[ms 0]
اسفند که از راه میرسد، شهر در هیاهویی مثالزدنی فرو میرود. از نقشبستن کلمه حراج روی ویترین مغازهها گرفته و مردانی که جلوی در مغازهها ایستادهاند تا مشتریهایی که نایلون در دست، پشت ویترین مغازهها ایستادهاند و انتخاب میکنند و بر سر قیمت با فروشنده چانه میزنند، همهچیز رنگ و بوی بهار با خود دارد.
باز هم بهار دارد پاورچین پاورچین سایهاش را بر ایران پهن میکند تا شور سفره هفتسین و گرفتن عیدی، بار دیگر در دلهای کودکان ایرانی جوانه بزند. پیشترها همین که نام عید بر زبان میآمد، زندهشدن طبیعت جلوی چشم جان میگرفت و دید و بازدیدهای نورزوزی؛ اما سالهایی نه چندان اندک است که در ماه پایانی سال کهنه، خرید لباس حرف اول را میزند. تا آنجا که نوروز برای بسیاری از جوانان مترادف شده با داشتن لباسهایی به رنگ مد سال! همین است که این روزها خیابانهای همه شهرهای کشور مملو از خانوادههایی است که برای خرید آمدهاند. خانوادههایی که شاید نه با رنگ انتخابی جوان و نوجوانشان موافق باشند و نه با قیمت لباسها. اما ملاحظات در ارتباط با فرزندان همیشه وجود داشته است…
در مرکز خرید
اگرچه این روزها خرید شب عید حال و هوای گذشته را ندارد اما از آنجا که خرید کردن یکی از علایق همیشگی زنان است، باز هم بازار خرید شب عید، داغ داغ است. در هر مغازهای که پا بگذاری، مشتریهای زن به دنبال رنگ مد سال، لباس ها را زیر و رو میکنند. مهرانه یکی از این زنان است. ۲۳ است و یکسال است که ازدواج کرده. بازوی مرد جوانی را محکم چسبیده است. مرد مدام پاهایش را حرکت میدهد، انگار از راه رفتن و گشتزدن در پاساژ خسته شده است. مهرانه میگوید: «از فروشنده، رنگ سال رو پرسیدم و گفت: سورمهای! با اینکه از یه شلوار قهوهای خوشم اومده بود اما چون امسال مد نیست نخریدم.» قیمتها برای مهرانه مهم نیست: «تا پارسال که خونه پدرم بودم هرچی میخواستم اگرچه با تأخیر ولی برام مهیا بود. شوهرم هم با اینکه کارمنده ولی میدونه من چطور بزرگ شدهام، پس اعتراضی نمیکنه!»
[ms 1]
مونا و مانیا دوقلوهایی ۱۶ سالهاند. همه جملهها را با هم شروع میکنند و بعد به نوبت یکی به خاطر دیگری سکوت میکند. با مادرشان آمدهاند که خرید کنند. مونا میگوید: «برای همهچی باید بجنگیم. مامان و بابا اصلا درک نمیکنن که الان دیگه مثل گذشتهها نیست. باورتون میشه ما هنوز آیپاد نداریم؟» و مانیا ادامه میدهد: «لباسو که دیگه نگو مامانم روی همهچیزش نظر میده. همه لباسها هم به نظرش تنگ و کوتاهند.» خواهرش رشته کلام را از دست او میگیرد: «همون لباسایی که همه دوستامون میپوشن، از نظر مامان من مشکل داره…» مادرشان که تماممدت لبخند میزند، تذکر میدهد:«دخترا آروم تر صحبت کنین!» راست میگوید قرار نیست که اهالی این مرکز خرید صحبتهای مونا و مانیا را بشنوند.
در تاکسی
نغمه ۲۰ ساله و دانشجوی رشته مدیریت است. اما به گفته خودش حتی اتاقش را نمیتواند مدیریت کند. این را که میگوید غشغش میزند زیر خنده. «خرید شب عید…که از نون شب واجبتره! اصلا عید بدون لباس نو مگه میشه؟» از شرق تهران آمده به شمال شهر تا خرید کند. آنهم از یک مغازه خاص. میگوید:«فروشندهاش خیلی بداخلاقه. اما مد روز اروپا هم توی مغازهاش پیدا میشه. اولش هم مثلا میگه این شلوار ۲۵۰ هزار تومنه اگه میخوای بخری بیارم ببینی و اگه ازش نخری عصبانی میشه. خب دفعه بعد که بری دیگه جنساشو بهت نشون نمیده…»
[ms 4]
مهدی راننده تاکسی است. میگوید که همین امروز صبح از همسرم خواسته که امسال بچهها را از خرید عید منصرف کند اما همسرش پاسخ داده حریف دختر کوچیکه نمیشوم! مهدی آه میکشد. سر درد دلش باز شده است: «تازگی لباس خریدند. فکر کنم مهرماه بود. دختر کوچکم ۱۷ سالشه. وقتی می گه لباس می خوام دیگه به هیچچی فکر نمیکنه…»
تب مد از آن تبهایی است که سالهای سال است ایرانیها را دربر گرفته است. تبی که مُهر تاییدی است بر اعتقاد آن دسته از جامعهشناسانی که معتقدند مصرفگرایی در جامعه ایرانی سر به فلک میزند. دکتر مجید ابهری متخصص علوم رفتاری، استاد دانشگاه و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در اینباره میگوید:«با نزدیک شدن عید، ما ایرانیها در دو جهت تلاش میکنیم: یکی خانهتکانی است و که بعد از یک سال به فکر زیر و رو کردن خانه و پاک کردن شیشه و شستن پرده و قالی میافتیم و دیگر اینکه نیازمندیها و سور و سات نوروز، از آجیل و شیرینی تا لباس عید را تهیه میکنیم. از نگاه رفتارشناسی وقتی به رغم نرخ بالای تورم و مشکلات اقتصادی، مغازهها و پاساژها مدام پر و خالی میشوند تا لباسهای مد روز خریداری شود، این پرسش مطرح میشود که آیا خرید عید آن هم بر اساس مد روز یک ضرورت فردی یا اجتماعی است؟ »
[ms 3]
اما این استاد دانشگاه نه مخالف مدگرایی است و نه خرید شب عید اما میگوید: نباید شورش کرد: «چه عیبی دارد سال نو را با لباس نو شروع کنیم حتی اگر این لباس نو، یک جفت جوراب باشد. به شرط آنکه زیادهخواهی و تشریفات را کنار بگذاریم و از چشم و همچشمی و رقابتهای منفی خودداری کنیم. به جای اینکه همسر یا والدین خود را تحت فشار بگذاریم تا قرض کرده و برای ما لباس تهیه کنند، توان مالی آنها را در نظر بگیریم.»
ابهری معتقد است: «نکته دیگر این است که زیباییطلبی و زیباییجویی اساسا در فطرت بانوان نهاده شده اما این زیباییجویی تا آنجا مفید است که به افراط در خرید برند و مدگرایی تبدیل نشود. بسیار دیده شده است که عدهای فرصتطلب اقلام بنجل خود را به نام برندی خاص به خریداران انداختهاند. عدهای به خاطر فخرفروشی و مسابقات برندگرایی هر لباس و کفش و کیفی را به نام برند اصلی میخرند و پول خود را دور میریزند. برندگرایی در حقیقت یک رفتار مناسب اقتصادی بوده و به معنای تهیه لوازم ضروری از تولیدکنندگان یا فروشندگان اصلی که هم دوام آن بیشتر است و هم دارای قیمت مناسبی است اما در کشورهایی مانند ایران برندهای تقلبی با چند برابر قیمت به فروش میرسد و با توجیه اینکه مد است، مورد توجه جوانان قرار میگیرد.»
[ms 2]
اما در مورد مدگرایی، ابهری هم با بسیاری از والدین هم نظر است: «بعضی از دختران از هنرپیشگان هالیوودی جلوتر افتادهاند و وقتی آنها را در خیابان میبینیم انگار به عروسی یا همانی میروند. همین است که با وجود اینکه ۷۰ درصد لوازم آرایش موجود در بازار ایران تقلبی است با قیمتهای بالایی به فروش می رسد. هر زن و دختری که روزانه یک آرایش متوسط بر چهره داشته باشد در سال دو و نیم کیلوگرم مواد سمی نظیر سرب وارد بدن خود کرده است. موادی که باعث ریزش مو رویش موهای زائد و ناراحتی های پوستی میشود. همین موضوع را میتوان به لباس تعمیم داد. استفاده از مواد نامناسب و حتی بعضا سرطان زا در بسیاری از لباسهای وارداتی این روزها به بهانه اینکه مد است رواج یافته.»
پس باید برای جوانان و نوجوانان ایرانی چه نسخهای پیچید؟ ابهری میگوید: «جوانان باید با رعایت معیارهای اجتماعی و اخلاقی در انتخاب پوشاک بر اساس مد روز حرکت کنند. متاسفانه قصور بیشتری متوجه طراحان لباس در کشور است در سی سال گذشته نتوانستهاند لباس یا مانتویی را عرضه کنند که با ارزشهای جامعه ما متناسب باشد و هم با سلیقه جوانان بخواند و زیبایی و ظرافت داشته باشد. مگر لباسهای سنتی ما چه اشکالی دارد که نمیتوان از آنها الهام گرفت؟ نمایشگاههایی برگزار میشود اما بسیار دیر برای این مسئله اقدام شد. ژاپنیها به رغم این همه پیشرفت هنوز در مراسم رسمی و عروسها و مهمانیهای خود کیمونو برتن میکنند و با افتخار آن را لباس سنتی خود میخوانند. »
این متخصص علوم رفتاری، جوانان ایرانی را منطقیترین جوانان دنیا میداند و معتقد است: «اگر با آنها با منطق حرف بزنیم خیلی زود میپذیرند. اگر سن و جنس و نیازهای دیگر آنها در نظر گرفته شود و با زبان منطق با آنها سخن بگوییم هرگز به مدگرای افراطی روی نمیآورند. »