هر دم از این باغ بری می‌رسد (1)

[ms 0]

نیم‌قد پیش خودش فکر کرد بهتره خواهرش رو تنها نذاره. با هم رفتند بیمارستان. با یه دسته‌گل و کمی میوه. نگهبان جلو در پرسید:»اومدید عیادت؟» قد که دل و دماغ چندانی نداشت سری تکون داد و رفت داخل اما نیم‌قد نگاهی به نگهبان کرد و گفت: «نه پدر جان اومدیم خواستگاری! آدرس طرف رو نداشتیم، گفتیم از پزشکی قانونی و بیمارستان ها سراغش رو بگیریم!…»

دوست قد، در حالی‌که احتمالاً تا آخر عمر فلج بمونه، رو به پنجره خوابیده بود. انگار چاقویی که نامزدش تو نخاعش فرو کرده بود، هنوز هم تو بدنش جا مونده… قد بیشتر از این طاقت نیاورد، هق‌هق کنان اومد بیرون و تا خونه با نیم‌قد حرف نزد.

خونه که رسیدند، تمام‌قد هم اومد. می‌خواست با قد حرف بزنه تا کمی از این حال و هوا دربیاد. پرسید: «چرا نامزد دوست‌ت اینطوری کرده؟»

قد گفت: «چون فکر می‌کرده دوستم داره بهش خیانت می‌کنه.»نیم‌قد که گویا زیاد به حرف‌های بین خواهرش و دختر عموش توجه نمی‌کرد، گفت: «قد خیلی دسپرده شده، مرتب داره خاطره اون اتفاق رو مرور می‌کنه، اصلا شاید این ترم مرخصی بزنه نره دانشگاه.»

تمام‌قد گفت: «بخاطر این اتفاق دیگه نمی‌ره دانشگاه؟!»

نیم‌قد باز خوشمزگی کرد و گفت: «نخیر! دفتر چهل برگش تموم شده، ما هم تمکن مالی نداریم تامین کنیم، صلاح دونسته ترک تحصیل کنه بره دست‌فروشی!»

تمام‌قد رو کرد به قد و گفت: «وقتی اینجور خبر ها رو می‌شنوم فکر می‌کنم که کسانی مثل تو و نامزدت، باید بیشتر قدر زندگیتون رو بدونید. کمی هم بفکر خودتون باشید. راستی نامزدت کجاست؟»

قد گفت: «اتفاقا نگرانشم، چند وقتی هست که از طرف شرکتشون فرستادنش چند تا کشور عربی برای موقعیت‌سنجی که اگه بشه چند تا پروژه هم اونجا اجرا کنند. می‌ترسم پاش به لیبی هم باز بشه و اونوقت…»

تمام‌قد گفت: «نه خب، الآن که دیگه اونجا ها درگیری کمتر شده. نگرانی نداره…»

قد پرید وسط حرفهاش که: «نه، منظورم این نبود… اتفاقا چون انقلابی‌های لیبی پیروز شدند، می‌ترسم چشم و گوشش باز بشه!»

تمام‌قد گفت: «چرا؟! مگه چی شده؟! خب یه انقلاب با اهداف اجتماعی و سیاسی، تو کشوری پیروز شده. این که اشکال نداره!»

باز نیم‌قد از اون سمت پا برهنه دوید وسط حرفشون و گفت: «مگه خبر نداری؟ آبجی‌م نگران اینه که نامزدش از مفاد اهداف انقلابیون اونجا با خبر بشه! آخه کلا گویا یه سوءتفاهمی تو اهداف پیش اومده! اینجا تو این روزنامه نوشته…»

 

حاکی: خبرگزاری‌ها اعلام کردند مردی با تصور داشتن ارتباط نامشروع، همسر دانشجوی خود را با ضربات متعدد چاقو در کلاس درس و در حضور استاد و دانشجویان زخمی و روانه بیمارستان کرد .حسب اعلام پزشکان، این دختر به علت اصابت چاقو به نخاع از ناحیه دو پا فلج شده و به علت جراحات وارده در کما به سر می‌برد.

رئیس شورای ملی انتقالی لیبی در اولین سخنرانی خود پس از آزادی لیبی به اجرایی‌شدن قانون چند همسری در لیبی آزاد اشاره کرد و این موضوع را یکی از اولویت‌های دولت‌ش عنوان کرد. از آن‌جا که محافظین سرهنگ، همگی دختران جوانی بودند که الان دیگر از کار بیکار شدند، اهداف انقلاب هم با نیم‌نگاهی به این کماندوها، با در نظر گرفتن حقوق بانوان، و این‌که این عزیزان سیاه‌بخت نشوند، دچار سوء‌تفاهم جزئی شده است…

یا حق