حجاب من؟ یا حجاب ماشا و آلیسا؟

[ms 0]

آوازه‏‌خوان مشهور موسیقی رپ بود، اما به یک‌باره در سن جوانی و در اوج شهرت و طراوت، از محبوبیت و شهره بودن چشم ‌پوشی کرد! دلیلش هم این بود: « متولد شدن دخترم در جهان‏‌بینی من تأثیر بسزایی گذاشت. در گذشته، من می‌‏خواستم هر دو نقش مادری و خوانندگی را با هم ایفا کنم؛ اما پس از چندی متوجه شدم که چنین کاری به دلیل گرفتاری‌‏های زیاد کار خوانندگی امکان‏پذیرنیست. پرستار گرفتن برای کودک هم اصلاً در خصوصیات یک تاتار نیست. حتی در زبان تاتاری نیز لغتی به نام «پرستار» دیده نمی‌‏شود؛ چون ملت تاتار به هیچ‌‏کس اعتماد ندارد تا فرزند خود را به او بسپارد. تاتاری‌‏ها خود شخصاً به فرزندانشان رسیدگی می‌‏کنند و این شایسته‏‌ترین کار برای زنان تاتاری است. منهم تمام وقت آزادم را وقف دختر سه ساله ‌ام «مریم» می ‌کنم. من فرزند خود را به طور سنتی تربیت می‏‌کنم و یاد می ‌گیرم که با فرهنگ عمومی تاتاری، جهیزیه تهیه نموده و ذخیره نمایم. در این زمان من متدین‏تر نیزشده‌‏ام و خلاقیت‏‌های گذشته‏ من، برایم کهنه شده است. به طور کلی از طریق فرهنگ تاتاری خصوصیات یک زن مسلمان برای من آشکار شده و احساس زن بودن و مادر بودن را واقعا درک نمودم». فکر می‌کنم روی این دلیل با حجاب شدن آلیسا حسینووا …

به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج‌گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید، اما خیلی زود نیز از صحنه ناپدید شد؛ البته به خواسته خودش و دلیلش هم این بود: «یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیک‌ترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمی ‌دانستم که چطور می ‌توانم به او کمک کنم. آن‌روز برای اولین‌بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم. روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را می‌دیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!». من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین‌بار در زندگی‌‌ام بود که چیزی از خدا می‌خواستم. ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه‌ی انسان ‌ها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم». این تفکر ماشا الیلیکینا برای داشتن پوشش است …

با خودم فکر می کنم چرا این دو زن به یک‌باره همه لذت‌های فانی دنیایی را رها می‌کنند و به قول بسیاری از اندیشمندان خواهان حقوق بشر!!! خودشان را در پوشش و حجاب محدود می‌کند؟!

از جمله نیرومندترین، بزرگ‌ترین و برترین نیروهای وجودی انسان، حس و غریزه «جنسی» است که اگر در مسیر صحیح و راه درست خویش هدایت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و  نابخشوده می‌شود و پیامدی جز تبدیل زندگی پرنشاط و پویای انسانی به جان‌کندنی سراسر حزن، اندوه و تباهی در پی نمی‌آورد. اندیشمندان و روشنفکران، با توجه به چنین نکته‌ای، از دیروز تا  امروز همراه با طرح فرضیه‌های گوناگون و ارائه نظریه‌های مختلف، سعی در مقابله اصولی و از رهگذر آن، چاره‌جویی بنیادین در رویارویی با این غریزه و میل فطری داشته‌اند و در این راه تاکنون نظریه‌های مختلف و متفاوتی را هم بیان کرده‌اند! گروهی مانند مانی، بودا و تولستوی گفته‌اند که باید این میل نهفته و غریزه ذاتی را به کلی از بین برد تا انسان و جامعه انسانی از آسیب‌های آن در امان باشد!! و گروهی دیگر چون فروید در مقابله با این نظر «افراطی» گفته‌اند که بازگشایی سدها و مجوز پیشروی به این میل در جامعه سبب‌ساز کاهش میزان جرم و ارتکاب جنایت در جامعه می شود.

[ms 1]

می‌نویسم: بی‌حجابی و بد حجابی (بخوانید برهنگی و نیمه‌برهنگی)

برهنگی به معنای عدم پوشش  در جامعه یا تضعیف و کم‌توجهی به آن، پیامدهایی چون آرایش، خودآرایی و عشوه‌گری را به‌همراه دارد و مردان و به ویژه جوانان را در معرض تحریک دایم عصبی و ایجاد التهاب و هیجان دروغین زودگذر  قرار می‌دهد. این  هیجانات و این‌گونه التهاب‌ها، گاهی فرد را به مرز بیماری‌های روانی می‌رساند.

درهم شکستن حریم خانواده، جدایی و از هم گسیختگی خانواده‌ها و پدیده تلخ «فرزندان طلاق» نیز از دیگر عوارض این بیماری است؛ زیرا در بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت «کالای مشترک»، به شمار می‌آیند و دیگر پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را میان دو نفر که به یکدیگر تعلق خاطر دارند، ندارد؛ چرا که هر روز مردی در دام زنی دیگر و زنی در دام مردی دیگر فرو میافتد.

پیامد دیگر این معضل ، «افزایش» روزافزون آرایش و خودنمایی زن در جامعه است. آن وقت است که زن دیگر از راه ارایه «علم»، «آگاهی» و «دانایی» ارزشی پیدا نمی‌کند؛ بلکه مانند «عروسکی» از راه جاذبه جنسی افزون‌تر به وسیله کسب درآمد گروهی انسان آلوده تبدیل می‌شود و کار را به جایی می‌رساند که این اصل در جامعه، پای می‌گیرد که: «هرچه جاذبه جنسی افزون‌تر، ارزش شخصیتی بیشتر»!!!!

زن، شکار یا شکارچی؟

حالا نهایت همه این‌ها همان حرف استاد شهید مطهری که گفت: «اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏‌ها و دل ‌ها، مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مردشکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچی‏ گری او ناشی می ‌شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس ‌های بدن‌نما و آرایش ‌های تحریک‌کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می‏‌خواهد دلبری کند و مرد را دل‌باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‌‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است».[۱]

دارم فکر میکنم حتماً لیلا حسین، ماشا الیلیکینا، آلیسا حسینووا، میلانی جورجیادیز معروف به دیامز، ماریا گراتیسیا، سارا بوکر، ماری فالوت و هزاران زن دیگری که تمام به اصطلاح آزادی‌های خود را زیر پا نهاده‌اند، بهتر توانسته‌اند معنا و مفهوم و چرایی حجاب را درک کنند؛ شاید چون بندهای بالا را از نزدیک دیده‌اند و شاید هم روزی یکی از نزدیکانشان قربانی این جرم و جنایت‌ها بوده است ..


[۱] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۹، ص