[ms 0]
«یا من هدانی للإیمان من قبل ان اعرف شکر الامتنان»… از شکرهای دعای عرفه بود. شکر که من را هدایت کردی در مسیری که ایمان داشته باشم خیلی قبلتر از آن که حتی بتوانم به خاطر این لطفت از تو تشکر کنم. خیلی قبلتر از آن که بفهمم چرا آدمها میآیند اینجا، چرا مینشینند، چرا گریه میکنند. همان موقع که از این هیئتها و دستهها، فقط لذت بازیکردن با بچههای دیگر را میفهمیدم و شام خوشمزهی مهدیهی بهشهر را و دراز کشیدن روی پای مامان در گرمای حسینیه و یک خواب سبک…
الان ولی صبحها دوست دارم زودتر بروم خانه همسایه که زیارت عاشورا میخوانند. وقتی که هنوز چند نفری بیشتر نیامدهاند و کنار همه دیوارها خالی است. دوست دارم دست بزنم به دیوارها که سفتند و روی زمین راه بروم که سفت است و مطمئن و بعد گوشهای بنشینم روبه روی در و ببینم زنان را که دم در میایستند، کفششان را در پلاستیک میگذارند، در را باز میکنند و یک پایشان را با احتیاط میگذارند روی زمین و بعد پای بعدیشان را با اطمینان و بعد محکم راه میروند تا جایی را پیدا کنند و بنشینند و این لذت در همه وجودم رخنه کند که هیچ کس در این زمین فرونمیرود… در این زمینی که یک قدم آنطرفترش هیچچیزی سرجای خودش نیست و غوغا است و آشوب است. شکر که من اینجا هستم. در این چهاردیواری که سیاهی حسین دارد و صدای محزون مداح میآید و شانههای زنان میلرزد… کافی است همینجا بمانم. کافی است بیرون نروم. کافی است باورم شود که در این دنیا هیچ جای امن دیگری برای من نیست. هیچ جای امن دیگری…
مومن کارهای بزرگ نکرده…
محرم که میشود، چند برابر میشود این حس اضطراب و سرخوردگی از کارهای بزرگی که بر دوش ماست و وظیفه ماست و تکلیف ماست انجام دادنش و به سرانجام رساندنش و هنوز هیچ تغییری درشان ایجاد نشده. بقیه سال میشود شنید و گذشت ولی محرم که میشود، آدم نمیتواند بگذرد از این که هنوز غزه مشکل دارد، هنوز هیچ کاری برای شیعیان یمن نکرده، هنوز در عراق بمبگذاری میشود و آدمها میمیرند، هنوز فلسطین و اسرائیل درگیرند و تو نتوانستی هیچ کاری بکنی، هنوز افغانستان غوغاست، هنوز شیعیان پاکستان را میکشند و میروند به بهشت!، هنوز سلمان رشدی زنده است، هنوز دانشمندان ما را میکشند و شورای امنیت هنوز منتظر آن درس بزرگ و فراموشنشدنی است که قرار است ملت غیور ما بهش بدهد و هنوز جامعهمان فقیر دارد و مظلوم دارد و زمینخوار دارد و دروغگو دارد و هنوز حاج احمد متوسلیان معلوم نیست کجاست و آیتالله صدر و… و هنوز قرار نشده امام زمان بیاید.
محرم که می شود وجدان آدم زیر بار غیر قابل تحمل هزاران هزار امر به معروف و نهی از منکری که تکلیف بچه شیعههاست نابود میشود.
محرم که میشود همه روحیهها حماسی میشود و آدمها تا میتوانند وقت سخنرانی و مداحی و سینهزنی، تهدیدهای بزرگ آرزوهای بزرگ کارهای بزرگشان را فریاد میزنند و خونشان میجوشد و وقتی شور عزاداری تمام شد و چراغها را روشن کردند و آدم اشکهایش را پاک کرد، چشمش بغل دستیاش را میبیند و خودش را و بقیه را که دارند حاضر میشوند بروند هر کجا که بودند و باز سال بعد و تهدید آمریکا و اسرائیل و انگلیس و اگر لازم بود فرانسه یا دانمارک یا آلمان یا عربستان یا هر کجای دیگری که دلمان را و شور حسینیمان را آرام کند ولی آخر همه این تهدیدها و ارعابها ته دلمان یک حس سرخوردگی دردناک است. سرخوردگی از عملی نشدن هیچ کدام این رویاها.
مثلمان به بچهای میماند که در رویایش میبیند که برای گرفتن درجه استادی دانشگاه از پلههای سالن همایش بالا میرود و ناگهان وقتی مادرش فریاد میزند لا مذهب این چار خط مشقت را بنویس که فردا مدرسه من را نخواهد، به خودش میآید.
حباب رویاهای من وقتی ترکید که کاریکاتور رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را دیدم و وقتی که فهمیدم مسلمانهای بقیه دنیا، زودتر از ما واکنش نشان دادند و …. به گمانم صورت مسئله را پشت و رو گرفتهایم که هر چه بیشتر میگذرد، بیشتر سرخورده میشویم!
گفت وقتی خدا میگوید :مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ (هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاکیزهاى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام میدادند پاداش خواهیم داد {نحل.۹۷}) دارد چهار بار تأکید میکند که اگر آدمی که ایمان دارد، عمل صالح انجام دهد، خداوند قطعا به او حیات میبخشد و آدم به اندازه بهره بردنش از صفت حی خدا، حیات پیدا میکند و حیات داشتن یعنی داشتن علم و قدرت.»کسی که میداند و میتواند».
شاید شورای امنیت وقتی آن درس بزرگ موعود را از ما بگیرد که ما در سلام کردن به یک مسلمان شیعه در مجلس امام حسین تکبر نکنیم و در دلمان نسبت به هم قضاوت نکنیم و یکدیگر را دوست داشته باشیم و هر کدام سعی کنیم که خوب باشیم، یک مومن خوب و بعد باور کنیم که خداوند ما را تبدیل میکند به کسی که میداند و میتواند.