عطش اشتغال زنان، نیاز یا شبه‌نیاز؟

[ms 0]

ترکیب «قشری به نام زن شاغل» در جامعه‌ی ایران ترکیب بدیع و تازه‌ای است و قدمتش آن‌قدرها دور نیست که بشود برایش تاریخچه نوشت. زن امروز به‌شدت میل دارد بیرون از خانه کار کند و خودش را به هر دری می‌زند تا بتواند شغل مناسب و خوبی برای خودش فراهم کند. مسئله‌ی اشتغال زنان در جامعه‌ای مثل ایران می‌تواند به یک موضوع مهم و بحث‌برانگیز تبدیل شود؛ زیرا زن ایرانی امروز، هم دوست دارد همسر و زن و مادر خانه باشد و کدبانوگری‌اش شهره‌ی آفاق، و هم دلش می‌خواهد شاغل باشد. درحالی‌که جامعه‌ی زنان شاغل، خودشان هم بر این امر اتفاق نظر دارند که جمع کردن همه‌ی این موارد کار سخت و دشواری است و بیش‌ترین فشار و مسئولیت بر شانه‌های زنی است که می‌خواهد در فعالیت اجتماعی مشارکت و حضور داشته باشد.

اشتغال زنان را می‌توان در ردیف پدیده‌های اجتماعی مهمی دانست که هم از اجتماع اثر می‌گیرند و هم بر اجتماع اثر می‌گذارند. قطعا این اثرگذاری و اثرپذیری نمی‌تواند فقط جنبه‌ی منفی و یا تنها جنبه‌ی مثبت داشته باشد و باید از جهات گوناگون بررسی شود. اگر هم نظریه‌پردازانی هستند که مقاله‌های بلندبالا برای اثبات اثرگذاری صرفا منفی یا مثبت این قضیه نوشته‌اند، حتما از جنبه‌های مختلف و گوناگون این پدیده غافل بوده‌اند؛ وگرنه می‌شود به صراحت گفت که نظریه‌ی آن‌ها با بی‌انصافی و درک نادرست از روحیه و شرایط زنان و جامعه بوده است.

من کار کردن را دوست دارم

معمولا کسی از یک مرد یا پسر جوان نمی‌پرسد که چرا کار می‌کند و انگیزه‌اش از این‌که می‌خواهد شاغل باشد چیست؛ زیرا به نظر همه سؤال خنده‌داری است. اما خیل عظیمی از جامعه‌شناسان و روان‌‌شناسان و کارشناسان مذهبی و علمی به دنبال جواب این سؤال هستند که چه انگیزه‌ای می‌تواند یک زن را مجبور کند که به کار بیرون از خانه تن دهد و مسئولیت خانه را هم به دوش بکشد و خودش را زیر فشار نقش‌های متعدد اجتماعی قرار بدهد. اگر فرض نیاز مالی زن شاغل را کنار بگذاریم، با تعداد محدود اما مهمی از انگیزه‌های روی‌آوردن زنان به اشتغال مواجه می‌شویم که برای مثال عبارتند از:

 

۱- استقلال مالی:
زنان دوست دارند استقلال مالی داشته باشند تا احساس مصرف‌گرایی و مستقل از مرد بودن را تجربه کنند.

۲- مدرک:
بالا رفتن سطح سواد و تحصیلات و رسیدن به مدارج بالای علمی یکی دیگر از دلایل استقبال زنان از اشتغال است. زنی که چند سال از عمر خود را صرف تحصیل و تحقیق و پژوهش می‌کند، حالا می‌خواهد با مشارکت اجتماعی، توانمندی‌هایش را به جامعه ابراز کند.

۳- ارتباط اجتماعی:
زن خانه‌دار یک انسان مصرف‌گراست و حس تنهایی و مصرف‌گرایی می‌تواند عامل بروز افسردگی در زنان باشد. از طرفی، زن امروز، دیگر از داشتن خانه‌های بزرگ ۲۰۰-۳۰۰ متری و حیاط و باغ و باغچه و همسایه و این‌جور چیزها محروم بوده و همه‌ی زندگی‌اش در خوش‌بینانه‌ترین حالت، محدود به یک خانه‌ی ۱۰۰-۱۲۰ متری است. زندگی شهری ارتباط اقوام و همسایه‌ها را کم و محدود کرده. به همین دلیل و دلایل فراوان دیگر، زن در خانه احساس تنهایی و عقب‌ماندگی از اجتماع می‌کند و نیاز دارد برای ارتباط گرفتن با انسان‌ها به کاری بیرون از خانه و غیر از خانه‌داری بپردازد.

۴- شغل به مثابه‌ی یک ارزش:
اثری که جامعه بر پدیده‌ی اشتغال زنان داشته، خیلی پُررنگ و تأثیرگذار بوده؛ زیرا شاغل بودن یک زن در جامعه‌ی امروز ایران تبدیل به یک ارزش اجتماعی شده است، تا جایی‌که زن شاغل امروز به‌خاطر شغلش، به هم‌جنسان خانه‌دارش فخرفروشی می‌کند و خودش را یک سر و گردن بالاتر از زنی می‌داند که در خانه بیش‌تر وقت خود را برای تربیت کودکش صرف می‌کند. این احساس برتری و پیروزی زنان شاغل نسبت به هم‌جنسان بیکار یا خانه‌دار، خود می‌تواند عامل مهمی برای ترغیب افکار عمومی جامعه‌ی زنان به‌سمت اشتغال باشد.

[ms 1]

از آن طرف قضیه

انتخاب شغل برای زنان کار ساده‌ای نیست. حتی قبل از آن، تعداد زیادی از افراد جامعه‌ی زنان بر سر دو راهی انتخاب اشتغال و خانه‌داری مانده‌اند و حسابی وزنه‌های هر دو طرف را سبک و سنگین کرده‌اند. اگر اشتغال مانع ازدواج زنان نشود، در روند فرزندآوری آنان اثر خواهد گذاشت.

زنی که دلش می‌خواهد کار کند، دوست هم دارد که مادر شود، اما وقتی شرایط کاری و شغلی‌اش به او این اجازه را نمی‌دهد که بتواند با خیال راحت به مادری‌اش برسد، او سعی می‌کند تا جایی‌که می‌تواند این امر را به تعویق بیندازد. ترسِ از دست دادن پایگاه اجتماعی و شغلی و پیشرفت‌های روبه‌روی زن شاغل، او را بر این می‌دارد که بر میل مادری‌اش پا بگذارد. از طرفی، اشتغال زنان می‌تواند تا حدودی بر روابط همسران هم اثرگذار باشد.

در هر حال، یک زن همیشه بین چند راه و چند انتخاب قرار دارد که البته هیچ‌کدام از آن‌ها بهترین راه ممکن نیست و نمی‌تواند بهترین انتخاب او باشد. او نمی‌داند در خانه بنشیند و به کار فکر نکند، یا کار کند و به خودش فشار مضاعف وارد کند و استرس و اضطراب رسیدگی به همه‌ی نقش هایش را تحمل کند و فرزند نوزادش را به آغوش مربی مهدکودک بسپارد و یا…

اشکال کار کجاست؟

زنان نیمی از جامعه‌اند و ما نمی‌توانیم و نباید این نیمه را نادیده بگیریم. نمی‌شود به زن بگوییم یکی از این راه‌ها را انتخاب کن؛ زیرا در هر صورت یک نفر این جا مغبون واقع می‌شود. قطعا نمی‌توان به زن عصر حاضر گفت که فکر کار کردن را از سرش بیرون کند؛ زیرا هم جامعه به حضورش نیاز دارد و هم زن به حضور در اجتماع. زنی که از خودش راضی باشد، شاد خواهد بود و شادیِ زنان شادیِ خانواده را به‌دنبال دارد و به تبع آن، اجتماعی شاد می‌سازد. اشکال کار کجاست که زن مسلمان ایرانی نمی‌تواند به‌راحتی و بدون دغدغه و استرس و اضطراب، هم به حضور و مشارکت اجتماعی خود برسد و هم نقش مادری و همسری خود را به بهترین شکل ممکن ایفا کند؟

سؤال بالا پاسخ‌های متعددی دارد که از حوصله و مجال این یادداشت بیرون است، اما با یک حساب سرانگشتی و سطحی هم می‌شود فهمید که با اصلاح سیاست‌های اشتغال زنان می‌توان تا حد قابل توجهی دغدغه‌ی زنان را در عرصه‌ی اشتغال کاهش داد و میدان را برایشان بازتر کرد. مثلا تصویب کار پاره‌وقت یا نیمه‌وقت برای زنان، ایجاد دورکاری، ایجاد شغل‌های محلی و نزدیک بودن محل کار زنان به خانه، تغییر مدل مرخصی بعد از زایمان و مسائلی از این دست…

پای کار آن‌جا می‌لنگد که جامعه‌ی اسلامی-ایرانی ما مدلی منحصربه‌فرد برای اشتغال زنانمان ندارد؛ مدلی که با شرایط و ویژگی‌های زن جامعه‌ی مسلمان ایرانی هماهنگ بوده، با شیوه و سبک زندگی دینی‌اش هم‌خوانی داشته باشد. زن شاغل مسلمان ایرانی باید مدلی از اشتغال داشته باشد که منحصر به جامعه و شرایط روحی-روانی خودش و هماهنگ و همسو با دینش باشد. آیا واقعا همین‌طور است؟ آیا در عمل، مدل اجتماعی و دینی اشتغال زنان ما با زنان غربی و غیر ایرانی تفاوتی دارد؟ واقعا مشکل کار از کجاست؟

۸ دیدگاه در “عطش اشتغال زنان، نیاز یا شبه‌نیاز؟”

  1. در بعضی مشاغل، حضور زنان بسیار لازم است، مثل پزشکی و شاخه های مختلف آن به وِِِیژه زنان و زایمان (که به نظر من فقط باید دانشجوی زن بپذیرند)
    در مورد دیگر مشاغل، اکثر انگیزه هایی که در بالا اشاره شد، انگیزه های مناسبی نیستند، منظورم این است که اگر انگیزه یک زن موارد فوق باشد، شاید کار نکردنش بهتر و مفیدتر تلقی شود…. اما برخی از زنان هم هستند که انگیزه های دیگری دارند، نه اینکه تحت تأثیر جو موجود قرار گرفته باشند. انگیزه هایی مثل: حس مفید بودن بیشتر و همه جانبه اجتماعی و به کار گیری اطاعاتی که در رشته ای خاص دارند؛ بعضی از زنان اصلا نمی توانند خود را از محیط اجتماع برای مدت طولانی دور نگاه دارند و این اشتغال به افزایش سایر توانایی ها و روحیه آنان و در نتیجه پیشبرد وضع زندگی شخصی آنان در رسیدن به سایر اهدافشان نیز کمک می کند (که این قشر حتی دورکاری را نیز نمی پسندند؛ حال آنکه افرادی که برخی انگیزه های گفته شده در این مقاله را دارند، اکثرا با دورکاری موافقند….)
    استقلال بیشتر در زندگی از دیگر عواملی است که برای عده ای از زنان بسیار مهم است (بدون توجه به بعد مادی قضیه، بلکه فقط برای اینکه می دانند با داشتن یک شغل، به نوعی در رسیدن به اهداف شخصی خود مستقل (تر) عمل می کنند).
    اتفاقا برخی زنان هم هستند که برایشان مهم است با محیط خارج در ارتباط باشند، اما این نیاز به ارتباط را از طرق دیگر (بهتر) مثل دانشگاه رفتن و ادامه تحصیل جبران می کنند. که البته ممکن است بنا به برخی انگیزه های ذکر شده بخواهند کار پاره وقتی نیز در کنار درسشان داشته باشند تا در پیشرفت شخصی خود سنگ تمام گذاشته باشند.
    در واقع بدترین نوع کار کردن برای زنان هنگامی است که خود تمایل چندانی به کار نداشته باشند، اما فقط تحت تأثیر جو موجود و به تقلید از دیگران بخواهند شاغل باشند.

    مهمترین انگیزه ای که برخی زنان برای اشتغال (حتی در کنار تحصیل) دارند، اینست که کار مرتبط با رشته تحصیلی را در واقع پیامد و ادامه درس خود می دانند و از آنجا که در برایشان بسیار مهم است، کار هم یک پیامد نسیتا مهم (هر چند حاشیه ای) محسوب می شود.
    مهم اینست که در کنار این امور شخصی (که با انگیزه های صحیح، بسیار هم مهمند) به وظایف خود در قبال خانواده خود نیز به میزان لازم و کافی رسیدگی نمایند….

  2. شما قطعا از طبقه مرفه هستید وگرنه مسایل مالی امروزه مهم ترین دلیل کارکردن زنان است. من اگر کار نکنم از گرسنگی میمیرم.امثال من کار ثابت و پردرآمد ندارند و کارهای بادرآمد بالا در دست همان زنانی است که شما اشاره کردید

  3. سلام
    مطلب مفیدی بود.
    واقعا بعضی یا حتی خیلی از خانم های شاغل، کارشون جنبه ی فانتزی داره و صرفا میخوان توی اجتماع باشن و با این توجیه، کار رو به تربیت فرزند ترجیح می دن.

  4. باسلام ودعای خیر
    احساس می کنم مشکل خیلی از خانم ها این است که آن مدت زمانی که مردشان سر کار است فعالیت خاصی ندارند و کارهای روزمره انجام می دهند.یک زن تحصیل کرده برایش سخت است که کار روزمره خانه را که جنبه تکراری دارد انجام دهد که متاسفانه یک جنبه از کار به این بر می گردد که نظام آموزش عالی ما دانشجویان را صرفا برای کار بیرون پرورش می دهد و به آنان هنر سرگرم کردن و استفاده از تخصص در فعالیت های خانه داری و شوهر داری آموزش نمی دهند و همچنین دانشجویان ما این تصور را دارند که کار یعنی اینکه بیرون از خانه باشی و فعالیت بکنی.در صورتی که با توجه به نیاز کشور به مباحث پژوهشی و تحقیقی فرصت خوبی برای زنان و دختران تحصیل کرده است که نیاز خود با بیشتر مفید بودن را با انجام کارهای پژوهشی در منزل انجام دهند.

    برقرار باشید
    صلوات

  5. خانم گلسا دقیقا همه مواردی که شما به آن اشاره کردید در کامنت تان، در مطلب بیان شده بود حالا به زبانی دیگر. ممنون از توجه و دقت نظرتان

  6. خانم فاطمه من دقیقا در اوایل مطلب بیان کردم که اگر فرض نیاز مالی زن شاغل را کنار بگذاریم….

    یعنی قبول دارم که تعدادی از زنان به علت نیاز مالی به اشتغال روی می آورند. ولی به هر حال نمی توان منکر این قضیه شد که تعدادی از زنان هم واقعا نیاز مالی آن چنانی ندارند.

  7. سلام.دلم می خواد یکی به این سوال ها در این مقاله پاسخ بدهد.
    از نوشته پیداست که نویسنده ی آن درد آشناست.
    ان شالا زمانی خواهد رسید که جامعه ی ما به معنای واقعی اسلامی شود و ما زن ها در آن یک نفس راحت بکشیم.
    به امید آن روز

  8. با تشکر از مطلب خوبتان.
    یکی از مهم ترین موارد اهمیت اشتغال بانوان. می تنه این باشه که ارزش خانه داری و فرزند داری پایین آمده و یک کار کم اهمیت نشون داده میشه.
    وقتی یک زن مخصوصا یک زن تحصیل کرده بدونه که با خانه داری و همسرداری و فرزند داری چه جایگاه ویژه ای در نزد خدا داره و چه تاثیر مهمی در جامعه داره و چقدر مشکلات جامعه رو کم می کنه دیگر از شاغل نبودن احساس بی فایده بودن نداره…

دیدگاه‌ها بسته شده است.