[ms 1]
اگر من پسر بودم، وقتی که میخواستم از دری وارد یا خارج بشوم، حتما چند مرتبه با صدای بلند یا الله میگفتم تا احیانا اگر زن نامحرمی در آن مکان است بداند که باید برای ورود من حجاب کند و همچنین زنانی که محجبه هستند با شنیدن یا الله من، از ورود نامحرم با خبر شوند و حجاب کنند.
اگر من پسر بودم، چشمم را به نامحرم نمیدوختم و در عین حال با خانمهای محجبه به دلیل حفظ حجابشان برخورد مؤدبانه و تحسینآمیز داشتم و با خانمهایی که حجاب ندارند، مؤدبانه اما طوری رفتار میکردم که متوجه شوند بدحجابیشان اشکال دارد و در برخورد با من لااقل باید حجاب شرعی خود را حفظ کنند.
اگر من پسر بودم، همیشه خانمها را بر خودم مقدم میداشتم به این معنی که اگر مثلا در داروخانه یا مطب منتظر نشسته باشم و همه صندلیها پر شده باشد و خانمی ایستاده منتظر باشد، جایم را به او میدادم و من منتظر میایستادم.
اگر من پسر بودم، همیشه با زبان خوب و نرمگویی در هر کجا که بودم؛ چه در کلاس درس و چه در کوچه و خیابان، همیشه از حق و حقدار دفاع میکردم مخصوصا اگر آن صاحب حق، خانمی باشد.
اگر من پسر بودم، همیشه دقت میکردم که کاری کنم و رفتاری داشته باشم که نه تنها مادرم دلتنگی یا نگرانی از من نداشته باشد، بلکه مایه رضایت و خشنودی او میشدم.
اگر من پسر بودم، هر گاه پدرم مرا سینجیم میکرد که کجا بودی و چه خبر و …، مودبانه و موقرانه جواب سوالاتش را با لبخند و احترام میدادم و نمیگذاشتم نگرانی درباره من، گرهی به ابرویش بیندازد.
اگر من پسر بودم، شده با دادن یک هدیه کوچک یا با همصحبتی و شنیدن حرفهای خواهرم، همیشه و هر روز به او محبت میکردم و وظیفه برادریام را هرگز از یاد نمیبردم.
اگر من پسر بودم، زمانی که مهمان داشتیم مسئولیت چیدن سفره قبل از غذا و جمع کردن آن پس از غذا را همیشه خودم به عهده میگرفتم تا خانمها به کارهای آشپزی و آشپزخانه برسند و جلوی نامحرمان برای چیدن میز یا سفره به زحمت نیفتند.
اگر من پسر بودم، در انجام کارهای خانه شرکت میکردم؛ مخصوصا زمانی که کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.
اگر من پسر بودم، وقتی مهمان به خانهمان میآمد پذیرایی کردن اعم از چای و میوه و شیرینی از آقایان را خودم انجام میدادم؛ حتی اگر خانمها و آقایان همه در پذیرایی نشسته باشند و اصلا نمیپسندیدم که این کار را مادر و یا خواهرم انجام بدهند.
اگر من پسر بودم، هر چند وقت یک بار برای مادرم چند شاخه گل میگرفتم و یک شاخه گل را هم به خواهرم هدیه میکردم.
اگر من پسر بودم، رسم مروت و جوانمردی را میآموختم و در زندگی با منش و روش جوانمردی و آزادگی میزیستم.