کریمه‌ی اهل‌بیت

[ms 0]

هم امام موسی بن جعفر(ع)، هم نجمه خاتون و هم حضرت رضای ۲۵ ساله، منتظر دختری بودند که امام صادق نیز از روز تولد فرزندش، چشم به راه او بود.

یکی از شیعیان دیده بود که امام صادق با کودکی در گهواره سخن می گویند، تعجب کرد. امام فرمود: تعجب نکن، این کودک، فرزندم موسی است. خداوند از او دختری به من عنایت کند که نامش فاطمه است.. او در سرزمین قم به خاک سپرده می شود و هر کس مرقد او را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب است.

ادامه کریمه‌ی اهل‌بیت

ننه‌علی! دیدار فرزند شهیدت مبارک

چندماه پیش وقتی سراغ مادری رفتیم که نه گذشت زمان و نه آلزایمر و نه هیچ اتفاق دیگری نتوانسته بود او را از فرزند شهیدش جدا کند، وقتی گزارش را ویرایش کردیم و گوشه‌ی چشم‌مان خیس شد از بهت و اندوه در هم آمیخته، وقتی تیتر زدیم که: «ما شهدا را فراموش کردیم، ننه‌علی آلزایمر گرفت»، فکر روزی مثل امروز را نکرده بودیم؛ روزی که انتظار مادر ۹۰ ساله به پایان میرسد و ننه‌علی به دیدار فرزند شهیدش پر می‌کشد. قبول کن که تیتر زدن برای این اتفاق‌های افسانه‌گون سخت است. به قول شاعر: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ. کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم. بازنشر گزارش آن روز، تقدیم به روح سبکبال این مادر و فرزند …

چارقد

 

حالا فقط چشم‌های ننه‌علی حرف می‌زند…

آخرین شب ماه رمضان امسال را هیچ‌وقت نمی‌توانم فراموش کنم. یک افطاری شیرین کنار کسی که دیدنش از نزدیک برایم خیلی جذاب بود. تا حالا فقط اسم «ننه علی» را شنیده بودم و می‌دانستم مادر شهیدی است که پسرش را خیلی دوست داشته و سال‌ها بعد از شهادت پسرش کنار قبر او زندگی کرده. اما دیدن ننه‌علی از نزدیک صفای دیگری دارد.

ادامه ننه‌علی! دیدار فرزند شهیدت مبارک

سهمِ کویر

[ms 5]

پاییز بود
باد می‌آمد
استخوان‌ها می‌سوخت
کویر سوز داشت
در سوز کویر فقط خارهای درشت با برگ‌های ستبر و تیغ‌های تیز می‌رویید

ــــــــــــــــ

از مغرب نسیمی برخاست
کاروانی در راه بود
کاروان به حرامیان برخورد
آن را پراکندند و به چهار گوشه این سرزمین پارسی راندند
سهم کویر، گل این کاروان شد

ــــــــــــــ

خاتون کاروان به کویر رسید
صحرا در مقدم او گل نداشت که بریزد؛ شبنم ریخت
خشت‌های قم در پای او به رقص طرب برخاستند
بادگیرها در دامنش زمزمه شوق ریختند
مردمان به کوی و برزن درآمدند تا دختر آفتاب را از نزدیک زیارت کنند
بهار کویر فرارسیده بود

ــــــــــــــ

بانو فاطمه، دخت عصمت و شکوه و مهر، به دیدار برادر می‌رفت در توس
و خدا خواست کویر بی‌باران نباشد
خواست کویر بی‌زمزمه بهار در هجران نسوزد
خواست کویر جان بگیرد در دستان لطیف و معصوم نسیم
خدا معصومه را به کویر بخشید
کویر سبز شد؛ بالید؛ جان گرفت؛ شکوه یافت و گلستان برآورد …

گاهی «دامن» بپوشیم!

[ms 0]

اگر همین الان خبرتان کنند که امشب برای مهمانی به جایی دعوت شده‌اید چه می‌پوشید؟ چقدر طول می‌کشد تا لباس مورد نظرتان را انتخاب کنید؟ آیا لباس مهمانی‌تان خیلی با لباس دانشجویی توفیر می‌کند؟

درست است که گفته‌اند: نه همین لباس زیباست نشان آدمیت؛ اما همین لباس زیبا می‌تواند نشانه‌ی خیلی چیزها باشد. از سطح اجتماعی و اقتصادی و اعتقادی گرفته تا سن و سلیقه و جنسیت. حالا جنسیت را زیاد مطمئن نیستم. قدیم‌تر که اینطور بود. بعضی لباس‌ها دخترانه بود و بعضی پسرانه.

سیسمونی نوزاد که می‌خواستند بخرند لباس‌های صورتی و گل منگلی مال نورسیده‌ی دختر بود و لباس‌های آبی مال پسر. حالا چه کسی گفته که حتما دختر باید صورتی بپوشد و پسر آبی بماند؛ مهم این است که لباس دختر و پسر مرز داشت. اگر لباس برادر بزرگم برایش کوچک می‌شد، منِ دختر نمی‌توانستم بپوشمش؛ لباس من هم به برادر کوچکم ارث نمی‌رسید! ( مگر لباس‌هایی که تشخیص دخترانه یا پسرانه‌بودنشان خیلی سخت بود )

امروزه روز را ببین. می‌روی شلوار جین بخری. حتی اگر روی دخترانه یا پسرانه بودن لباس حساس باشی و بپرسی، اگر دختر باشی فروشنده مطمئنت می‌کند که این شلوار دخترانه است! اگر هم پسر باشی همین وضع است. خیلی خوش‌انصاف باشد و بگوید این شلوارها دختر و پسر ندارد.

گیرم فروشنده هم تمیز قائل شود بین این لباس‌ها، دیگر چه کسی موقع خرید پیراهن جلوباز دقت می‌کند که اگر سمت چپ لباس روی سمت راست آمد پسرانه است و برعکسش دخترانه؟ دیگر کدام رنگ است که تنها به نام دختران باشد؟ کدام مدل؟ بله یک چیزی به نام «دامن» وجود دارد که سالی یک‌بار ببینی یا بپوشی هنر کرده‌ای!

نمی‌شود یک راست دست گذاشت روی سلیقه‌ها. درست است که بدسلیقگی در پوشش این روزها فراگیر شده و همه‌ی سلیقه و انتخاب ما در مشت ویترین مغازه‌ها و بازار پوشاک افتاده؛ اما پسرانه پوشیدن دختران و دخترانه پوشیدن پسران یا به عبارتی جابجایی هویت جنسیتی، ریشه در عوامل اجتماعی و فرهنگی هم دارد.

از وقتی پای زنان و دختران به فعالیت‌های اجتماعی بیشتر باز شد، بعد از انقلاب صنعتی و کارگر و کارمندشدن خانم‌ها، این نیاز فزونی یافت. اینکه زنان لباس‌هایی بپوشند که به اصطلاح دست و پا گیرشان نباشد.

از ویژگی‌های عمده‌ی لباس‌های امروزی برای زنان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- کوتاهی: دیگر آن دامن‌های بلند و پوشیده را فقط در بعضی مناطق روستایی و عشایر می‌توان به‌عنوان لباس رایج زنان دید.

۲- سبکی: لایه‌های لباس، امروزه کمتر شده‌اند. دامن‌های پرچین روزگار قدیم مستلزم چندین لایه پوشیدن بود که همین امر، وزن لباس را بیشتر می‌کرد و قدرت تحرک را کمتر. در مقابل شلوار باعث می‌شود که فرد انعطاف حرکتی بیشتری داشته باشد و به کار و فعالیت مشغول شود.

۳- بلند و سنگین بودن پوشش زنان در گذشته به حفظ حجاب و عفاف کمک بیشتری می کرد؛ زیرا این مدل لباس زن را به این سمت سوق می‌داد که رفتاری آرام‌تر و با متانت بیشتری داشته باشد! مثلا فکرش را بکنید که دوچرخه‌سواری با دامن‌های چند لایه چقدر زجر آور است!

[ms 2]

علاوه  بر این در گذشته تمایز بسیار زیادی در رنگ و طرح لباس‌های زنانه و مردانه وجود داشت که کاملا این دو حیطه را از هم جدا می‌کرد. به تبع تفاوت در ظاهر پوشش، نقش‌های جنسیتی زن و مرد هم توفیر می‌کرد. زنان بیشتر به امور خانه و خانه‌داری مشغول بودند و مردان به کسب مال حلال. نقش زن بیشتر در چاردیواری خانه تعریف شده بود و مردان خارج از خانه.

در دوره‌ای از زمان، شرایط اجتماعی و فرهنگی به زنان و دختران کمک کرد که این مرزها را بشکنند. دیگر دختران همپای مردان در پیشرفت جامعه نقش دارند. مثل مردان به دانشگاه می‌روند و چرخ های صنعت را می‌چرخانند. مسلما با شال بلند و دامن پرچین‌شکن و آستین‌های گشاد که نمی‌شود چرخ صنعت را چرخاند! وقتی زنانی هستند که در معدن کار می‌کنند، مأمور آتشنشان و راننده ترانزیت هستند، خبرنگار و مهندس شده‌اند، دیگر نمی‌توان از آنها انتظار داشت که لباس همان نقش‌های سنتی بپوشند.

در واقع بخش عمده‌ای از پوشش و علت اصلی تغییر پوشش به نقش‌ها و مسئولیت‌ها بر می‌گردد. رابطه‌ای دو سویه. دیروز نقش سنتی زنان آنان را به لباس‌های بلند و محجوب‌تر سوق می‌داد؛ امروزه اما تعریف مسئولیت‌هایی جدید، لباس‌هایی جدید را هم می‌طلبد.

لباس‌هایی که با پوشش مردان تفاوت چندانی نمی‌کند؛ چون نقش پوشنده‌ی لباس هم در جامعه با مردان توفیری ندارد.

وقتی زنان خودشان را مثل مردان همه‌فن حریف جا زدند و نخواستند هیچ‌جا به خاطر زن بودنشان از جایگاهی دور شوند، باید انتظارش را هم داشته باشند که مثل مردان از آنان توقع برود. دنیایی مردانه و زمخت به رویشان پنجره بگشاید و بانو هم تمام همتش را صرف اثبات مردانگی خود بکند.

یادمان باشد با وجود تمام این پیشرفت‌های حاصل شده، هنوز هیچ مردی نتوانسته مادر شود. هیچ مردی نتوانسته لطافت و ظرافت زنانه را به صورت طبیعی ارث ببرد و هیچ مردی هم نتوانسته منکر نیازش به یک جنس لطیف باشد.

هر لباس رفتار خاصی را همراه دارد و انتظارات مخصوصی را تعریف می‌کند. شاید بد نباشد که دختران ما عادت کنند گاهی هم در خانه «دامن» بپوشند!

اینجا که هستیم امن هست؟

[ms 0]

فناوری‌های نوین ارتباطی گرچه برای گروه‌های مختلف انسان‌ها، فرصت‌های تازه‌ای را خلق کرده‌اند اما شاید بتوان گفت ارمغانی که این فناوری‌ها و در رأس آن‌ها اینترنت برای زنان داشته است، بسیار ارزشمند بوده. زنان به‌ویژه آنانی‌که در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند، به دلیل شرایط حاکم بر جامعه و سنت‌های مرسوم اغلب پنجره‌های محدودی برای برقراری ارتباط با دیگران را دارند. اینترنت و فضای مجازی پنجره‌های فراوانی برای زنان به ارمغان آورده است. پنجره‌هایی رو به منظره‌های گوناگون.

اکنون زن ایرانی در آشپزخانه خود می‌تواند یکی از پنجره‌های فضای مجازی را به یک سایت آموزش پخت نوعی کیک باز کند، یا می‌تواند پنجره دیگرش را به روی یک سایت گروهی باز کند و در تجربیات دوران بارداری و بچه‌داری زنان دیگر سهیم شود. و یا بی آن‌که از خانه خارج شود، پنجره‌ای به روی دوستی ساکن کشوری دوردست باز کند و دغدغه‌ها و علاقه‌هایش را با او به اشتراک بگذارد.

پیدایی ارتباطات مبتنی بر کامپیوتر نیز همانند ظهور و فراگیری رسانه‌های ارتباطی گذشته بحث‌ها و تحقیقات متعددی را بر سر آثار فردی و اجتماعی، آثار کوتاه‌مدت و بلندمدت، عمقی یا سطحی برای نشان‌دادن آثار مثبت و منفی آن به راه انداخته است.

گسترش اینترنت خود به خلق محیط‌های جدیدی منجر گردیده که نیازمند ایجاد نظریه‌های روان‌شناسی، شناختی و ارتباطی جدید است.

اینترنت به‌عنوان یک محیط جدید و فراگیر شکل‌گیری ارتباطات به سرعت در حال رشد و گسترش است، به‌طوری که هیچ پدیده دیگری در طول سالهای اخیر در ایران به اندازه اینترنت رشد نداشته است. تعداد سایت‌ها و وبلاگ‌ها بر روی این شبکه جهانی هرلحظه بیشتر می‌شود و کاربران زن ایرانی پا به پای دیگر کاربران به استفاده از آنها علاقه نشان می‌دهند، این موارد از مهم‌ترین دلایل احساس نیاز برای بررسی جامعه‌شناسانه پدیده اینترنت می‌باشد.

رشد فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات از یک سو موجب تسهیل ارتباطات، از میان برداشتن موانع جغرافیایی و دسترسی به اطلاعات شده و از دیگر سو زمینه‌های بروز آسیب‌ها و مسائلی را در این زمینه فراهم کرده است.

آسیب‌هایی که عدم اطلاعات کافی در رابطه با آن وجود دارد. با وجود این مسائل به نظر می‌رسد که زنان باید از آسیب‌هایی که استفاده از اینترنت، آنها را در معرض مخاطره قرار می‌دهد آگاه باشند تا با ناآگاهی گرفتار مصائب نشوند. نیاز به آموزش و فرهنگ‌سازی چه برای زنان، چه برای سایر افراد جامعه در مورد نحوه‌ی صحیح استفاده از اینترنت لازم است.

زنان با آگاهی از مسائل جانبی، ناامنی‌ها، جرائم اینترنتی و با در اختیار داشتن اطلاعات مکفی راجع به فناوری اطلاعات و ارتباطات، می‌توانند بیشتر خود را منعطف به ظرفیت‌های مثبت آن نمایند، استفاده‌ی کاملا مطلوب و مناسبی از اینترنت داشته باشند و آسیب‌های آن را به حداقل ممکن برسانند.

یادداشتی که اکنون در حال خواندن آن هستید شکل خودمانی و ساده شده‌ی یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «چالش‌های موجود در فضای مجازی برای زنان ایرانی» است. در این پژوهش صد نفر از زنان فعال در فضای مجازی که در جشنواره وبلاگ‌نویسان زن پرشین‌بلاگ بیشترین تعداد رأی را از یک تا صد آورده بودند انتخاب شدند و سپس مورد مصاحبه قرار گرفتند. نظرات این گروه گرچه نمی‌تواند به تمام زنانی که در این فضا به فعالیت مشغولند تعمیم داده شود اما در جای خود قابل تأمل است.

از بین سؤالاتی که از این گروه پرسیده شد، چهار سوال زیر را انتخاب کردیم:

– آیا برای زنان در فضای مجازی امنیت اجتماعی کافی وجود دارد؟
– آیا خطر تهدید حریم خصوصی زنان در ارتباط‌های مجازی وجود دارد؟
– آیا در فضای مجازی نگرش جنسیتی به زنان وجود ندارد؟
– آیا ممکن است ارتباط‌های مجازی، روابط خانوادگی زنان را در معرض آسیب قرار دهند؟

حالا به تحلیل پاسخ‌های داده شده نگاه کنید، البته محاسبات آماری و جدول‌هایی که مستندات این نتایج هستند به خاطر اینکه شمای خواننده خسته نشوی و قید خواندن یادداشت را نزنی  در اینجا قید نشده‌اند:
از یافته‌های پژوهش چنین بر می‌آید که اکثریت پاسخگویان با این عبارت که «در فضای مجازی امنیت اجتماعی کافی برای زنان وجود ندارد» موافق هستند  همچنین رابطه‌ی معناداری بین وضعیت تأهل زنان و نظر آنها نسبت به احساس امنیت در اینترنت یافت نشد .یعنی متأهل‌های این پژوهش همان‌قدر فضای مجازی را فاقد امنیت می‌دانند که مجردهایش!

پاسخگویان همچنین عقیده دارند در فضای مجازی نیز مانند زندگی اجتماعی نگاه جنسیتی به زنان وجود دارد و زنانی که با هویت واقعی و مشخص کردن جنسیت خود در تعاملات مجازی وارد می‌شوند از طریق مردان در معرض مزاحمت بیشتری قرار می‌گیرند. آنها با این گزینه که «در فضای مجازی نگاه جنسیتی به زنان وجود ندارد» اعلام مخالفت کرده‌اند.

«زنان چه در دنیای واقعی چه در فضای مجازی نیاز به امنیت دارند؛ اما متاسفانه گاهی این نیاز امنیتی در فضای سایبر نادیده گرفته می‌شود. از مصادیق ناامنی، خشونت‌های کلامی و نوشتاری‌ست که از طریق چت و اینترنت به صورت حملات نوشتاری و به کارگیری کلمات رکیک و آزار دهنده علیه زنان و یا حتی تخریب و حمله به سایت زنان جهت اعمال خشونت و ابراز قدرت علیه آنان صورت می‌گیرد.

وجود تصاویر مستهجن و پورنوگرافیک در اینترنت به مردان می‌آموزد که زنان موجوداتی آسیب‌پذیرند و باید مورد سوء استفاده و پرخاشگری، تجاوز جنسی و آزار باشند.

در فضای مجازی به علت نامشخص بودن هویت‌ها و نیز امکان دسترسی به اطلاعات شخصی افراد ممکن است به حریم خصوصی افراد تعدی شود.

اکثریت پاسخگویان این پژوهش نیز معتقدند در این فضا تهدیدهایی برای حریم خصوصی زنان وجود دارد و در صورتی‌که آنان اطلاعات کافی در مورد مسائل امنیتی اینترنت نداشته باشند و در تعامل‌های خود دقت نکنند ممکن است از این منظر مورد آسیب قرار بگیرند.

ظهور شبکه‌ها، بیش و پیش از همه‌ی مراحل توسعه‌ی فناوری اطلاعاتی باعث ایجاد مخاطره‌ها و تهدیدهایی برای حریم خصوصی شده است.

آشکارترین تهدیدها برای حریم خصوصی، قابلیت سوء‌استفاده از اطلاعات شخصی هستند اما وقتی فضای مکانی و فیزیکی زندگی شخصی گشوده می‌شود و رابطه مجازی به سمت واقعی‌شدن پیش می‌رود، حریم خصوصی جسمی هم به خطر می‌افتد. خطر تعقیب‌پذیری همه کنش‌های کاربران شبکه‌های عمومی چیزی است که بیشترین ترس را در میان مردم ایجاد کرده است.  سیر رشد چنین سرویس‌هایی در تاریخ نشان می‌دهد که این خطر واقعی می‌شود.

از دیگر نتایج پژوهش مذکور این است که اکثر پاسخگویان اعلام نموده‌اند بخش زیادی از حضورشان در فضای مجازی به ارتباط با دوستان مجازی اختصاص دارد و نیز برای هریک از آنان تجربه‌ی ترجیح رابطه‌های مجازی به ارتباط با خانواده و دوستان رخ داده است.

این می‌تواند زنگ خطری باشد که مسائلی همچون افراط در پرداختن به ارتباطات مجازی، افسردگی و انزوای حاصل از آن و یا تضعیف نهاد خانواده را به دنبال داشته باشد و مشکلاتی برای افراد از این لحاظ به وجود آید، همچنان که اکثر پاسخگویان با گزینه‌ی «تعامل اجتماعی در فضای مجازی ممکن است ارتباط خانوادگی زنان را تضعیف کند»موافق بوده‌اند.

در کنار این، اغلب پاسخگویان از بین محیط‌های متنوع موجود در فضای مجازی،» وبلاگ» را محیطی مناسب‌تر و امن‌تر برای تعامل اجتماعی زنان دانسته‌اند.

همچنین از نتایج پژوهش چنین بر می‌آید که از دیدگاه زنان فعال در فضای مجازی، دسترسی مطلوب به اینترنت برای زنان ایرانی وجود ندارد و همچنین همه اقشار زنان به علت عواملی مانند نبود آموزش همگانی در این خصوص و نیز نبود امکانات سخت افزاری ارزان و در دسترس، امکان حضور در فضای مجازی را ندارند

خلاصه این‌که:
اینترنت و فضای مجازی پنجره‌های فراوانی برای زنان به ارمغان آورده است؛ اما در کنار این فرصت‌ها، از تهدیدها و آسیب‌های تعامل در فضای مجازی برای زنان نیز نباید غافل بود. با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، جهت توسعه‌ی تعامل اجتماعی زنان در فضای مجازی و بهره گرفتن از فرصت‌های حاصل از این امر با کمترین آسیب‌ها و تهدیدها موارد ذیل پیشنهاد می‌گردد:

– فراهم نمودن امکان حضور اقشار مختلف زنان در فضای مجازی از طریق آموزش همگانی
– فراهم نمودن امکان دسترسی مطلوب زنان به اینترنت
– تولید محتوای مفید فارسی در مورد مسائل مرتبط با زنان در فضای مجازی
– تشکیل کلوپ‌ها و شبکه‌های اجتماعی مجازی خانواده محور، به طوری‌که اعضاء یک خانواده (والدین و فرزندان) به صورت گروهی امکان حضور و فعالیت مشترک داشته باشند.
– دادن آموزش‌های لازم جهت حفظ و مراقبت از حریم خصوصی در اینترنت
– آگاه نمودن زنان و دادن آموزش های لازم برای حضور در اینترنت و دچار نشدن به آسیب‌های جانبی مانند اعتیاد اینترنتی، انزوا، افسردگی و….
– گسترش تحقیقات علمی در خصوص روانشناسی اینترنت در کشور
– تدوین قانون‌های لازم و مناسب برای حفظ امنیت زنان در فضای مجازی

از فروش کلیه تا حجاب زن در ایران و آمریکا

[ms 2]

وقتی‌که دانشگاه ادیان و مذاهب در قم، کلاسی با حضور دانشجوی دکترای مردم‌شناسی در کالیفرنیا برگزار کرده بود، سعی کردیم گفتگویی را ترتیب دهیم تا بیشتر درمورد سفر کوتاه این دانشجوی ایرانی که سالهاست در آمریکا مشغول به تحصیل است بدانیم. از الهام میرعشقی صحبت می‌کنم؛ از دوران کودکی تا به حال، چندین بار به ایران رفت‌وآمد داشته و حتی زندگی نیز کرده است، اما حدود ۱۱ سالی‌ست که در آمریکا مشغول به تحصیل و زندگی‌ست. لیسانسش را در رشته‌ی مهندسی برق و کامپیوتر گرفته و در حال حاضر دانشجوی دکترای رشته‌ی مردم‌شناسی در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا است.

ابتدا از موضوع پروژه‌تون شروع کنیم. چرا به مردم‌شناسی پیوند اعضا در ایران اختصاص دادید؟

من حدود سه چهار سال پیش متوجه شدم که در ایران پیوند کلیه طوری رایج است که برای دریافت‌ش، گاهی هزینه‌ی مالی هم بین افراد رد و بدل می‌شود. برایم بسیار جالب بود که چه ارتباطی بین دهنده و گیرنده‌های  کلیه ایجاد می‌شود؛ چون از طرفی صحبت از اهدای عضو و ایثار بود و از طرفی بحث و جدل در تعیین قیمت کلیه و افرادی که از ابتدا در طرح‌ریزی پیوند کلیه در ایران نقش داشتند تحقیق انجام دهم. از طرفی دیگر از آنجایی‌که ایران در قانونی کردن تبادل مالی در اهدای کلیه در دنیا منحصر به فرد است، علاقمند شدم که ببینم در چه شرایطی و چه استدلالهایی این پدیده در ایران رایج شده.

این پروژه را در ایران با چه دید قبلی در ذهن شروع کردید و حالا که سفرهای تحقیقی‌تان را در بین مردم و فتواهای فقهی، ضمیمه‌ی کار دارید، به چه دیدگاهی رسیدید؟

تحقیق من مربوط به بحث فقهی قضیه هم می‌شود. که مثلا فتاوی در مورد پیوند و اهدا کلیه چه هستند و چگونه شکل گرفته‌اند. نمی‌توانم بگویم که در ذهنم پیش فرضی داشتم که کاملا عوض شده باشد.. ولی خب هنوزم زمان زیادی از تحقیقاتم مانده و شاید یک سال دیگر جوابم متفاوت باشد. در گفتگوهایم با مردم ولی، دیدگاهی که از قبل داشته‌م پررنگ‌تر شده است. محبتی که بین دهنده و گیرنده کلیه هست حتی زمانی که پول رد و بدل می‌شود برایم قابل‌توجه بود. من از مادری شنیدم که می‌گفت من برای شخصی که کلیه‌ام در بدن اوست هر شب دعا می‌کنم و سر نماز برایش ارزوی خوشبختدارم. و از افراد دیگر که بعد از ۱۳ سال هنوز با دهنده خود ارتباط دارند، تجربه‌های شنیدنی دارم. خب این احساسات و عواطف برای یک مردم‌شناس خیلی جالب است. نه اینکه در جاهای دیگر چنین احساساتی وجود نداشته باشد. فرهنگ خاص ایرانی و اسلامی ما تاثیر چشمگیری در محتوای این احساسات دارد.

موضوع پروژه گویا اختصاصی روی پیوند کلیه‌ست، نه پیوند اعضا. درسته؟

بله. اختصاصی درمورد کلیه‌ست. چون سایر اعضا از فرد زنده غریبه به بیمار پیوند زده می‌شود.

مسئله پیوند اعضا و مخصوصا فروش اعضا یا پرداخت وجه در برابر اعضا، خیلی مسئله اختلاف‌برانگیز و مورد اختلافی‌ست در دنیا. و خیلی کم هستند کسانی که این کار را اخلاقی بدانند. به‌نظر شما چرا اصلا این مسئله فروش و پیوند اعضا اینقدر مسئله جالب و قابل توجهیه و چه تفاوتی بین نگاه غرب و مسیحیت با نگاه اسلام و فقه شیعی به این موضوع هست؟

برای خود من هم درک واکنش های جمعی به این موضوع بسیار جالب و حائز اهمیت است. در بسیاری از جوامع غربی و شرقی این امر غیر قانونی است. و نگرانی از آن است که جسم انسان تبدیل به کالایی قابل مبادله شود. و این باعث سودجویی قشر مرفه از قشر ضعیفتر باشد. بسیاری هم اعتقاد دارند که تن انسان مقدس است و هیچ عضوی از آن قابل قیاس با مقداری پول نیست. یعنی مبادله آن هیچوقت نمی‌تواند عادلانه باشد. البته به این معنا نیست که در غرب ارگان‌هایی نیستند که تلاش بر قانونی‌شدن فورش اعضا بکنند و اما عموم جامعه این مسئله را نمی‌پذیرد. در ایران هم این مسئله بسیار جدید است و واکنش بسیاری از مردم به فروش اعضا مثبت نیست. هرچند همانطور که قبلا عرض کردم گاهی با وجود رد و بدل شدن پول در ازای اهدای کلیه روابط عاطفی بسیار عمیقی بین دهنده و گیرنده ایجاد می‌شود، که شاید کالایی‌شدن بدن دهنده را در آن مورد خاص زیر سوال می‌برد.

در فقه شیعه هم به دلیل جدید بودن این مسئله جای زیادی برای تغییر نظر وجود دارد. لازم است که در مورد مسائل اجتماعی که رایج شدن این پدیده می‌تواند ایجاد کند تحقیق شود تا موضوع باز گردد و بر اساس حقایق اجتماعی فتوای فقهی داده شود. امیدوارم تحقیق من به این موضوع کمک کند. کلا بهتر است که به فکر راه‌حلی برای درمان بیماری‌های کلیوی باشیم که لازمه آن برداشتن عضو از فردی زنده نباشد. در ایران هم بیش از پیش به سمت ترویج اهدای عضو از افراد مرگ مغزی هستیم. امیدوارم توجه بیشتری به پیشگیری بیماریهای کلیوی داشته باشیم و همچنین سعی کنیم شرایط دیالیز را برای بیمارها بهتر کنیم. مثلا کمک به رفت و امد بیمارها به مراکز دیالیز و بهبود دستگاه‌های دیالیز و تعلیم صحیح پرسنل بیمارستان‌ها در رفتار مریض و رعایت بهداشت می‌تواند بسیار موثر باشد.

[ms 3]

افرادی که دور هم در کشور واحدی زندگی می‌کنند، مشغول به تحصیل هستند، با خیلی از برخوردها و قوانین ارتباط برقرار کرده‌اند و شاید مشکلی هم در این موضوع نبینند. اما افرادی مثل شما که مدام در حال سفر هستید و طی مراحل مختلف، با قوانین کشوری برخورد می‌کنید، معمولا شرایط نباید همینطوری باشد که ما میبینیم. مخصوصا اینکه شما در این سفرتان با شهرهای مذهبی سروکار دارید. به‌طور مثال نگاه جامعه‌ی ایران به علم‌آموزی زنان و دختران چطور بوده است؟

پیشرفت علمی و استقلال بسیاری از خانوم‌ها برای من جالب بود. نمی‌توانم بگویم مثلا زمانی که من در دبیرستان ایران بودم، فعالیت‌های مثبتی را شاهد بودم و فرق خاصی بین امکانات پیشرفت علمی دخترها و پسرها حداقل در تهران نمی‌دیدم و الان هم که مشغول به تحقیق هستم و دوباره به ایران سفر کرده‌ام، باز هم همان عنصر جالب را می‌بینم. اینکه به جنسیتم نگاه نمی‌شود. و مسئله‌ی جنسیتم هیچ‌وقت سدِّ راه من نیست. مخصوصا اینکه من الان برای کارم در قم که یک شهر مذهبی‌ست هم هستم و مایل هستم به زیرمجموعه‌هایی راه پیدا کنم که بدانم فتوا چطور اتفاق می‌افتد که اینطور شنیدم، یکسری عرف‌ها وجود دارد که شاید جلوی دسترسی به برخی از محافل را بگیرد ولی بغیر از این به راحتی توانستم به تحقیقم در محافل علمی قم ادامه بدهم.

جالب‌است زمانی‌که در آمریکا مشغول خواندن مهندسی برق بودم، خانمی که در دانشگاه کار می‌کردند، یکبار به من گفتند که خیلی تعجب می‌کنم که شما بااینکه محجبه هستید و از خاورمیانه آمده‌اید، رشته‌ی پسرانه انتخاب کرده‌اید که من بهشان گفتم اتفاقا من تعجب می‌کنم از سوال شما. چون من در کشور خودم هیچ‌وقت با این سوال روبرو نمی‌شوم که چرا مهندسی برق می‌خوانم. برای مردم کشور من اصلا عجیب نبود و هیچ‌وقت به این فکر نکردند که این رشته مردانه‌ست یا زنانه. حتی برای ایرانی‌های دور و بر من اصلا عجیب نبود و هیچوقت برایم مطرح نبود که این رشته مردانه است یا زنان.

برای تحقیقات‌تان، آیا حضورا هم به حضور مرجعی رفتید یا فقط از فتواها و کتاب‌های‌شان استفاده کردید؟

در خود دانشگاه ادیان و مذاهب توانسته‌م از حضور چند اساتیدی که تحصیلات حوزوی داشته‌اند استفاده کنم اما قرار هم هست که اگر خدا بخواهد با مرجعی هم صحبت کنم. در امریکا هم ممانعتی وجود ندارد و مسلما قواعدی در رابطه با پوشش فرد مذهبی به شکلی که در اینجا هست وجود ندارد. و تا انجایی که می‌دانم اگر کسی با عموم مردم در رابطه باشد، جنسیت افراد مراجعه کننده موضوعیت خاصی پیدا نمی‌کند.

دوست ندارم این سوالم را هیچ فعلی بدهم و مثلا بگویم پوشش در آمریکا را چطور دیدید؟ بگذارید فقط بگویم پوشش در آمریکا…

مسئله‌ی پررنگی که درمورد پوشش در آمریکا وجود دارد، تنوع است. من خودم چادری نیستم ولی اگر یک روزی می‌خواستم از چادر بعنوان پوشش استفاده کنم، از چادر رنگی با طرح‌های زیبا استفاده می‌کردم. مسلمان‌های معتقد بسیار زیادی از کشورهای متعددی در امریکا هستند که اصولا حجاب برای انها اهمیت زیادی دارد. اما تعریف و شکل ظاهری حجاب بین این افراد یکسان نیست. مثلا در بعضی از اقشار پوشاندن مو پراهمیت نیست و پوشش گردن و برجستگی‌های بدن در خانوم‌ها اهمیت بسیار بیشتری دارد. ممکن هست پوشش پا و حتی مچ پا خیلی بیشتر از دست و بازو اهمیت داشته باشد. و البته ما این تنوع را بین مردم در جامعه ایران خودمان هم می‌بینیم. اما در آمریکا چیزی که من بسیار از آن لذت می‌برم تنوع رنگ؛ مخصوصا رنگ‌های شادابی‌ست که خانم‌ها استفاده می‌کنند. مثل مالزی، هند، پاکستان و روستاهای خودمان در ایران می‌بینیم. که من کمبود آن را در شهرهای مذهبی و بزرگ ایران مخصوصا قم می‌بینم.

دیگر فعالیت اسلامی در دانشگاه‌های آمریکا چطور است؟

خوشبختانه فعالیت اسلامی در این کشور خیلی قوی‌ست. مخصوصا اینکه طرفدار و پذیرای این تنوع هم هستند. مثلا در دانشگاهی که خودم بودم در جنوب کالیفرنیا، تعداد دختران محجبه زیاد بود. و این موضوع در خود دانشگاه خیلی خوب رسوخ پیدا می‌کرد. حتی انجمن دانشجویان مسلمانان دانشگاه، به‌مدت یک‌هفته، هفته‌ی حجاب ترتیب داده بودند. روسری‌های یک‌رنگ که مثلا بنفش بود، بین خانوم‌های غیر مسلمان در دانشگاه توزیع می‌شد و برای یک هفته همه‌ی خانم‌ها پوشش روسری را تجربه می‌کردند.

بهشان یاد می‌دادند که این روسری‌ها را چطور ببندند و بعد از یک‌هفته می‌آمدند و از احساسات‌شان تعریف می‌کردند. اساتید دانشگاه هم خیلی تشویق می‌کردند.  فعالیت بچه‌های انجمن خیلی بالا بود. حتی گاهی در حیاط دانشگاه، نمازجماعت برپا می‌کردند و در ماه‌های رمضان انواع برنامه‌های مذهبی و اسلامی داشتند. این تنوع خیلی خوب بود. همین برنامه‌ها را یهودیان و بهایی‌ها و دیگر مذاهب هم داشتند. کلا شرایط برای بروز فعالیت‌های مذهبی فراهم است. تا جایی‌که همکاری‌هایی بین گروه بچه‌های مسلمان و یهودی را می‌دیدیم.

‌درمورد مدیریت زندگی متأهلی با فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی صحبت کنیم. چطور می‌شود بین این دو جمع بست طوری‌که خدشه‌ای به زندگی زناشویی وارد نکند.

من فکر میکنم خیلی مهم هست دخترها و پسرها زمانی ازدواج کنند که هم خود را خوب شناخته باشند و هم قدرت شناختی‌گری را نسبت به هم پیدا کرده باشند. خیلی خوب بدانند که چه توقعاتی از هم دارند. چقدر علاقه دارند به نگه‌داری از کودک، چقدر موافق کار در بیرون از خانه هستند. و طبق آن با کسی ازدواج کنند که پذیرای این موارد باشد. مثلا بعضی‌ها ترجیح می‌دهند که همسرشان خانه‌دار نباشد و کودک‌داری نکند و به‌جایش همکارش باشد.

البته انعطاف‌پذیری هم لازمه زندگی مشترک هست. در خانواده‌های خودمان سعی می‌کنیم کارهای مربوط به خانواده را چه داخل منزل و چه خارج، اشتراکی انجام دهیم. ممکن است کار منزل را گاهی من انجام دهم، گاهی همسرم. بسته به موقعیتی‌ست که هر کدام در آن زمان داریم.

شما بین میزان تحصیلات عالیه‌ی زنان و مدیریت خانه و خانواده چه نسبتی می‌بینید؟

این موضوع در حیطه پژوهشی من نیست و نمی‌توانم نظر تخصصی بدهم. اما اگر به مادر بزرگ‌هایمان نگاه کنیم می‌بینیم بسیاری از تحصیلات بالایی برخودار نبودند اما در مدیریت خانواده مهارت زیادی داشتند. در عین‌حال برای بسیاری از خانم‌هایمان تحصیلات و شاید استقلال فکری و حتی مالی که بعضا به همراه آن می‌آید به آنها کمک کند که مدیرهای بهتری در امور خانواده باشند.
مادر خود من فرد تحصیل‌کرده‌ای هستند، هیچ‌وقت حس کمبودی نداشتیم. جفت پدر و مادرمان با هم همکاری خوبی داشتند.
مهم اینست است که هر فرد؛ چه زن و چه مرد، تواناییهای خودش و همسرش را بشناسد و با حسی فداکارانه و با انعطاف‌پذیری با افراد خانواده همکاری کند تا اسایش برقرار باشد. توزیع وظایف متنوع در یک خانواده نمی‌تواند یک شکل باشد.

بعنوان سوال آخر؛ برنامه‌ای برای برگشت به ایران بعد از اتمام تحصیل دارید یا نه؟

هنوز در شرایطی نیستیم که به طور قطعی تصمیم بگیریم. اما می‌توانم بگویم که طی سفرهای اخیری که به ایران داشتم بیش از پیش به‌طور جدی به زندگی در ایران فکر کرده‌ام.

جای خالی یک روز روشن

[ms 0]

سال‌ها پیش، سال‌هایی که خیلی هم دور نیستند، عادتی داشتم که همیشه توی کیفم تقویم داشته باشم. از همان‌ها که توجیبی و کوچک بود. همیشه چند روزی قبل از شروع سال جدید با وسواس انتخابش می‌کردم و تا آخر همان سال جزو وسایل همیشگی کیفم بود.

هر روز و هر ساعت دنبال بهانه‌ایی بودم تا درش بیاورم، ورقش بزنم و روزهایش را یکی یکی زیرو رو کنم. عاشق این بودم که توی روزهای سفید و دست‌نخورده‌اش چیزی بنویسم. بهانه‌ایی پیدا کنم و یادداشتی بگذارم. گاهی حتی کار به یادداشت هم نمی‌کشید، علامتی، نقطه‌ایی، ستاره‌ایی، جمله‌ایی، و حتی کلمه‌ایی می‌توانست راضی‌ام کند.

دوست داشتم بعضی روزها برایم مهم باشد. مهم‌تر از یک روز ساده‌ی معمولی و همان یک نقطه، یک علامت، یک کلمه و یک جمله برایم کافی بود تا آن‌روز، روز دیگری باشد، برای خودم و تقویمم.

بعد آن‌وقت، آن‌روزهای علامت‌زده، جدا شده، ستاره‌دار، آن‌روز های رازآلود توی تقویمم، می‌شد نقطه‌های روشن توی ذهنم. نقطه‌های روشنی که دوستشان داشتم و دیدنشان سرحالم می‌کرد.

خیلی‌وقت ها، دلم لک می‌زد برای بهانه‌ایی که بشود با آن، وسط یک روز سفید تقویم چیزی نوشت و با آن روز دیگری ساخت، روزی نو، روزی غیر عادی، روزی غیر از بقیه روزهای زندگی‌ام.

آن‌روزهای تقویم من، روز دختر نداشت. روزی‌که به آن ببالم، روزی که برایم خاص باشد، روزی‌که در آن همه بیایند جشن بگیرند، حرف بزنند و هی هدف و راه و مسیر و جاده‌اش را نشانم دهند. روزی‌که خودم تصمیم بگیرم چه‌طور بنویسمش، چه‌طور ماندگارش کنم، چه‌طور رازآلودش کنم، روز دختری که خودم بدانم چه‌طور ستاره‌دارش کنم تا جایش وسط نقطه‌های روشن ذهنم خالی نباشد.

خیلی‌وقت ها دلم می‌خواهد بهانه بگیرم، که چرا جای یک روز روشن توی تقویم آن سال‌های من، سال‌هایی که خیلی هم دور نیستند، خالی است؟

و من حالا، هر سال روز دختر که می‌شود، دلم لک می‌زند برای داشتن تقویمی توی کیفم، که درش بیاورم، ورقش بزنم، به روز دخترش که رسیدم، چیزی بنویسم وسط سفیدی روزش تا آن‌روز تقویمم برای خودش کسی باشد، جدا شده، علامت‌زده، رازآلود و متفاوت از بقیه‌ی روزهای زندگی‌ام!

مهمان چارقد به‌صرف توپک‌های خرمایی

سیزدهمین ستون از کدبانوگری‌های دخترانه در چارقد

مجالس خانگی یکی از اعتقادات مذهبی بین خانواده‌های ایرانی‌ست. اعتقاد به پذیرایی از مهمان‌های مراسم هم برای میزبان دارای ارزش و تقدس است. اینکه چگونه پذیرایی ساده اما زیبایی داشته باشیم، نکته‌ای‌ست مهم.

بی‌مقدمه و بی‌هیچ حرف دیگری میروم سراغ یک دسر خوشمزه و مقوی، با طرز تهیه‌ی خیلی آسان که پایه‌ی ثابت سفره‌های آیینی هست.

خرما، آرد، کره و کمی ارده لازم داریم. اندازه‌ی مواد، کاملا بستگی به خودتان دارد که چقدر میخواهید از این دسرها درست کنید و برای پذیرایی آماده. من تقریبا نیم کیلو خرما استفاده کردم. هسته‌هایشان را نیز جدا کردم و همه‌ی خرما را به دو قسمت تقسیم. یکی برای رنگینگ، یکی هم برای خرما ارده.

ادامه مهمان چارقد به‌صرف توپک‌های خرمایی

ضد ارزشهای دیروز و نماد ترقی امروز

وقتی در یک جامعه، ضد ارزش‌های دیروز تبدیل به ارزش‌های امروز شود و آنچه که تا چندی پیش شرم‌آور بوده به‌ناگاه به نماد ترقی و روشنفکری مبدل گردد، دیگر آن جامعه از مسیر صحیح خارج شده و همه‌ی آنچه نظام استکبار و دست‌نشانده‌های آن، تدریجا و زیرکانه به خورد این جامعه داده‌اند، در آینده نه چندان دور بسان یک بهمن بر سر فرهنگ آن جامعه فرو خواهد ریخت.

یکی از ضد ارزشهای دیروز که تبدیل به نماد ترقی امروز شده است؛ آرایش‌های غلیظ دختران است. بیاد داریم که در گذشته نه‌چندان دور تشخیص دختران مجرد از زنان با نگاه اول امکان‌پذیر بود. به گونه‌ای که اگر کسی آرایش داشت و ابروهایش نازک شده بود همه به چشم یک انسان متأهل به او می‌نگریستند. اما امروز متاسفانه شاهد آن هستیم که دختران مجرد پا را فراتر نهاده و گوی سبقت را در آرایش کردن از زنان ربوده‌اند.

ادامه ضد ارزشهای دیروز و نماد ترقی امروز

چند می‌گیری حجاب نداشته باشی؟

با پیروزی انقلاب اسلامی، ورزش زنان به ویژه فوتبال مدتی به دست فراموشی سپرده شد ولی سال ۱۹۹۳ بود که فوتبال زنان در ایران، مجدداً فعال شد؛ آن هم با مسابقات فوتبال سالنی که دانشگاه الزهرا برگزار کرد. و به مرور توجه بیشتری به آن شد و امکانات گسترده‌تری در اختیار این ورزش قرار گرفت تا جایی که فوتبال دختران از داخل سالن به فضای باز انتقال یافت.

بانوان فوتبالیست ایرانی که تاکنون موفقیت‌هایی را در این عرصه داشته‌اند، چندی پیش در بازی با تیم اردن برای صعود به دور مقدماتی المپیک ۲۰۱۲ لندن با اتفاقی غیر منتظره از سوی فیفا مواجه شدند که آنان را از بازی محروم کرد و نتیجه بازی سه بر صفر به سود اردنی‌ها رقم خورد و بانوان ایران با وجود شایستگی از این رقابتها حذف شدند.

ادامه چند می‌گیری حجاب نداشته باشی؟

داشتن یا نداشتن چادر، مسأله این است!

اسلام حجاب را برای همه‌ی زنان مسلمان می‌خواهد. حجاب بر همه‌ی زنان مسلمان واجب است و فرقی نمی‌کند که از چه جایگاه اجتماعی برخوردار باشند.

حجاب کامل، یعنی چادر نیز توصیه‌ی اکید اسلام به همه‌ی زنان است. در این دو مسأله تفاوتی بین زنان مؤمن و زنان فاسق نیست. آنچه هست این است که «حجاب بر همه‌ی زنان مسلمان فریضه است.»

البته تنها کنیزان، آن هم در محدوده‌ی سر و گردن از این حکم مستثنا هستند و پوشیدگی این دو عضو بر آنها واجب نیست که این حکم نیز فلسفه‌ی خود را دارد.

همچنین، احکام دیگری پیرامون این حکم و نماد اسلامی مطرح است. از جمله: زنان بد حجاب یا بی‌حجاب تعزیر و محاکمه می‌شوند؛ و از آنجایی‌که اصل حجاب، ضرورتی دین است، منکر حجاب مرتد است.

ادامه داشتن یا نداشتن چادر، مسأله این است!

امروز من نیازمند ایتام هستم نه آنها

چشمانش به این امید آرزوی یتیمان را ورق می‌زند که نگرانی برای همیشه با چشمان بی‌گناه آنان خداحافظی کند. او سال‌ها دور از وطن بوده اما هیچ‌گاه عشق به وطن و اعتقادات دینی را از خود جدا نکرده است. تمام زندگی‌اش را مدیون قرآن و باور‌هایش می‌داند.

لیلا نجفی، قاضی و حقوق‌دان، ۲۰ سالی می‌شود که مقیم انگلستان است. می‌گفت دینم را حفظ کردم و در ازای آن خداوند دریچه‌های نامرئی به سوی من باز کرد که تجربه کردن آن، تمام سختی‌ها را برایم ناچیز کرد. و حالا با سرپرستی ایتام ایرانی طور دیگری دینش را به وطنش ادا می‌کند.

ادامه امروز من نیازمند ایتام هستم نه آنها

گفتم غم تو دارم، گفتی چه غلطا!

چند وقتی‌ست که شاهد پخش مسابقه‌ی مشاعره از شبکه آموزش سیما هستیم. با توجه به این‌که سوژه‌خور این فیلم بدجوری ملس می‌زند و بروبچه‌های خنده‌بازار هم کارشان سوژه کردن، شدیدا این برنامه را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنیم. فعلا ما خودمان یک قسمت از این برنامه را بعنوان نمونه کار برایشان بازسازی می‌کنیم تا بعد چه شود. فقط لطفا در تمام مدتی که این متن را می‌خوانید، همزمان فضای برنامه را هم تصور کنید. با تشکر- مچکرم!

ادامه گفتم غم تو دارم، گفتی چه غلطا!

زنان ایرانی دارند دیوانه می‌شوند!

مقدمه:

در یادداشت قبل به بررسی عکس‌هایی پرداختیم که روایتی متناقض از زن ایرانی را به اذهان عمومی جهان پیشکش کرده است. در این یادداشت روایتی دیگر را بررسی خواهیم کرد که قسمتی دیگر از پازل قبل را کامل می‌کند. امّا پیش از آن تذّکر چند نکته پیرامون یادداشت قبل ضروری است. تا پاسخی باشد به نقدهایی که بر آن روا شد.

اولاً نگارنده هیچ مشکلی با عکاس ندارد؛ مشکل بر سر عقیده است و وقتی پای عقیده در میان باشد، نه جای تعارف است و نه حبّ و بغض شخصی.

ادامه زنان ایرانی دارند دیوانه می‌شوند!

إنا للّه و إنّا الیه راجعون

وقتی که رفتن حق است، وقتی که مرگ پایان کبوتر نیست، وقتی که رهایی از قفس است، پس خوشا به حال آنان که سبکبار می‌روند، آنان که توشه خود بربسته‌اند و از آغاز دانسته‌اند که رفتنی در کار است و چگونه رفتن است. که وزن می‌دهد به آدمی.

ادامه إنا للّه و إنّا الیه راجعون