کلاسیسیسم، مکتبی برای اخلاق‌گراها

[ms 0]

ملت‌های اروپا در طول دورانی که به قرون وسطی معروف است، ادبیات ملی مکتوب نداشتند. اغلب آثار مکتوب به زبان لاتین که زبان علمی و رسمی اروپا بود، نگاشته می‌‌‌شدند. البته هر یک از کشورهای اروپایی ادبیات فولکلوری داشتند که عامه‌ی مردم آن کشور در زبان بومی خودشان پدید آورده بودند، اما اهل علم و تحصیل‌کردگان و ادبا، آن را به‌عنوان «ادبیات» به رسمیت نمی‌‌‌شناختند. از اوایل قرن یازدهم میلادی، کم‌کم شاعران و نویسندگان هر کشور تمایل پیدا کردند که به زبان بومی خودشان بنویسند. این تمایل در طول دو قرن شدت یافت تا جایی که در قرن سیزدهم میلادی، اغلب کشورهای اروپایی دارای ادبیات ملی شده بودند. پیدایش ادبیات ملی زمینه را برای پیدایش مکاتب ادبی فراهم کرد. منظور از مکتب ادبی، جهان‌بینی، شیوه‌ی نگارش و به‌طور کلی ویژگی‌های مخصوصی است که گروهی از نویسندگان را از سایرین متمایز می‌‌‌کند.

نخستین مکاتب ادبی اروپایی از نظر زمانی و مکانی گستردگی زیادی داشتند. به‌عنوان مثال، کلاسیسم به مدت دو قرن در سراسر اروپا شیوه‌ای رایج بود. اما به مرور از دامنه‌ی نفوذ مکاتب کاسته شد، به طوری که در نیمه‌ی اول قرن بیستم، بیش از بیست مکتب ادبی مختلف رواج یافتند و سپس متروک شدند.

با آغاز قرن بیست‌ویکم رفته‌رفته از گستردگی «مکتب‌گرایی» کاسته شد. از یک سو هر نویسنده ترجیح داد به‌جای پیوستن به موج‌های ادبی، دیدگاه و روش شخصی خودش را پی بگیرد و به سبک شخصی خودش دست یابد و از سوی دیگر شمار زیاد مکاتب ادبی و عمر کوتاه هر یک، شرایطی را به‌وجود آورد که در آن انتساب یک دوره‌ی خاص تاریخی به یک مکتب به‌خصوص ممکن نبود.

با این حال، مطالعه‌ی مکاتب ادبی و بررسی ویژگی‌های هر مکتب، هنوز اهمیت زیادی دارد. آشنایی با مکاتب، حتی مکاتبی که به کلی متروک شده‌اند، به منتقدان ادبی فرصت می‌‌‌دهد که نگاهی جامع‌تر نسبت به آثار ادبی داشته باشند. برای کسانی که نویسندگی را به‌عنوان حرفه‌ی خود برمی‌‌‌گزینند، آشنایی با مکاتب به‌عنوان بخشی بزرگ و مهم از تاریخ ادبیات ضروری است و کمک می‌‌‌کند که شیوه‌ی مخصوص خودشان را انتخاب کنند. این آگاهی هم‌چنین برای خوانندگان آثار ادبی خالی از فایده نیست و باعث می‌‌‌شود به مطالعات خود جهت بدهند و با سهولت بیش‌تری کتاب‌های باب طبع خویش را بیابند و برگزینند.

سرویس ادب و فرهنگ چارقد در نظر دارد مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مکاتب ادبی اروپا را به ترتیب زمانی و در قالب چندین یادداشت به خوانندگان خود معرفی کند. این یادداشت‌ها اجمالی و مختصر خواهند بود و برای استفاده‌ی مخاطب عام تدوین خواهند شد. اگر به پیگیری عمیق‌تر این بحث علاقه‌مندید، می‌‌‌توانید به منابع تخصصی‌تر رجوع کنید.

[ms 1]

کلاسیسیسم

در نیمه‌ی دوم قرن هفدهم، شاعران و نویسندگان اروپایی برای نخستین بار متوجه آثار ادبی یونان و روم باستان شدند. این آثار که در طول قرون وسطی از دسترس تحصیل‌کردگان اروپایی به دور مانده بود، تحسین زیادی را در آنان برانگیخت و تشویقشان کرد که از شیوه‌های ادبی رایج زمان خویش دست بردارند و به تقلید شیوه‌های قدما بپردازند. به این ترتیب جنبشی ایجاد شد که بعدها نام کلاسیسیسم را دریافت کرد. کلاسیسیسم در ایتالیا متولد شد و در فرانسه تکامل یافت. سپس ادبیات سایر کشورهای اروپا را نیز به نوبت تحت تأثیر قرار داد. این جنبش تا آغاز قرن نوزدهم رایج‌ترین شیوه‌ی ادبی در سراسر اروپا بود و پس از این تاریخ نیز، با وجود پیدایش مکاتب جدید، تا مدت‌ها پیروان خویش را حفظ کرد.

پیروان کلاسیسیسم معتقد بودند که نویسندگان دوران باستان، بهترین مضامین ادبی را در قالب بهترین شیوه‌ها ارائه کرده‌اند و به همین دلیل، آثار آن‌ها پس از گذشت قرن‌ها هنوز تأثیری شورانگیز بر خوانندگان باقی می‌‌‌گذارد. بنابراین، وظیفه‌ی نویسندگان جدید را در بازآفرینی همان مضامین بر اساس همان روش‌ها می‌‌‌دانستند. آن‌ها این تقلید و تکرار را بیهوده به‌حساب نمی‌‌‌آوردند؛ چون معتقد بودند یادآوری دوباره‌ی آن سخنان ارزشمند، برای جامعه ضروری است.

جهان‌بینی کلاسیسیسم

آن‌ها به پیروی از ارسطو معتقد بودند که هنر عبارت است از تقلید ماهرانه‌ی طبیعت و در بین پدیده‌های طبیعی، بیش از همه به نمایش چهره‌ی انسان تمایل داشتند. اما همه‌ی خصوصیات انسانی را نیز به نمایش نمی‌‌‌گذاشتند، بلکه به‌طور خاص بر روی کمالات انسانی متمرکز می‌‌‌شدند و تلاش می‌‌‌کردند آن‌ها را در زیباترین درجه‌ی خود تصویر کنند.

در مکتب کلاسیسیسم، هدف از نشان دادن ضعف‌ها و لغزش‌های بشری، سرزنش آن‌ها و جلوه‌گر کردن کمالات بود. پیروان این مکتب بزرگ‌ترین کمال و زیبایی بشری را عقل و سپس اخلاق می‌‌‌دانستند و معتقد بودند بشر باید احساساتش را به نفع عقل و اخلاق مهار کند.

نویسندگان وابسته به این مکتب مخالف دیدگاهی بودند که به ادبیات به‌عنوان وسیله‌ای برای سرگرمی می‌نگریست و لازم می‌‌‌دانستند که این هنر در خدمت ارتقای خردورزی و اصول اخلاقی به‌کار گرفته شود. (نخستین کسی که به  این نکته توجه کرد و به‌عنوان یکی از قواعد نگارش ادبی اعلام داشت، «الکساندر پوپ» شاعر و منتقد بریتانیایی بود.)

[ms 2]

از دیگر ویژگی‌ها این بود که اصرار داشتند که آثار ادبی «حقیقت‌نما» باشند؛ به این معنا که آن‌چه تصویر می‌‌‌کنند، پذیرفتنی و معقول و قابل باور باشد و مخاطب را حیرت‌زده نکند. هم‌چنین به آداب و اخلاق و عرف زمانه احترام می‌‌‌گذاشتند و تلاش می‌‌‌کردند آثارشان با این عرف تناسب داشته باشد.

اصول فنی کلاسیسیسم

چنان که گفتیم، پیروان این سبک به شیوه‌های نویسندگان دوران باستان اعتماد کامل داشتند و در آثار خودشان همان‌ها را به‌کار می‌‌‌بردند. رایج‌ترین قالب ادبی این دوران نمایشنامه بود و نویسندگان این دوران در این‌که نمایشنامه چگونه باید باشد و چه ساختی باید داشته باشد، کاملا تابع نظر ارسطو بودند و از اصل «وحدت‌های سه‌گانه»ی او متابعت می‌‌‌کردند.

بر اساس این اصل، یک نمایشنامه باید از نظر موضوع، زمان و مکان وحدت داشته باشد؛ به این معنا که تنها به یک موضوع واحد بپردازد و از ذکر موضوعات فرعی خودداری کند (وحدت موضوع)، در یک زمان خاص و حتی‌الامکان محدود اتفاق بیفتد (وحدت زمان) و مکان وقوع آن نیز از آغاز تا پایان ثابت بماند (وحدت مکان). ویژگی دیگر آثار کلاسیست که آن را از ادبای یونان و روم باستان اقتباس کرده بودند، توجه به وضوح و ایجاز بود. آن‌ها از ذکر هر نکته‌ای که حذف آن آسیبی به اثر هنری نمی‌‌‌زد، خودداری می‌‌‌کردند.

مشهورترین کلاسیسیت‌‌ها

کلاسیسیم در فرانسه به کمال و شکوفایی رسید. از این رو، معروف‌ترین نویسندگان این مکتب، فرانسوی هستند. از میان آن‌ها می‌‌‌توان به ژان لافونتن، ژان راسین، پیر کورنی و مادام دو لافایت اشاره کرد. از آن‌جا که آثار این نویسندگان بیش‌تر در قالب‌های نمایشنامه و مقاله نگاشته شده است، در بین عموم خوانندگان ایرانی شهرت و محبوبیت چندانی نیافته‌اند. تنها از مادام دولافایت یک رمان به نام «پرنسس دو کلو» باقی مانده است که تا حدودی شناخته شده است.

این داستان سرگذشت زن جوانی را روایت می‌‌‌کند که بدون عشق عمیق قلبی با یک نجیب‌زاده ازدواج می‌‌‌کند و پس از ازدواج، دلباخته‌ی مرد دیگری می‌‌‌شود. با این وجود بر وفاداری و اخلاق پافشاری می‌‌‌کند و برای فرار از این عشق نامشروع به انزوای یک روستا پناه می‌‌‌برد. او حتی پس از مرگ همسرش حاضر به ازدواج با معشوقش نمی‌‌‌شود؛ چون این کار را خلاف اخلاق می‌‌‌داند. اصول اخلاقی کلاسیسیت‌ها و اهمیتی که به عقل و اخلاق می‌‌‌دادند، به‌خوبی در این اثر نمایان است.

در میان نویسندگان آلمانی، گوته و شیلر را می‌‌‌توان در زمره‌ی کلاسیسیت‌ها به‌شمار آورد. این دو نویسنده در آغاز جوانی بر ضد ارزش‌های ادبی این مکتب ایستادگی کردند، اما در سنین سالخوردگی، هنگامی که اولین جرقه‌های مکتب جدید رمانتیسم را مشاهده کردند، به پیروان کلاسیسیسم پیوستند.

با گذشت زمان، پای‌بندی به اصول ظاهری کلاسیسیسم تا حدودی در بین نویسندگان متروک شد. به‌خصوص قالب ادبی رمان که در آغاز چندان مورد توجه اهالی این مکتب نبود، به‌مرور متداول گشت. با وجود این تغییرات، اصول اخلاقی و جهان‌بینی کلاسیسیسم تا مدت‌ها نگاه غالب نویسندگان اروپایی بود. این نگاه و اصول اخلاقی را حتی می‌توان در آثار برخی از نویسندگان متعلق به دوره‌های بعدی ردیابی کرد؛ به‌عنوان مثال، جورج الیوت و جین اوستین در انگلستان.

زنان در کلاسیسیسم

چنان که گفته شد، کلاسیسیت‌ها در اخلاقیات پیرو حکمای یونان باستان و به‌شدت عقل‌گرا بودند. طبعا نگاه آنان به زنان نیز متأثر از همین اصول اخلاقی بود. آثار ادبی این دوره، زن ایده‌آل را به‌صورت موجودی فرمانبردار، مطیع، وفادار و پاکدامن تصویر می‌کنند.

در بسیاری از آثار ادبی این دوره، مردان به‌عنوان شخصیت‌های اصلی ظاهر می‌شوند و زنان نقش‌های حاشیه‌ای و فرعی را بر عهده دارند. در برخی از آثار این دوره می‌توان شاهد نگاه شماتت‌بار اهالی این مکتب نسبت به زنان بود.

این نگاه -که مشابه آن را می‌توان در آثار فلسفی و ادبی یونان باستان جست- ناشی از این تصور است که زنان در رابطه با مردان نقشی خیانت‌کار، اغواگر و گمراه‌کننده بازی می‌کنند و آنان را از پیروی اصول عقلانی باز می‌دارند.

به‌عنوان نمونه‌ای از این نوع نگاه می‌توان به نمایشنامه‌ی «بیمار خیالی» اثر مولیر اشاره کرد. در مقابل، در گروه دیگری از آثار ادبی این دوره با شخصیت‌های زنانی مواجه می‌شویم که نسبت به خانواده‌ی خویش و شرافت و ارزش‌های آن بسیار وفادارند و به همین دلیل مورد تحسین نویسنده واقع می‌شوند؛ به‌عنوان مثال، کاراکتر «شیمِن» در نمایشنامه‌ی «سید» اثر کورنی و کاراکتر «ایفی‌ژنی» در نمایشنامه‌ای به همین نام که ژان راسین نگاشته است.

باید توجه داشت که در تئاترهای این دوران هنوز حضور بازیگران زن رایج نشده بود و به همین دلیل نقش کاراکتر‌های زن را عمدتا پسران نابالغی که لباس مبدل بر تن داشتند، بازی می‌کردند.

پایان کلاسیسیسم

از آغاز قرن نوزدهم اصول اخلاقی، جهان‌بینی و به‌خصوص شیوه‌های ادبی کلاسیسیست‌ها به‌مرور در اقلیت قرار گرفت. این روند در قرن بیستم تسریع شد، به طوری که امروزه به‌ندرت می‌‌‌توان نویسنده‌ای را یافت که آثارش قابل مقایسه با آثار هنرمندان آن مکتب باشد. با این حال، امروزه هنوز نگرش اخلاقی قطعی و مبتنی بر عقل‌گرایی بی‌چون‌وچرا و تحقیر احساسات را «نگرش اخلاقی کلاسیک» می‌‌‌گویند.

—————————————————————-

منابع:

کلیات سبک‌شناسی («فصل سوم: مکاتب سبک»)، سیروس شمیسا، انتشارات فردوس.
مکتب‌های ادبی (ج اول، فصل «کلاسیسم») ، رضا سیدحسینی، موسسه‌ی انتشارات نگاه.
نقد ادبی (ج دوم، بخش دوازدهم، فصل «مکتب کلاسیک») ، عبدالحسین زرین‌کوب، موسسه‌ی انتشارات امیرکبیر.

 

۱ دیدگاه در “کلاسیسیسم، مکتبی برای اخلاق‌گراها”

  1. از نظر من کلاسیسم یک مکتب دولتیه که فرمانرواها برای ثبت نظر و اعمال اون روی دیگران ایجاد کردند

دیدگاه‌ها بسته شده است.