مُحرِم شوید که مُحَرّم می‌رسد ز راه…

[ms 0]

کربلا درون من است و عاشورا تمام لحظات زندگی‌ام. کربلا آن‌جاست که با مرکب نفس به روح خدایی‌ام می‌تازم و استخوان‌هایش را خرد می‌کنم. عاشورا آن روزی‌ست که هادی درونی‌ام را سر می‌برم و تقدیم نفس سرکشم می‌کنم.

دقیقا همان لحظه‌ای که مقام خلیفة‌الهی را به کل‌الانعام بل‌هم اذل می‌فروشم، مصداق یزیدم. همان‌جا که در رأس هرم قدرت، شیطان را قرار می‌دهم، لب‌های حسین باطنی را که قرآن می‌خواند با خیزران نفس می‌نوازم. عاشورا همان‌جاست که خیمه‌ی ولایت را با آتش دنیاپرستی می‌سوزانم و بازمانده‌های لشکر عقل را به اسارت جهل می‌برم.

هابیل، موسی، حسین… قابیل، فرعون، یزید… همه مصداق درونی دارند. قصه و تاریخ نبودند که به نقل‌شان بسنده کنیم. هر روز تک‌تک‌مان در نبرد بین حسین و یزید «انتخاب» می‌کنیم و «وای از انتخابی که انسان را از حسین دور کند».

حسین‌ها و یزیدها آمدند تا بگویند انسان به‌طور بالقوه هم حسین است و هم یزید. انتخاب با خود اوست که به کدام سپاه رو کند، به حسین فطرت فعلیت ببخشد و سعید شود، یا به یزید نفس بپیوندد و سرنوشت اشقیا را به انتظار بنشیند.

مُحرِم شویم که مُحرّم را حج عظیمی‌ست. احرام بندیم که در این حج «ذبح عظیم» از ذریه‌ی اسماعیل گرفته می‌شود. رمی شیاطین کنیم در این روزهای ماتم. شیاطین جن و انس را برانیم که عزاداری برای حسین فاطمه (سلام‌الله علیها) لیاقت می‌خواهد و شور و شعور.

زینبِ جان شویم و حق را فریاد کنیم. زینب شویم و اسرای حسینی را سروسامان باشیم. دشت کربلایی روح را به اشک دیده شست‌وشو دهیم و زنجیر از پای کودکان ماتم‌زده که با سنگِ قوای جهل استقبال می‌شوند، باز کنیم.

آزمون سختی در پیش است. یاران زینبی می‌طلبد این مبارزه! اما تا زینب، فاصله بسیار است. از جهاد اکبر و طهارت باطن که شروع کنیم، کم‌کم تقوا و صبر در وجودمان نهادینه و فاصله‌ها برداشته می‌شود. آن‌وقت تازه نوبت می‌رسد به روشنگری و رساندن فریاد «هَل مِن ناصِر یَنصُرنی» حجت زمان، که شجاعت حسینی می‌خواهد و جسارت علوی، و کیست که نداند زینب پیامبر کربلا بود، بعد از عاشورا؟

شایسته شویم برای پیامبری. صبور و پایدار باشیم در شدائد آخرالزمان. و بابصیرت باشیم در امر شریف ظهور.

باید قبل از ظهور ثابت کنیم که اگر مهدی موعود (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) بر ما وارد شوند، مثل امت‌های پیشین قدرنشناس حجت نخواهیم بود. مستشهدین بین یدیه شویم که آخرالزمان همین امروز است…

۲ دیدگاه در “مُحرِم شوید که مُحَرّم می‌رسد ز راه…”

  1. پرسیدم از هلال ماه چرا قامتت خم است؟
    آهی کشید و گفت: که ماه محرم است!
    گفتم: که چیست محرم؟
    به ناله گفت: ماه عزای اشرف اولاد آدم است
    گفتم: محرم است، چرا قامتت خم است؟
    گفتا: غم حسین! مگر ماتمی کم است؟

دیدگاه‌ها بسته شده است.