیار زشتی است.
شما چه مشاورههایی به این معلمان میدهید که برخورد کنند؟
این معلمها اینطور فکر میکنند که این جزء دین و مذهب این پسرهای مسلمان است که اینگونه با زنهای غیرمسلمان برخورد کنند؛ من در وهله اول میگویم نه، این جزء مذهب ما نیست. مذهب ما ارزش و احترام برای هر فردی قائل است که بارها در کتاب آسمانی ما قرآن هم آمده. با افرادی که چنین رفتاری دارند، باید اول از طریق گفتگوی مسالمتآمیز با خودشان و خانواهشان وارد بحث شد و در صورت شدت عمل حتی از طریق قانونی برخورد کرد..
در جامعه غربی خانوادههای مسلمان در مقابل دعوتهای مکرر به حرام، چگونه فرزندشان را آماده حفظ شدن میکنند؟
در کنار آموزش خوبی و بدی باید به آنها اجازه تجربه و اختیار تصمیمگیری داده شود. تنها ممنوعکردن کارساز نیست. برای من شخصا درستی و راستی در روابط با فرزندان بسیار مهم است. حتی اگر راه اشتباهی هم میروند این اعتماد وجود داشته باشد که میتوان آن را با والدین در میان گذاشت. پنهانکاری و دوروئی آفت خانواده است.
آیا تفاوتی میان نقش زن در خانوادههای اسلامی و خانوادههای غربی میبینید؟
من مقداری با این عمومی کردنها مشکل دارم. چون ما نه خانوادههای اسلامی داریم و نه خانوادههای غربی که بهطور متحد و یکشکل باشند. در برخی خانوادههای غربی مشکلات فراوانی وجود دارد اما در برخی دیگر شاهد زندگیهای مقدسی هستیم و همچنین در خانوادههای مسلمان خانوادههایی داریم که بسیار ایدهآل زندگی میکنند و یا بالعکس، با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکنند.
اما مسئلهای که شاید اختلاف اساسی و دغدغه اصلی باشد و دغدغه کشورهای غربی هم هست، همین ارزش خانواده در بین افراد است که سعی میکنند با تمام توان حفظش کنند. در کشورهای اروپایی بسیار انفرادگرائی رواج دارد. ارزشی که ما برای خانواده قائل هستیم، کمتر در این جوامع دیده میشود. البته خانوادههای اصییل که ارزشهای خانوادگیشان برایشان بسیار مهم است.
نکته دیگر نقش زن در خانواده میباشد: هیچجا گفته نمیشود که وظیفه زن این است که خانهداری کند اما در عمل وقتی هم مرد و هم زن کار میکنند، وقتی وارد خانه میشوند، این زن است که کار خانه را انجام میدهد و برای بعضی از کارها هنوز دید سنتی در تقسیم کار وجود دارد.
بعنوان مثال در دستشوییهای عمومی، قسمت بانوان، اتاقکهایی برای تعویض کودک وجود دارد. این اتاق همیشه در دستشویی زنانه است. این اواخر اعتراض آقایان بلند شده که میگویند ما هم گاهی عهدهدار فرزندمان هستیم، چرا نباید در دستشوییهای مردان هم چنین امکانی برای آنها وجود داشته باشد.
چیزی که من میبینم این است که این تقسیمبندی سنتی در همه جوامع دیده میشود. حالا در جامعهای کمتر و در جامعهای بیشتر. زن نماد یک انسان است اما متاسفانه این فرهنگهای سنتی، زن را نماد خانه و خانواده باقی گذاشته است.
یعنی بهنظرتان نمیتوان بین یک زن به عنوان مادر و همسر با تمام مسئولیتهایش، با یک فعال اجتماعی، ارتباطی به وجود آورد و یا یک زن نمیتواند مدیریت این دو را به عهده داشته باشد؟
چرا. میشود اما هر دو مسئولیت، مسئولیت سنگینی است و باید به کمک و همکاری هم باشد. یعنی نمیشود هم مدیر خانه و مادر و همسر نمونه و هم مدیر محیط کار و شاغل بود. همکاری و همدلی از پایههای اصی زناشوئی میباشند.