عطر ریحان؛ بوی دود!

[ms 2]

بخش اجتماعی چارقد با عنوان «در همین حوالی» قصد دارد هر ماه به بررسی موضوعات اجتماعی از زوایای مختلف بپردازد. این ماه و برای آغاز پرونده «نجوای دود» را با هدف بررسی اعتیاد و گرایش دختران به مواد دخانی مورد بررسی قرار می‌دهیم. در همین‌ رابطه پیشنهادات شما را نیز با روی گشوده خواهانیم.

زمانی پاتوق‌مان بود. چون نزدیک اداره بود، هر روز ناهار می‌رفتیم آنجا. تا روزی که به خاطر دود قلیان دخترک، که موذیانه خودش را وسط لقمه‌های ما جا می‌داد و صاحب رستوران هم به اعتراض ما توجه نکرد، رستوران دیگری را به عنوان پاتوق انتخاب کردیم!

تصمیم گرفتم سری به آنجا بزنم؛ که هم گرسنه سر کلاس نروم، هم حال و هوای سنتی‌اش را دوباره به کام بکشم. در و دیوارش پر از نشانه‌های ایران کهن است. تا وقتی شلوغ نشده، آدم احساس آرامش می‌کند. به نظر می‌رسد نور فضا را از فانوس‌های متعدد که در هر نقطه دیده می‌شوند، تأمین کرده‌اند؛ هر چند داخل‌شان لامپ کم‌مصرف تعبیه شده‌ است! تپانچه‌هایی که‌ به دیوار آویخته‌اند، انگار آدم را می‌برد به سال‌های مشروطه و آن حوالی. تزئینات جالبی دارد. یک سماور قدیمی و اتوی ذغالی سیاه روی میزی گذاشته‌اند.

دیدن اشیای قدیمی که شاید فقط در بساط بابابزرگ‌ها پیدا شود لذت شیرینی دارد‌. روی دیوارها نقش برجسته از سربازان هخامنشی کار کرده‌اند. روبروی من تابلوی یک زن قاجار نصب کرده‌اند و کنارش نقش‌ برجسته‌ای از یک مرد با لباس فیلم‌های تاریخی، که قلیانی به دست دارد. از تماشای در و دیوارش سیر نمی‌شوم. با موسیقی‌ قدیمی و صدای برادران زیرخاکی(!)، همه چیز برای سفر در زمان مهیا است.

دیدن پارادوکس این فضا، با چهره‌ افروخته‌ دخترکان و موهای آشفته‌ پسرکان، مرا به زمان حال برمی‌گرداند. ظاهرا در این مدت چیزی تغییر نکرده. مسئول پذیرایی هنوز این مشتری قدیمی را به یاد دارد. جلو می‌آید و با خوشامدگویی می‌خواهد دلیل این غیبت چندماهه را بداند.

می‌گویم «هنوز به خانم‌ها قلیان می‌دهید؟» انگار تازه یادش آمده باشد که چرا تغییر پاتوق داده‌ایم، می‌گوید «نه، خانم‌های تنها که اصلا. ولی با آقایان که بیایند، یواشکی می‌کشند!» کنجکاوتر می‌شوم. می‌پرسم «اگر به نظر خیلی کم سن و سال بیایند چطور؟ باز هم اجازه می‌دهید یواشکی قلیان بکشند؟» می‌گوید «تا حالا برای قلیان، مشتری کم سن و سال نداشته‌ایم. اکثرا بین ۱۸ تا ۲۴ ساله هستند. به نظر می‌رسد بیشتر دانشجو باشند. ولی خانم ۵۰ ساله هم بین مشتریان‌مان بوده که قلیان خواسته!»

سعی می‌کنم با ظرافت، مسئول پذیرایی را تخلیه‌ اطلاعاتی کنم که خسته نشود. می‌گویم «برایم جالب است بدانم خانم‌ها چه طعمی بیشتر می‌پسندند.» با خنده می‌گوید «معمولا با آقایان همراه‌شان به تفاهم می‌رسند، بعد سفارش می‌دهند. البته نظر خانم‌ها همیشه محترم‌تر است! پرتقال و سیب بیشتر از همه سرو می‌شوند.»

[ms 3]

می‌پرسم «حالا به نظرتان بدون برخورد به دود قلیان یواشکی خانم‌ها و آقایان می‌توانم با خیال راحت بنشینم اینجا یک غذای خوب بخورم؟» لبخندی می‌زند و می‌گوید «خیلی وقت است که فقط از ساعت ۴ به بعد قلیان داریم».

با خیال راحت غذایم را سفارش می‌دهم و تا زمان آماده شدن، چیزهایی می‌نویسم، چند تا عکس می‌گیرم و به سؤال و جواب‌ها فکر می‌کنم. غذا را می‌آورد و من سؤالی که در ذهنم قدم می‌زند با کلمات گنگ، می‌پرسم: «خانم‌هایی که دیده‌اید قلیان می‌کشند، بیشتر چه ظاهری دارند؟». خوشبختانه او متوجه منظورم می‌شود و می‌گوید «اگر منظورتان نوع حجاب است، بدحجاب‌ها بیشتر، اما باحجاب‌ها هم‌ هستند!» در حالی‌ که خودم متوجه میزان گردی چشمانم شده‌ام می‌پرسم «واقعا؟!» و او با خونسردی لبخندی تحویلم می‌دهد و تأکید می‌کند «بعــــله خانوم!»

تقریبا اشتهایم کور شده. با زحمت و به کمک دلستر انار، چند لقمه می‌خورم. کم‌کم عطر سبزی تازه و برنج زعفرانی بهم مزه می‌کند که بوی سیگار در فضا می‌پیچد و همان ته‌مانده‌ اشتها، به فنا می‌رود! با دلخوری در دلم می‌گویم «این صندوق‌دار عجب آدم بی‌ملاحظه‌ای است! مردم دارند غذا می‌خورند!» (چون قبلا هم به همین دلیل به ایشان اعتراض کرده بودم!) از خیر ناهار خوردن می‌گذرم. دوربین و دفترچه‌ام را در کیفم می‌گذارم و از جایم بلند می‌شوم. چند قدم جلوتر، چشمم به سیگارِ بین انگشتان ظریف دخترک خشک می‌شود…

۲۵ دیدگاه در “عطر ریحان؛ بوی دود!”

  1. بسم الله؛

    سلام؛

    مطلب از جهت روایی بسیار خوب بود. طوری که، به راحتی میشه فضای اون قهوه‌خونه رو از روی جملات این متن توی ذهن تجسم کرد.

    اما دلیل این همه تعجب نویسنده از مصرف دخانیات توسط خانم‌های با حجاب رو متوجه نشدم! واضحه که این روزها، حجاب دیگه شاخص مهمی برای تمییز افراد محجوب و غیر محجوب از هم نیست.

    بخش انتهایی متن هم به نظرم خیلی خوب تموم شد و جمله‌ی انتهایی متن عالی بود.

    ممنون از نویسنده محترم و مجموعه چارقد به خاطر بها دادن به این موضوع مهم.

    سربلند باشید

  2. سلام آقای پاک‌نیت؛

    نویسنده‌ی بنده‌خدا این یه مورد رو دیگه از خانم‌های محجوب ندیده بود. توقع داشت حداقل این کار رو در صورت علاقه‌ی شدید به انجامش، داخل منزل‌شون یا دور از ملأ عام مرتکب بشن!

    سپاس بابت نظرلطف‌تون.

    سلامت باشید.

  3. اصلا مطلبتون رو نخوندم فقط عکس رو دیدم و میخوام نظر بدم. عکستون خواسته یا ناخواسته غیر اصولی شطرنجی شده و هویت شخص کاملا مشخصه. ضمن اینکه انتشار این عکس از نظر اخلاقی اقدامی غلط است، صاحب عکس میتونه نسبت به این اقدام دعوی کیفری اقامه کنه.

  4. سلام
    با تشکر از نویسنده
    فقط اینکه وجهه تحلیل اجتماعی این مطلب چی بود الان؟!
    بیشتر شبیه تعریف کردن خاطرات بود!
    شایدم میخواهید بگید که داستان اُپن اِند بود و برداشت آزاد؟!
    خب اینکه نمیشه تو مبحث اجتماعی وارد شدن
    ضمن اینکه تنها با استناد به حرف یک کارکن یک قهوه خانه یا رستوران سنتی آیا میشه مسئله ای رو قبول کرد و بهش پرداخت؟ از نظر اصول نوشتن وتحلیل کردن چنین چیزی قابل قبول نیست./
    به امید بهتر و دقیق تر شدن مطالب مجله

  5. عرض سلام خدمت خانم طباطبایی؛

    همون‌طور که در ابتدای نوشته مشاهده فرمودید، این مطلب افتتاحیه‌ی پرونده‌ی «نجوای دود» بود و بنا به نظر مدیر محترم سرویس، سعی کردیم ابتدا خواننده رو با همچین فضاهایی آشنا کنیم. در واقع خواستیم توو محیط قرار بگیرید!
    این نوشته، مقدمه‌ای بود برای ورود به بحث‌های جدی. انشاءالله.

    موفق باشید.

  6. سلام آقا یا خانوم ناشناس !
    انتشار عکس طبق صلاحدید دبیر عکس و از عکس های تولیدی ما می باشد،‌نمی دانم شما گویا تونستید صاحب عکس رو شناسایی کنید و نگران شکایتش از ما هستید..!‌ عکسهایی با همین شیوه و شمایل در خبرگزاری ها درج شدن که خود فرد قادر به شناسایی خودش هم هست! عکسی که تولیدی چارقد باشه آرم و لوگو چارقد روش درج میشه و از قبل ملاحضات مسائل حقوقی و اخلاقی و حتی در صورت امکان رضایت سوژه هم درش رعایت می شود. بابت نگرانیتون سپاس .

  7. با سلام و ادب. گزارش بسیار ضعیفی است ،‌نه توصیفی صرف است نه قرار است نتیجه گیری درستی بر اساس واقعیات و مشاهدات تکرای داشته باشد. صرف تعریف از یک رستوران سنتی و دکورش که در ۸۰ درصد دیگر سفره خانه ها مشترک است و البته چنان تصنعی که نه از مشروطه حالی می ماند و نه از نوستالوژی ایران کهن یادی! نیاز به آشنایی کسی نیست و همه دیده اند و بیشتر وقت تلف کنی است . کما اینکه مشتی که قرار است نمونه خروار باشد و چادری دانشجویی بر سر دانشجو و کارمند و بعضا چادر سر کن های فشن باشد که هدف و نیتشان نه حجاب است و نه پوشیدگی قلیان کشیدنشان هم زیر سوال نیست و حجابشان هم رده بقیه دختران کم حجاب است و بس . واقعا نیت از این مطلب نشان دادن روی دیگر دختران با حجاب است ؟یا تخطئه قلیان و دود؟

  8. سلام جناب مهربان؛

    از نگاه مهربان‌تون سپاسگزارم. تصنع این متن نمیدونم دقیقا کجاش بود. ولی همون‌طور که خدمت خانم طباطبایی عرض کردم، قرار بود این متن فقط یه تجسم از فضا به عزیزان بده، برای نوشته‌های بعدی. بررسی‌های اصلی و نتیجه‌گیری‌های نهایی رو در مطالب بعدی دنبال کنید انشاالله.
    در مورد سؤال‌تون هم، چرا نیت هر دو نباشه؟ نیت من هر دو بود!

    موفق باشید.

  9. به دبیر عکس:حفظ وجهه وجیه هر جایگاه به دست افراد مسوول و متولیان آن جایگاه است. لحن دبیر عکس در پاسخ به نظر من اصلا زیبنده سایت چارقد نبود. لحن پاسخ پر از حرص و کینه بود و کاملا مشخص بود که بهش خیلی برخورده و سعی داره با جملات کنایه آمیز مثل «نمی دانم شما گویا تونستید صاحب عکس رو شناسایی کنید و نگران شکایتش از ما هستید..!‌» نویسنده ناشناس رو زیر سوال ببره.
    واقعا اگر پاسخ شما از نظر خودتون منطقی و قانع کننده ست بهتره در نهایت متانت و خیلی ملایم و درخور سایتی که مسوولیت فرهنگی رو بر عهده داره پاسخ ارائه بشه. اگر کارکنان این سایت همگی مثل شما باشند و فورا از کوره در برند و دهان بگشایند که وای بر این سایت!
    آنچه ناشناس در نظر خود درج کرده بود تنها یک نظر بود. همین. چیه چرا عصبی شدین؟
    در ضمن الان حتما میخواین مدعی باشین که اصلا لحنتون کنایه آمیز نبوده و عصبی نشدین. خب این رو به افکار عمومی و خوانندگان و بیطرفان واگذار میکنیم که قضاوت کنند.
    در ضمن در مورد لوگوی چارقد توضیح دادین که عکسهای تولیدتون دارای این مشخصه هستند. خب این چه ارتباطی داشت؟ این عکس هم داری این لوگو هست. ضمنا مگر بنده سوال کردم که این عکس تولیدی چارقد است یا نیست؟!!!
    دیگه اینکه نویسنده ناشناس به عنوان یک مخاطب عام و نه به عنوان کسی که به قول شما «صاحب عکس رو شناخته» با دیدن عکس متوجه شدم که هاله شطرنجی که بر روی چشم فرد قرار گرفته پنهان‌کننده هویتش نیست و هر کس که ایشان را بشناسد با دیدن این عکس دقیقا متوجه هویت وی می شود که این کار از نظر اخلاقی صحیح نیست.
    همچنین در مورد اینکه رضایت صاحب عکس جلب شده باید بگم که مطمئنا به صاحب عکس‌های اینچنینی که رضایتشان رو جلب کردین می گویید که عکس شما را به صرت شطرنجی و ناشناس کار میکنیم و اون بنده خدا هم از همه جا بیخبر پذیرفته. پس اگر اینطور بود صاحب عکس فریب خورده.
    اگر خبرگزاری و یا سایتی هم چنین عکسهایی رو کار میکنه، هاله شطرنجی بر روی چشم بسیار غلیظتر و پررنگ تر از نمونه شماست. چراکه مهمترین عضو صورت که در شناسایی هویت کمک می کنه چشم هست. اما در عکس شما به جه کمرنگ بودن پنهان کننده هویت، شناسایی فرد مذکور اصلا کار سختی نیست و کسانی که اون بشناسن در نگاه اول تشخیص خواهند داد.
    در هر صورت اینها نظر بنده بود و فکر کردم باید بگویم ولو اینکه دبیر محترم عکس باز عصبی شوند و اینبار شاید تندتر سخن بگویند.
    بهتر است فراموش نکنیم که رسانه‌ای موفق خواهد بود که از انتقادها استقبال کند نه اینکه جبهه بگیرد.

  10. خوب بود خیلی لطیف وارد موضوع اعتیاد شدین. ولی فکر کنم اگه موضوع خود خود اعتیاد باشه کمی از این لطافت ادبی تو مطالب بعدی کم بشه بهتره
    تعادل برقرار کردن بین اصل موضوع و در عین حال جذاب نگه داشتنش سخته که احساس می کنم خوب از پسش برمیاین. موفق باشین

  11. با سلام یه انتقاد به دبیر عکس داشتم اما منتشر نکردین. لابد اگه تمجید میکردم منتشر میشد. خیلی خوبه تبریک میگم

  12. سپاس از توجه‌تون آقای حسین آقا؛

    انشاالله برای قسمت‌های بعدی دوستان زحمت مطالب بهتری رو خواهند کشید و با نظرات شما بهتر هم میشیم.

    موفق باشید.

  13. آقا یا خانم ناشناس
    با سلام.
    انتشار کامنت شما و جواب بنده یعنی اعتقاد به قضاوت خوانندگان عزیز.
    برای این چند خط شماهم قادر به جوابگویی و اتهام زنی و به کار بردن عبارات ایگونه مانند شما نیستم و نخواهم بود.
    ما نسبت به حساسیت موضوع عکس دختران و زنان و حاشیه ساز بودن آن واقف بوه و در دو سال گذشته جوانب مختلف آن را سنجیده و اقدام به انتشار تصاویر می نماییم.
    در مورد کسب رضایت فرد مورد نظر، اطمینان شما از فریب و دروغگویی ما جالب و در خور توجه است.
    دوست گرامی انتقاد شما وقتی همراه با لفاظی و هتاکی باشد هرچند مفید خریداری نخواهید یافت.

  14. من یک سوال از نویسنده دارم. دقیقا به کدوم دلیل تصمیم گرفتید دیگه به اون رستوران نرید؟ این که قلیان سرو میشد یا اینکه قلیان برای خانمها سرو میشد؟
    یا این طوری بپرسم: اگر صاحب رستوران بخواد رضایت شما رو جلب کنه تا مجددا به اونجا برگردید اینکه دیگه به خانمها قلیان ندن کفایت میکنه یا کلا باید سرو قلیان رو متوقف کنن؟

  15. به دبیر عکس:

    خیلی جالبه که دبیر عکس از نوع بیان و الفاظ بنده انتقاد کرده در حالیکه در نظر قبلی آن کسی که مورد نقد و متهم به هتاکی و پرخاشگری بود خود ایشان بود. اینکه الان کار به اینجا کشیده و یک دبیر عکس در سایتی که داعیه‌دار فرهنگ و حجاب است اینگونه با حرص و عصبانیت پاسخ یک خواننده رو میدهد دلیلش فقط این است که بنده در ابتدا تنها نظرم را به عنوان یک مخاطب و در نهایت ادب و احترام بیان کردم و دبیر عکس محترم گویا بهشان بسیار برخورده بود و طاقت اظهار نظر مخاطب را نداشته اند که پاسخی پر از حرص و کینه و هتاکی ارائه فرمود. کسی که نمیتواند انتقاد را بشنود، ضرورتی برای پاسخگویی به مخاطبان ندارد چراکه مخاطبان نظرات مختلف و مخالف و موافق دارند. ای کاش توضیحی که با حرص و عصبانیت داده بودین را در نهایت احترام و با ملایمت میفرمودین تا کار به اینجا نکشد که برای شما بسیار زشت و زننده است.
    حالا همان دبیر عکس برای جلب نظر خوانندگان و برای اینکه مخاطبان حق را به ایشان بدهند با لحنی که در عالم سیاست از آن به عنوان فرار رو به جلو یاد میشود، سعی کرده که خود را فردی محترم و صبور و آرام جلوه داده و اینگونه القاء کند که بنده الفاظ زشت و ناپسندی بکار برده ام.
    امیدوارم بیطرفی و حقانیت سایتتون با انتشار این جمله ثابت بشه:
    آهای مردم! آهای خوانندگان این سایت! آهای افکار عمومی که این مطلب را میبینید! شما را به خدا دو کامنت قبلی من و نظر دبیر عکس محترم سایت را بخوانید و با در نظر گرفتن اینکه خدا ناظر اعمال و گفته های ماست قضاوت کنید که چه کسی حرص و کینه و لفاظی و هتاکی داشته است؟ ایشان یا بنده که فقط از سر دلسوزی نظری دادم.

  16. پاک کردن صورت مسئله بهترین و ساده ترین راه بود برایتان؟!! شفافیت و صداقت در گفتار را برنتابیدید؟ وقتی یک سایت آزاداندیشی را لگدمال کند دیگر چه انتظاری می توان از روزنامه ها داشت؟ همینقدر که صورت مسئله را پاک کردید کافی است تا خط فکری گردانندگان و سیاستگذاران سایت مشخص شود. فقط می توانم بگویم متاسفم

  17. به این دلیل که موقع ناهار قلیان سرو می‌شد و ما مجبور می‌شدیم ناهارمون رو نصفه بذاریم و بیایم بیرون.

    این دفعه‌ی آخر هم که قلیان نبود، دود سیگار جاش رو پر کرد!

    یه خط‌کشی بکنن خوب میشه. حداقل موقع سرو غذا که ساعتش مشخصه، استعمال دخانیات رو ممنوع و با افراد خاطی برخورد کنن!

  18. با سلام؛

    جناب آقای ناشناس محترم (آقا مهدی بزرگوار)

    الآن بیشتر از ۴ سال از فعالیت نشریه اینترنتی چارقد می گذره و تیم تحریریه و مسؤولین این سایت، کاملا نسبت به شرایط قانونی و رعایت حقوق افراد واقف هستند و بدون دریافت رضایت فرد، تصویر هیچ کسی رو به شکلی که چهره‌ی اون فرد قابل تشخیص باشه منتشر نمی کنند. بنابراین مطمئن باشید که رضایت این خانم هم دریافت شده و نیازی به نگرانی نیست.

    ما به نیت خیر شما واقف هستیم و از این بابت که نسبت به مجله‌ی چارقد لطف دارید و برای ارتقای سطح چارقد تأمل می‌کنید و پیشنهاد می‌دید و نصیحت می‌کنید از شما سپاسگزاریم. امیدواریم باز هم شاهد دریافت انتقادات و نظرات سازنده‌ی شما باشیم.

    سربلند باشید

  19. با سلام

    میدونید دوستان عزیز چارقدی الان دیگه اصلا موضوع انتشار عکس با رضایت و بدون رضایت شخص مطرح نیست. ظاهرا این انتقاد و یا نظر دادن بنده به معضلی تبدیل شده که بر خلاف گفته هاتون که دقیقا در تضاد با عملتون هست، کامنت های بنده رو پاک کردین اما در ظاهر اظهار امیدواری کردین که باز هم شاهد دریافت نظرات اینجانب باشید.
    لازم به یادآوری است که بنده در وهله اول تنها یک کامنت گذاشتم همین. اما در ادامه این کامنت گذاشتن و انتقاد تبدیل شد به یک نزاع لفظی میان دبیر عکس شما با من. تداوم پاسخ های من هم فقط برای لحن زننده ایشان بود وگرنه به واقع برای بنده چندان اهمیتی ندارد که عکس اون خانم رو منتشر کردین. من در ابتدا فقط از سر دلسوزی و اینکه از خوانندگان سایت شما هستم یه کامنت ساده گذاشتم اما با حمله و کنایه پراکنی دبیر عکستان مواجه شدم.
    اگر از نیت خیر من آگاهید پس چرا صورت مسئله را پاک کرده و تنها کامنت های خودتان را منتشر کردین؟ ایا از این نگران بودین که خوانندگان حق را به بنده بدهند؟! جز این که دلیل دیگری نمیتونسته داشته باشه. بهرحال این اقدام شما نوعی بداخلاقی رسانه ای تلقی میشه و تناقض کامل در گفتار و کردارتان آشکار است.
    غرض ورزی دبیر عکستان هم در پاسخهایی که ارائه میکرد اظهر من الشمس بود. فقط ناامید و مایوس شدم از سایتتان با رفتاری که مشاهده کردم. آیا اینکه کامنت های من را برداشته و با لحنی مهربان و لطیف حرفهایی خلاف عملتان منتشر کنید چه هدفی را دنبال می کند؟ آیا این مصداق بارز فریب مخاطبان نیست که سعی کرده اید با این پاسخ خود را انتقاد پذیر و مهربان نشان داده و طوری وانمود کنید که از تذکر و انتقاد افراد استقبال می کنید؟؟
    بهرحال دیگر نه توقع دارم کامنتی از بنده منتشر شود و نه اساسا دلسوزی به خرج خواهم داد چراکه گویا تاب شنیدن انتقاد در گرداننگان محترم این سایت نیست. اگر اشتباه نکنم متولیان این سایت قشر جوان هستند و رفتار ناپخته و خام انها بیانگر بی تجربگیشان است. حتی اگر ۴ سال از عمر این سایت گذشته باشد.
    بهتر است بدانید آنچه یک سایت، روزنامه، و بطور کل یک رسانه را ماندگار و با دوام می کند و هرگز با ریزش مخاطب روبرو نمیشود حسن خلق، صداقت، تعامل مطلوب، انتقاد پذیری و ارتباط منطقی و دلنشین با مخاطب است. دقیقا چیزهایی که متاسفانه در شما ندیدم. همه دلسوزی من از این است که اینگونه رفتار از کسانی سر میزند که گرداننده سایتی هستند که هدف اصلی آن نشر فرهنگ اسلامی و ترویج عفاف و حجاب است.
    خوب است فراموش نکنیم که وقتی در لباس تبلیغ دین باشی بار مسوولیتت به مراتب سنگینتر است و در مقابل کوچکترین حرف و عمل به دلیل اثرگذاری بر افکار دینی مردم، در مقابل خداوند پاسخگو خواهی بود.
    با مروری بر تاریخ انبیاء در خواهیم یافت که بدون استثناء این ۱۲۴ هزار پیامبر بودند که به سراغ مردم میرفتند و با نرمی و ملاطفت مردم را به دین خدا فرامیخواندند و هیچگاه مردم به سراغ آنها نمیرفتند. چه آنکه حتی در بسیاری از موارد مردم انها را طرد میکردند اما تبلیغ دین رها نمیشد و بر حسن خلق انها افزوده میشد.
    حالا در این میان نه شما پیامبرید و نه من کافر. فقط مثالی بود برای درک بیشتر اهمیت تبلیغ و ترویج دینداری.
    نکته حائز اهمیت دیگر آنکه بنده اگر تمایل داشتم که نامم را در کامنتها بیاورم بلد بودم. این کارتان چه معنایی داشت؟ آیا باید از این به بعد نگران این هم باشیم که مبادا ایمیلمان را هم در کنار کامنت فاش کنید!!! شما که از جلب رضایت سوژه های عکستان مطمئن هستید چرا وقتی کسی با نام ناشناس کامن میگذارد، نام او را فاش میکنید؟!!! مثلا خواستید نشان دهید که خیلی کارآگاه و پلیس هستید؟!! خب بنده قبلا با نام برایتان ایمیل و کانت زده بود و از آنجا نام را یافته اید. اما آیا صحیح بود آن را فاش کنید؟ واقعا که برایتان متاسفم!
    با امید آنکه صداقت را سرلوحه کارها کنیم و حرف و عملمان یکی باشد که در غیر این صورت مصداق نفاق خواهیم بود.
    به دلیل عدم انتشار کامنتهای بنده دیگر قضاوت افکار عمویم را نخواهم داشت پس شما را به قضاوت وجدان آگاه و بیدارتان میسپارم تا خود در خلوتتان قضاوت کنید.

    سربلند باشید.

  20. شاید تو تهران عجیب باشه ولی تو بعضی شهرستان ها اصلا عجیب و بد نیست. میشناسم زنایی رو که بیشتر از شوهرشون قلیان میکشن و اصلا هم به نظر کسی بد نمیاد. (بد حجاب هم نیستن)

  21. سلام بر «ایرانیان پوستر» گرامی؛

    حیفه واقعا…

    حیف سلامتی…

  22. سلام بر جناب «a»؛

    این‌جوری که پیداست، گویا ما هم نباید زیاد تعجب می‌کردیم…

    متاسفم که قبح بعضی چیزا داره پیش نظرمون ریخته میشه. خیلی خطرناکه…

  23. سلام
    میناجون نوشتت خیلی خوب وزیبا
    منم متاسفم …
    متاسفم که قبح بعضی چیزا داره پیش نظرمون ریخته میشه.

دیدگاه‌ها بسته شده است.