اکانت جیمیل داشت اما با کامنت کردن ِ متنهایش راحت تر بود. دو روز پیش کامنت یادداشتم را که دیدم، با متنی مواجه شدم که از طرف مرضیه بود و من زودتر چک نکرده بودم چون مسیجی بعدش نداده بود. طبق عادت همیشگی اش لینک های عکسی را هم زیر متنش گذاشته بود. دلم گرفت، یادم آمد به وقت هایی که مسیج میزد و میگفت: «چک کن کامنتت رو» و من وقتی می خوندم میگفتم همیشه ی خدا که عنوان نمیدی به متنت. می خندید و می گفت اینبار جبران می کنم. حالا با خودش، من اینبار عنوان نمی گذارم، قرار بود جبران کند…

در این برهه از زمان علم آموزی یکی از واجبات است. به طوری که هرفرد در تکاپوی کسب علم است. دختران و خانم ها در هر رده سنی، شاغل و خانه دار، مجرد و متاهل، پسران و آقایان هم همین طور. برخی برای رسیدن به مدرک، بعضی ها هم که نزدیک سن بازنشستگی هستند برای بالا بردن پایه حقوق.

اما آیا هر علمی ارزش این همه تکاپو را دارد؟ علم اگر در ثریا باشد هستند مردمانی از فارس که به آن دست خواهند یافت. ثریا کجاست؟ مریخ خودمان.

پس رسول اکرم (ص) آن روز، زمانی که اعراب ایرانی ها را عجم و مجوس می خواندند، این قدر به ما امید داشتند که مارا لایق دست یابی به علم حتی در دورترین کرات هم می دانستند.

ادامه

فاطمه (س) در میدان ستیز با عوام‌فریبی

افلا تتدبرون القران ام علی قلوب اقفالها ۱
آیا در قرآن تدبر و تامل نمی کنید یا بر دلهایتان مهر و قفل زده شده که سخن حق را نمی شنوید.

نه! بلکه اعمال سوء و کردار زشت شماست که پرده بر دلهایتان کشیده و گوش ها و چشم های شما را فرا گرفته است! وای بر شما… چه بد تاویل و تفسیری از دین و آیین کردید! و چه بد نظریه و رأیی دادید که حق را از اهلش گرفتید و به نااهلان سپردید و چه بد گناه و ستمی را روا داشتید…۲

ادامه فاطمه (س) در میدان ستیز با عوام‌فریبی

دست هایی معطر از مریم!

۱

خانه، بی شما خانه نیست. این را باید بنویسم، قاب بگیرم رو دیوار، چراغ خانه با شما روشن است، ما از شلوغی خیابان ها، دلهره ی صورتک های غریبه، از داد و از دود، مثل جنگ زده ها پناه می آوریم به خیمه ی خانه، که ستونش شمائید.

هم شمایی که دست های تان معطر از مریم است – گرچه مایع ظرف شویی مهربانی بلد نیست – و چشم های تان مأمن پرنده ها – گرچه کم کم مهمان عینک شده اند -.

خانه بی شما خانه نیست، این را باید بنویسم به خط خوش، قاب بگیرم روی دیوار.

ادامه دست هایی معطر از مریم!

فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – ده

استیفای فدک توسط حضرت زهرا(س)

فاطمه زهرا (س) به عنوان قهرمان اصلی داستان فدک، نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری را در تبیین حق از باطل در عرصهٔ حکومتی و سیاسی، ایفا نمود و با تمسک به مسئلهٔ غصب فدک، فریاد اعتراض و نارضایتی خود را از جریان انحرافی سقیفه، برای همیشه در تاریخ به یادگار گذارد.

فعالیت ایشان در این زمینه را به صورت کلی می‌توان در چند محور، بررسی نمود:

ادامه فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – ده

فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – نه

غصب فدک از حضرت زهرا(س)

تاریخ به خوبی گواه این ادعاست که غصب فدک، در حقیقت، وسیله‌ای برای برون‌رفت خلیفهٔ وقت و اطرافیان او از شرایط نابسامان جامعه و تمهیدی برای مواجهه با خطرات تهدید کنندهٔ «حکومت» نوپای ایشان بود.

با مطالعهٔ تاریخ و تحلیل اوضاع و شرایط زمان پس از رحلت پیامبر (ص)، اهداف غصب فدک از سوی خلیفهٔ وقت، در چند مورد خود را نشان می‌دهد:

ادامه فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – نه

فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – هفت

بسم الله الرحمن الرحیم

«فدک؛ باغی پر از رمز و راز»

اشاره:

پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و در شرایطی که هنوز پیامدهای نشست سقیفه و انتخاب شتاب‌زده و مشکوک خلیفة اول، در جامعة اسلامی‌ مشهود بود، حادثة جدیدی رخ داد که پروندة نیمه مسکوت سقیفه را بار دیگر به جریان در آورد: خلیفة اول، باغستان «فدک» را که – به شهادت تمامی مورخین و محدثین- در تملک دختر پیامبر (علیهما السلام) بود، غصب، و کارکنان آن بانوی بزرگوار را از آن‌جا بیرون کرد. با رسیدن خبر این واقعه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) علی‌رغم بیماری و جراحات ناشی از درگیری‌های واقعة اخذ بیعت از حضرت علی(علیه السلام)، احقاق حق را وظیفة خود دید و برای بازپس‌گیری آن، فوراً اقدام نمود.

ادامه فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – هفت

فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – هشت

هو الحق

همین ابتدای امر به سبک و سیاق خطبا و پژوهش‌گران حوزه‌ی علوم اسلامی خودم را خلع سلاح می‌کنم با نوشتن این سخن: «صحبت کردن در مورد شخصیت عظیم فاطمه‌‌ی‌ زهرا(س) کاری بس دشوار است». نقطه و تمام. این یک جمله در مورد شخصیت یگانه بانوی اسلام و همه‌ی ائمه‌ی معصومین کافی است برای کشیدن خط قرمزی دور تا دورشان و ایستادن فرسنگ‌ها آن طرف‌تر و دورادور نگریستن!

بله، درست است. واقعیت هم همین است که شناخت انسان‌هایی که به تعبیر زیارت جامعه‌ی کبیره ساکن عرش خداوند بودند برای چون مایی که ساکن بیوت زمینی هستیم دشوار است. شما تا به‌ حال چند نفر را دیده‌اید که با گفتن این سخن که چون آن‌ها امام بودند و معصوم زندگی‌شان با ما متفاوت است، سعی در توجیه سبک نادرست زندگی خود داشته اند؟ مگر نه این است که این انوار الهی آمدند در کنار ما و زندگی کردند چون ما، تا یاد بگیریم راه و روش درست زیستن را؟

چند سال دیگر باید بگذرد تا باور کنیم سبک زندگی‌هامان نادرست است؟ چند فاطمیه باید بیاید و برود تا چشمان‌مان باز شود که‌ ‌می‌شود برای زندگی مدلی‌ فاطمی داشت؟

ادامه فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – هشت

فاطمیه نویسی در وبلاگستان – شش

یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی إلا أن یُؤذَنَ لکم …

مادر !

همه می دانند که تو اجازه ندادی

اما …

قُلنا یا نارُ کونی بَرداً و سَلاماً عَلی إبراهیم …

آمده بود تا برای علی بسوزد …

.

.

.

و معجزه این بود که آتش بر مادرمان سرد نشد…

إنّا أنزلناه فی لیلة القدر

و ما همه ی مصیبت ها را در فاطمیه نازل کردیم

آن گونه که همه ی قرآن را در شب قدر …

فاطمیه نویسی در وبلاگستان – پنج

چادری از جنس یقین

فقیرم؟ یتیم؟ اسیر؟…چه فرقی می کند برای شما که لوجه الله می بخشید؟!…نیاز،مرا به در این خانه کشانده است: نیاز…آن قدر که دیگر برایم فرقی نمی کند…حتی اگر سه روز باشد که حسن و حسین به همراه شما و علی افطارتان را انفاق کرده باشید، حتی اگر گذران سه روز گرسنگی، توان بچه های سه چهار ساله شما را ربوده باشد و رنگ از روی شما…سنگدل شده ام؟ نمی دانم…نه بانو…نیاز است دیگر، وقتی کارد به استخوانت برسد، وقتی بدانی صاحبخانه بی چشم داشت می بخشد، حتی سهم افطار کودکانش را هم می بخشد…ببخشید بانو…یک امشب مرا ببخشید!

ادامه فاطمیه نویسی در وبلاگستان – پنج

فاطمیه نویسی در وبلاگستان – چهار

بسا اشاره و تلمیح

تویی تو صبح و مصابیح در نگاه تو پنهان
و مهر و ماه به تصریح در نگاه تو پنهان

که واژه واژه‌ی تکبیر در سکوت تو پیدا
و دانه دانه‌ی تسبیح در نگاه تو پنهان

و سوره سوره‌ی قرآن، میان جان تو جاری
و آیه آیه به تشریح در نگاه تو پنهان

و عشق، مبهم و در پرده مانده بود، اگر تو…
که رو نمودی و توضیح در نگاه تو پنهان

دلت اگرچه نمی‌دید عشق غیر علی را
سکوت کردی و ترجیح در نگاه تو پنهان

ادامه فاطمیه نویسی در وبلاگستان – چهار

فاطمیه نویسی در وبلاگستان – سه

این عشق گناه من نبود

خیلی گذشته بود، از آن وقت

که جمع مان کردند،

که چشم ها منتظر بود،

که زیربار ِ نگاه ِ امانت نکشیده ها ایستاده بودیم،

که قرار شد دانه های دلِ انار دیده شود،

که سیب ها در حسرت داشتن قلبی برای فشرده شدن، ماندند،

مهریه مان هم ابر و باد و مه و خورشید و فلک

با یک جام آینه ،

که بله گفتیم ؛ بار اول ؛ بی گل چیدن و گلاب آوردن

ادامه فاطمیه نویسی در وبلاگستان – سه

فاطمیه نویسی در وبلاگستان – دو

سیستم آموزشی مملکتم را نمی بخشم که خیلی از حقایق را پیش از آن که روحم بتواند درکی از آن ها داشته باشد به شکل معلومات به خوردم دادند. نگذاشتند چیزهای بزرگ را در وقت خودش کشف کنم و از تر و تازگی کشف های جدید لذت ببرم. این ماجرا در تعلیمات مذهبی بیش از هر درس دیگری آزارنده بود. داستانهای اولیا و بزرگان خدا را وقتی برای ما گفتند که اصلا رازهای پنهان در این روایتها را نمی فهمیدیم.

ادامه فاطمیه نویسی در وبلاگستان – دو

فاطمیه نویسی در وبلاگستان – یک

از آب نه
از مهر آب می گویم
از فاطمه
که همیشه فاطمه است
نام عزیز مادرم
نام خواهرم
پاک
و
روشن
و
زلال
به خاطرنام عزیز فاطمه به پا می ایستم
تمام عمر
دست به سینه
و
ازسینه ای که از گریه لبریز است
می گویم
خاک پای تو هستم
تاابد
تاهمیشه
یا فاطمه
بنت نبی…

***

از امروز ، هر روز یکی از فاطمیه نویسی های وبلاگستان را روی دیوار این ستون قاب می کنیم،
به احترام روزهای که معطر از نام «فاطمه «اند. هر کس خطی نوشت و نذر حضرتش کرد بی خبرمان نگذارد.