[ms 2]
– من یک مادرم. پدر فرزندم به اندازهی کافی به او محبت نمیکند.
– من یک پدرم. مادر بچه بیش از حد با او مهربان است. فرزندم لوس شده است.
اگر پدر یا مادر باشید، حتما در طول زندگی یکبار هم که شده اینگونه حدیث نفس کردهاید. یا در کودکی یکبار هم که شده مشابه این حرفها را از پدر یا مادر خود شنیدهاید. بهراستی، خطکش محبت کجاست و پدر و مادر تا چه حد باید به فرزندشان مهربانی کنند؟
□
اهمیت نقش پدری و مادری بهخاطر وجود انسانی است که تربیتش به آنها سپرده میشود. اولین مربی انسان خداست که او را خلق کرده و در درجهی بعد، پدر و مادر هستند که به تربیتش میپردازند و او را در مسیر خواستِ مربی اصلی هدایت میکنند.
خداوند در کتاب راهنمایش، در آغاز سخن همیشه خود را با دو صفت معرفی میکند؛ رحمان و رحیم. رحمان به معنای رحمت «عام» و رحیم به معنای رحمت «خاص» است. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان، کلمهی «رحمان» را به معنای «رحمت کثیرى که شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤمن و کافر میشود»، میداند و کلمهی «رحیم» را به معنای «رحمت ثابت و باقى خداوند که تنها به مؤمنین در آخرت افاضه میشود». (۱)
این دو صفت پروردگار، برای تربیت انسان ضروری است:
«رحمت عام» دربردارندهی این پیام است که هیچ موجودی نباید از بخشایش و محبت پروردگار ناامید باشد و در هر درجهای از گناه که فرو رفته باشد، راه برای بازگشت او باز است. به همین دلیل در آیاتی نظیر «و لا تیأسوا مِن رَوح الله، إنّه لاییأس مِن رَوح الله إلا القوم الکافرون» (از رحمت خدا ناامید نباشید؛ همانا جز کافران هیچ کس از رحمت خدا ناامید نیست) (۲) ناامیدی از درگاه خداوند، گناهی بزرگ شمرده شده است.
از سوی دیگر، «رحمت خاص» خداوند بدین معناست که افرادی که با تلاش و زحمت، بهترین و درستترین گزینهها را انتخاب کردهاند، مشمول لطف خاص خدا میشوند، اما سایرین از آن رحمت و لطف بهرهای نمیبرند. این صفت آفریدگار باعث میشود که انسانها برای رسیدن به کمال تلاش کنند تا آن لطف خاص و ویژه را بهدست آورند.
بنابراین، انسان ضمن اینکه به وجود محبت در هر شرایطی امیدوار است (رحمت عام خدا) برای رسیدن به محبت خاص و ویژه از سوی خدا نیز تلاش میکند (رحمت خاص خدا)، و این دو با هم او را پرورش میدهند.
پدر و مادر نیز این چنین هستند. خدا در هر کدام از آنها نمونهای از یک رحمت خود را قرار داده است و این امر برای کودکی که تربیتش به دست آنها سپرده میشود، ضروری است.
عشق مادری بدون قید و شرط است. کودک احتیاجی ندارد برای محبوب بودن نزد مادر تلاش کند. احتیاجی به کسب شایستگی ندارد. برای بیشتر بچهها تا هفتسالگی مفهوم زندگی این است که برای آنچه هستند، دوستشان بدارند. بنابراین، مادر مظهر رحمت عام خداست.
پس از هفتسالگی، کودک با پدر رابطهی بیشتری پیدا میکند. پدر کسی است که طفل را تعلیم میدهد و راه ورود به دنیا را به او مینمایاند. کودک در این سنین وارد مرحلهی کسب محبت پدری بهوسیلهی فعالیت شخصی میشود، اما عشق پدری مشروط است و اگر فرزند مطابق انتظارات پدر رفتار نکند، عشق زایل میشود و این چنین است که میتوان گفت پدر مظهر رحمت خاص خداوند است.
[ms 3]
سرانجام، انسان بالغ باید به نقطهای برسد که بتواند خود، والدین خود باشد و مستقل از پدر و مادر بیرونی زندگی کند. گویی آنان در وجدان کودک نمونهای از خود را بهوجود آوردهاند. وجدان مادرانه به او میگوید: «هیچ گناهی تو را از عشق و آرزوی سعادتمندی محروم نمیکند.» و وجدان پدرانه میگوید: «وقتی اشتباه کردی، نمیتوانی از قبول نتایج اشتباهاتت سرباز بزنی و اگر خواستار عشق هستی باید تلاش کنی.» (۳)
در روایات دینی نیز کودک در هفت سال اول، رئیس، در هفت سال دوم، عبد و در هفت سال سوم، وزیر و مشاور معرفی شده است (۴) که این آموزه میتواند ناظر به همین بحث باشد. کودک تا هفت سالگی ارتباط بیشتری با مادر دارد و بین پدر و مادر، غلبه با محبت بیشرط مادر است. از این رو، در هنگام کسب این محبت بیشرط از مادر، کودک چون وظیفهای ندارد، نقش رئیس را دارد.
در هفت سال دوم، کودک ارتباط بیشتری با پدر پیدا میکند و مهر مشروط پدری غلبه مییابد. فرزند برای کسب این محبت پدری باید از راهنماییهای او اطاعت کند.
در هفت سال سوم که زمان استقلالطلبی فرزند است، رابطهی او با والدین یکسان میشود و همزمان محبت مطلق مادر و محبت مشروط پدر را دریافت میکند. بنابراین، نه مانند هفت سال اول رئیس است و نه مانند هفت سال دوم مرئوس؛ بلکه نقشی بینابین دارد که میتوان او را وزیر نامید.
دریافتن این موضوع کمک بسیاری به من در ایفای نقش مادری کرد. مثلا فهمیدم وقتی دختر سهسالهام بعد از اینکه با او بهخاطر بازیگوشی تندی میکنم، با گریه به دامان خودم پناه میآورد، با زبان بیزبانی به من میگوید: «مامان! من رو برای همون چیزی که هستم دوست داشته باش.»
————————————————————-
پینوشت:
۱. ترجمهی المیزان، ج۱، ص۳۰.
۲. سورهی مبارکهی یوسف، آیهی شریفهی ۸۷.
۳. هنر عشق ورزیدن، اریک فروم، ترجمهی پوری سلطانی، تهران، انتشارات مروارید، ۱۳۸۴، ص ۵۴-۶۲.
۴. وسائل الشیعه، ج۲۱، ص ۴۷۶.
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/14817
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
با سلام.
از اینکه مادرم و محبتم را بی قید و شرط در اختیار فرزندم می گذارم،خوشحالم و به خود می بالم
هر چند که محبت پدرانه تکمیل کننده ی محبت مادرانه است و من آن را هم دوست دارم….
متن قشنگی بود……..
تفسیر جالبی بود هر چند خیلی استناد و منبعش رو نفهمیدم. و این که در مورد پسرها درست است که در هفت سال دوم به پدر نزدیک تر می شوند اما در مورد دخترها چی؟