حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

[ms 0]

۱- یا مقلب‌القلوب والابصار…
چشمان ما بسته بود. راستش را بخواهید، چشمانمان را بسته بودند و تلاش هم نمی‌کردیم برای رهایی از این گمراهی و تاریکی.

۲۵۰۰ سال چشم‌هایمان را بسته بودند و بسته بودیم و نمی‌دانستیم زندگی در سایه یک حکومت مبتنی بر عدالت، مهربانی، آرامش، آسایش، امنیت و اسلام عزیز چه لذتی دارد. نمی‌دانستیم اجراشدن قوانین الهی در جامعه چه ثمرات و برکاتی برای ما دارد. نمی‌دانستیم و باور نداشتیم که می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم و وابسته دیگران نباشیم. نمی‌دانستیم این خطکشی جهان اول – جهان سوم یک دروغ بزرگ است که تحت پوشش قشنگ «کشورهای توسعه یافته – کشورهای در حال توسعه» به ما ارائه کرده‌اند. باور نداشتیم که می‌تواند اسلامی و الهی بود و پیشرفت کرد؛ پیشرفت علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی و غیره. نمی‌دانستیم لذت حلال هم وجود دارد و برای بهره‌مندی از نعمت‌های دنیوی پرودگار، اصلا نیازی نیست خودمان را به گناه آلوده کنیم.

نمی‌دانستیم… نمی‌دانستیم… نمی‌دانستیم تا اینکه خداوند قلب ما را محل انقلاب قرار داد و چشم‌هایمان را باز کرد. چشم‌ها که باز شد، روح‌الله را دیدیم؛ عظمت و نورانیت روح‌الله، قلب ما را مشمول انقلاب الهی کرد و شد آنچه باید می‌شد.
ای تغییر دهنده قلب‌ها و دیده‌ها، این انقلاب را از رحمت تو داریم.

 

۲- یا مدبر الیل والنهار…
انقلاب که پیروز شد، تازه فهمیدیم چه کرده‌ایم؛ چه ساختار عظیمی را با پشتوانه چند هزار ساله برهم زده‌ایم و می‌خواهیم آرمانشهر انسانی مبتنی بر الهیات را برپا کنیم. دشمنی‌ها تازه شروع شده بود: تحریم، ترور، جنگ مسلحانه، جنگ روانی و رسانه‌ای، تجزیه‌طلبی، اختلاف افکنی، دروغ‌پراکنی و غیره. چه کنیم با این هجمه عظیم؟ جبهه‌های جنگ تحمیلی را دریابیم یا سنگرهای مباحثات دانشگاهی را پر کنیم؟ اگر نبود نفس قدسی روح‌الله کبیر که با گوشه چشم‎‌هایش راه راست و درست را به ما نشان بدهد، چه می‌کردیم؟ مجلس اول و دوم و سوم و n‌ام، دولت اول و دوم و سوم و n‌ام را با آن همه کشمکش و دعوا و خیانت چه کسی اداره کرد؟ وقتی رجایی رفت، باهنر رفت، مطهری رفت، بهشتی رفت، مفتح رفت، حاج احمد آقا رفت، کاظمی رفت، صیاد شیرازی رفت، شوشتری رفت، چه کسی سنگرهای اعتقادی و اجرایی میهن را سرپا نگه داشت و نگذاشت این علم عدالتخواهی که به همت مردم و رهبری حضرت روح‌الله برافراشته شده بود، بر زمین بیفتد؟ روز و شب چگونه گذشت و به ۳۳ سالگی انقلاب رسیدیم؟
ای تدبیر کننده امور شب و روز، تدبیر مناسبات این انقلاب را از حکمت تو داریم.

[ms 2]

۳- یا محول الحول والاحوال…
حالمان خوب نبود. انقلاب کرده بودیم و ساختار یک نظام سیاسی مبتنی بر اسلام را هم تدارک دیده بودیم اما رسیده بودیم به دوره‌ای که به جای جهاد، از نوشیدن جام زهر هسته‌ای سخن می‌گفتند؛ از مجوز و مشروعیت راهپیمایی حتی علیه خدا می‌گفتند، از غیرانسانی بودن حکم الهی و شرعی قصاص می‌گفتند؛ غیرت دینی را تعصب کورکورانه می‌خواندند و ترویج فرهنگ شهادت را خشونت‌طلبی معرفی می‌کردند؛ در مجلس شورای اسلامی، قوانین ضداسلامی تصویب می‌کردند؛ در دولت اسلامی، اشپزخانه وزارت کشور غذای گرم آشوبگران را مهیا می‌کرد… باورمان نبود ز بد عهدی ایام که قصه پرغصه مدعیان اصلاحات و منادیان استحاله هویت اسلامی به پایان برسد اما خورشید سوم تیر حسابی باورهای یخ‌زده ما را آب کرد.
ای متحول کننده حالات و احوالات، تحول از تاریکی به روشنایی و بازگشت به آرمان‌های امام را از محبت تو داریم.

۴- حول حالنا الی احسن الحال…
اما این پایان کار نیست. انقلاب ما انقلاب حداقل‌ها نبود. ما به تشکیل حکومت اسلامی که قانون اساسی‌اش مبتنی بر اصول اسلامی باشد، کارگزارانش مسلمان و معتقد باشند و حداقل‌های دینی در جامعه پیاده شود راضی نیستیم. انقلاب ما بخشی از آرمان ما بود و هست خواهد بود. ایران قرار است مبدا تشکیل آن آرمانشهر – مدینه فاضله – پارادایس (لاتفاوت بینهما، چه فرقی می‌کند که اسمش چه باشد؟ مگر غیر از این است که حرف همه پیامبران الهی یک چیز بوده است؟ ان الدین عندالله اسلام) باشد و ما فقط این توفیق را داشته‌ایم و در واقع این نعمت الهی شامل حال ما شده که کلید آغاز این پروسه در دست ما باشد.

[ms 3]

به اطراف نگاه کنید؛ صدای «قولو لا اله الا الله تفلحوا» را بشنوید؛ از لیبی، از بحرین، از یمن، از مصر، از عربستان، از تونس. عطر دل‌انگیز انقلاب ما خیلی وقت است که دل مردم جهان را برده است. عطر خوشبوی انقلاب اسلامی جرقه خروش نهایی را زده است. گذشته سرخ ما در کربلا، اکنون خون مسلمانان را به جوش آورده و مردم ایثار می‌کنند تا به آینده سبز ظهور مهدی (عج) برسند. راه سخت است و خون باید داد اما امید داریم به مدد الهی؛ خون برادران و خواهران بحرینی ما به امید «و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» بر زمین ریخته می‌شود. حیف است که در این بهار، بوی بهار اسلامی در ایران عزیز ما نپیچد. به قول سعدی: « تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش/ حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار.»
ای پرودگار عالم، حال ما را به بهترین حالت تغییر بده.
پس بنویس از سرخط: خدایا، بدی حال ما را به خوبی حال خود تغییر بده؛ اللهم غیر سوء حالنا به حسن حالک.

۱ دیدگاه در “حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار”

دیدگاه‌ها بسته شده است.