اولینبار که به طرحهای زیبای دخترانهی زیر برخورد کردم، تلاش کردم هنرمندانش را شناسایی کنم. جستجویم اتفاقا به مدرس کارگاه رسید. کارگاهی که در سال ۸۶ تعدادی از دختران دانشآموز را دور هم جمع کرد و هنر طراحی را یادشان داد. کارگاهی که به همت «سیدمحمدرضا میری» به راه افتاده بود. این هنرمند جوان و خوشفکر در کارنامه هنریاش، سابقه نشریهنگاری تجربی، مشاور هنری و طراح گرافیک مؤسسه فرهنگی هنری رزمندگان استان خراسان، مدیر هنری و تبلیغات هشتمین همایش سراسری گفتمان مهدویت، مدیر هنری و طراح گرافیک فصلنامه پژوهشهای قرآنی و… را دارد.
در یک همکاری کوتاهمدت با سیدمحمدرضا میری به راحتی میتوان فهمید که در خیلی از فعالیتهای مردمی و خودجوش، خالصانه فعالیت میکند و به جوانترها میدان میدهد و به قابلیتهایشان اعتماد میکند.
[ms 9]
برای آشنایی بیشتر خوانندگان چارقد، در ابتدا از فعالیتهای کارگاه بگویید. چگونگی تشکیل شدنش و تعداد شرکتکنندهها و مسائل دیگر.
جریان از خیلی قبلترها شروع شد. در دوران دانشجویی به هنر آماتورها علاقمند شده بودم و به آن فکر میکردم. سالهای بعد در مورد هنرهای مردم یعنی کسانی که به آنها هنرمند اطلاق نمیشود دست به جستجو زدم و همیشه به این فکر میکردم که در هنر غیرحرفهایها هیچ تفاخری وجود ندارد؛ اعتماد به نفس بالایی دیده میشود و ایده در پشت تکنیک پنهان نمیگردد. لذا علاقمند بودم بعضی چیزها را بر همین اساس بازتعریف کنم. همان سالها دوستانی که دستاندرکار اردوهای طرح ولایت دانشآموزی دختران بودند، پیشنهاد دادند من هم حضور پیدا کنم و برای بچهها یک کارگاه کوچک گرافیک ترتیب دهم. من به این پیشنهاد به چشم یک موقعیت نگاه کردم و سعی کردم طرح درسی را با عنوان پوسترسازی ایدهمحور تعریف کنم.
بچههای این کارگاهها که ۸ دوره برگزار شد، چند ویژگی مشترک داشتند؛ اول اینکه هیچکدام پوستر و پوسترسازی را نمیشناختند. دوم اینکه همه کم و بیش دارای روحیه و انگیزه بالایی بودند. و سوم اینکه همه دختر بودند و این ویژگی، کمک زیادی به پیشرفت کارگاه میکرد. چرا که کار را جدی میگرفتند، حوصله میکردند و همه به نوعی دارای ذوق بودند. البته اینها همه نسبی بود اما نقش خیلی تعیینکنندهای داشت.
در آن کارگاهها من ابتدا با نمایش یک دسته پوستر و تقسیمبندی آنها بر اساس موضوع، تکنیک و ساختار، بچهها را با پوستر آشنا میکردم. تعریف من از ابتدا برای آنها ناظر بر رسانه بودن پوستر بود. و سعی میکردم آنها روی بعد پیامرسانی پوستر تمرکز کنند. پس از توضیح روش کار، آنها باید موضوعی را انتخاب و طی ۶ مرحله آن را به یک پوستر تبدیل میکردند.
[ms 10]
آثاری که از دختران کارگاه دیدم، حرفهای زیادی درباره زنان و حواشیاش دارد. این موضوعات به آنها داده میشد یا کاملا طبیعی به این سمت گرایش داشتند؟
بچهها در انتخاب موضوع آزاد بودند. اما باید با هم به توافق میرسیدند. معمولا این اتفاق میافتاد و معمولا هم به مسائل مبتلابه خود میپرداختند؛ حجاب، جوان و حتی در یک دوره کشوری موضوع «دختر ایرانی» انتخاب شد.
طرح دختران را چطور دیدید؟
آنها در تیمهای ۲ یا ۳ نفره روی موضوع خود فکر میکردند، بحث میکردند و من سعی میکردم دانستههای آنها را برایشان نظم دهم. نه همیشه، اما اکثرا موفق بودم. حتی از آموختههای آنها در ادبیات، ریاضی و فیزیک برای به نتیجه رسیدن کارشان کمک میگرفتم.
نتیجهی کارها با هم تفاوت زیادی داشت. اما درصدی از کارها عالی بود، آنقدر که میتوانم بگویم باعث شد از ایدهام جواب کاملا مثبتی بگیرم.
بچهها تا حد زیادی اعتماد به نفس خود را یافته بودند، ایدههای نوینی پیدا کرده و با شهامت آنها را اجرا میکردند. و همین برای من مهم بود. اصلا پوستر مهم نبود. بهترین چیز برای من همین بود که کلمه «نمیتوانم و نمیشود» را دور بریزند؛ که تا حد بالایی هم به دست آمد.
[ms 11]
طراحانی که فعالانه دارند در عرصهی زنان مسلمان کار میکنند، باید به چه اصولی پایبند باشند؟
در یک کلام باید منصف باشند. در بیان حضرت آقا درباره مثلا شعر با موضوع زن، انصاف همیشه مورد تحسین قرار میگیرد. مهم است که ما ناعادلانه درباره زن، آن هم زن ایرانی حرف نزنیم. فرازهای پایانی مقدمه وصیتنامه حضرت امام را ببینید. آنجا امام چه زیبا، هم از محدودیتهای زنان صحبت کردهاند و هم از نقشی که در رفع آن محدودیتها ایفا کردهاند. اصلا یک چهره واقعی و افتخارآمیز در همان یک پاراگراف از زن ایرانی ترسیم شده است.
هنر جنسیتی یا جنسیتی شدن هنر چقدر در بیان واقعی حقوق زن موثر است؟ اصولا زنانه شدن هنر خوب است؟ یا به تعبیری با تقسیم هنر به زنانه و مردانه موافقید؟
در مکتب ما هنر، بیان خالصانه دریافتهای روحانی است. و روح، مجرد از جنس است. اینکه کسی هنرمندتر باشد به این بستگی دارد که چقدر پنجره روحش را گردگیری کرده باشد، نه به جنسیت او. البته نقاط افتراقی هم وجود دارد؛ اینکه در هر جامعهای برای مرد چه اقتضایی وجود داشته باشد و برای زن چه اقتضائاتی. یا اینکه مرد بتواند تحلیلیتر نگاه کند یا زن حسّیتر و بیواسطهتر. باز هم این نقاط افتراق، لزوما به یک تضاد ختم نمیشود. این، یعنی خداوند برای حل یک مسئله در جامعه، دو نوع هنرمند قرار داده تا دو نوع نگاه با دو نوع راهحل داشته باشند. این همان بحث تکمیل یکدیگر است، نه نفی یکدیگر.
اینها همه موقعی است که باور داشته باشیم هنرمند آمده تا به قول حضرت امام(ره) گرههای کور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و نظامی که با دندان تعقّل باز نمیشوند را با اشاره انگشت باز کند. آن وقت هنرمند دنبال این دعواها نمیرود. دنبال حل مشکل مردمش میگردد.
اما اگر هنر بازی و تفاخر باشد، دعوا میشود بر سر همین چیزها؛ جنسیت، قومیّت، نفسانیت و…
ناشناختهتر بودن دنیای زنان را قبول دارید؟ یا اعتقاد دارید یک زن در پرداختن به مسائل عاطفی و اجتماعی، نگاه دقیقتر و بهتری دارد؟
در مقایسه هنرمند زن و مرد به شرط سلامت نفس و قوّت شیوه، به نظر من خانمها برای رسیدن به یک حقیقت و به تبع روایت آن حقیقت برای مخاطب خود، سلوکی متفاوت دارند. همانطور که عرض کردم یک زن حسیتر، بیواسطهتر و سریعتر میبیند و از طرفی با حوصلهتر روایت میکند.
اما من نقدی در همین جا دارم نسبت به دخترانی که علاقمند به هنر هستند؛ اینکه حوصله زیاد و دقت و ظرافت دخترانهشان را صرف هنرهای صرفا پرکار و تزیینی میکنند. تابلوها یا آثاری که زمان و چشم و انرژی زیادی از آنها میگیرد و غایت کمال آن قرار گرفتن در گوشهای از یک اتاق و تزیین آن است. و گاه به اینکه بیننده بگوید «وای چه قشنگه» رضایت میدهند.
بالاخره قرار است ما با هنرمان حرفی بزنیم. حرفی که قبل از ما کسی نزده باشد یا لااقل به زیبایی ما نگفته باشد. هنر تزیینی، همه هنر نیست. دختران ما باید بیشتر به این فکر کنند که با هنرشان تحولی ولو کوچک در مخاطب ایجاد کنند. نگاه تازهای به او بدهند. پیامی برسانند. حیف است نگاه تیزبین و انرژی بینظیر دخترهای ما پشت انبوهی از قلم زدنها و سوزنزدنهای تزیینی گم شود. رسالت دختران ما تزیین در و دیوار نیست! باید خود بدانند و با هنرشان دیگران را هم آگاه و متحول کنند؛ کاری که مادران و خواهران ما در انقلاب و دفاع مقدس انجام دادند.
[ms 12]
گریزی داشته باشیم به هنرهای مختص زنان. هنرهایی که از قشری با عنوان فمینیستها میبینیم؛ که از هنر برای رسیدن به برخی حقوق که به نظرشان مورد ظلم قرار گرفته استفاده میکنند. به نظرتان چه عواملی باعث میشود این نوع نگاه به هنر به وجود بیاید؟
این نتیجه همان بیانصافی است، یا شناخت نامتعادل. امام رحمتاللهعلیه فرمود به زنان ما در طول تاریخ ظلم مضاعف شده. مکتب اسلام و انقلاب، منکر ظلم به زنان نیست. اما مهم این است که چه ظلمی و چه ظلمستیزیای؟ یکی از اضعاف مضاعف ظلم به زن ایرانی، چنین مدعیانی هستند که اسم حقوق زن را خرج میکنند تا به منافع سیاسی و منطقهای خود برسند. متاسفانه همیشه هم در داخل یک عده پیادهنظام به خط شده دارند.
در ادامه طرحهایی از دختران دانشآموز را میبینید:
[ms 1]
دختران کرمانشاهی در موضوع دختر ایرانی به عفاف او اشاره کردهاند. دختران ما مثل یاقوت ارزشمند هستند. مثل یک انار زیبا که یاقوتهای زیبا و پر ارزش را در دل یک پوشش سخت پنهان میکند، از گوهر وجود خویش محافظت میکنند. اشاره به فطری بودن حجاب و خلق اثری که از نظر من بینظیر بود.
[ms 2]
خاک، پوشش است برای دانه اما باعث شکوفایی و جوانه زدن آن می شود. کاری از دختران خراسانی.
[ms 3]
این کار که یادم نیست بچههای کجا خلق کردند -چون پشت پوستر امضا کرده بودند-، یک تایپوگرافی عالی است که کلمه حجاب را به شکل کشتی نجات در طوفانهای جامعه نشان میدهد. یادمان باشد که این بچهها همه پوستر اولی هستند.
[ms 4]
باز هم یک تایپوگرافی صرف از آیه حجاب
[ms 5]
بچههای یزد سعی کردند با رنگ و فرم و شکل طراحی حروف، لطافت یک چادر سفید را نشان دهند.
[ms 0]
این یکی هم کار دختران خراسانی بود با موضوع دختر ایرانی. وجود الماسمانندی که در مقابل التهابات دنیای بیرونی، میتواند درخشندگی و شفافیت خویش را حفظ کند.