«آ – دَم» دو بخش است

[ms 0]

باید باور داشت که ادبیات، زاییده‌ی زندگی روزمره‌ی ماست. در واقع، ما آینه‌ی ادبیات را به‌سوی زندگی گرفته‌ایم و تصاویر زندگی را به چشم مخاطب می‌تابانیم. پُر واضح است در این بستر داستان‌هایی زاییده می‌شوند که به روایت آنی از زندگی روزمره می‌پردازند. از این‌جاست که داستان‌هایی با عناوین مختلف مانند داستان موقعیت، داستان لحظه، داستان آپارتمانی و… پدید می‌آیند. (که البته به نظر نگارنده همه در معنا یکی هستند و نام‌گذاری آن‌ها تابع سلیقه‌ی طیف‌هاست.) با نگاهی کوتاه به ادبیات معاصر ایران شاید بتوان ادعا کرد نبض داستان‌های آپارتمانی در دست بانوان نویسنده است.

«آدم‌های دوبخشی» دومین مجموعه داستان «نینا گلستانی» است که توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است. این مجموعه شامل ده داستان کوتاه است که اسلوب اکثر آن‌ها بر پایه‌ی داستان‌های آپارتمانی‌ست. نکته‌ی جالب توجه در مجموعه این است که گلستانی برای تمام داستان‌های خود از زاویه‌ی دید اول شخص استفاده می‌کند. گویی او از مرحله‌ی آزمون و خطا گذشته و تنها خود را در کالبد زاویه‌ی دید اول‌شخص تعریف می‌کند.

«زن پهلوان» اولین داستان این مجموعه است که روایتی ساده و خطی دارد. پِی‌رنگ ضعیف داستان به زورِ دیالوگ‌های آخر دکترِ داستان، قوی نمی‌شود. هرچند زبان داستان متناسب با شخصیت است، داستان آن‌قدر یک‌نواخت است که این حُسن در مقابل غول قصه شکست می‌خورد.

«زمستان» داستان زندگی‌ها و روابط پنهانی‌ست؛ مسئله‌ای که گلستانی در داستان‌های دیگر این مجموعه هم به آن اشاره کرده است. شاید بی‌رحمانه به‌نظر بیاید، اما باید اذعان کنم این چندمین مجموعه داستانی‌ست که اخیرا چاپ شده و تحت تأثیر صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها قرار گرفته است. اگرچه خیانت و رابطه‌ی پنهانی سوژه‌هایی به‌شدت داستانی هستند، هجوم بی‌وقفه‌ی داستان‌نویسان در یک دوره‌ی زمانی به این سوژه‌ها نتیجه‌ای جز زایش داستان‌هایی موازی ندارد. این داستان نیز روایتی بدون فراز و فرود دارد و یک فیلم مستند از لحظات یک زندگی را به مخاطب نشان می‌دهد.

«آدم‌های دو‌بخشی» باز هم روایت لایه‌ی پنهان و خیانتکار آدم‌های این عصر است. نوع روایت و تعلیق کم‌رنگِ نهفته در آن، این داستان را سر و گردنی از داستان‌‌های قبلی بالاتر کشیده است.

گلستانی در «دیروز فهمیدم خاله‌ام مرد» خواننده‌ی خود را سردرگم می‌کند. گره نامکشوفی که باعث دعوای میان دو خواهر شده، خواننده را تا انتها در تعلیق نگه می‌دارد. شاید کلیدی‌ترین قسمت داستان از دست نویسنده خارج شده و او سردرگمی خود را به خواننده انتقال داده است.

«هفتمین ماه» هم مانند داستان‌‌های قبل از خودش به خیانت می‌پردازد و البته هیچ گامی به جلو برنمی‌دارد. نویسنده در این داستان‌ها در درون خودش درجا می‌زند.

«شنبه‌های بی‌طمع» اگرچه روایتی آپارتمانی بدون فراز و فرودی دارد، اما به‌خوبی از پسِ نسل زن‌های سرخورده و سرگردان بیرون می‌آید. دیالوگ‌های این داستان آن‌قدر خوب از کار درآمده‌اند که باقی عناصر داستانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.

بی‌گمان، گلستانی در «تولد» گامی به جلو برداشته است. داستان با پِی‌رنگی قوی و روایتی با ضرب‌آهنگ مناسب پیش می‌رود. با این‌که سوژه باز هم بر محور خیانت می‌چرخد، اما آن‌قدر خوب در متن داستان نشسته که خواننده را به خود جذب می‌کند. فاصله گرفتن نویسنده از روایت محض، به‌خوبی داستان را از داستان‌های قبلی متمایز می‌کند؛ اگرچه گلستانی می‌توانست اندکی از تعدد شخصیت داستان بکاهد تا فرصت بیش‌تری برای پرداخت شخصیت‌ها داشته باشد.

در «اولین بارش نیست» نویسنده بسیار رندانه وارد گفتگوهای زنانه شده است، اما این مسئله هم به داستان کمکی نمی‌کند. گنگی بیش از حد داستان و ایجاد سؤالاتی از قبیل «چرا طلاق؟» و یا «در زندان چه بر سر زن‌ها آمده؟» کل داستان را به زیر علامت سؤال بزرگی می‌برد.

در «یک روز بارانی» روایت باز هم آپارتمانی است، ولی این بار گلستانی با هوشمندی، از اتفاقات کوچک، داستان خوبی می‌سازد. نشان دادن دستاویزهای کوچک مرد برای باور وفاداری زن، آن‌قدر باورکردنی هستند که مخاطب به‌خوبی با داستان ارتباط برقرار می‌کند.

آخرین داستان این مجموعه، به‌حق داستانی ستودنی‌ست. «مادرم» روایت یک عشق کهنه است که عصر ما را به‌سخره می‌گیرد. ازخودگذشتگی مادر داستان و عاشقانه‌های پدر داستان آن‌قدر دلنشین روایت می‌شود که خواننده با داستان جلو می‌آید.

بی‌گمان گلستانی زنانه‌نویسی را می‌شناسد، اما باید به گره‌زایی و گره‌گشایی در داستان‌هایش بیش‌تر اهمیت بدهد. باید منتظر ماند و دید این نویسنده‌ی جوان چه چیزی را در آینده رو خواهد کرد.