تربیت نسل‌آینده؛ جهادی زنانه


همان‌گونه که شهیدان از دامن زنان به معراج رفتند، اندیشه‌ی شهیدان نیز از قلم زنان به جاودانگی می‌پیوندد. همایش تخصصی «زنان اهل قلم انقلاب و دفاع مقدس » از جمله برنامه هایی است که در تاریخ ۴ مهرماه مصادف با روز «دفاع مقدس، زنان، خانواده و ۳۰ سال پایداری » در تهران با حضور زنان اهل قلم با همکاری مرکز امور زنان و خانواه ریاست جمهوری و بسیج جامعه زنان برگزار می‌شود.

و این بهانه ای است تا گفتگویی داشته باشیم با عصمت صادقی؛ کارشناس ارشد ورزش‌های سازمانی که حدود ۲۹ سال‌ست سابقه کار در نیروی مقاوت بسیج در سپاه را در کارنامه‌ی خود دارد. آنچه در زیر می خوانید ماحصل این گفتگو است ادامه تربیت نسل‌آینده؛ جهادی زنانه

به نوشتن محتاجم، مثل ماهی به آب

«مریم صباغ زاده ایرانی«؛ این اسم برای تان آشنا نیست؟ برای ما آشنا بود، شاید از لای صفحات روزنامه ها، شاید روی جلد کتاب ها، شاید توی خبرهای انجمن قلم، خلاصه که آشنا بود و یک جور ِ خوبی آشنا بود.

انگار که یک آدم صبور متین مهربان پشت این نام باشد، رفتیم به میهمانی اش به صرف گفتگو. حاصلش هم شد همین که قرار است بخوانید و مگر می توانیم اینجا یاد نکنیم از آقای تقی دژاکام که حلقه ی ارتباط ما و ایشان شدند و از غریبگی به در ِمان آوردند؟

ادامه به نوشتن محتاجم، مثل ماهی به آب

نگاه مردانه در فعالیت‌های زنانه

به کدامین سو می‌رویم؟ حجاب را وسیله کرده‌ایم برای گرفتن پست و سمَت‌ها. به کجا پیش می‌رویم که مفهوم بسیارعمیق و زیبای «حجاب مصونیت است نه محدودیت» را با بیلی بوردهایی در خیابان که روی آن دو شکلات باز و بسته و مگسهایی هم در اطرافش… بتصویر می‌کشیم…

در همین رابطه گفتگوی کوتاهی با نماینده‌ی سابق مجلس و فعال فرهنگی فعلی؛ جناب آقای سعید ابوطالب داشته‌ایم. ابوطالب درگیر ساختن چند مستند تلویزیونی بوده است اما براحتی وقتی را دراختیارمان قرار داده. رسم ادب است که از این فضا نیز دوباره سپاسگذارشان باشم.

ادامه نگاه مردانه در فعالیت‌های زنانه

رعایت حیا در اشعار تغزلی

نام «راحیل یا سپیده‌ی فلاح فر»، اگر تابه‌حال در سرچ گوگل نتیجه‌ای نمیداد، در این یکماه، گوگل این اسم را «یکی از نفرات برتر المپیاد ادبی» معرفی کرد. اما این گفتگو نه به دلیل کسب مقام برترش بوده بلکه شب میلاد کریم اهل‌بیت؛ راحیل؛ همان کم‌سن‌ترین شاعر جمع ادبی و صمیمی ِ «دیدار شعرخوانان با مقام معظم رهبری» ست. سراغش رفتیم تا از خاطرات این دختر نوجوان و شاعر بشنویم که امسال بدلیل مقام برتری که کسب کرده است، وارد رشته‌ی ادبیات دانشگاه تهران نیز خواهد شد. میخوانیمش.

ادامه رعایت حیا در اشعار تغزلی

تفکر بسیجی و نقش مهم دختران و زنان در جامعه امروز

به مناسبت سیزدهم مرداد که اخیرا به اسم «بسیج خواهران» نامگذاری شده است، گفتگویی با خانم زهرا محمدی؛ خواهر شهیدان حسن (۱۹ ساله) و حسین (۲۱ساله) محمدی و مسئول سابق ایثارگران پایگاه بسیج شهید رحیمیان (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)، جانشین سابق فرمانده پایگاه شهید رحیمیان و فرمانده فعلی پایگاه نیایش (مسجد ثارالله) داشتیم.

خانم محمدی متولد سال ۱۳۴۵، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی با گرایش دبیری از دانشگاه تربیت معلم تهران هستند. از سال ۱۳۶۷ وارد بسیج شدند و اکنون شش سالی است که عضو فعال بسیج می باشند.

ادامه تفکر بسیجی و نقش مهم دختران و زنان در جامعه امروز

«دیوار زیاد ساخته‌ایم، پُل کم!»

گفت و گو با کسی که «کلمه» ها را می شناسد و قدر و قیمت تک تک شان را می داند گرچه سخت ولی شیرین است. سخت چون ممکن است کلمه هایت را بشمرد و چشم غره برود؛ سخت چون ممکن است از بعضی سؤال هایت صرف نظر کند و شیرین چون بیانش شیواست چون کلمه های تازه دارد.

با «کورش علیانی» -این نامِ آشنایی که در شناسنامه‌ی تعداد زیادی از کتاب های دفاع مقدس دیده ایم -به گفتگو نشستیم . از جنگ گفتیم و از یادگارهایش، از نوشتن برای جنگ، از کوتاه نویسی، از کتاب ها و فیلم ها و اینترنت، از تصویر زنان در آن روزهای عشق و آتش و خون، از نسل جوان امروز که کودکی اش با جنگ همراه بود، از آدم های خسته، از چراغ روشن و یک لیوان آب ِ خنک …

ادامه «دیوار زیاد ساخته‌ایم، پُل کم!»

عروسی کردیم تا جبهه راهمان بدهند

«هنوز خون آن رزمنده ۱۵ ساله از دستم پاک نشده است»

در یکی از روزهای آذرماه سال ۱۳۴۴ بدنیا آمد. زن دوست داشتنی و در عین حال فوق العاده فعالی ست! به طور متوسط روزانه یازده ساعت در اینترنت فعالیت کردن کم نیست! علاوه بر آن، ۱۸ وبلاگ را اداره کردن با چندین سایت همکاری داشتن؛ وبلاگهایی مثل فصل انتظار ، جبهه وبلاگی غدیر ، سجاده ایی پر یاس و …

خیلی دوست داشتم با او هم صحبت شوم تا بدانم چه انگیزه ایی باعث این پشتکارش شده؟! وقتی شنیدم او جانباز است، بهانه یی شد تا به مناسبت روز جانباز به پای صحبت هایش بنشینم. این نوشته ماحصل دو ساعت گفتگوی من با خانم فاطمه سادات موسوی ست.

کمی از آن روزها برایمان بگویید. اینکه چه شد روانه جبهه شدید؟

من در شیراز متولد شدم، وقتی حال و هوای جنگ در گرفت، من و چهار تا از دوستانم در انجمن اسلامی دبیرستان و بچه های مکتب تصمیم گرفتیم به جبهه اعزام شویم؛ ولی مانع از حضور ما در جبهه شدند، چون هم مجرد بودیم و اینکه تخصص خاصی نداشتیم، با اینکه دوره امدادگری و انتقال خون را فراگرفته بودیم ولی چون متاهل نبودیم اجازه ندادند. شاید برای شما خنده دار باشد ولی بخاطر همین من و دوستانم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم تا بتوانیم نیروی کمکی در جبهه باشیم. و شکر خدا بعد از آمدن همسرم به خواستگاری، زندگی متاهلی یعنی زندگی جبهه ای من هم شروع شد البته من شانس آوردم که همسرم یک معلم اخلاق و یک ایثارگر صبور و مهربان بود.

بعد از رفتن به آبادان و فعالیت در بسیج و کلاسهای آموزشی، یک روز بر اثر بیماری معده نزدیک زمان اجرای یک عملیات بود که در بیمارستان بودم، همان زمان بیمارستان پر از مجروح بود و بنده ازهمان جا شدم خادم مجروحین.
البته الان اگر فرمان آقا نبود یک کلمه از آن روزها اینطور بی محابا برایتان حرف نمیزدم و من هم مانند دوستانم ساکت می شدم. ولی مطیع امر رهبرم، انها را بازگو میکنم تا دِینی که بر گردنم هست برداشته شود.

فایده ی بیان کردن این صحبت ها و خاطرات چیست؟

همانطوری که رهبر عزیزم فرمودند، این گفتن ها باعث می شود تا تاریخ حقیقی برای آینده گان باقی بماند و اینکه با مطرح شدن این خاطرات و گفته ها یاد و خاطرات رشادت های کسانی که ما دیدیم و شناختیم بهتر و مستدل تر به دست آینده ها و خانواده های این عزیزان می رسد.

خودم ایمان دارم وقتی که یک احساس راحتی به خودم دست می دهد. وقتی برای فرزندان شهدا و جانبازان این خاطرات را تعریف میکنم و در چشمشان یک برق خاص و یک جور شعف مضاعف می بینم و اصلا به استناد صحبت های رهبر معزز، این خاطرات متعلق به ما نیست، متعلق به یک ملت و امت است.

خب سهم کسانی که این جبهه ها را درک نکرده اند و جزو خانواده های شهدا یا جانبازان هم نیستند چیست؟

بنده به شخصه سعی در جاذبه بیشتر دارم، یعنی همان چیزی که این روزها رهبری از آن صحبت میکنند، خب این عزیزان هم حقوق خودشان را دارند. اگر یکی از این افراد بر اثر ندانستن این رویدادها دست به اعمال و کاری بزند که اجتماع و جامعه را به خطر بیندازد و با دانستن این اطلاعات بتوانم از این اعمال مخرب جلوگیری کنم، من به نوعی مسئول هستم که این اطلاعات را در اختیارشان نگذاشتم و مواخذه این صدها برابر از گناه دیگر است.

نگاه کلی که به وبلاگ هایتان می کردم، تقریبا همه شان سعی در زنده کردن یاد شهدا و ادامه دادن خط آنها بود، درک کردن جبهه های جنگ، روبرو شدن با آن همه مشکلات و کمک دست بودن رزمندگان و …. چقدر در روند وبلاگ نویسی تان تاثیر داشته؟

انشاءالله همینطوری ست که شما می گویید. راستش من هر چه دارم از همان روزهاست و از صدقه سر آن بچه هاست و همه زندگی من متاثر از برخودم با آنهاست، من با وجود اینکه یک خانم مذهبی بودم که از سه سالگی مادرم چادر خاکی بی بی را سرم انداخت، ولی زندگی من از آن روزی که پا در این میدان گذاشتم شور و رنگ گرفت. رنگی که هنوز زندگی ام متاثر از همان است. وقتی در یکی از وبلاگها می خواهم کاری یا مقاله یا خاطره ای بنویسم به یکی از همان کسانی که دلیل بودنم در نت هستند تأسی میکنم و از آنها کمک می گیرم.

به عنوان یک جانباز و کسی که جبهه های جنگ را درک کرده، توانستید با نسل امروز خوب ارتباط بگیرید و به قول معروف با آنها کنار بیایید؟

در بیشتر مواقع بله ولی موردهایی هم بوده که در این ارتباط نتوانستم موفق شوم. اکثر بچه های باسواد هرچند مخالف عقیده را هم متأثر کردم البته با یاری خداوند و تاثیر خون شهدا. یادم ست یک اقایی در ترمینال با من بحث کرد و در انتهای بحث، با زبان خودشان متقاعد شدن که فصل مشترکی بین او و بچه های موافق جهاد و قبول کرد که فکرش خیلی درست نبوده و چیزی از شهدا و ایثار گران نمیدانند و با احساس میگفت که دلش می خواهد آنها را بشناسد.

فکر نمیکنید این از کم کاری ست که نسل امروز این چنین احساس نیاز می کند؟ کسی نیست که برایشان توضیح دهد و درست جا بیاندازد؟

بله، همه اینهایی که فرمودین دست به دست هم داده که نسل امروز زیاد بهره از دستاوردهای نسل اول نبرد و از مهم ترین دلایلی که فرمودین همین ایجاد ارتباط است. ما برای این کار زیاد وقت صرف نکردیم هزینه صرف شده ولی وقت نگذاشتیم. مثلا در خانواده ایی اگر یک جانباز باشد، کارگروه های فرهنگی میتوانند با توجه به موقعیت و تناسب حال این افراد برایشان برنامه ارتباطی با رده های سنی مختلف بگذارند تا بتوانند حق صحبت کردن را ادا و رسالتشان را انجام دهند.

یعنی نسل امروز برای درک کردن و ارتباط گیری فقط به سخنرانی و روبرو شدن با کسانی که آن زمان را درک کردن نیاز دارند؟

خیر، این تنها بخشی از کار است. از نظر بنده این بخش های متفاوتی دارد. جوان امروز مهیجه فیلم های واقعی تدوین شده است. ورزشهای همراه با رسم و رسوم رزمنده ای، ایجاد فضاهای اشنایی با آن جوانها در کلان شهرها مثل کلوب رزمندگی، نمایشگاه های جبهه و جنگ نه به روش قدیم بلکه با قرار دادن کار گروه، طرح ِ نویی که همه این دغدغه ها را بتوانیم پیاده کنیم.

یعنی جوان را جلو بفرستیم و پس نزنیم. یک روز پیشنهاد دادم که برای تبلیغ شهدا به اقا پسرها تی شرت با عکس رزمنده ها هدیه بدهند و خواهران یا تی شرت و یا روسری با طرح هایی از آرم های ایثار، الان یکی از جوانان مستعد برای تی شرت اقایون کار را شروع کرد. خب وقتی اول با هدیه شروع شود بعد کلا این نوع استفاده از نان و یاد شهدا متنوع تر خواهد شد.

ببینید هر جا دشمنان این انقلاب انگشت گذاشتند و خواستند شیطنت کنند ما آمدیم کار کردیم ولی باید برویم شناسایی تا آن نقاط را دشمن نتواند انگشت بذارد. یعنی دقت نظرداشتن!

در جبهه های جنگ سخت که شما هم با آن هم خون بودید، خانم ها پشت صحنه و کارهای تدارکاتی را بیشتر انجام میدادند و طوری میخواستند خودشون را سهیم کنند، الان هم فکر میکنید این نوع تفکیک در جبهه جنگ نرم وجود دارد؟

الان هم به نوعی هم میشود گفت هست و هم میشود گفت نیست. کارهایی که در جبهه سخت بود بعضا من ِ نوعی نمیتوانستم انجام بدهم کما اینکه وقت اجبار و نبود نیروی مذکر مجبور بودم انجام میدادم. ولی در کل در جبهه جنگ نرم اکثرا کارها به دست خانم ها هم انجام پذیر است. مثلا برای شرکت در بحث و گفتگو هایی که مجبور باشیم در فضای حقیقی حضور فیزیکی داشته باشیم برای خانم ها کمی سخت ست با توجه به اینکه در جبهه جنگ نرم قوا کمتر شناخته می شوند.

بزرگترین دغدغه ایی که شما را بعد از ۲۱ سال در این خط نگه داشته چه بوده ؟ آن موقع جبهه جنگ سخت بود ولی الان که نیست! چه دغدغه ای شما را در فضای مجازی به تکاپو کشانده؟

دغدغه ای از نوع همان احساس مسئولیتی که یک مادر دارد. بنده دیدم در دوران بعد از دفاع مقدس هر کسی آمد و خواست مردم را متحول کند سریع رفت دست گذاشت روی ازادی و تجمل گرایی و حقوق شهروندی نادرستی که از دید آنها حقوق بود.

و کم کم ابتذال را در جامعه ترویج دادند و یک عده هم با خواب خرگوشی و فراموش کردن سختیها، خودشان را به خواب زده بودند. واقعا برایم مشکل بود در این مورد کوتاه بیایم. منی که هنوز احساسم این ست که خون رزمنده بسیجی ۱۵ ساله از زیر ناخن ها و چین و چروک دستم پاک نشده و با بزرگ شدن فرزندان خودم و درخواست استفاده آنها از فن آوری روز که همین کامپیوتر و اینترنت بود، من را بر این داشت از موضع و مشاوره فضای حقیقی به جوانهای فامیل و دوست آشنا کمی فراتر روم.

همانطوری که کنار فرزندانم هستم این علوم را فرا بگیرم و دیدم که میتوانم تا حدی در اون فضای آلوده ای که برای از بین بردن فرهنگ و دین جوانان و افراد جامعه برپا شده بود کمی تحول ایجاد کنم.

در این فضا با مشکلی هم برخورد کردید؟

بله مشکلات زیاد بودن ولی الحمدلله توانستم متأثر نشوم و بیشتر مشکلات را با اندیشه از بین ببرم و تجربیاتی که به دست آوردم خیلی برایم ارزشمند هستند.

این مشکلات با سختیهایی که دنیای حقیقی دارد تناسبی هم داشت؟ کدامشان سخت تر است؟

سختی هایی هستند که از سختیهای دنیای حقیقی سخت تر هستند و بعضا هم راحت حل میشوند. بستگی دارد به اینکه به محیط چطور مسلط باشید!

بنظرتان، با این فعالیت هایتان چقدر توانستید اثر گذار باشید؟

تأثیر که داشته، هر چند از خود راضی نیستم و اگر راضی نبودم تا الان بریده بودم. راحت عرض میکنم وقتی بفهمم دیگر در این راه کاری از من بر نمی اید، کنار می روم و یا با درایت بهتری از نو شروع خواهم کرد.

دوست داری حرف آخرت را خطاب به چه کسانی بزنی؟

کسانی که با این فضا آشنا هستند و کاری از دستشان بر می آید ولی کناره گرفتند. از آنها می خواهم بیشتر فکر کنند که چند مدت دیگر همه نیازهایشان باید از اینجا به فرزندانشان برسانند. هر چند فضا مجازی ست ولی پشت این دریا کوهی ست که دنباله آن وصل به فضای حقیقی ست.

و یک درخواست هم از شما عزیزان خبرنگار دارم، البته نه در مورد این صحبتهای من، بلکه درمورد همه نیازهای جوانهاست. سعی کنید به همه آنها به شکل شیوا و صحیح بپردازید تا انشاالله خداوند در این حقیقت نگاری به شما پاداش نیکو بدهد.

ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

سید حسن گفته بود «زن ها افتخار مقاومت‌اند»

از دختران فعال مقاومت لبنان بشمار می‌رود اما ساکن آمریکاست. رقیه شمس‌الدین ۲۱ ساله‌ و اصالتا هم اهل جنوب لبنان و بزرگ شده آمریکاست. در حال حاضر نیز دانشجوی سال آخر دانشگاه در دو رشته علوم سیاسی/ حقوق و روزنامه‌نگاری‌ست.

به عنوان فعال حقوق بشر و وکیل جنایات بین الملل فعالیت دارد و باز امیدوارست در جاهایی مثل عراق و افغانستان و فلسطین اشغالی نیز کار کند و تا آنجا که میتواند علیه امپریالیسم اشغالگر بنویسد، به خانواده ها کمک برساند و با استفاده از تحصیلاتش در پروژه های سازمان های حقوق بشر همکاری کند تا شاید از این طریق بتواند زندگی را برای دیگران بهتر کند.

ادامه سید حسن گفته بود «زن ها افتخار مقاومت‌اند»

عطر خمینی در فضای مجازی‬

این چند وقت، یعنی در بحبوحه سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، چپ و راست حرف از موج وبلاگی ۱۴ خرداد بود! از خبرگزاری ها گرفته تا شبکه های اجتماعی … مشتاق شدیم از چند و چون ماجرا بدانیم، اینکه یک سری جوان با چه انگیزه ایی این موج را راه انداختند و باعث شدند این همه وبلاگ نویس در مورد امامشان بنویسند و تا چه حد به ان هدف مطلوب خود دست یافتند. بخاطر همین پای صحبت های سیده فاطمه مطهری ، یکی از اعضای راه انداز موج وبلاگی ۱۴ خرداد نشستیم تا از ناگفته هایش برای ما بگوید…

ادامه عطر خمینی در فضای مجازی‬

پشت صحنه‌ی جنبش وبلاگی راز گل یاس

جمعی از وبلاگ‌نویسان و فعالان سایبری شرکت‌کننده در خروش وبلاگی حامیان عفاف و حجاب، با همکاری شبکه وبلاگی مجاهدان مجازی، جبهه وبلاگی غدیر، و جنبش وبلاگی «حیا»، جنبش وبلاگی «راز گل یاس» را به اتمام رساندند. اینان معتقدند پدیدهٔ بی‌حجابی و بی‌بندوباری ماحصل یک سال و دو سال و حتی پنج سال و ده سال اخیر نیست؛ بلکه پدیده‌ای است که از ابتدای استقرار انقلاب اسلامی وجود داشته و بخش مهمی از آن معلول تزریق تفکر اشرافیت‌طلبی و رفاه‌زدگی در دوره پس از پایان جنگ تحمیلی و بخشی نیز ناشی از تلقی نادرست و برداشت ناصحیح از واژه مقدس «آزادی» است. در همین راستا گفتگویی داشته‌ام با خانم زهرا هدایتی دبیر جنبش وبلاگی «راز گل یاس»؛ و شاید بهتر باشد بگویم نویسندهٔ وبلاگ «جنجال یک سکوت». با هم می‌شنویم از چگونگی تکامل و شروع این جنبش.

ادامه پشت صحنه‌ی جنبش وبلاگی راز گل یاس

از لباس محلی تا فمنیست‌های رادیکال

این گفتگو قرار نیست در مورد چرایی، چیستی، اخلاقی بودن یا نبودن، درست بودن یا نبودن اقدامات دولت در مورد حجاب و کیفیت و کمیت حجاب بحث کند؛ بلکه مسألهٔ اصلی این گفتگو،«چگونگی نهادینه‌سازی حجاب در بین دختران» است. ما این عنوان را با آقای افروغ، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم درمیان گذاشتیم. چهره و نام ایشان، برای همه آشناست؛ برای من هم. اما این گفتگو باعث شد تا تصویر جامع‌تر و متفاوت‌تری از او در ذهنم ترسیم شود.

مهربانی این استاد حتی در لابه‌لای کتاب‌های کتابخانهٔ روستایی که در دست تدوین دارند نیز پررنگ است. برای تمام حوصله‌ای که در این گفتگو خرج کردند مجددا سپاسگذاری می‌کنم.

ادامه از لباس محلی تا فمنیست‌های رادیکال

دختران انتظار

« لطفا قبل از ورود به کتاب‌خانه تلفن هم‌راه خود را خاموش کنید.» تابلوی ورودی کتاب‌خانه است. از پله‌ها که پایین می‌روم خنکی باد کولر هرم داغی صورت و چادرم را کم می کند. دخترها نشسته اند پشت میز و سرشان به کتاب و جزوه و تست گرم است.
کنکور نزدیک است و سالن مطالعه شلوغ‌تر از همیشه. مردد هستم به سمت کدام‌شان بروم تا چند دقیقه‌ایی گپی‌ خودمانی بزنیم که یکی از دخترها سرش را بالا می‌آورد و لبخند می‌زند توی صورت‌م. تصمیم‌م را آسان می‌کند. می‌روم سمت‌ش و خواسته‌ام را مطرح می‌کنم. لطف می‌کند و می‌پذیرد تا به هم‌راه دوستش چند دقیقه‌ایی وقت‌شان را با من بگذرانند.

ادامه دختران انتظار

انجمن همسران شهدا

بعد از کلاس کشیدمان بیرون، من و دوستم را و گفت: «عصرهای چهارشنبه، جلسه تفسیر قرآن دارم توی خانه‌م، اگر دوست دارید بیائید. آخرش هم یک ساعت تست عربی کار می‌کنیم باهم.» معلم عربی‌مان بود. رفتیم. بیشتر به خاطر تست عربی‌ش. کنکور در راه بود و ما سال سوم دبیرستان بودیم. خانم‌هایی که می‌آمدند جلسه، خیلی‌هایشان فرهنگی بودند، مدیر یا معلم، معلم عربی، دینی، شیمی و ریاضی. می‌توانستیم راحت سوال‌هایمان را آخر جلسه بپرسیم و این هربار می‌کشاندمان آنجا. بعداً فهمیدیم اکثرشان هم نسبتی با یک شهید دارند، مادر، همسر یا خواهر.

دبیرستان ما تمام شد اما معلم توی این سال‌ها معلمی‌اش را می‌کرد. جلسات تفسیرقرآن شان هنوز هم جریان دارد.

ادامه انجمن همسران شهدا

کارهای فرهنگی بیشتر زنانه است!

درست است که نباید به نشر و کتاب نگاهی مردانه و زنانه داشت؛ اما چون این گزارش در راستای نمایشگاه کتاب گرفته شد، خواستیم سری زده باشیم به مدیر انتشاراتی که خانم هست و از زبان او میزان پیشرفت، کیفیت و تعداد و موانع زنان نویسنده را در جامعه‌ی ایران بشنویم. هما نیابتی، مسئول نشر ورجاوند که از سال ۱۳۸۰ کارش را آغاز کرده است. پیشتر هم البته نه اینکه در هوای کتاب نبوده اما انتشاراتش از سال ۸۰ آغاز بکار کرده است. این گفتگو از نظرتان می گذرد:

ادامه کارهای فرهنگی بیشتر زنانه است!

بار دیگر باید بپا خیزیم

همزمان با دوم اردیبهشت، سالروز وقوع انقلاب فرهنگی در دانشگاه های ایران، پای صحبت های دکتر فائزه عظیم زاده ی اردبیلی نشستیم و از علل وقوع این انقلاب و تأثیرات آن بر وضعیت زنان گفتیم و اوضاع کنونی دانشگاه ها که گویی انقلابی دیگر در عرصه ی فرهنگی مراکز علمی را طلب می کند. حاصل این گفتگو را بخوانید:

بعد از انقلاب چه اتفاقی در دانشگاه های ایران افتاده بود که ضرورت انقلاب فرهنگی احساس شد؟

انقلاب فرهنگی در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ به فرمان امام اتفاق افتاد. ایشان رسماً دستور دادند دانشگاه ها تعطیل شود و دو سال دانشگاه های ایران تعطیل بود. مهم ترین سوال مطرح شده، این هست که امام به عنوان یک رهبر فرزانه،‌ علم مدار و اخلاق محور، چرا راضی شدند که ۲ سال درب مراکز علمی به روی دانشجویان و اساتید بسته باشد؟ و چرا عنوان این حرکت انقلاب فرهنگی نامیده شد؟

ادامه بار دیگر باید بپا خیزیم