عکس‌ها خود شاهدند

[ms 0]

آن روزها رضاخان به اجبار حجاب از سر زن‌ها می‌کشید. عده‌ای خانه‌نشین شدند در آن روزهای نه چندان کوتاهِ اختناق، به خاطر ارزش‌هایی که اعتقاد سفت و سخت داشتند به آن‌ها. به خاطر همان اعتقاد، عده‌ای چند لایه روسری و چارقد به سر می‌کردند و با ترس و لرز بیرون می‌رفتند تا سهل‌الوصول نباشند برای چشم‌های هرزه ماموران رضاخان.

زنان کارمندان دولت کشف حجاب کردند تا شوهرانشان بیکار نشوند و البته در این میان عده‌ای هم بی‌صبرانه منتظر چنین روزی و فرصتی بودند تا قید و بندها (!) را پاره کنند و خودی نشان دهند.

اما همان اول‌ها…

چه آن‌ها که به اکراه حجاب برداشته بودند و چه آن‌ها که بی‌اکراه، حجاب نداشتند اما کم و بیش حیا داشتند هنوز. عکس‌ها خود شاهدند که لباس‌هایشان تنگ و چسبان و بدن‌نما نبود، آستین‌هایشان بلند بود، پوشیده بود، کلاه بر سر می‌گذاشتند.

اما حربه‌ رضاخان، کاری بود. کلاهی بر سر زن‌ها گذاشته بود، گشاد. حیاها هر روز کمتر می‌شد و لباس‌ها کوتاه‌تر و تنگ‌تر. تا اینکه دیگر حیایی برایشان باقی نماند و این همان چیزی بود که رضاخان می‌خواست، تمدن(!). حالا دیگر از ترک‌ها هم متمدن‌تر شده بودند اما نه به اندازه حیوانات.

این روزها حربه هنوز هم کاری است. هدف، همان هدفِ رضاخانی است، البته خیلی حساب‌شده‌تر. با کلاهی گشادتر. جلوی دیدمان را نگیرد!