نقش دختران در آنچه «جنبش دانشجویی» می‌نامیم

[ms 1]

از همین اول بگویم مخاطب این مطلب خودی‌ها و نخودی‌های جنبش دانشجویی هستند. غیرخودی‌های «جنبش دانشجویی»، کسانی که اصلا دانشجو نشده‌اند و با دانشگاه هیچ رابطه‌ای ندارند و نمی‌دانند جنبش دانشجویی را با کدام «ج» می‌نویسند، این مطلب را نخوانند. پیشتر از همکاری شما مخاطب محترم، نهایت سپاسگذاری را دارم.

البته این را هم بگویم؛ با وجود اینکه سردبیر محترم اجازه داده‌اند بی‌پرده هر چه دل تنگم می‌خواهد بگویم، ولی نمی‌شود. نمی‌شود تمام حرف‌ها را گفت. که می‌شود مصداق پرتاب عمودی آب دهان به سمت بالا! همان تف سر بالای خودمان. هر چقدر هم که سعی کنم مخاطب را خاص کنم، باز هم نمی‌شود خیلی بی‌پرده «جنبش دانشجویی» را نقد کرد و مصادیق را گفت.

اما از کجا باید شروع کرد واقعا؟ از تاریخچه جنبش دانشجویی بگویم باز هم؟ از تشکل‌های زنده و نیمه‌زنده‌ کنونی؟ از تحلیل‌های جامعه‌شناسانه‌ دوستان اهل فضل علوم اجتماعی؟ یا چطور است از ضرورت جنبش دانشجویی بگوییم و تاثیرش در اجتماع! اصلا کاش کس دیگری می‌نوشت! چقدر بعضی وقت‌ها «نه» گفتن خوب است. بگذریم!

از این موضوعات که گفتیم، «ضرورت جنبش دانشجویی» که رد می‌شود، چون بنا را گذاشته بودیم بر این که شما  دانشگاهی باشید و آشنا به جنش دانشجویی. که در این حالت، نیازی به تبیین این مقوله نیست و یک موضوع، پَر!

اما تاریخچه جنبش دانشجویی و آسیب‌شناسی آنچنانی جنبش دانشجویی از دید جامعه‌شناسی؛ اگر خیلی علاقه‌مندید، با یک جستجوی ساده در مرورگرها، کیلو کیلو مطلب برداشت کنید و در نتیجه این  موضوعات هم، پَر!

بی‌خیال! چند تا مطلب پراکنده، با برداشت آزاد، و دیگر هیچ!

۱- با خودم فکر می‌کنم اگر ۲۰- ۲۲ سال آینده، یکی از بچه‌هایم که تازه وارد دانشگاه شده، هوس عضویت در تشکل‌ها را پیدا کند، آیا واقعا بهش اجازه می‌دهم؟! یا ترجیح می‌دهم فرزند نازنینم به دور از هیاهو و هر خطر احتمالی درس و مشقش را بخواند و بیاید ور دل مادرش!

نمی‌دانم! گاهی دلم برای همه‌ ورودی‌های بعد از خودم می‌سوزد که با تعریف‌ها و تمجیدهای من راهی فعالیت‌های تشکلی شدند. نه که پشیمان شده باشم یا دروغی -خدای ناکرده- گفته باشم، هر چه گفتم از محاسن فعالیت دانشجویی، که خودسازی می‌آورد و استعدادها شکوفا می‌کند، استعداد هنرمند شدن، نویسنده‌ شدن، قوی‌ شدن، حتی استعداد یزید شدن، شمر شدن، در عاشورا کف و سوت زدن، همه راست بود.

۲- یادم می‌آید درگیر ماجراهای بعد از انتخابات بودیم. حوالی آبان بود یا آذر. سوار بی‌آرتی‌های انقلاب بودم تا بروم دانشگاه. رو به سر در دانشگاه تهران، یک‌سری یگان ویژه ایستاده بودند. دانشجویان انجمن اسلامی -شما بخوانید انجمن دموکراسی‌خواه- از داخل دانشگاه‌، از میله‌ها آویزان شده بودند تا به قول خودشان رسانه‌ها، این تجمع عظیمشان را که با بادکنک فضا را پر کرده بودند انعکاس خبری بدهد.

پیرزنی که از داخل اتوبوس این صحنه را دید، حس مادریش قلمبه شد و شروع کرد فحش دادن به پلیس‌ها که «خدا ذلیلتون کند با بچه‌های مردم چی کار دارید. دست از سر این طفل معصوم‌ها بردارید.»

من از عبارت «طفل معصوم‌ها» یاد خاطرات مختلفی افتاده بودم که واقعا دلم برای این «طفل معصوم‌ها» بیشتر کباب می‌شد. خدا خیر بدهد خانمی را که گفت «هر چه می‌کشیم از این دانشجوهاست.»

همه‌ فتنه از این‌ها علم شد. همین طفل معصوم‌ها جامعه را به هم زدند. واقعا این طفل معصوم‌هایی که بعضی‌هاشان ۳۰- ۴۰ سال هم سن دارند، جزء جنبش دانشجویی هستند؟!

بعضی از همین طفل معصوم‌ها، خودشان را به صراحت کمونیست می‌خوانند. ما که شنیده بودیم کمونیست‌ها کاملا منقرض شده‌اند. و همین کمونیست‌های طفل معصوم با پول بیت‌المال جمهوری اسلامی درس می‌خوانند.

۳- جنبش دانشجویی چه کرده برای مملکت ما. چه کرده برای ایران اسلامی. حرف از همین حوالی است. از سال ۸۸. روزهایی که از انتخابات و بعد از آن بر ما گذشت. پیرمان کرد. هر که فهمید و در متن بود داغان شد.

آنقدر که خیلی‌هایمان تا مدت‌ها دلمان نمی‌خواست حرفی از انتخابات ۸۸ بزنیم. «جنبش دانشجویی» کجا بود؟ به جز جنبش اوباش دانشگاهی چیزی ندیدیم.

می‌گویم اوباش چون تفکر و اندیشه‌ای نبود. می‌گویم دانشگاهی، برای این که دانشجو هم بودند این اوباش! گیریم کم بودند. به قول امام خمینی بد، کمش هم زیاد است.

[ms 2]

اگر جنبش دانشجویی همان‌جور که برای ۱۶ آذر ۸۸ برنامه ریخت، از بعد انتخابات به فکر کوی دانشگاه تهران و برنامه‌ریزی درست و حسابی برای دانشگاه‌های کشور می‌افتاد، نمی‌شد آنچه که شد!

۴- می‌گویند جنبش‌های دانشجویی اساسا به دنبال کسب قدرت نیستند و به دنبال اهداف و آرمان‌ها هستند. این تفاوت اساسی جنبش دانشجویی با احزاب است. و در همین راستا مراقبت از این امر هم ضروری است که تشکل‌ها، تبدیل به پیاده‌نظام احزاب و گروه‌های سیاسی نشوند. اما آیا واقعا این‌طور بوده؟!

اکثر فعالان سیاسی دانشجویی، بعدتر به احزاب سیاسی می‌پیوندند. نه که این مسئله اشکالی داشته باشد، خیر! آنچه که مسلم است دانشجوی امروز، یکی از مسئولین آینده کشور در حوزه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی خواهد بود! مسئله این‌جاست که این دانشجو از زمان دانشجو بودن و فعالیت دانشجویی به جای آرمان‌خواهی، با تقلید گاهی کورکورانه، در جنبش دانشجویی فعالیت می‌کند و مصداق این امر فعالیت‌های دانشجویی قبل انتخابات است که جملاتی که از احزاب در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های صبح، چاپ می‌شد، عینا به جملات مناظرات دانشجویی در بعد از ظهر آن روز تبدیل می‌گشت.

و دانشجویان تشکل‌ها، به خوبی نقش بلندگو را بازی می‌کردند برای احزاب سیاسی. یکی از نتایج این امر هم، این است که تشکل‌های دانشجویی از بدنه دانشجویی جدا می‌شود و دانشجویان عادی رغبتی به حضور در تشکل‌ها ندارند.

۵- اما نقش دختران دانشجو در جنبش دانشجویی چیست؟! با وجود این که همه آنچه درباره‌ جنبش دانشجویی گفته می‌شود همه‌ دانشجویان را در بر می‌گیرد اعم از دختر یا پسر، اما حقیقت این است که نقش کمی و کیفی دختران دانشجو در جنبش دانشجویی، نقش چندان پررنگی نیست.

نقش کمی دختران دانشجو، در مقایسه با افزایش جمعیت دانشجویان دختر در سال‌های اخیر، بدون در نظر گرفتن دانشگاه‌های مختلف و تشکل‌ها، رشد چندانی نداشته است. نقش کیفی حضور دختران هم به گونه‌ای‌ است که در تصمیمات سیاسی و فکری، نقش چندان موثری را بازی نمی‌کنند و این مسئله در تشکل‌های غیرمذهبی بیشتر وجود دارد.

در این تشکل‌ها، یا دختران صرفا برای کارهای اجرایی و جذب نیروی جنسیتی استفاده می‌شوند یا بعضا اگر در رده‌های بالای مسئولیت قرار بگیرند، خالی از تفکرات موثر بر مجموعه‌ تشکل هستند و صرفا برای این در این مسئولیت قرار داده شده‌اند که در صورت رخداد هر مشکلی، مسئولیت و عواقب آن مثل تعلیق‌ شدن به گردن او بیفتد؛ که واقعا جای تاسف دارد.

نمونه‌های سوءاستفاده از دختران در بعضی از تشکل‌های غیر مذهبی، ۱۶ آذر سال ۸۸ در دانشگاه تهران است. در درگیری‌هایی که آن‌ روز اتفاق افتاد، در کمال تعجب دیدیم که پسران این تشکل‌ها از دخترانشان می‌خواستند که از آن‌ها دفاع کنند.

۶- هر از گاهی که ماجراهای حمله اسرائیل به غزه، یا جنبش‌های مصر و لیبی و… رخ می‌دهد، جنبش دانشجویی را متصل می‌کنیم به حرکت جهانی، به جنبش عدالتخواه مصر و لیبی و… تازه جان می‌گیرد شعارهای عدالت‌خواهی و استکبارستیزی‌مان. تا وال‌استریت راه می‌افتد، احساس می‌کنیم باید جنبش را دوباره از خواب بیدار کنیم. که اینها هست و همه این نیست.

ظلم‌ستیزی و استکبارستیزی در خون جنبش دانشجویی است و هر کس که منکر این قضیه شود از دایره «جنبش دانشجویی» بیرون است، اما این به این معنی نیست که دست روی دست بگذاریم تا اتفاقی رخ دهد و ما پا در صحنه بگذاریم.

جنبش دانشجویی باید عدالتخواه باشد، مطالبه‌گر باشد، به فکر دانشگاه و جامعه باشد، دانشگاه را از فساد اخلاقی، شبهات فکری و سیاسی، از عرفان‌های ساختگی پاک کند. دست طمع احزاب از دانشگاه کوتاه بشود.

جنبش دانشجویی باید در راستای فعالیت‌های علمی و فرهنگی و سیاسی با برنامه‌ریزی حرکت کند. موانع راه علمی باید در دانشگاه برداشته بشود. اساتید بد باید از دانشگاه‌ها اخراج شوند. قوانین دانشگاه باید اصلاح شود و در یک کلام با تعیین اهداف و چشم‌انداز، در مسیر اهداف انقلاب و ملت باشد.