درود بر تو نازنین دختایرانم.
میدانم آمادهای تا به بررسی تاریخ زنان نامآور ایرانزمین بپردازیم … میدانم که با دشواریهای پیش روی تحقیقات تاریخی آشنایی و میدانی انجام پژوهشهای تاریخی آنهم در رابطه با زنان کار آسانی نیست… منابع بسیار محدودی در رابطه با تلاش زنان در روند جریانات تاریخی وجود دارد ولی همان میزان اندک مستندات هم گواه حضور و تاثیر بیچون و چرای زنان در جوامع دوران خودشان بوده است.
میدانی نازنیندخت، شاید اگر این کم توجهیهای خواسته یا ناخواسته در رابطه با تاریخ زنان نامآور وجود نداشت، بهدست آوردن اطلاعات هرچند جزئی از زندگی، تفکرات و حتی تلاششان برای بودن، این همه جذاب نبود…
«آنی ویلارد» میگوید:« اگر خواهان تماشای ستارهها هستی، تاریکی شرط ضروری دیدن آنهاست.»
حالا سرت را بالا بگیر، امروز میخواهم در رابطه با یک شاهِ زن ایرانی برایت بگویم.
پوراندخت:
بوراندخت یا پوراندخت به معنای دختری با چهره گلگون، نخستین زن ایرانی است که به مقام سلطنت رسید. دوران سلطنت او مصادف بود با اواخر خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر. وی زنی بود که بر بیش از ۱۰ کشور آسیایی پادشاهی میکرد. در کتب مختلف او را زنی عاقل، عادل و نیکو سیرت آوردهاند که چون شاه شد در میان رعایا عدل را گسترش داد.
هنگامی که شیرویه و پسرش اردشیر مردند، مردان و سران ساسانی در مدائن، از میان خاندان شاهی، هیچ مردی را نیافتند که به تخت سلطنت بنشانند پس به ناچار دختر پرویز را به سلطنت نشاندند. شرایط آن زمان نشان میدهد که حتی کودکی برای پادشاهی باقی نمانده بود زیرا خاندانهای حکومتگر به جان هم افتاده و کشت و کشتار بزرگی راه انداخته بودند. شرایط اجتماعی در دورانی که پوراندخت به حکومت رسید بسیار دشوار بود.
«محمد باقر وثوقی»، استاد تاریخ باستان دانشگاه تهران درباره شرایط آن دوران میگوید: «بر خلاف دوره حکومت هخامنشیان که جنسیت اهمیت زیادی نداشت، دوره حکومت ساسانیان دوره تفوق و برتری مرد بر زن بود. در دوران هخامنشیان، سرپرست کارگاههای تخت جمشید، بیشتر زن بودند. عدهای از زنان دو برابر مردان حقوق میگرفتند. این زنان، مهندسان و طراحانی بودند که بهترین و زیباترین هنرها را در تخت جمشید آفریدند.
حتی زنان در این دوره جیره زایمان میگرفتند. دوره ساسانی کاملا متفاوت از دوره هخامنشیان بود. در امپراطوری ساسانی، زن شخصیت حقوقی نداشت و فرد محسوب نمیشد. زن از هر نظر تحت سرپرستی «کتک ختای» یا کدخدای خانواده بود. در چنین شرایطی پوراندخت در تیسفون تاج بر سر گذاشت و بدون توجه به جنسیت خود، قدرت را بار دیگر به خاندان از هم پاشیده ساسانی بازگرداند.»
پوراندخت با تمام آشفتگیها و طرز فکرهایی که درباره زنان در آنزمان رواج داشت تصمیم گرفت تا اوضاع کشور را سر و سامان دهد.
وی به عنوان پادشاه ایران کارهای مفیدی را انجام داد. نخست یک سال مالیات را بر مردم بخشید. سپس با هراکلیوس، قیصر رم معاهده صلحی امضا کرد. او صلیب مقدس حضرت عیسی را به اورشلیم بازگرداند. زیرا چلیپایی را که حضرت عیسی بر آن جان سپرده بود و نزد عیسویان بسیار گرامی بود، ایرانیان بدست آوردند و بدین ترتیب آتش کینه عیسویان نسبت به ایرانیان شعلهور شد و جنگهای بسیاری بین ایرانیان و رومیها در گرفت.
با درایت پوراندخت صلیب بازگردانیده شد و به افتخار بازگرداندن این صلیب در بیتالمقدس جشن باشکوهی گرفته شد. ۱
«بفرمود که هر چه در ولایت، بر مردم از روزگار خسروپرویز بقایای خراج بمانده بود، همه بیفکندند و آن دفترها بشستند و داد و عدل بگسترانید چنانکه بهیچ روزگار ندیده بودند و آن چوب چلیپا صلیب راستین که از روم آورده بودند و خسروپرویز باز نداده بود، آن را به ملک (پادشاه) روم بازداد تا او را به پوراندخت میل افتاد و رها نکرد (اجازه نداد) که کسی در پادشاهی او به عجم رود (حمله کند).
به روزگار او پیغمبر صلیالله علیه و سلم از دنیا مفارقت کرد وابوبکر بخلافت بنشست و پوراندخت یکسال و چهار ماه پادشاه بود و آن سقروخ (پوسفرخ) خراسانی وزیر او بود.»۲
اگر به یاد داشته باشید قرار شد، بودن زنان را توسط تاریخ خودمان اثبات کنیم. شعار اصلی فمینیستها را که بیاد دارید « برابری زن و مرد» فوقالعاده است اگه بشنویم زمانیکه هنوز فمینیستها متولد نشده بودند!!
پوراندخت پادشاه ایران در حدود۱۴۰۰سال پیش؛ داعیه برابری انسانها را در ایران به صورت قانون درآورد. پادشاه چه زن باشد چه مرد باید سرزمینش را نگاه دارد و با عدل و انصاف رفتار کند.
«این پادشاهی نه بمردی توان داشتن، بلکه بعنایت حق سبحانه و تعالی و به عدل و سیاست پادشاه نگاه توان داشتن و بسپاه دشمن نتوان شکستن مگر بعطا دادن، به سپاه و سپاه نگاه نتوان داشت مگر بداد و عدل و انصاف و چون پادشاه دادگر بود، ملک بتواند، نگاه داشتن اگر مرد بود و اگر زن و من چنان امید دارم که شما عدل و عطا از من ببینید چنانکه از هیچکس ندیده باشید.»
روزی که به پادشاهی رسید گفت «نیت خیر دارم و به عدالت فرمان میدهم.»
او با رعیت به خوبی و عدالت رفتار میکرد و گفت تا سکهٔ نو ضرب کنند و پلها را آباد کنند وی نامههای زیادی نوشت و نیکخواهی خویش را با عامهٔ ناس در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت :«امید دارد، خداوند به روزگار وی چندان رفاه بیارد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند که کشورگیری و لشکرکشی و پیروزمندی و فتنه نشانی به صولت و شجاعت و تدبیر مردان نیست بلکه اینهمه از خداست و بفرمود تا اطاعت آرند و نیکخواهی کنند. »۳
حتی فردوسی که با به سلطنت نشستن زنان مخالف است مجبور شد در اشعارش به اقدامات او اشاره کند.
کسی را که درویش باشد، ز گنج توانگر کنم، تا نماند به رنج
ز کشور کنم دور بدخواه را بر آیین شاهان کنم راه را
وی زمانی که سپاهی برای جنگ با اعراب فرستاد در مداین بیمار شد و در همانجا درگذشت. در دوران آشفتگی دربار ساسانی او تنها حاکمی بود که به مرگ طبیعی درگذشت. زمان حکومت او یک سال و چهار ماه بود. بسیاری معتقدند که اگر پوراندخت زمان دیگری به حکومت میرسید کفایت و لیاقت بیشتری از خود نشان میداد. پوران دخت از جمله زنانی است که تاریخ ایران و ایرانیان به داشتنش میبالند.
منبع
۱-آقاپورمقدم، رضا، دایرة المعارف زنان نامدار جهان، تهران، شهرالغدیر، ۲۰۰۸ ،ص۵۰۷.
۲-بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد. تاریخ بلعمی، ترجمهٔ تاریخ طبری. جلد دوم. تهران: کتابفروشی زوار، ۱۳۶۲،ص۱۱۹۸-۱۲۰۱.
۳-طبری، محمدبن حریر. تاریخ طبری جلد دوِم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲،ص۷۸۲.