چارقد هم خواننده می‌خواهد و هم نویسنده

سومین جشنواره‌ی رسانه‌های دیجیتال از هشتم تا هجده‌هم مهرماه در مصلای بزرگ تهران در حال برگزار شدن است!

و چارقد در غرفه‌ی ۱۷۲ منتظر خواننده‌گانش است!

تا امروز که تقریبا نصف مدت نمایشگاه طی شده، نیمی از اعضای هیات تحریریه از شهرهای مختلف ایران آمده‌اند، تا هم با فضای نمایشگاه آشنا بشوند و هم همدیگر را در دنیای حقیقی ببینند! کمتر کسی باور می‌کند که چارقد هیات تحریریه‌ای از تمام ایران دارد که حتی بعضی از ‌آن‌ها را یکبار هم ندیده است!

خوانندگان چارقد از خود ما هیجان زده‌تر هستند، هر کس نام چارقد حتی اگر یکبار به گوشش خورده باشد، روبه‌روی غرفه می‌ایستد و ما هم این حس نزدیکی را با او داریم، آشنای غریبه!

بعضی‌ها هم اصلا نام چارقد را نشنیده‌اند! به یکی از خانم‌های غرفه‌دار روبه‌رویی گفتم، شما چارقد رو دیدین؟ با تعجب به چارقدش نگاه کرد و با اشاره به آن گفت، چارقد من یا چارقد شما؟

بعضی‌ها هم با دیدن بنر چارقد که فقط روی آن نوشته‌ شده‌است« ۴ghad.com» جذب غرفه می‌شوند و می‌پرسند:‌آدرس چارقد چی‌یه؟

قرار است دوشنبه مدیر مسئول چارقد، آقای نجمی هم در نمایشگاه حضور داشته باشند، باعث افتخار ماست که دوستانمان بیایند و هم کلام مان بشوند و انتقادات و پیشنهادات و صدالبته تشکرهای خود را با ما در میان بگذارند!

روال این است که اکثر غرفه‌ها در ابتدای نمایشگاه اگر شعاری داشتند می‌نوشتند و یا به مراجعه‌کنندگان می‌گفتند، اما چارقد تازه شعار ساخته است: «چارقد هم خواننده می‌خواهد و هم نویسنده!»

منتظر قدم و قلمتان هستیم.

سردبیر

باقری

صبح است اول مهر

برای بسیاری، تازه شنبه می‌شود، صبح است اول مهر!

برای خیلی از نویسندگان و خوانندگان چارقد هم همینطور، همه‌ی کسانی که یا محصل (دانش‌آموز و دانشجو) هستند و یا دوست دار علم و دانش که منتظر بهانه‌ای هستند تا درس را دوباره از سر بگیرند، هرچند که آموختن و بالا بردن سطح معلومات به تحصیلات دانشگاهی نیست، اما مرسوم این است که بهانه‌ای برای یادگیری وجود داشته باشد!

اما اگر کمی وسیعتر به این مسئله نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که دیگر مثل زمان گذشته منابع اطلاعاتی محدود به مدرسه و چند جلد کتاب نمی‌شود، با ورود اینترنت به خانه‌ها، هر لحظه می‌توان معلم را در دسترس داشت و از مقاله‌ها و یادداشت‌های موجود در آن بهره برد و شاید بتوان گفت که یکی از اهداف چارقد هم همین باشد، بالا بردن سطح اطلاعات خوانندگانش!

از این صحبت‌ها گذشته، شور و شوق رفتن به مدرسه برای ما که فرقی با رفتن به دانشگاه ندارد، در هر دو صورت صدای شادی بچه‌ها را می‌توان شنید و خوشحالی ورودی های جدید به دانشگاه را می‌توان دید، شور و شوق خودمان هم که وصف ناشدنی!

هر اول مهری، عهدی با خودمان می‌بندیم، مثل دوران کودکی،‌ که خوب درس بخوانیم، با علاقه و حس مسئولیت پذیری تا درس ها را نگذاریم برای شب امتحان، اما معلوم نیست چه کسانی بر سر این قول و قرار می‌مانند! البته ما در چارقد عهدمان را محکم بسته‌ایم!

و دوباره صبح است اول مهر!

به نام رمضان

کم کم، ماه مهمانی خدا تمام می‌شود و سفره‌ی مهمانی جمع می‌شود، ماهی که شاید آغاز بندگی است!

یک ماه آموزش دیدیم که چگونه بنده‌ی خوب خدا باشیم، روزه، نماز، دعا، ذکر، توسل و تهجد و شب‌زنده داری و حال یازده ماه، باید با توشه‌ای که برداشته‌ایم، سفر عظیم از فرش به عرش رسیدن را ادامه دهیم!

کاش فراموش نکنیم، که چه شب‌ها که خواب ناز از دل کندیم، بیدار شدیم و بعد از سحری خوردن، قرآن خواندیم!

کاش فراموش نکنیم که چه ساعت‌ها که می‌توانستیم بخوابیم اما قدر دانستیم و همراه با بقیه‌ بیدار ماندیم!

کاش فراموش نکنیم که قرآن به سر گرفتیم، به امید عنایت الهی!

کاش فراموش نکنیم که با خدا آشتی کردیم!

کاش…

امام سجاد (علیه السلام) آخر ماه مبارک که می‌شد با سوز و گداز این دعا را می‌خواند و می‌فرمود: ماه رمضان در بین ما اقامت داشت و جای حمد و ثنا بود؛ زیرا به همراه خود رحمت آورد و رفیق بسیار خوبی برای ما بود. ما در صحبت و همراهی با او به فضایل و نعمت هایی رسیدیم و دوستی بود که به همراهش رحمت و مغفرت و برکت آورد.

دل‌های مومنان غمگین اما امیدوار است، غمگین از فراغ این ماه و امیدوار به لطف پروردگار که ماه رمضان بعد را هم تجربه کنیم.

چارقد پیشاپیش عید سعید فطر را به تمام خوانندگان دوست داشتنی اش تبریک می گوید.

عید بندگی و اطاعت مبارک باد.

سردبیر

رنگ گل‌های چارقد

یک سال و نیم قبل، زمانی که یکی از دوستانم خبر داد یک مجله‌ی دخترانه‌ی الکترونیکی به نام چارقد ایجاد شده که از همه‌ی دخترای ایرانی دعوت به همکاری کرده، زیاد خوشحال نشدم!‌ حتی وقتی به آدرسی که در ایمیل برایم فرستاده بود رفتم و چارقد را دیدم، با آن کاریکاتورهای جالبش و مطالب خواندنیش! همان یکذره خوشحالی هم از بین رفت، چون اصلا فکر نمی‌کردم، جایی برای من داشته باشند، در عین ناامیدی، به ایمیلی که در قسمت ارتباط با ما بود، نامه نوشتم و گفتم که چقدر دوست دارم، در چارقد بنویسم!

ولی زمانی که سردبیر، آقای احسان بخش، در ظرف کمتر از سه روز با من تماس گرفته و گفتند که می‌توانم یکی از نویسندگان چارقد باشم، اشتیاقم زیاد شد و رفته رفته از یک نویسنده‌ی ساده، شدم دبیر بخش و حالا…

آقای احسان بخش، سردبیر با کفایت چارقد کار را به من سپرده‌اند، صد البته مدیر مسئول این مجله‌ی الکترونیکی، جناب آقای نجمی هم که به جهت سیستم کاری، چندان آشنایی‌ای با ایشان نداشتم، با این کار موافق بودند و امید دارند که چارقد بیش از گذشته بدرخشد و من در مقابل این‌همه امید و آرزو اولین قولی که به ایشان داده‌ام و به شما خوانندگان همیشگی چارقد می‌دهم این است که:

«چارقد همان چارقد است، فقط شاید رنگ گلهای رویش یک مقدار عوض شده، آن‌هم برای اینکه زیباتر شود.»

و برای بهتر شدن چارقد، مثل گذشته دست تمام دختران ایرانی را از شوق همکاری، می‌فشاریم و مشتاق انتقادات و پیشنهاداتتان هستیم.

سردبیر

شب شوم کوفه

با نان و لبخند افطار کرد، آن شب میهمان دل فرزندانش بود.

نبض خانه تب هجران داشت، به حیاط می آمد و نگاهش را به آسمان می دوخت.

ستاره ها،تک تک،سلام می کردند و ماه در آرزوی بوسه به گونه هایش داشت هلال می شد.

شب بود و سکوت،

شب بود و سنگینی،

شب بود و نیرنگ سنگین خوابان

این چراغ کدام ستاره است که سوسو می زند؟

این کدام حادثه است که نیشتر به نگرانی دختران می زند؟

این سکوت مبهوت مظلومیت کدام مرد را به تماشا نشسته است. و کوفه نامهربانیها، آیا آبستن حادثه ای دیگر است؟

ای بی شمار ستارگان، شما بگویید که کدام نخلستان را می شناسید که از اشک شبانه علی (ع) آباد نشد؟

ای نخلها کدام شب به احترام عابر غریب خود سر خم نکردید؟

……. امشب به بی پناهی کودکان یتیم آسمان می تپد، امشب زمین خاک بر سر خواهد ریخت و آفتاب توان برخاستن نخواهد داشت.

در خانه میل باز شدن ندارد هوای خانه ابری شده است و باد سینه زنان زودتر از او خبر آمدنش را به مسجد کوفه می برد.

و اینک علی(ع) به مسجد رسیده است و این آخرین نماز اوست که پایانی شفق گونه خواهد داشت.

جواد محمد زمانی

حضور اجتماعی زن در ایران

امروز ما در نظام جمهوری اسلامی و زیر پوشش حجاب، زیر چادر، زیر مقنعه، این تعداد عظیم نخبه‏ی فکری، علمی، عملی، فعال سیاسی، صاحب‏نظران فرهنگی و هنری داریم.

در نظام اسلامی محدودیتی که به وجود می‏آید، که این محدودیت بر طبق فطرت انسانیِ زنانه است؛ هم برای مردها محدودیت است، به یک کیفیتی؛ هم برای زنها به کیفیت دیگری محدودیت است، کمک کننده‏ی به این است که نیروهای آنها هرز نرود و حتی‏المقدور در جهت درستی به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجه‏اش میشود رشد فکری و علمی و عملی در جامعه‏ی زنان، که امروز شاهدش هستیم

البته هنوز هم بعضی‏ها با غفلتِ تمام میگویند – مگر میشود با حجاب و با رعایت حدود شرعی و اسلامی، جامعه‏ی زنان رشد کند، تکلیف مسأله‏ی زن در نظام اسلامی چه میشود، این جواب عملی‏اش، جواب عینی‏اش، همین وجود مجموعه‏ی عظیم نخبگان زن در جامعه‏ی ماست، که هیچ وقت ما در کشور چنین وضعی را نداشتیم؛ در دوره‏ی طاغوت هم نبوده، قبل از آن هم که وضع تعلیم و تربیت از جهت دیگری اشکال داشته. امروز در نظام اسلامی بحمداللَّه این فراهم است. حالا تعداد بیشتر برگزیدگان دختر در دانشگاه‏ها و امثال آن.

اینها مسائل درجه‏ی دو است؛ مسأله‏ی درجه‏ی یک این است که همین مجموعه‏ی زنان نخبه توانسته‏اند در نظام جمهوری اسلامی در بخشهای مختلف بدرخشند

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از زنان نخبه و فعالِ ۱۳/۴/۱۳۸۶

ابتذال در دنیای غرب

خواهران‌ من‌! دنیای‌ غرب‌، زن‌ را به‌ ابتذال‌ کشاند. تا شصت‌،هفتاد سال‌ قبل‌ از این‌، در تمام‌ اروپا و کشورهای‌ غربی‌، زن‌ فقط در سیطره‌ی‌ مرد یا مرد خود و یا یک‌ مرد دیگر مثل‌ صاحب‌ کارخانه‌ و مزرعه‌ می‌توانست‌ باشد و هیچ‌ حقی‌ از حقوق‌ اصلی‌ یک‌ انسان‌ در یک‌ جامعه‌ی‌ متمدن‌ را نداشت‌. حق‌ رأی‌ و حق‌ مالکیت‌ و حق‌ معامله‌ نداشت‌. بعد آمدند زن‌ را به‌ میدان‌ کار و زندگی‌ و فعالیت‌ اجتماعی‌ کشاندند; اما در همان‌ حال‌، تمام‌ وسایل‌ را برای‌ لغزش‌ زن‌ فراهم‌ کردند و او را در متن‌ جامعه‌، رها و بی‌پناه‌ گذاشتند.
سرمایه‌داران‌ بزرگ‌، سیاستمداران‌ خبیث‌ و پلید و گردانندگان‌ دستگاههای‌ مخفی‌، فکر کردند که‌ می‌توانند برای‌ کارهای‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌، از این‌ وضعیت‌ بهتر استفاده‌ کنند و زن‌ را به‌ ابتذال‌ بکشانند. بله‌، در آن‌جاها، علم‌ و سیاست‌ هم‌ هست‌ و زنها در میدان‌ علم‌ و سیاست‌ هم‌ جلو می‌روند; اما به‌ چه‌ قیمتی‌؟ همین‌ حالا هم‌ توده‌ وعامه‌ی‌ زنها نه‌ چهار نفر خانم‌ دکتر یا متخصص‌ یا نویسنده‌ و برجستگان‌ و زبدگان‌ در کشورهای‌ اروپایی‌ و امریکایی‌ که‌ از تمدن‌ غربی‌ حظ زیادی‌ دارند، در وضعیت‌ سخت‌ و بی‌رحمانه‌یی‌ زندگی‌ می‌کنند و ستم‌ همسران‌ وستم‌ کاری‌ که‌ بر آنان‌ تحمیل‌ می‌شود و کارهای‌ سخت‌ و سنگینی‌ که‌ بر دوش‌ آنان‌ می‌گذارند، تحمل‌ می‌کنند. با این‌ کار، وانمود می‌کنند که‌ زن‌ را وارد میدان‌ اجتماع‌ کرده‌اند; در حالی‌ که‌ فرصت‌ اندیشیدن‌ و فکر کردن‌ و تصمیم‌ گرفتن‌ هم‌ برای‌ آنان‌ وجود ندارد.

سخنرانی مقام معظم رهبری‌ در دیدار جمع‌ کثیری‌ از بانوان‌ کشور۲۶/۱۰/۶۸

محدودیت در نظام اسلامی

در نظام اسلامی محدودیتی که به وجود می‏آید، که این محدودیت بر طبق فطرت انسانیِ زنانه است؛ هم برای مردها محدودیت است، به یک کیفیتی؛ هم برای زنها به کیفیت دیگری محدودیت است، کمک کننده‏ی به این است که نیروهای آنها هرز نرود و حتی‏المقدور در جهت درستی به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجه‏اش میشود رشد فکری و علمی و عملی در جامعه‏ی زنان، که امروز شاهدش هستیم. این نکته‏ی اول. اینکه گفته میشد – و البته هنوز هم بعضی‏ها با غفلتِ تمام میگویند – مگر میشود با حجاب و با رعایت حدود شرعی و اسلامی، جامعه‏ی زنان رشد کند، تکلیف مسأله‏ی زن در نظام اسلامی چه میشود، این جواب عملی‏اش، جواب عینی‏اش، همین وجود مجموعه‏ی عظیم نخبگان زن در جامعه‏ی ماست، که هیچ وقت ما در کشور چنین وضعی را نداشتیم؛ در دوره‏ی طاغوت هم نبوده، قبل از آن هم که وضع تعلیم و تربیت از جهت دیگری اشکال داشته. امروز در نظام اسلامی بحمداللَّه این فراهم است. حالا تعداد بیشتر برگزیدگان دختر در دانشگاه‏ها و امثال آن، اینها مسائل درجه‏ی دو است؛ مسأله‏ی درجه‏ی یک این است که همین مجموعه‏ی زنان نخبه توانسته‏اند در نظام جمهوری اسلامی در بخشهای مختلف بدرخشند.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از زنان نخبه و فعالِ در عرصه های مختلف ۱۳/۴/۸۶

زن و فعالیت اقتصادی

از نظر اسلام، میدان فعّالیت و تلاش علمی و اقتصادی و سیاسی برای زنان، کاملاً باز است. اگر کسی با استناد به بینش اسلامی بخواهد زن را از کار علمی محروم کند، از تلاش اقتصادی باز دارد، یا از تلاش سیاسی و اجتماعی بی‏نصیب سازد، به خلاف حکم خدا عمل کرده است. زنان به قدری که توان جسمی و نیازها و ضرورتهایشان اجازه می‏دهد، می‏توانند در فعّالیتها شرکت کنند. آنها هر چه می‏توانند، تلاش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کنند. شرع مقدّس، مانع نیست. البته چون از لحاظ جسمانی زن ظریفتر از مرد است، لذا ضرورتهایی دارد. تحمیلِ کار سنگین بر زن، ظلم به زن است. اسلام این را توصیه نمی‏کند؛ چنان که منع هم نمی‏کند. البته از امام علی‏بن ابی‏طالب علیه‏الصّلاة و السّلام نقل است که فرمود: «المرأة ریحانة و لیست بقهرمانه.» یعنی زن گل است، قهرمانه نیست. «قهرمان» یعنی پیشکار و خدمتگزارِ آبرومند. خطاب به مردان می‏گوید که زنان در خانه‏های شما مثل گلی لطیفند که باید نسبت به آنها با کمال ظرافت و دقّت رفتار کرد. زن، پیشکار شما و خدمتگزار شما نیست که خیال می‏کنید کارهای سنگین را باید به او محوّل کرد. این، مسأله مهمّی است.
در گزارشی که اخیراً به من دادند، آمده است که در بعضی از مناطق آذربایجان غربی، هفتاد درصد کارهای روزمرّه را زنان و سی‏درصد بقیه را مردان انجام می‏دهند! این ظلم است. این به خلاف نظر اسلام است. این‏که بعضی مردان وقتی می‏خواهند ازدواج کنند، شرط قائل می‏شوند که زن باید حتماً کار کند و شغل و درآمدی داشته باشد، خطاست. گرچه خلاف شرع نیست، اما اسلام به چنین کاری هم توصیه نمی‏کند. این‏که ما بگوییم «زن را از فعالیت اقتصادی و اجتماعی ممنوع کنیم»، به استنادِ نظرِ اسلام، غلط است. اسلام چنین حرفی نگفته است. اما از آن طرف، این را هم که زن را مجبور به انجام کارهای سنگین و تلاشهای دشوار اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی کنند، اسلام توصیه نکرده است. نظر اسلام، یک نظر میانه است. یعنی زن اگر فرصت و فراغت داشته باشد، بچه‏داری مانع او نگردد، شوق و علاقه و نیرو و توان جسمانی داشته باشد و بخواهد وارد فعالیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی شود، مانعی ندارد. اما این‏که او را مجبور کنند و بگویند باید حتماً شغلی بپذیری، روزی فلان قدر کار کنی تا با درآمد آن بتوانی در تأمین هزینه خانوار، سهمی به عهده بگیری، نه. این را هم اسلام از زن نخواسته است. این را هم یک نوع تحمیل بر زن به حساب می‏آورد.

بیانات مقام معظم رهبری‏ در جمع بانوان ارومیه‏ ۱۳۷۵/۰۶/۲۸

مستمند و ثروتمند

رسول اکرم » ص » طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . یاران ‏گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند . در این بین یکی از مسلمانان – که مرد فقیرژنده ‏پوشی بود – از در رسید . وطبق سنت اسلامی – که هر کس در هر مقامی هست ،همین که وارد مجلسی می‏شود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند ، ویک نقطه مخصوص رابه عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا می‏کند در نظر نگیرد – آنمرد به اطراف ‏متوجه شد ، در نقطه‏ای جایی خالی یافت ، رفت و آنجا نشست . ازقضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه‏های خود را جمع‏ کرد و خودش را به کناری کشید ، رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او روکرد و گفت :
» ترسیدی که چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! »
«- نه یا رسول الله ! »
«- ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند ؟”
«- نه یا رسول الله ! »
«- ترسیدی که جامه‏هایت کثیف و آلوده شود ؟”
«- نه یا رسول الله ! »
“-پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟”
«- اعتراف می‏کنمکه اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران‏این خطا و به کفاره اینگناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره‏اش مرتکباشتباهی شدم ببخشم ؟ »
مرد ژنده پوش : » ولی من حاضر نیستم بپذیرم » .
جمعیت : » چرا ؟ »
«- چون می‏ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد ، و بایک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد »

داستان راستان – شهید مطهری

فرازی از وصیت‌نامه ارزشمند حضرت امام

ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، درآموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت ، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده اند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحوارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمی آورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب می لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرردیدیم که زنان بزرگواری زینب گونه – علیها سلام الله – فریاد می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خودگذشته و مفتخرند به این امر؛ و می دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعیم است ، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.

و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و قصور و تقصیر ها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است .

والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته

روح الله الموسوی الخمینی

بیانات آیت الله العظمی بهجت پیرامون اخلاق

– برای تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که: طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها است. و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلّت…

– اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!

– آیا می توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به مقصود برسیم؟!
– هیچ کاری نیست که احتیاط در آن، پشیمانی در پی داشته باشد.

ادامه بیانات آیت الله العظمی بهجت پیرامون اخلاق

خشم نگیر!

مردی از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اکرم رسید . از آن حضرت‏ پندی و نصیحتی تقاضا کرد . رسول اکرم باو فرمود : » خشم مگیر » و بیش‏ از این چیزی نفرمود .
آن مرد به قبیله خویش برگشت . اتفاقا وقتی که به میان قبیله خود رسید، اطلاع یافت که در نبودن او حادثه مهمی پیش آمده ، از این قرار که‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبیله‏ای دیگر زده‏اند ، و آنها نیز معامله‏ به مثل کرده‏اند ، و تدریجا کار به جاهای باریک رسیده ، و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده‏اند ، و آماده جنگ و کارزارند . شنیدن این‏ خبر هیجان آور ، خشم او را برانگیخت . فورا سلاح خویش راخواست و پوشید و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاری شد .
در این بین ، گذشته به فکرش افتاد ، به یادش آمد که به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده ، به یادش آمد که از رسول خدا پندی تقاضا کرده‏ است، و آن حضرت به او فرموده ، جلو خشم خود را بگیرد.
در اندیشه فرو رفت که چرا من تهییج شدم ، و به چه موجبی من سلاح پوشیدم‏، و اکنون خود را مهیای کشتن و کشته شدن کرده‏ام ؟ چرا بی‏جهت من برافروخته و خشمناک شده‏ام ؟ ! با خود فکر کرد الان وقت آن است که آن جمله‏ کوتاه را به کار بندم .
جلو آمد و زعمای صف مخالف را پیش خواند و گفت : » این ستیزه برای‏ چیست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است که جوانان نادان ما کرده‏اند ، من‏
حاضرم از مال شخصی خودم اداکنم . علت ندارد که ما برای همچو چیزی به جان‏ یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم » .
طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند ، غیرت و مردانگی شان تحریک شد و گفتند :
» ما هم از تو کمتر نیستیم . حالا که چنین است ما از اصل ادعای خود صرف‏ نظر می‏کنیم » .
هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند.

کتاب داستان راستان ، شهید مطهری

مسئولیت عظیم معلمین

باید تذکر دهم که مقام معلم مقام والایی است، مقامی است که بالاتر از مقام معلم نیست، مقامی است که خدای تبارک و تعالی از آن تعظیم فرموده است لکن مسئولیت جوانان مسئولیت کمی نیست، تمام ملت باید معلم باشند، معلم فرزندان خود.

اسلام تمام افرادش معلم باید باشد و تمام افرادش متعلم. بانوان هم باید معلم باشندبرای فرزندان خود، در دامن خود مثل استادان، مثل معلمان تربیت کنند. پدران باید معلم باشند از برای فرزندان خود. خانواده شما باید مدرسه باشد. تعلیم احکام اسلام، تهذیب اخلاق نونهالان. شما باید نونهالان مهذب تحویل معلمان بدهید و معلمان باید آن ها را بیشتر تهذیب کنند.

معلمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ. اگر معلمان ما کوتاهی کنند در تعلیم، مسئول هستند. معلمین هستند که می توانند مملکت را حفظ کنند، استقلال مملکت را. جوان های ما، آن هایی که مقدرات مملکت به دست آن ها خواهد آمد، زیر دست معلمین باید تربیت بشوند، اگر تربیت صالح شدند، مملکت صالح به دست ما می افتد و اگر خدای نخواسته تربیت های غیر الهی شد، مملکت از دست می رود. معلم! بیدار شو.

از بیانات حضرت امام خمینی (ره) در جمع معلمین منطقه تجریش و اهالی سراب ۵۸/۲/۲۰

هر روز گام تازه‌ای باید برداشت.

عزیزان! بارزترین نشانه یک موجود زنده، نموّ و رشد است، هر زمان «نمو» متوقّف شود زمان مرگ نزدیک شده است، و هنگامی که موجود زنده در سراشیبی انحطاط قرار گیرد مرگ تدریجی او آغاز گشته، و این قانون بر زندگی مادی و معنوی یک انسان و حتّی یک جامعه حاکم است .

با استفاده از این نکته باید گفت: اگر هر روز گامی به جلو نگذاریم، و از نظر ایمان و تقوا و اخلاق و ادب و پاکی و درستکاری، رشد و تکاملی پیدا نکنیم، و هر سال دریغ از پارسال بگوئیم، گرفتار خسارتی عظیم شده ایم و راه را گم کرده و به بیراهه افتاده ایم، و باید جداً احساس خطر کنیم.

ادامه هر روز گام تازه‌ای باید برداشت.