عین عمّار!

[ms 1]

نامش را که در اینترنت جستجو می‌کنم، از جشنواره تورنتو می‌خوانم و انیمیشنی که برایش خیلی زحمت کشیده و حالا برایش افتخار آفرین شده. از فیلم‌هایی که فیلم‌نامه هایشان را نوشته تا انواع پویانمایی ها و مستندهایی که ساخته، تا انواع جوایز و افتخارات، همه را در کارنامه‌ی یک دختر متولد ۱۳۵۹ با مدرک کارشناسی کارگردانی می‌بینم. از خودش که می‌پرسم، می‌گوید شاید یک روزی افتخارم این بود که کتابی با امضاء رئیس دولت اصلاحات به یادگار دارم… اما این همه‌ی داستان نیست. همه‌ی داستان دختری که تنها هدفش ادامه‌ی تحصیل در فرانسه، مهد هنر امروز، بوده و در کوتاه زمانی خود را میان برهوت صفین و کنار جناب عمار می‌بیند. همه‌ی داستان دختری که وقتی حرف از شهادت می‌زند بی‌درنگ بغض شیرینی می‌کند و می‌گوید: خدا خیلی عادل است، حالا که هوس شهادت را به ما داده، ما را در حسرتش نمی‌گذارد.
مصاحبه‌ای که خواهید خواند، گفتگوی ساده ای‌ست پیرامون یکی از رویش‌های بعد از فتنه‌ی۸۸ ، مصاحبه‌ای با مستندسازی که بعد از طی هزار توی شک، به یقین دست یافته و حالا بازگویی تحول فکری‌اش را رسالت خود می‌داند. به این امید که بیش از پیش این رویش‌ها در جامعه‌مان دیده شوند.

قبل از ورود به بحث اصلی، می‌خواستم بدانم چرا تمایل دارید ناشناس مصاحبه کنید و اسم و عکسی از شما کار نشود؟
از دیدگاه خیلی از دوستان سابقم، من مغضوبم. حتی گاهی بین خانواده هم دچار مشکل می‌شدم، مخصوصا اوایل که تازه طرز نگاهم نسبت به قصه‌ی فتنه تغییر کرده بود. اما اینکه نمی‌خواهم اسمی از من در میان باشد بیشتر به خاطر فضای حاکم بر مجموعه‌های هنری است. غالبا در اینگونه فضا ها مدافعین حریم ولایت و حتی مذهبیون مهجورند. چنانکه اگر کسی به نفع نظام حرفی بزند ناخودآگاه از این جمع‌های شبه روشنفکری طرد می‌شود. مثلا ما برای یک شهیدی می‌خواستیم مستند بسازیم، تدوینگر مناسبی هم پیدا کردیم و مبلغ قابل توجهی هم پیشنهاد دادیم، موضوع هم سیاسی نبود، بلکه صرفا راجع به یک شهید بود، تدوینگر قبول نکرد. گفت من مشکلی ندارم اما بعد ها به ضررم تمام میشود. دیگر خیلی ها با من همکاری نخواهند کرد.
البته من به تازگی به نتایج بهتری هم رسیده‌ام. حس می‌کنم خدا در های تازه‌ای را جلوی پایم باز می‌کند. دوست‌های تازه پیدا می‌کنم. با کسانی که شاید سابق بر این اصلا سمتشان نمی‌رفتم، اما الآن که سراغشان می‌روم می‌بینم چقدر آدم‌های خوبی بودند و من بی‌خبر از آنها.

سال‌های قبل از انتخابات فعالیت اجتماعی یا سیاسی داشتید؟
در دوران دانشجویی ما کم کم بحث انرژی هسته‌ای در حال مطرح شدن بود. خاطرم هست که یکی از همان دختر چادری ها که آن‌روز ها چندان خوشم نمیامد، تراکتی نصب می‌کرد به دیوار راجع به تجمع به حمایت از بحث انرژی هسته‌ای. فکر کنم سال ۸۰ بود. واقعا این کار ها برایم احمقانه بود. می‌گفتم این‌ها فیلم‌ساز نمیشوند. دنبال ماجراجویی اند. اهل تخیل‌اند. البته در اعتراضات اصلاحاتی ها هم شرکت نمی‌کردم. چرا که کلا برای من هیچ چیز مهمی اینجا وجود نداشت.

الآن چطور فکر می‌کنید؟
الآن خیلی چیزها برایم مهم شده. شاید کلیشه‌ای بشود گفتنش اما احساس می کنم الآن دارم برای امام زمان کار می‌کنم. مخصوصا اینکه صدا و سیما را زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری می‌دانم، فکر می‌کنم هر قدمی که اینجا بردارم، در راه ولایت و در نهایت در راه زمینه‌سازی ظهور است. شنیدم از آیت‌الله فاطمی‌نیا که از آیت‌الله بهاء‌الدینی نقل می‌کردند که اگر خدا کسی را بخواهد هدایت کند، مبدأ میلش را تغییر می‌دهد. حس می‌کنم واقعا امیالم با سابق متفاوت شده.

از انتخابات ۸۸ برایمان بگویید.
شنبه‌ی بعد از انتخابات احساس یأس پیدا کردم. دقیقا مثل احساس لحظه‌ی غرق شدن کشتی تایتانیک! حسم این بود که نجات کشور منوط به این پیروزی است. حس کردم همه چیز را باخته‌ام. نا خودآگاه گفتم تقلب شده. تظاهرات سکوت را هم رفتم اما بعدش دیگربرایم شبیه بازی شده بود، من هم کلا مخالف این بچه بازی ها بودم. ولی از تایید نتایج توسط رهبری دلگیر بودم. فضای قبل انتخابات دوستانه بود و رقابتی. اما حیف خراب شد.

چه چیز باعث شد فضا خراب شود؟
مشکل از زمانی شروع شد که بین دو طیف رقابتی انتخابات واسطه‌ها سنگ‌اندازی کردند. اولین سنگ‌اندازی ها هم از طریق رسانه‌های بیگانه بود. البته بزرگترین اشتباه سیما هم همان موقع رقم خورد که باعث سلب اعتماد اقشاری از جامعه از سیما شد.

ضعف سیما به عنوان رسانه چه بود؟
ببینید به نظر من همه‌ی مدیران سیما شجاع نیستند. مثلا یکی از مدیران گزینش در اولین برخورد به من گفت: من از تو توقع ندارم اعتقاد به نظام داشته باشی. التزام هم داشته باشی کافیست. همین باعث میشود نیروهایی نفوذ کنند که شاید اعتقاد چندانی نداشته باشند.
برای مثال روز عاشورا یکی از همکارانم برنامه‌ی زنده‌ی سیما را سوئیچ می‌کرد در حالیکه می‌گفت: باورتان می‌شود خواهری در مصیبت برادرش بگوید ما رأیت الا جمیلا؟! یعنی این شخص به صبر حضرت زینب هم شک دارد! جالب‌تر اینکه هیچ کس هم جوابی نداد! اتفاقا کسانی که آنجا بودند اعتقاد داشتند، اما ترسیدند اگر حرف بزنند محکوم بشوند به تحجر!
سیما بعد از انتخابات یک هفته چیزی نگفت. در حالی که شهر آشوب بود. خب مردم ناخودآگاه کشیده شدند سمت ماهواره. در حالی که باید شهامت به خرج میدادند و به جای اینکه صدای منتقدین از بی بی سی شنیده شود و بی پاسخ بماند، از رسانه‌ی خودمان گفته می‌شد تا جواب‌های مستدل داده میشد. انگار رسانه ملی تردید داشت. وقتی سیما یک طرفه حرف زد، زمینه‌های مظلوم‌نمایی را برای فتنه‌گران ایجاد کرد. تا حدی که شایع شده بود شب مناظره روی میز صدا دست کاری کرده‌اند تا صدای یکی لرزان و دیگری بم باشد!
به نظر من نیروهای تلویزیون ما از دو دسته تشکیل می‌شوند: یکی که مظلوم‌اند و کم اند و کارشان سخت جلو میرود. یک دسته هم زیادند و زیاد مقید نیستند.

[ms 2]

از سفر فرانسه تان بگویید.
پیش از انتخابات مقدماتی را فراهم کرده بودم که برای ادامه تحصیل به فرانسه بروم. اما این سفر به دلایلی عقب افتاد. خاطرم هست بعد از نماز جمعه‌ای که به امامت حضرت آقا اقامه شد، خیلی سردرگم بودم. حتی به نظرم مسخره بود که مردم چرا وسط خطبه‌ها گریه می‌کردند. حقیقتا فضا غبار آلود بود. یکی از دوستان ما، به من می‌گفت تشخیص حق و باطل از زمان حضرت علی تا امروز مساله بشر بوده. دوستی که بعد ها به خارج از کشور پناهنده شد، می‌گفت زمان امام علی هم تبلیغات علیه امام شدید بود، تا حدی که مردم امام را مرتد می‌دانستند. یعنی تا حدی این فضا پیچیده بود که سران فتنه را با مقیاس حضرت امیر تلقی می‌کردند. خیلی پیش خودم فکر می‌کردم که کاش من در لشکر معاویه نباشم، و کاش خدا راه حقیقت را به من نشان دهد.

حقیقت چطور برایتان آشکار شد؟
آبان‌ماه بود که دوستی به من زنگ زد و گفت قرار است با جمعی برویم لبنان. از من دعوت کرد همسفرشان شوم. روز قبلش برنامه سفرم به فرانسه را برای بهمن ماه هماهنگ کرده بودم. با خودم گفتم خوب است، چون در لبنان می‌توانم زبان فرانسه‌ام را قوی کنم. پیش مسئول سفر رفتم که از روحانیون به نام است، گفتم اگر از بیت‌المال هزینه می‌کنید و اهدافی برای این سفر دارید بهتر است بدانید من از نظر سیاسی با شما یک‌دل نیستم. گفتم من شما را با عنوان گروه فشار می‌شناسم! خندید. گفت سیاست را نمی‌توان از هیچ چیزی جدا کرد اما بحث ما انتخابات نیست، ما با کسی عقد اخوت نبسته‌ایم، برای ما ولایت مهم است.
برنامه‌ها و گفتگوهای آن سفر جالب بود. من نشنیده بودم. مثلا راجع به هنر انقلابی یا هنر استراتژیک. جذبم کرد.
گاهی در دورترین رؤیاها هم فکر نمی‌کنی همچین لحظه ای را بگذرانی. در روستایی دور افتاده. در غروبی پاییزی. همه جا را فکر کرده بودم. خیلی جاهای این دنیا را رفته بودم، اما اینجا نه به ذهنم می‌رسید و نه فکرش را می‌کردم.
دراز کشیدم و به ستاره‌های روشن آسمان کویر خیره شدم. تنها بودم. تنها وسط صفین. تنها وسط این برهوت غریب. در گوشه‌ی دور افتاده‌ای از سوریه. همه همسفرانم به زیارت جناب عمار و جناب اویس قرنی رفته بودند. فکری شدم. آخر کمتر از هفت شب پیش داشتم آماده میشدم برای پاریس، هفت شب پیش فکر این دشت دور افتاده هم نبودم، من الآن اینجا چه می‌کردم؟! گفتم خدایا، اگر قرار است جواب بهم بدهی، خب معطل نکن! من دریچه‌ی دلم را برای جواب تو باز گذاشتم.
دیگر بعد از آن شب، سعی کردم بدون لجاجت به برخی حرف‌ها گوش کنم. در لبنان روحانی که همراهمان بود در خلال صحبتی روایتی نقل کرد با این مضمون که  دست بکشید از مردم. جایی دیگر باید طرف را رها کرد. اگر نمی‌فهمد دیگر باید رهایش کرد. پیش خودم گفتم نمی‌خواهم از کسانی باشم که ازم دست بکشند. از آن لحظه به بعد دیگر گوش نمیدادم که جواب بدهم، دوست داشتم بشنوم که استفاده کنم.

برخورد لبنانی ها یا سوریه‌ای ها با ایرانی ها چطور بود؟
تصورم این بود که ما چرا اینقدر پول میدهیم به لبنانی ها. اینها که خوش و خرم هستند. اما وقتی رسیدم آنجا و برخورد مردم را دیدم، نظرم عوض شد. یقین دارم هرکس برود مارون الرأس، ببیند پرچم ایران در بیست‌ متری اسرائیل تاب میخورد تازه معنای پرچم را میفهمد. معنی دشمن را آنجا متوجه میشود. تا قبلش انتزاعی است. در تمام سفرهای خارجی این حس غرور را نداشتم، مردم میامدند با ما عکس میگرفتند. حتی می‌پرسیدند لباسهایتان چه شکلی است؟ واقعا به ایرانی‌ها به دید الگو نگاه می‌کنند. انگار همه فرزندان امام هستیم. اما حیف! وقتی می‌آیند ایران نظرشان عوض میشود.

[ms 3]

یعنی ایران مورد نظر آنها با واقعیت متفاوت است؟
ببینید، مثلا راجع به حجاب، استرالیا که بودم، با حجاب در صف سینما ایستاده بودم. کمی از موی سرم معلوم بود. زن و شوهر مسنی آمدند از حجابم پرسیدند. همان لحظه به چند تار مو اشاره می‌کردند. تازه در خارج از کشور می‌فهمیم حجاب نصفه و نیمه‌ی ما مسخره است. بلاتکلیف است. دوستی از لبنان هم دانشکده داشتیم. میگفت ایران مدینه فاضله‌ام بود. بقدری عاشق ایران بودم که به شوق ادامه تحصیل در ایران، درس می‌خواندم. انتظار داشتم هفتاد ملیون امام خمینی ببینم. اما آمدم مدینه فاضله‌ام شکست. یا مثلا چقدر برایشان مهم است که جمعه تعطیل باشند تا بتوانند بروند نماز جمعه. عمره که بودم یک نفر ترکیه‌ای دیدم، پرسیدم شما هنوز در کشورتان مشکل حجاب دارید؟ جوابم گفت شما که آزادید الآن مثلا حجاب دارید؟!

نقش رسانه را در ترویج حجاب چگونه می بینید؟
ببینید وقتی نتوانیم مفهوم عدم حجاب را نشان بدهیم، معنای حجاب را هم نمی‌توانیم منتقل کنیم. برای مثال ما طرح انیمیشن داشتیم که زندگی یک دختر دوازده ساله را نشان بدهیم با لایه‌ی زیرین مبحث حجاب. نتوانستیم در خانه بی‌حجاب نشانش بدهیم. خب این ذهنیت کودک را از حجاب دور می‌کند. باید روی بی حجابی کار کرد. زنهای بد در فیلم‌های ما حجاب کامل دارند. البته تلویزیون هم محدودیت دارد. شاید بشود با کلاه‌گیس مسأله را حل کرد. شاید با استفتاء از علما راهی پیدا کرد. پیشنهاد های مختلفی هست، یک فرد شجاع را می‌طلبد که واردش بشود.

نقش فتنه را در هنجارشکنی های اجتماعی، مخصوصا بی‌حجابی چطور دیدید؟
یکی از دوستانم  که بعد از انتخابات رفت امریکا. محجبه بود. اوایل رفتنش به امریکا هم حجابش را حفظ می‌کرد، حتی در مصاحبه با شبکه‌های بیگانه، اما بعدش حجابش را برداشت. آدمها در این فرآیند فتنه با خودشان روراست شدند. باطن همه برای خودشان مکشوف شد. شاید در شرایط عادی مردی خوشش نمیامد زنش بی‌حجاب باشد، اما اگر در اغتشاشات روسری همسرش را درست می‌کرد انگار از این جمع جدا بود.
اما الآن نسبت به سالهای قبل نسبت محجبه ها بیشتر شده، ولی خب به همان مراتب مظاهر بد حجابی هم شدیدتر شده.

برگردیم به بحث قبلی، بعد از اینکه نظراتتان تغییر کرد چه کردید، چه واکنش هایی دیدید؟
نمی‌خواستم بروم پاریس. حس خفه شدن داشتم. تا اینکه به خانواده گفتم. گفتند شستشوی مغزیت داده‌اند. گفتند اینها روششان این است، جوان‌ها را می‌برند شستشوی مغزی میدهند. خب من هم واقعا یک جوری شستشو شده بودم!
گاهی حتی برخی دوستان فیلم‌های اغتشاشات را برایم نشان می‌دادند. مثلا می‌گفتند ببین که چطور مردم را کتک می‌زنند. می‌گفتم خب اشتباه هست. برخورد های چکشی درست نبود. من پای ولایت نمی‌بینم. به نظرم آدم هایی بودند که دوست داشتند بلوا شکل بگیرد. برخی از مجری‌های انتظامی هم خوب نبودند. آدم‌هایی هم بودند که اصلا می‌خواستند بد اجرا کنند. آدم‌هایی که درک درستی از شرایط نداشتند. اما همه اینها را نمی‌توان پای رهبری نوشت.
خانواده را راضی کردم. تصمیم گرفتم برای امام زمان کار کنم. باورم شد. فقط تصمیم گرفتم سخنرانی‌های خوب گوش بدهم. رسانه‌ی خوبی هم نبود. خیلی‌ها راهش را بلد نیستند. مثلا حاج آقای پناهیان راهش را بلد است. می‌تواند زندگی جناب عمار را هنری تعریف کند، نه تاریخی.
از طرفی دوستان ولایت‌مدارم را هم می‌بینم که گاهی اشتباه می‌کنند اما باورم را حفظ می‌کنم. الآن با سختی مواجهم. دارم می‌جنگم که باورم را از دست ندهم.
در کارهایم هم وسواسی شدم. کار جشنواره‌ای نکردم. چون غالبا باید ضد ایران می‌بود تا جایزه می‌گرفت. تا محرم ۸۸ که رفتم هیئت هنر. حدیثی از امام رضا خواندم راجع به فتنه که باید ببینی چه کسی کنار چه کسی ایستاده، و کدام به دستورات خدا بیشتر عمل می‌کنند. من دیدم کنار فتنه، مریم رجوی و امریکا و اسرائیل ایستاده، این سمت هم همه مذهبی ها. خب خط‌کشی ها روشن بود.

[ms 4]

۹دی چطور اتفاق افتاد؟
رفتن به هیئت هنر (دانشگاه هنر) در آن سال خطر داشت. شب اول اغتشاشگرها هیئت را به هم زدند. همه‌ی اتفاقات، صرفا عاشورا نبود. پسرهای هیأت مجبور شدند شب‌ها در هیأت بخوابند که کسی آنجا را آتش نزند. به شوق شهادت می‌رفتیم هیات. اما عاشورا کار خودشان را کردند. برای ۹دی کاملا خودجوش برایم از طرف دوستانم پیامک آمد که قرار است هیات ها یک جا جمع شویم.

در کمتر از چندماه دو تجمع کاملا متفاوت را شرکت کردم. تجمع سکوت و ۹دی. خوشحالم که نگاهم تغییر کرد. خوشحالم که کشورم را ترک نکردم. حالا اینجا خیلی چیزها برای دوست داشتن دارم. اینجا خیلی کارها برای انجام دادن دارم. امیدوارم ثابت‌قدم باشم.

 

 

مهمان چارقد به صرف رولت حلواارده

[ms 0]

بهار با آن هوای دل‌چسب و خنک صبحگاهی‌اش و آن عصرهای مطبوع و بارانی‌اش، جان می‌دهد برای پیاده‌روی و نفس کشیدن در هوای تازه. اصلا بهار روزهایش جنب و جوش می‌خواهد و لبخند، و این جنب و جوش و لبخند، انرژی! مثلا همین رولت حلوایی خوشمزه؛ بعد از یک پیاده‌روی صبحگاهی با شیر، یا در یک دور هم نشستنِ عصرگاهی کنار باغچه یا گلدان‌های توی ایوان خوردنش با چای چقدر لذت دارد. بفرمایید.

[ms 1]

مواد لازم برای خمیر:
آرد به مقدار کافی (حدود دو لیوان)، روغن مایع یک لیوان، کره مارگارین ۲۵۰ گرم، ماست یک لیوان، بکینگ پودر یک قاشق غذاخوری.

مواد لازم برای مغز رولت:
حلواارده یک لیوان، شکر یک لیوان، مغز گردو یک لیوان، رومال خمیر، تخم مرغ یک عدد، آب و روغن مایع کمی

[ms 2]

ابتدا ماست، مارگارین و روغن مایع را در یک ظرف مخلوط می‌کنیم. سپس آرد و بکینگ پودر را با هم مخلوط کرده و کم‌کم به مخلوط اضافه می‌کنیم، تا جایی که خمیر نرمی (به نرمی لاله‌ی گوش) به‌دست بیاید. خمیر را کمی ورز داده و به سه قسمت مساوی تقسیم می‌کنیم. سپس روی خمیر را با نایلون پوشانده و به مدت یک ساعت در یخچال قرار می‌دهیم.
[ms 3]
بعد از یک ساعت خمیرها را روی سینی ِچرب‌شده باز می‌کنیم و به ترتیب حلوا، گردو و شکر را روی آن می‌ریزیم.
سپس به‌آرامی خمیر را به‌صورت رول درآورده، دو طرف آن را می‌بندیم و به قطعات مساوی برش می‌دهیم.
رولت‌ها را در سینی فر که کاملا چرب کرده‌ایم، با فاصله از هم می‌چینیم. تخم‌مرغ را با چند قطره آب و روغن مخلوط کرده و با قلم‌مو روی رولت‌ها می‌مالیم. سینی را در طبقه‌ی وسط فر با حرارت ۱۸۰ درجه‌ی سانتی‌گراد، به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه قرار می‌هیم.

[ms 4]
رولت‌ها را به محض بیرون آوردن از فر، در هوای کاملا خنک قرار می‌هیم.

نکات مهم:
. بیش از حد ورز دادن خمیر، باعث پس دادن روغن مخلوط در آن می‌شود.
. وقتی خمیر را رول می‌کنیم، به‌خاطر نرمی خمیر احتمال پارگی آن وجود دارد. منفذهای ایجادشده در خمیر را با چند تکه خمیر کوچک ترمیم کنید.
. سینی فر را حتما با کره چرب کنید.
. فر را از نیم‌ساعت قبل گرم کنید.

پیاده به آستان دوست

[ms 0]

[ms 1]
[ms 2]
[ms 4]

[ms 3]
[ms 5]
[ms 6]
[ms 7]
[ms 8]
[ms 9]
[ms 10]
[ms 12][ms 11]
[ms 13]
[ms 14]
[ms 15]
[ms 19][ms 18][ms 17][ms 16]
[ms 20]
[ms 21]
[ms 24][ms 23][ms 22]
[ms 25]
[ms 26]
[ms 27]
[ms 28]

احیاگران نور؛ بانوان مبلغ

[ms 6]

دست روی دل زینب می‌گذارد تا بماند، که گویی می‌داند سنگینی این رسالت را، این بار جز شانه‌های یک زن بر دوش نمی‌تواند بکشد. و پیامبری برگزیده می‌شود از جنس آب و باران و آیینه. که کوه در برابر ایستادگی‌اش، و رعد و طوفان در برابر صلابت سخنش کم می‌آورند. بعد از حسین (ع) دنیا می‌ماند و یک زینب (س). یک زینب (س) می‌ماند و دنیایی از شکوه و صبر. زن این بار سلاحش اشک نیست و آنچه سر تعظیم همه را فرود می‌آورد معجر سوخته‌ایست و سخنی که به شعله می‌کشد آن دلی را که هنوز در تب سوختن بی‌تاب است.

[ms 3]

«احیاگران نور» نام همایشی‌ست که چهارمین دوره‌اش به همت امور فرهنگی بانوان شهرداری تهران و سازمان تبلیغات اسلامی، روز سه‌شنبه در سالن ایوان شمس برگزار شد. این همایش، بانوان مبلّغ تهران را هرساله در سطحی علمی-پژوهشی گرد هم می‌آورد تا هرچه بیشتر و جدی‌‌تر به مسئله‌ی تبلیغ و تربیت صحیح بانوان مبلغ پرداخته شود. در این دوره که با هدف افزایش سطح سواد رسانه‌ای مخاطبان و مبلغان برگزار شد، از ۸ مقاله‌ی برتر تجلیل شد.

در ابتدای گزارشی که خانم «معدنی‌پور»، مدیر کل امور بانوان شهرداری تهران، در آغاز این همایش ارائه داد، به این نکته اشاره شد که ورود افراد به عرصه‌ی امور دینی و معنوی بدون صلاحیت علمی و عملیِ لازم، هرچند ممکن است درابتدا چندان مشکل‌آفرین به‌نظر نرسد، اما به مرور زمان و با افزودلیغ، شناسایی راهکارهایی برای مقابله با عرفان‌های نوظهور، و بالا بردن سطح سواد رسانه‌ای مبلغاه شدن شاخ و برگ‌ها و حاشیه‌های فراوان به جلسات و محافل، کم‌کم حاشیه بر متن غلبه کرده و باعث پیدایش مشکلاتی جدی می‌شود که اصلاح آن‌ها اگر ممکن نباشد، بسیار دشوار و پرهزینه است. ضرورت نیاز به تغییر در چگونگی انتقال آموزه‌های دینی، افزایش تهاجم فرهنگی، در دسترس بودن رسانه‌های گوناگون، نیاز به همسو نمودن فعالیت‌های بانوان مبلغ و نیاز به فعالیت‌هایی در راستای کم‌رنگ نمودن عرفان‌های نوظهور از مواردی است که اهمیت پرداختن به امر تبلیغ در حوزه‌های تخصصی بانوان را بیش از پیش آشکار می‌کند.

همایش احیاگران نور با هدف شناخت صحیح و اصولی تبن به‌ویژه سطح آگاهی بانوان مبلغ در جهت تحکیم خانواده با فراخوان گسترده‌ی مقاله با محورهای گوناگون دینی و مذهبی، چگونگی و شیوه‌ی صحیح و اصولی پرداخت به موضوعات اقدام به جمع آوری و بررسی بیش از ۱۰۰ مقاله با برگزاری میزگرد و نشست تخصصی با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه از جمله آقای دکتر آرام، حجت الاسلام ابراهیم زاده، خانم دکتر مهدوی کنی، خانم دکتر وکیلی و خانم دکتر باباخانی انجام داده است که در طی برگزاری نتایج و ره‌آوردهای ارزشمندی از جمله تشویق و ترغیب نسل جوان مبلغ به پژوهش در حوزه‌های مختلف دینی و عرفانی و بنیان خانواده به همراه داشته است.

[ms 0]

در صحبتی کوتاه که در دقایق ابتدایی همایش با خانم دکتر«نیکوبرش» رئیس گروه بانوان سازمان تبلیغات اسلامی، مدرس حوزه و دانشگاه و مؤلف کتاب «هجرت کریمه»داشتم، ایشان نکته‌ی مهم در جذب قشر جوان غیرمذهبی به جلسات مذهبی را آشنایی مبلغ با زبان روز و جنس مخاطب دانستند.


چارقد: از موضوع مقاله‌‌ی خود بگویید و اینکه با چه نگرشی به آن پرداختید؟

دکتر نیکوبرش: بحث خانواده یکی از محوری‌ترین و اساسی‌ترین بحث‌هایی‌ست که در جامعه مطرح است، چون خانواده حیاتی‌ترین سلول اجتماعی و اولین نهاد اجتماعی‌ست و اگر این بنیان با شاخصه‌ها و ارزش‌های دینی یک جامعه همخوانی داشته باشد می‌تواند در تعالی و پیشرفت یک جامعه اثرگذار باشد. از این رو، در این مقاله نگرش به این صورت بوده که با توجه به اهمیت بحث خانواده در جامعه‌ی امروز از جهت اجتماعی و ارزشی خود، و از طرف دیگر تهاجم فرهنگی دشمن به این مسئله، این موضوع را نشان دادیم که اگر خانواده‌محوری با اهداف و کارکردهای خودش جایگزین شود، و اینکه چگونه مبلغان می‌توانند در بحث تحکیم بنیان آموزه‌های خانواده نقش داشته باشند و کار خود را در عرصه‌ی تبلیغ در گسترش آموزه‌های دینی در خانواده به‌درستی انجام بدهند.

چارقد: آیا کار تخصصی در بحث بنیان خانواده صورت گرفته و اصلا به این بحث پرداخته شده است؟‌

دکتر نیکوبرش: یکی از عرصه‌های آسیب‌پذیری ما همین عرصه‌ی تبلیغ است که با توجه به پیشرفت دانش روز، و اینکه جامعه‌ی ما از جامعه‌ی ساده‌ی دیروز تبدیل به یک جامعه‌ی پیچیده شده، کار تخصصی در این عرصه بسیار مهم است. شاید در بحث علمی تخصص زیاد باشد، اما در عرصه‌ی تبلیغ، هم خود مبلغان و هم متولیان امر هنوز دقت نکرده‌اند که ما با توجه به حساسیت و ریشه‌ای بودن بحث بنیان خانواده و بحث تبلیغ، لازم است که مبلغان متخصص در امر تبلیغ داشته باشیم و چون نداریم، هم عرصه‌ی کار تبلیغی دچار یک سری آسیب‌های خاص شده و هم با توجه به نبود مبلغان متخصص، نوع بیان‌ها و توجه نکردن به مهارت‌های تبلیغی، چون انتقال ارزش‌ها با زبان روز نیست، عملا این آسیب‌ها را در عرصه‌ی تبلیغ در بحث خانواده داریم.

[ms 7]
چارقد: مبلغانی که در جلسات خانوادگی می‌روند، عموما تخصص لازم را ندارند. نظر شما در این‌باره چیست؟

دکتر نیکوبرش: اتفاقا یکی از نکاتی که به‌طور خلاصه در چارچوب این مقاله مد نظرم بود، همین بحث بود؛ مبلغانی که تنها در همین جلسات محلی ورود و خروج داشته، ولی هیچ تخصص و کار تعلیمی لازم را در امر تبلیغ ندارند و تنها به‌سببِ داشتن صدای خوب یا قدرت بیان به جلسات وارد می‌شوند که خود همین، آسیب ایجاد می‌کند. مواردی که این افراد مطرح می‌کنند، بدون توجه به سن و جنس مخاطبان و بدون کسب مهارت‌های تبلیغی‌ست و فاقد محتوای غنی و در مواردی حتی غلوآمیز که آسیب‌هایی جدی در این جلسات وارد می‌کند و در واقع آن کارکرد لازم را در سطح جامعه ندارد.

چارقد: چه برنامه‌هایی برای این جلسات خانگی می‌توان در نظر گرفت که از پتانسیل‌های تأثیرگذار این جلسات در جهت مثبت در نهاد خانواده و اجتماع بهره ببریم؟

دکتر نیکوبرش: در ابتدا باید متولیان فرهنگی، کسانی که مرتبط با کار تبلیغ هستند، به این عرصه وارد شوند و بحث سازماندهی داشته باشند و با توجه به مهارت‌های مبلغان، آنها را به گروه‌هایی تقسیم کنند که آموزش‌های تخصصی را با محتوای غنی و مهارت‌های لازمبه آنها بدهند تا بتوانند با تقویت و تربیت افراد متخصص، عرصه‌ی محلی جامعه را اصلاح کنند. در کنار دستگاه‌های اجرایی، آگاهی دادن به مردم نیز هست که اگر این کار هم به‌درستی صورت بگیرد و مردم با مبلغان متخصص، آشنا و روبرو شوند، جلوی بسیاری از آسیب‌ها در این جلسات گرفته می‌شود.

چارقد: نسبت به این جلسات خانگی و محلی رسیدگی صورت می‌گیرد؟

دکتر نیکوبرش: بله. مهم‌ترین کار صورت‌گرفته از سوی سازمان تبلیغات این بوده که چند سالی‌ست بحث سازماندهی مبلغان را شروع کرده است. در ابتدا مبلغان حوزوی و دانشگاهی را سازماندهی کردند، و الآن در حال سازماندهی و رسیدگی به مبلغان سنتی هستند. اگر بتوانند بانک اطلاعاتی خوبی از این افراد تشکیل دهند و مبلغان را سطح‌بندی کرده و در این زمینه به‌سمت تعلیم لازم با توجه به نیازهای موجود حرکت کنند، می‌توانند مبلغان را بسیار مناسب سازماندهی کرده، از آسیب‌ها و آفت‌ها به‌صورت جدی جلوگیری شود. در کنار سازمان تبلیغات، مساجد و حوزه‌های علمیه نیز در بحث شناسایی مبلغان خوب و برگزاری دوره های تخصصی وارد شده‌اند، اما به نظر بنده بهترین راه این است که این کار در یک شبکه‌ی فراگیر تبلیغی صورت بگیرد و همه‌ی دستگاه‌ها یک‌جا و با یک متولیِ مشخص فعالیت کنند. اگر این سازماندهی جمعی صورت بگیرد، قطعا ما نتایج بسیار خوبی را در این زمینه خواهیم داشت.

چارقد: برای جذب دختران غیرمذهبی به این جلسات چه کارهایی صورت گرفته است؟

دکتر نیکوبرش: البته این جلسات تنها مخصوص افراد مذهبی نیست، یعنی اتفاقا با نهادینه شدن ارزش‌های مذهبی در مناسبت‌های خاص، فرصت خوبی فراهم شده که ما شاهد حضور جوانان در این جلسات باشیم. نکته‌ی مهم در این حضور، جذب این قشر از راه پیام‌رسانی دینی– تبلیغی‌ست که لازمه‌ی این کار این است که مبلغ، زبان روز و جنس مخاطب خود را بشناسد؛ یعنی در برخورد با یک جوانِ خاص، انتخاب نوع زبان، بیان و حتی متون با مهارت ویژه‌ای صورت بگیرد تا بتواند انتقال ارزش‌ها را در سطح همان جوان و نوجوان داشته باشد. باید هرچه بیشتر سعی شود از مبلغانی که این مهارت‌هارا دارا هستند استفاده شود تا تعداد بیشتری از مخاطب جوان را در مجالس مذهبی جذب کنیم.

یکی از کارهایی که الآن دارد صورت می‌گیرد و بسیار هم مؤثر بوده، بحث برگزاری گفتمان‌ها در سطح مدارس، مساجد و دانشگاه‌ها بوده است. در این جلسات، نوجوان یا جوانی که می‌خواهد آموزه‌های دینی را فرا بگیرد و پرسش‌ها و شبهات را با فرد متخصص در میان بگذارد، با مبلغی که کار تبلیغ را انجام می‌دهد ارتباط برقرار کرده و این شیوه در جذب مخاطب جوان بسیار تاثیرگذار بوده است. اگرچه نسبت به وسعت کار، کار کمی صورت گرفته، اما تأثیر خوبی داشته است.

[ms 1]
مدیریت تربیتی بانوان باید در نقطه‌ی اوج خانواده قرار گیرد

حجت‌الاسلام دکتر خاموشی، از مدعوین این همایش، در سخنان خود با اشاره به نقش تأثیرگذار افرادی که مکاتب اسلامی را بنیان نهادند، عنوان کرد که پیش از دوران انقلاب اسلامی فقط در دو شهر مشهد و اصفهان برای خواهران حوزه‌ی علمیه وجود داشت، اما پس از تشکیل حکومت اسلامی و تأسیس جامعة‌الزهرا (س) تعداد حوزه‌های بانوان پابه‌پای حوزه‌های علمیه‌ی برادران توسعه پیدا کرد که اگر نگوییم تعداد حوزه‌های خواهران کمتر است، لااقل با حوزه‌های برادران برابر است.

وی ادامه داد که در حال حاضر، بانوان ما علم را از سرچشمه‌هایش کسب می‌کنند و کسانی که در حوزه‌های علمیه پرورش می‌یابند، به علومی همچون فقه، فلسفه، کلام، تفسیر و غیره مجهز هستند. ازاین‌رو بانوان ما مجموعه‌ی بسیار فاضلی در جامعه‌ی ایران به‌شمار می‌روند و با توجه به اینکه بنده تصدی حوزه‌ی علمیه‌ی کوثر را در سازمان تبلیغات اسلامی برعهده دارم، وقتی به رساله‌ها و مقالات علمی بانوان می‌نگرم، توانمندی‌ آنها در پژوهش و ارائه‌ی وسایل گوناگون به‌وضوح دیده می‌شود.

وی با اشاره به آیه‌ی ۱۲۲ سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، دانش‌افزایی را از سرچشمه‌های زلال دانش دانست. همچنین با اشاره به حضرت رسول (ص) به‌عنوان نخستین مبلغ و تذکردهنده در صدر اسلام، معنای تبلیغ را در لغت «رساندن پیامی تأثیرگذار و رسا» بیان کرد و اصرار پیامبر را در امر تبلیغ به حدی دانست که حتی می‌خواستند ابوسفیان، ابوجهل و ابولهب را نیز مسلمان کنند.

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، بانوان را «مدیران تربیتی خانواده» خواند، به‌گونه‌ای‌که در هر خانه‌ای باید مدیریت تربیتی بانوان در نقطه‌ی اوج خانواده قرار گیرد. وی عنوان کرد که اگر مادر در خانواده سجاده پهن کند، روزه بگیرد و به عشق اباعبدالله‌الحسین اشک بریزد، حتما فرزندان او نیز تحت تأثیر مسائل دینی قرار خواهند گرفت.

وی از اعزام نزدیک به ۴۰ هزار مبلّغ آقا خبر داد و با اشاره به محدودیت‌های خواهران، درباره‌ی برنامه‌های تبلیغاتی برای سامان دادن آنها گفت و بیان کرد که تاکنون حدود ۷ هزار نفر از خواهران مبلغ را به نقاط مختلف اعزام کرده‌اند؛ مبلغانی که حوزه‌های علمیه آنها را به لحاظ علمی تأیید کرده‌اند، ولی رقم مورد نیاز برای تبلیغ دین را، بیش از ۴ یا ۵ برابر این تعداد دانستند.

ایشان در خصوص بیان اخبار و افق تبلیغ دین در فضای مجازی گفت: «دنیای امروز نیازمند ارائه‌ی مطالب علمی توسط کسانی است که دریافت وسیعی از دین اسلام دارند. متأسفانه در حال حاضر در دنیای مجازی آن‌قدر خلأ وجود دارد که هرچه کار شود و مطالب به هر زبانی بیان شوند، باز هم نیاز جامعه و جهان بیش از حد تصور است».

دکتر خاموشی از راه‌اندازی درگاه کنسرسیوم محتوای ملی به نشانی برای متحد کردن کتابخانه‌های موجود در ایران از جمله کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، تبیان، مجلس شورای اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، دایرة‌المعارف و سامانه‌ی مقالات علمی دانشگاه تهران خبر داد و افزود که افراد مختلف به‌وسیله‌ی این سامانه می‌توانند هم‌زمان به میلیون‌ها صفحه‌ی تحقیقاتی دسترسی داشته باشند.


نیاز ما به نگارش مقاله و ارائه‌ی مطالب علمی در جهان «لحظه‌ای» است

حجت‌الاسلام خاموشی درباره‌ی نیاز به نگارش مقاله و ارائه‌ی مطالب علمی در جهان، خطاب به مبلغان گوشزد کرد که هیچ مبلغی گمان نکند که اگر محفلی بود می‌تواند به‌راحتی به ارائه‌ی مطالب بپردازد، و تأکید کرد که باید فضا شناخته شود و مبلغان به ابزار و زبان روز مسلح شوند.
ایشان درخصوص بحث مبارزه با فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی گفت: «مبارزه با نحله‌ها فقط در شناخت آنها خلاصه نمی‌شود، بلکه بنده معتقدم نباید این فرقه‌ها در تمام محافل مطرح شوند، چرا که مبارزه با فرقه‌های انحرافی موضوع پیچیده‌ای است که نیازمند زمان و مکان خاص خویش است».

پس از سخنرانی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، مراسم اهدای جوایز به برگزیدگان همایش برگزار شد که در آن از ۸ بانویی که مقاله‌های برتر را به جشنواره فرستاده بودند، با اهدای لوح و تندیس جشنواره تقدیر شد.
بعد از استراحتی کوتاه برای اقامه‌ی نماز و پذیرایی از خانم‌ها دکتر نیکوبرش، سرکار خانم معین‌الاسلام، خانم دکتر کاظم‌پور و خانم سید محمد مقاله‌های خود را در حضور هیئت علمی داوران و جمع‌بندی نهایی آنها ارائه دادند.

[ms 2]
«حجاب» به‌عنوان حکیمانه‌ترین پیشنهاد خالق انسان‌ها برای حضور زن در عرصه‌ی عمومی

خانم معین‌الاسلام که به موضوع تبیین و ترسیم حجاب و ضرورت الگوپذیری زن امروز از فاطمه زهرا (س) پرداخته بود، در مقاله‌ی خود نیاز اصیل و فطری زنان به خودآرایی و تبرّج، و از سوی دیگر جذابیت جنس زن برای مردان را دلیل پیشنهاد حضور مؤثر، فعال و پویای زنان با رعایت حجاب در جامعه مطرح می‌نماید و از حجاب به‌عنوان حکیمانه‌ترین پیشنهاد خالق انسان‌ها برای حضور زن در عرصه‌ی عمومی نام برده و آن را پرچمی برای زن مسلمان ایرانی معرفی می‌کند که با آن اعلام می‌دارد که از کدام فرهنگ تبعیت می‌کند.

وی با استناد به آیات «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ» (۱) و «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً» (۲) و بیان روایات و داستان‌هایی از پیامبر و همسرانشان و همچنین حضرت فاطمه (س)، حجاب و پوشش کامل اسلامی یعنی مقنعه و چادر و رنگ مشکی آن را اثبات کرده، آن را بارزترین نمودِ حجاب اسلامی در عصر حاضر دانست.

[ms 8]

هر زن، یک مبلغ

دکتر فاطمه کاظم‌پور، عضوهیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و از برگزیدگان چهارمین جشنواره‌ی احیاگران نور، در معرفی خود می‌گوید: «مدت بیشتر از سی سال است که در زمینه‌ی تبلیغ، تحقیق و تألیف در محافل مذهبی مشغول هستم».

درباره‌ی نقش زنان در قیام‌ها و بیداری اسلامی که زمینه‌سازی برای ظهور می‌باشد بگویید.

نقش زن در فرهنگ اسلامی ما نقش بسیار حائز اهمیتی‌ست و نقش کلیدی در خانواده و جامعه ایفا می‌کند؛ چه در نقش دختر، چه در نقش همسر و مادر، و در سنین بالاتر به‌عنوان زنی که می‌تواند در بین فامیل، در بین خانواده، در جامعه از تجربیات خود در زمینه‌های مختلف اداره‌ی زندگی استفاده کند و این نشان‌دهنده‌ی این است که زن چقدر می‌تواند در جامعه، به‌خصوص در جامعه‌ی اسلامی مؤثر باشد.

اگر زن طبق وظیفه و اصالتِ زن بودن خود عمل کند، یعنی در خانواده احیاگر باشد، و پیش از خانواده روی خود کار کند و نفسانیات خود را به‌عنوان اینکه می‌خواهد یک عضو مؤثر در جامعه باشد، در صراط مستقیم قرار دهد و انگیزه‌ی خود را خالص کند و ابتدائا خودسازی داشته باشد، زمینه‌ی قیام را به‌وسیله‌ی تربیت صحیح اسلامی هموار می‌کند. بنابراین، الزاما به حضور مستقیم زن در جنگ و قیام‌هایی که خونریزی به همراه دارد نیازی نیست، کما اینکه جنگی که امروز درگیر آن هستیم فرهنگی بوده و نقش خانم‌ها در این برهه حساس‌تر و پررنگ‌تر از مردان است؛ به‌گونه‌ای که خانم‌ها با تجهیز خودشان به زبان و دانش روز،با همان نقش مهمی که در خانواده دارند می‌توانند در جامعه هم وارد شوند و نقش گسترده‌تری در این زمینه ایفا کنند.

زنان می‌توانند علت انتظار و فلسفه‌ی غیبت را برای جامعه، و در سطح اول خانواده مطرح و روشن کنند، بصیرت لازم را به فرزندان، خانواده و در سطح وسیع‌تری از جامعه همچون جلسات دینی و مذهبی به مخاطبان خودشان برای فراهم کردن شرایط قیام و ظهور بدهند، و این خود نقش مهم و غیر قابل کتمان هر زن را به‌عنوان یک مبلغ دینی در خانواده و جامعه بیش از پیش آشکار می‌کند.

۱- آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی مبارکه‌ی نور
۲- آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب

 

خانم‌ها مدیرتر هستند

[ms 6]

پنجمین جشنواره خوشنویسی کوثر به همت امور اجتماعی و فرهنگی اداره کل بانوان شهرداری تهران و با همکاری خانه هنرمندان از سال ۸۶ تاکنون با هدف ترویج فرهنگ والای اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی، در جهت گسترش فعالیت‌های فرهنگی هنری مذهبی بانوان با تکیه بر سیره چهارده معصوم هر ساله در سطح گسترده‌ای در ۳ بخش اصلی و یک بخش ویژه برگزار می‌شود. چیزی که این جشنواره را از سایر جشنواره‌های هنری متمایز کرده است، اختصاص آن به بانوان هنرمند و پرداختن به مضمون و محتوای والای دینی در هنر خوشنویسی است.
صبح روز چهارشنبه ۱۴ دی ماه، اختتامیه این جشنواره در فضایی صمیمانه، با حضور شرکت‌کنندگان، میهمانان ویژه و اساتید بنام خوشنویسی در خانه هنرمندان تهران برگزار شد.

ساعت نه و نیم در سالنی کاملا خالی، در خانه‌ هنرمندان تهران نشسته‌ام. تنها نشانه برگزاری مراسم اختتامیه جشنواره‌ی کوثر در این مکان، یک استند کوچک بالای سن است. در برنامه‌ای که به من داده شده، شروع مراسم ساعت ده است. به زمان باقی مانده و سالن خالی نگاه می‌کنم. چند دقیقه‌ای نگذشته است که سر و کله‌ گروه صدا و تصویربرداری پیدا می‌شود. در عرض یک ربع نورپردازی سالن انجام می‌شود و دوربین‌ها و صدا آماده‌ ثبت و برگزاری مراسم هستند. در این فاصله چند ردیفی از سالن پر شده است. کم‌کم سر و کله‌ تقدیرنامه‌ها و تندیس‌ها نیز پیدا می‌شود. گروه نور و صدا، به همراه چند نفر از خانم‌ها تندیس‌ها را روی میزی می‌چینند. دقایقی از ده گذشته است که مهمانان ویژه‌ مراسم نیز از راه می‌رسند.

[ms 3]

آقای ایازی معاون امور فرهنگی  اجتماعی شهرداری تهران، خانم معدنی‌پور و تعداد دیگری از مسئولان شهرداری تهران. خانم معصومه آباد عضو شورای شهر تهران و خانم خاتمی از پیشکسوتان هنر خوشنویسی و عضو هیئت داوران جشنواره، از مدعوین ویژه‌ای هستند که در ردیف اول سالن نشسته‌اند. با دقایقی تأخیر، مراسم با قرائت قرآن آغاز می‌شود. مجری برنامه خانم نصرآبادی بلافاصله پس از خوشامدگویی، از خانم معدنی‌پور مدیر کل امور بانوان شهرداری تهران دعوت می‌کند تا گزارشی از جشنواره ارائه کند.

خانم معدنی‌پور از اهداف برگزاری جشنواره می‌گوید و عملکرد چند ساله شهرداری در اجرای این طرح فرهنگی هنری. و در ادامه به تفاوت‌های عمده‌ جشنواره پنجم با دوره‌های قبل می‌پردازد. از طراحی و راه‌اندازی سایت در فضای مجازی با هدف ارتباط مناسب با خوشنویسان، و ارتباط با بانوان هنرمند خوشنویس می‌گوید و از برپایی نمایشگاه ثابت مجازی از آثار دوره‌های قبل در سایت دائمی جشنواره خبر می‌دهد.

ایشان به یکی از مهم‌ترین اتفاقات این دوره که طراحی لوگو و ایجاد دبیرخانه دائمی ملی جشنواره به همت برگزار کنندگان جشنواره بوده اشاره می‌کند. همچنین چاپ آثار رسیده به جشنواره در کتابی نفیس، و اهدای آن به هنرمندان زن خوشنویس را از دیگر فعالیت‌های مهم این دوره بیان می‌کند.

خانم معدنی‌پور در گزارش خود حضور ۷۴ درصدی شرکت‌کنندگان از شهرستان‌ها را عامل اصلی رونق جشنواره‌ پنجم دانسته و عنوان کردد که ۲۶ درصد شرکت‌کنندگان نیز از استان تهران بوده‌اند. ایشان در انتها خبر از برگزاری دوره‌های بعدی جشنواره در سطح بین‌المللی دادند و از ارتقای سطح کیفی جشنواره طی دوره‌های برگزار شده ابراز خشنودی کردند.

[ms 5]

از نمونه‌های بارز خلاقیت خانم‌ها در جشنواره خوشنویسی کوثر، استفاده از رنگ توسط بانوان هنرمندِ خوشنویس، در این هنرِ سیاه و سفید بوده است

چرا جشنواره‌ ویژه بانوان؟
همیشه جشنواره‌ها، به ویژه جشنواره‌های هنری، هم برای آقایان است و هم برای خانم‌ها؛ و در عرصه‌هایی مثل خوشنویسی کمتر خانم‌ها بروز پیدا می‌کنند و استعدادها نمایان می‌شود. چرا؟ چون به دلیل ویژگی‌های هنر خوشنویسی، این آقایان هستند که در صحنه رقابت، از خانم‌ها پیشی می‌گیرند. برای همین جشنواره‌ای را شکل دادیم که ویژه خانم‌ها باشد. و این ایجاد رقابت بین خود خانم‌ها باعث تقویت این هنر در خانم‌ها می‌شود. و همین‌طوز زمینه‌ بروز خلاقیت‌ها به شکل بهتری فراهم می‌شود. به شکلی که ما می‌بینیم هر سال به دلیل ارتقای سطح کیفی آثار ارسالی و رقابت نزدیک، به تعداد خانم‌های برگزیده افزوده می‌شود.

حمایت شما از شرکت‌کنندگان و به ویژه برگزیدگان به چه صورت است؟
مهم‌ترین شکل ایجاد زمینه مناسب برای حمایت از بانوان خوشنویس، برگزاری جشنواره ویژه بانوان بوده که بتوانند در سطحی که هستند با خودشان رقابت کنند، نه در رقابت با آقایانی که در هنر خوشنویسی قوی‌تر هستند؛ همین‌طور خرید آثار تولیدی و امکان تولیدات بیشتر به صورتی‌ که در آینده قرار است زمینه‌هایی برای فروش آثار بانوانی که در این جشنواره شرکت می‌کنند فراهم شود. همچنین برپایی نمایشگاه‌هایی از آثار بانوان هنرمند و ایجاد زمینه معرفی و فروش یکی دیگر از راهکارهای حمایتی ماست. علاوه بر برگزاری نمایشگاه متمرکز، برپایی نمایشگاه‌های ادواری در نگارخانه‌های مناطق مختلف تهران، امکان بازدید عموم از آثار را فراهم می‌کند. این فعالیت‌ها امکان خرید آثار را بیشتر می‌کند و ان‌شاءالله در سال‌های آینده برپایی نمایشگاه‌هایی در شهرستان‌ها را نیز خواهیم داشت.

[ms 0]

کیفیت آثار ارسالی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
خیلی خوب بوده. هر سال شاهد ارتقای کیفی آثار هستیم. کما اینکه شاهد بودیم رتبه‌های اول و دوم سال‌های قبل، امسال در مقام‌های هفتم و پایین‌تر بودند و این نشان‌دهنده این است که آثار بهتری به جشنواره می‌رسد و دیگر اینکه در سال‌های گذشته بیشترین شرکت‌کننده ها در سطح تهران بودند و امسال شاهد افزایش چشمگیر آثار ارسالی از شهرستان‌ها بودیم.

آثار برگزیده بر اساس چه ویژگی‌هایی انتخاب می‌شود و به مرحله نهایی داوری می‌رسد؟
هیئت داوران که متشکل از اساتید بنام هنر خوشنویسی هستند، وظیفه داوری را دارند و سعی می‌کنند بر اساس معیارها و شاخص‌های فنی در هنر خوشنویسی آثار را مورد ارزیابی قرار دهند. همچنین ما تأکید ویژه‌ای درباره موضوعاتی همچون تحکیم خانواده و عفاف و حجاب در بخش‌های ویژه جشنواره داشتیم. یعنی آثار علاوه بر اینکه از جنبه خوشنویسی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند، از لحاظ مضمون و محتوا نیز داوری می‌شوند. آثاری که از آیات و مضامین دینی در این حوزه‌ها بهره گرفته‌اند در رتبه‌های بالاتری قرار می‌گیرند. ناگفته نماند یکی از مواردی که امسال توسط اساتید به آن اشاره می‌شد، استفاده از رنگ در هنر خوشنویسی توسط بانوان بود که این به خاطر ویژگی‌هایی است که خانم‌ها در هنر دارند. همانطور که اساتید در صحبت‌های خود اشاره می‌کردند، ما همیشه خط را سیاه و سفید فرض می‌کردیم، در حالی‌که در یکی دو سال گذشته دیده‌ایم خانم‌های خوش‌ذوق، تلفیقی از رنگ‌ها را در هنر خوشنویسی به کار برده‌اند. این یکی از نمونه‌های بارز بروز خلاقیت در این هنر توسط خانم‌ها بوده است.

نقش هنر در زندگی دختران را چطور می‌بینید؟
بر اساس تجربه‌هایی که در این چند دوره داشتیم و با توجه به نظرسنجی‌هایی که از بانوان هنرمند صورت گرفته، هنر نقش بسزایی در زندگی اجتماعی و خانوادگی بانوان داشته. گذشته از اینکه پرداختن به هنر می‌تواند یکی از راه‌های مدیریت و گذران اوقات فراغت بانوان باشد، آمیخته شدن با هنر بخصوص هنر خوشنویسی، باعث می‌شود که نقش خرد جمعی در زندگی خانوادگی و اجتماعی افزایش پیدا کند؛ و بانوان از حالت گوشه‌گیری و انزوا خارج شوند. کما اینکه مادری که هنرمند باشد، می‌تواند تاثیرات بسیار خوبی بر فرزند خود داشته باشد و روح کودک خود را با هنر آشنا کرده و بپروراند.

[ms 1]

برای برگزاری جشنواره در سطح بین‌الملل چه برنامه‌هایی دارید؟
دبیرخانه دائمی ملی، امسال به سمت بین‌المللی شدن می‌رود و از سال‌های آینده امکان حضور بانوان مسلمان را در جشنواره، با فراخوان گسترده‌ بین‌اللملی خواهیم داشت.

خانم‌ها مدیرتر هستند
دقایقی بعد دکتر ایازی معاون امور فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران به عنوان مهمان ویژه مراسم شروع به سخنرانی کرد و با ابراز خرسندی از گزارش جشنواره و مشارکت ۷۴ درصدی شرکت‌کنندگان در جشنواره از سایر استان‌ها، این نکته را گویای ظرفیت‌های موجود در کشور عنوان کرد که باید از آنها استفاده شود.

معاون شهردار تهران در صحبت‌های خود به دو موضوع مهم اشاره کرد که یکی از آنها ایجاد عرصه‌های مناسب برای حضور بانوان در فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی بود. که در این زمینه چند گزارش از فعالیت‌های انجام شده توسط شهرداری تهران ارائه کرد. گزارشی از فعالیت‌های مدیران مناطق ۲۲گانه تهران، که در میان آنها دو منطقه‌ای که مدیریت بر عهده بانوان بوده، رتبه برتر را کسب کردند. و این موضوع را نشان‌دهنده مدیرتر بودن خانم‌ها دانستند؛ که به گفته وی، باید این مسئله به باور عمومی برسد و از این ظرفیت‌ها استفاده شود. دکتر ایازی همچنین تاکید کرد که باید برنامه‌هایی برای حضور این بانوان و بانوان هنرمند در فضایی فرهنگی، آموزشی، هنری شکل بگیرد. دکتر ایازی در این‌باره به احداث فرهنگسرای ویژه بانوان در متراژی عظیم در منطقه ۹ تهران اشاره کرذ و ابراز امیدواری کرد که در آینده هر منطقه دارای یک فرهنگسرای مختص به بانوان خواهد بود تا هر خانم، به راحتی در منطقه خود به فعالیت بپردازد.

دکتر ایازی همچنین از برنامه‌ریزی برای ایجاد یک «خانه تسنیم» ویژه بانوان برای تمام ۳۰۴ سرای محله تهران خبر داد و به افزایش فوق‌العاده حضور بانوان در سرای آشتیانی اشاره کرد که غالب مدیران این مجموعه نیز از بانوان هستند.

بخش دوم سخنان دکتر ایازی در رابطه با عرصه فعالیت هنری بانوان بود، که در این‌باره به جشنواره شمسه اشاره کرد و آماری از میزان شرکت‌کنندگان ارائه دادند و آن را نشان دهنده حضور و علاقمندی بانوان در عرصه‌های هنری مانند عکاسی، موسیقی، و عرصه‌های هنری دینی چون نهج‌البلاغه و قرآن دانست.

معاون شهردار تهران در پایان صحبت‌های خود خبر از حضور بانوان فعال خانه محلات تهران با کاورهای مشخص و ارائه آثار خود در قالب نمایشگاه‌هایی در راهپیمایی ۲۲ بهمن خبر دادند.

[ms 2]

اختری کن هر شب
خاوری کن هر صبح
روشنی کن هر روز
یاوری کن هر دم
ماه و خورشید کسی،
قهرمان غم و کم‌های کسی باش گلم

پس از سخنان دکتر ایازی، بیانیه‌ جشنواره توسط بانوی میانسال و هنرمند خوشنویس خانم خاتمی با صدایی آرام و بیانی شیوا قرائت شد که در آن استاد خوشنویس و عضو هیئت داوران پنجمین جشنواره‌ کوثر به نمایندگی از هیئت داوران، ضمن ادای احترام به تمام اساتید، هنرمندان، بزرگمردان و بزرگ‌زنان عرصه خوشنویسی کشور، حضور رو به گسترش در این عرصه را نشانه‌ای از درک ارزش‌های معنوی و اخلاقی این هنر شریف دانسته و پیشنهاداتی برای بهتر برگزار شدن این جشنواره ارائه کردند؛ که از مهم‌ترین آنها این چند مورد بود:

۱- فعالیت گسترده‌تر دبیرخانه

۲- تشکیل شورای سیاستگذاری جشنواره به منظور برنامه‌ریزی دقیق و ارتباط مستمر با دبیرخانه و هماهنگی‌های لازم با هنرمندان

۳- توجه به برنامه‌های خاص آموزشی خوشنویسی در سراسر کشور با کمک شورای سیاستگذاری و دبیرخانه دائمی جشنواره و هماهنگی برای سرای محلات

۴- توجه به امر پژوهش در عرصه خوشنویسی، انتشار فصلنامه و آموزش در فضای مجازی

۵- گذار از نگاه صرفا رقابتی و ورود به زمینه‌های فرهنگی و حمایتی از طریق خرید آثار، ایجاد بازار کار فرهنگی و فراهم آوردن امکانات برگزاری نمایشگاه در داخل و سطح منطقه برای هنرمندان برگزیده

هیئت داوران در بیانیه خود گسترش شبکه رقابتی در شهرستان‌ها و حضور ۷۴ درصدی هنرمندان شهرستانی در ارسال و انتخاب آثار در برابر ۲۶ درصد حضور هنرمندان تهرانی را دستاورد ارزشمند این دوره جشنواره تلقی کرده و ابراز امیدواری کردند که در آینده‌ای نزدیک با گذر از جشنواره سراسری، شاهد برگزاری جشنواره بین‌المللی کوثر باشند. و در این رابطه تسهیل در روابط اداری میان متولیان، به ویژه معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری با دبیرخانه دائمی را موجب دلگرمی مسئولین برگزاری جشنواره کوثر و شکوفایی روزافزون آن دانستند.

در پایان بانوی هنرمند و پیشکسوت خوشنویس، با خواندن شعری زیبا از مرحوم مجتبی کاشانی صحبت‌های خود را به پایان رساند.

[ms 4]

نوبت به رونمایی از لوگوی کتاب جشنواره رسیده است. مجری برنامه از مهمانان ویژه برای اجرای این مراسم و اهدای جوایز دعوت می‌کند. از لوگوی جشنواره توسط دکتر ایازی رونمایی می‌شود. و در پی پخش کلیپ جشنواره و عدم رفت ‌و آمد چند دقیقه‌ای عکاسان و خبرنگاران، سالن برگزاری مراسم شاهد سکوت و آرامش می‌شود. مراسم بعدی، رونمایی از کتاب جشنواره، باز هم توسط دکتر ایازی است. عکس‌های یادگاری با لوگو و کتاب گرفته می‌شود و نوبت به اهدای تقدیرنامه‌ها و جوایز می‌رسد. از نفرات برگزیده در سه بخش نستعلیق، شکسته نستعلیق، و نقاشی خط، تقدیر، و در بخش ویژه عفاف حجاب نیز از برگزیده هیئت داوران خانم شیرین نوشیروان با اهدای تندیس جشنواره و تقدیرنامه تقدیر می‌شود. تندیس‌ها و جوایز نفرات برگزیده در هر بخش به برگزیدگان اهدا شده، و مراسم با اجرای تواشیح و پذیرایی به پایان می‌رسد.

از برگزیدگان جشنواره خانم راضیه فولادی سپهر دانشجوی دکترای ادبیات فارسی از مشهد بود که در پنج دوره برگزاری جشنواره کوثر، در بخش شکسته نستعلیق رتبه اول را کسب کرده است.

 

اگر جشنواره‌هایی مانند جشنواره کوثر در تمام عرصه‌های هنری ویژه‌ بانوان برگزار شود، باعث پیشرفت خانم‌ها خواهد شد و بر سطح برگزاری سایر جشنواره‌ها نیز تاثیر مثبت خواهد گذاشت.

 

به نظر شما این جشنواره تا چه حد توانسته در اهدافی که در نظر گرفته موفق باشد؟
به طور قطع خیلی موثر بوده. جشنواره کوثر تنها جایی است که فقط خانم‌ها حضور دارند و این خیلی خوشایند است. چرا که رقابت بین خانم‌هاست و این نقطه‌ قوتی برای جشنواره است.

این که رقابت بین خانم‌ها باشد چه حسنی دارد؟
خب من سال‌هاست در جشنواره‌های مختلف شرکت می‌کنم. مثلا جشنواره رضوی یزد که هر سال برگزار می‌شود با اینکه بخش ویژه بانوان دارد اما از هر لحاظ در سطح پایین‌تری نسبت به بخش‌های دیگر برگزار می‌شود. از جوایز گرفته تا کیفیت آثار انتخابی، در همه موارد با نگاه حقیرانه‌تری به بخش خانم‌ها پرداخته می‌شود. اگر جشنواره‌هایی مانند کوثر در تمام بخش‌ها برگزار شود باعث پیشرفت خانم‌ها خواهد شد و بر سطح برگزاری سایر چشنواره‌ها نیز از هر لحاظ تاثیرگذار خواهد بود. مثلا همین کسب مقام اول در جشنواره کوثر باعث شد من با انگیزه بالاتری در جشنواره رضوی یزد شرکت کنم و مقام اول را کسب کنم؛ که حس خیلی خوبی داشت. چون به خانم‌ها ثابت شد که حتی اگر در جشنواره‌های تلفیقی شرکت کنند، نباید از موضع ضعف به آنها نگاه شود. جشنواره کوثر از این نظر توانسته سال به سال در پیشبرد اهداف خودش موفق‌تر باشد.

چه پیشنهادی برای جشنواره‌های بعدی دارید؟
من چند پیشنهاد دارم. اگر مسئولین جشنواره قصد حمایت از خانم‌ها را دارند، فضایی در اختیار شرکت‌کنندگان و برگزیدگان قرار دهند تا در حوزه‌های آموزشی فعالیت موثرتری داشته باشند. آثار را خریداری کنند. نکته مهم دیگر این است که جوایز از دوره اول تا پنجم هیچ تغییری نکرده. موضوعات نیز تکراری است. اینکه محتوای آثار ارائه شده با مضامینی از احادیث مربوط به حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها باشد، آن هم بعد از پنج سال برگزاری، شرکت‌کنندگان را با محدودیت انتخاب مواجه می‌کند. با توجه به اینکه جشنواره مختص خانم‌هاست می‌شود در سطح گسترده‌تری از مضامین، مانند اشعاری که متعلق به خانم‌هاست، یا اشعاری که به مضامین زنان، مانند مادر پرداخته در ارائه‌ آثار توجه کرد.

آثار شرکت‌کنندگان این دوره را چطور ارزیابی کردید؟
نمایشگاه را ندیدم. اما اینکه رتبه اول یا دوم سال‌های قبل، امسال سوم یا هفتم شده‌اند، نشان‌دهنده این است که آثار قوی‌تری ارائه شده. حتی من اسامی جدیدی را شنیدم که در دوره‌های قبل حضور نداشتند و این نشان دهنده حضور هنرمندان جدید، با آثار برتر است.

و حرف آخر!
دغدغه اصلی من و سایر هنرمندان زن خوشنویس، فعالیت جدی‌تر در این حوزه است. من تنها فعالیت جدی که در طول سال دارم، همین شرکت در جشنواره‌هاست. اگر برگزارکنندگان جشنواره فضایی در اختیار ما قرار دهند برای برگزاری نمایشگاه و کارگاه‌های آموزشی، مطمئنا شاهد اتفاقات بهتری در این حوزه خواهیم بود.

به چند نفر «جهادگر فرهنگی ساده» نیازمندیم!

[ms 0]

در حال برنامه‌ریزی برای کارهای فردا هستم که پیامی از خانم سردبیر می‌رسد: «فردا از چارقد برای جلسه مهمی دعوت شده، می‌تونی بری؟». برنامه‌ها را در ذهن مرور می‌کنم. یک قرار مصاحبه برای ساعت سه، و یک قرار با دوستم در صبح. این یکی را می‌شود لغو کرد. ساعت را می‌پرسم.
ده تا یک. باشه. میرم.
باید یک گزارش کامل از جلسه، با تمام حواشی جذابش بگیرم. دعوت از سوی خانم اعتماد سعید، مجری برنامه اردیبهشت است. اینها را سردبیر تماس می‌گیرد و می‌گوید. خانم اعتمادسعید من را می‌شناسند و من به نام ایشان را به خاطر ندارم. انگار واسطه آشنایی ایشان با چارقد، من هستم. در ذهنم فلاش‌بک می‌خورد به روز عاشورا. «در حال عکاسی از دسته عزاداری دانشجویان بودم که خانم اعتمادسعید را دیدم و با هم صحبت کردیم. از من خواستند عکس‌هایم را برای سوگواره عکاسی و پوستری که با دوستانشان در گروه بانو تشکیل داده بودند بفرستم. همان‌جا بود که از چارقد برایشان گفتم. آشناییمان اما در فرهنگسرای رسانه بود. ورک‌شاپ حماسه با هندی‌کم.» سردبیر توضیحات لازم را می‌دهد و خداحافظی می‌کنیم. خب؛ خوب است. حالا دیگر تا حدودی می‌دانم قرار است در چه جلسه‌ای باشم.
صبح چند دقیقه از طلوع آفتاب نگذشته راه می‌افتم. آدرس را فراموش کرده‌ام. پیامکی به خانم اعتماد سعید می‌زنم. در انتهای آدرس برایم می‌نویسند که: می‌خواهیم کارهای انقلابی بکنیم. هستی؟ لبخندی می‌زنم و در جواب می‌نویسم: بله. هستیم!

 

من نماینده چارقد هستم و این اعلام آمادگی از جانب تمام چارقدی‌هاست.
با ده دقیقه تاخیر، و با تاکسی و مترو و در نهایت آژانس خودم را به جلسه می‌رسانم. هنوز بیشتر بچه‌ها نرسیده‌اند. از بدو ورود متوجه می‌شوم در یک محیط کاملا صمیمانه دخترانه خواهم بود. یک دلیلش اینکه می‌توانیم چادرهایمان را برداریم و راحت باشیم. هیچ آقایی در این جلسه حضور نخواهد داشت! خانمی، پشت اُپن آشپزخانه ایستاده است؛ در این جمع دخترانه سن‌شان از همه بیشتر است. به گمانم می‌آید که صاحبخانه باشند. اما اشتباه کرده‌ام. این را آخر جلسه وقتی دارم از دخترها شماره تماس می‌گیرم متوجه می‌شوم. ایشان خانم مرضیه هاشمی* هستند؛ و آمریکایی‌تبار. درباره‌شان زیاد شنیده‌ام. در شبکه‌های برون‌مرزی کار می‌کنند. بیشتر از بیست سال پیش مسلمان شده‌اند. شب قبل را تا صبح در شبکه شیفت بوده‌اند و به خاطر اهمیتی که این جلسه برایشان داشته، با تمام خستگی خودشان را رسانده‌اند. با اصرار خانم اعتماد می‌روند تا قبل از رسیدن همه بچه‌ها کمی استراحت کنند.

بلند می‌شوم و تابلوهای روی دیوار و کوزه‌های اطراف شومینه را تماشا می‌کنم؛ نقاشی روی شیشه، پتینه، چاپ دستی روی کاغذ، و نقاشی روی سفال. تمام‌شان هنر دست همین بچه‌هاست. می‌آیم بنشینم که فرمی می‌دهند دستم تا در صورت تمایل به همکاری پر کنم. بالای برگه نوشته شده «بنیاد اندیشه متمایز». میهمان این گروه فرهنگی هستیم. از قبل، آشنایی مختصری با این گروه دارم. آقای میلاد دخانچی مستندساز و مجری برنامه گره از اعضای اصلی این بنیاد هستند. خانم هاشمی هم همین‌طور. فرم را برمی‌دارم و پر می‌کنم.

[ms 1]

دخترها دارند یکی یکی از راه می‌رسند. خانم اعتماد ایستاده‌اند جلوی پنجره بزرگ داخل اتاق و با یکی از دخترها تلفنی صحبت‌می‌کنند
– الان من را می‌بینی؟
این بالا! ببین! این بالا را نگاه کن. من پشت پنجره‌ام. من را می‌بینی؟
یک سایه؟ مشخص هست که کسی اینجا ایستاده؟ میخوام بدونم داخل اتاق دیده میشه؟
نگرانی طبیعی است. همه چادر‌ها را برداشته و راحت نشسته‌اند.
اگر نزدیک پنجره برویم سایه‌ای از ما دیده می‌شود. پس حواسمان را جمع می‌کنیم.

دیگر همهمه‌ها زیاد شده. تازه‌واردها و آنها که زودتر رسیده‌اند دو به دو یا چند نفری دارند حرف می‌زنند. چند نفر ایستاده و باقی نشسته. صدای زنگ موبایل خانم اعتماد قطع نمی‌شود. بچه‌ها آدرس را پیدا نمی‌کنند و یا دیر آمدنشان را اطلاع می‌دهند. هر چند دقیقه با فاصله‌ای کوتاه از هم، زنگ آیفون به صدا در می‌آید. فضا شلوغ است و پرنشاط. بچه‌ها دارند با هم شوخی می‌کنند که با صدای زنگ در، خانم اعتماد سعید پشت آیفون تعجبی می‌کنند و می‌گویند:
– مرد نداشتیم که!

بعد همه ما از هال به اتاق می‌رویم تا خانم اعتماد مهمان ناهمجنس ناخوانده(!) را رد کنند. فرصت خوبی است. اتاق کوچک است و جمعیت زیاد. و همین، آدم را هل می‌دهد برای آشنایی با یکدیگر. کنارم دختری نشسته که بسیار کم‌حرف است و آرام. سر صحبت را باز می‌کنم. عاطفه خاکزاد، کارشناسی ارشد می‌خواند، رشته شیعه‌شناسی. آمده تا در حوزه پژوهشی با بنیاد همکاری کند. از خودم برایش می‌گویم و از چارقد. قرار می‌شود شماره تماس هم را داشته باشیم. من زبان ترکی استانبولی یادشان بدهم، و ایشان با چارقد همکاری کنند
خب. مهمان ناخوانده رفته و برمی‌گردیم به محل جلسه. روی مبلمان جا نیست. زمین می‌نشینیم. هنوز صحبت‌ها و همهمه تمام نشده. قرار می‌شود بچه‌ها یکی یکی خودشان را معرفی کنند. صحبت‌ها قطع می‌شود و حواس‌ها جمع. به جز یک پشت کنکوری که می‌گوید تخصصی ندارد، اما سر پر شوری دارد برای کارهای فرهنگی، همه یا دانشجو هستند یا حوزوی. یکی ادبیات عرب می‌خواند و یکی ادبیات فارسی. یکی وکیل است و یکی مهندسی مواد خوانده اما به گفته خودش آزمایشگاه و کارخانه را رها کرده و به طور تخصصی بیانات مقام معظم رهبری را بررسی می‌کند. مجری تلویزیون داریم و پژوهشگر اجتماعی. یکی زبان اردو و انگلیسی می‌داند و یکی عبری و دیگری فرانسوی. یک نفر هم مسافر کربلا داریم. خانم عالی؛ فعال رسانه و سینما. معرفی‌ها تمام شده که چای و نان برنجی متبرک کربلا می‌رسد.

نوبت به میزبان و برگزارکننده جلسه رسیده است. خانم اعتماد یک‌راست می‌روند سر اصل مطلب و صحبت را با معرفی خودشان شروع می‌کنند؛ در مورد بنیاد، اهداف و چشم‌اندازها، فعالیت‌ها و دلایل برگزاری این جلسه که دعوت به همکاری از تمام این بچه‌هاست. و حالا رسیده‌اند به توضیحات اصلی و سرفصل مشترک تمام این صحبت‌ها.

 [ms 2]

فرهنگ باید از بین خود مردم شروع شود

خانم اعتماد سعید می‌گوید:
بچه‌ها! اوضاع فرهنگی کشور در خطر است. تا اینجا هم که همه دیده‌ایم کار چندانی از دست ارگان‌ها و نهاد‌ها بر نیامده است. نه این که بر نیاید اما یک مشکل اساسی هست. اینکه فرهنگ باید در لایه مردم باشد و اتفاق‌هایی که باید بیفتد، از بین خود مردم شروع شود. این مردم هستند که می‌توانند وضعیت عفاف و حجاب، و بسیاری چیزهای دیگر را درست کنند. نه دولت، نه مجلس و نه دیگران.

همه ما خوب می‌دانیم که با برگزاری همایش و جشنواره، طراحی عکس و پوستر، و… تغییر مهمی در این اوضاع حاصل نمی‌شود. مهم‌ترین کاری که این نهادها باید انجام بدهند این است که به مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد کمک کنند؛ از لحاظ بودجه و اینکه قوانینی را تصویب کنند که کار آنها را تسهیل کند.

خلاصه اینکه امروز ما از شما دعوت کرده‌ایم و دست نیاز به طرف شما دراز کرده‌ایم؛ به سمت یک عده جهادگر فرهنگی که مهم نیست رشته تحصیلی‌شان چه بوده و کجا کار می‌کنند. مهم این است که همه در کنار هم، و با یک دغدغه مشترک، به فکر تحولی بنیادین در عرصه‌فرهنگ اسلامی کشور هستیم. و دل‌های همه ما برای حفظ و ترویج آرمان‌های این کشور می‌تپد.

به اینجای صحبت که می‌رسد، سکوت بچه‌ها می‌شکند. انگار که همه منتظر چنین فرصتی باشند. صحبت‌ها و سوال‌ها شروع می‌شود. یکی، از این اتفاق‌هایی که باید بیفتد می‌پرسد. و یکی از اینکه از چه نقطه‌ای باید شروع کند. این بین یکی اما، با تامل بیشتری جمله‌ای از حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان نقل می‌کند و می‌گوید:
شروع این فعالیت‌ها، مستلزم جهت‌دهی توانایی‌ها و پتانسیل‌های بچه‌ها، و اولویت‌سنجی در برنامه‌هاست.

خانم اعتماد در تکمیل این حرف می‌گویند: استفاده از سطح نفوذ اجتماعی افراد با زمینه‌های فکری متفاوت، برای پیشبرد اهداف و تفکرات گروه از خطوط تعیین شده برای فعالیت‌های فرهنگی بنیاد است. و در ادامه از ترتیب دادن یک سیر مطالعاتی هدفمند برای تقویت اعضای بنیاد می‌گویند که با همکاری همین بچه‌ها صورت خواهد گرفت.

هنوز سیل سوال‌ها و صحبت‌هاست که به سوی خانم اعتماد سرازیر است، اما وقت جلسه تمام شده و باید بچه‌ها فرم‌ها را تحویل دهند تا بر اساس توانایی‌ها و علایق‌شان در گروه‌های مختلف دسته‌بندی شوند و کار را شروع کنند. این آخرین حرفی است که در جلسه رسمی زده می‌شود و همه برای نماز آماده می‌شوند.

اما در همان حین هم، دقیقه‌ای سکوت بر فضا حاکم نمی‌شود. دو جلسه دیگر بعد از این جلسه در دفتر برگزار می‌شود اما بحث‌ها و صحبت‌ها پیرامون جلسه اول در گروه‌های چند نفره، در اتاق، آشپزخانه، و حتی بین جلسات بعدی داغ است. انگار که بچه‌ها فرصتی پیدا کرده باشند حرف‌ها و نظرات و دغدغه‌هایی که مجال بازگو کردنشان در یک فضای فکری متحد‌الشکل نبوده را برای یکدیگر بازگو کنند. در بین بحث‌ها از هم ایده می‌گیرند و از طرح‌هایشان می‌گویند. گاهی به هم نقد دارند و بیشتر اما همدیگر را همراه و هم‌مسیر می‌یابند. در همین ابتدای راه چند نفری چند کار به عهده می‌گیرند و خداحافظی می‌کنند و می‌روند. برای من نیز فرصتی پیدا می‌شود فهرستی از دخترها و تخصص و فعالیت‌شان بگیرم و بیشتر با هر کدام‌شان آشنا شوم.

اما آنقدر در بحث‌ها و موضوعات فرهنگی مطرح شده غرق شده‌ایم که همه فراموش کرده‌ایم بیشتر از دو ساعت است از وقت ناهار گذشته. با خودم می‌اندیشم گاهی حتی غذای روح، غذای جسم را هم در برمی‌گیرد.

 

جلسه آخر، کارگروه عفاف و حجاب است

خانم غفاری، آقای زرگر و خانم اعتمادسعید دارند آمارها و وضعیت کارهای انجام شده در حوزه عفاف و حجاب را بررسی می‌کنند. حرف‌های جالبی زده می‌شود که خارج از مجال این گزارش است. از برنامه اردیبهشت و نظرات کارشناسان و مهمان‌هایش، تا آمارهای جالبی که خانم غفاری می‌دهند و می‌گویند بهترین کار فرهنگی صورت گرفته در حوزه عفاف و حجاب مربوط به سازمان بهزیستی است.

ساعت نزدیک به سه است. و من بر خلاف میلم باید جلسه را ترک کنم. زنگ می‌زنم به آژانس تا خودم را به محل مصاحبه‌‌ی دیگری برای چارقد برسانم.

شب به محض رسیدن به خانه می‌روم سراغ وبلاگ بچه‌هایی که در جلسه بودند. خانم اعتماد سعید از احساس آن روزشان، و دغدغه‌هایشان که حتی بعد از چهار جلسه سنگین و فشرده در یک روز، ذهن‌شان را به خود مشغول کرده نوشته‌اند. از یک کمای فرهنگی.

 

پای مطلب‌شان می‌نویسم:
و شاید نجات این فرهنگ، مانند نجات خاک، خون بخواهد. اما این‌بار نه از رگ‌ها، که از قلم و فکر و اندیشه‌ها.