سیده زهرا بصارتی، دانش آموختهی روانشناسی است که در کنار شاعری و نویسندگی به قرآنپژوهی نیز اشتغال دارد.
ارتباطتان با شعر چگونه است؟
بعضی وقتها شعر را بیماری لاعلاجی میبینم که تا کنون نظیرش را ندیدم وبعضی از اوقات هم یک مشت واژه است؛ که سر دلتنگی هایم را با آن شیره می مالم !
از وقتی که به یاد دارم محکوم به نوشتنم، «کم کم که بگذرد این دیگرانند که مینویسندت.» با هر شعری احساس میکنم دو سه تا از بندهایی که قلب و روحم را گرفتار کرده اند؛ پاره میشود و به من اجازه میدهد که دست روحم به دست مبدا هستی گره بخورد.
در اوقات دلتنگی بیشتر با چه اشعاری انس دارید ؟
با اشعاری که توانستم ارتباط بیشتری برقرار کنم، فرقی ندارد قصاید بلند بالای خاقانی باشد یا یک غزل از دیوان شمس؛ یک بیت از حافظ باشد یا یک غزل از شاعری جوان! اما این بیت را دلنشین میدانم:
حافظ شکایت از غم هجران چه می کنی در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
بین خدا و شعر چه ارتباطی میبینید؟
شعر الهامیست نزدیک به وحی؛ و شاعران به نظرم برگزیدگانند و آنان ارتباطی قویتر با مبدا هستی و ماوراء الطبیعه دارند. در اغلب شعر شاعران که نگاه کنید این مطلب به خوبی پیداست این بحث خیلی مفصل است و جایش در یک گفتگوی کوتاه نیست !
به نظر شما، شعر با جامعه در ارتباط است؟
به نظر من نمیشود خط فاصله ای بین شاعر و جامع گذاشت. شاعر خودش را از مردم وجامعه جدا نمیداند. هر شاعری یک عقیده دارد و یک تفکر، این عقیده ممکن است یک مساله سیاسی باشد یا اجتماعی، شعر به هر اندازه که درونی تر باشد و به ریشه های دردهای انسانی اشاره کند و یا رنگ فلسفی به خودش بگیرد، به شعر نزدیکتر است. ولی اگر شعر برای جامعه به طور اخص منظور شعرهای اجتماعی باشد با پایان گرفتن عمر همان اجتماع تمام میشود؛ مثل شعرهای ضعیف دوره مشروطه و ادبیات از ان شعر آن لذتی را که بایست نمیبرد چون شاعر چکیده ای از اجتماع خودش است و ذهن او مجموعه سیالی از درد و زخم و رنج و خوشی و … است .
آیا شما با عنوان اختصاصی((شعر زنان)) موافقید؟
من با بکارگیری لفظ شاعره برای زنانی که بسیار خوب در عرصه شعر مثل هزاران موارد دیگر فعالیت میکنند به شدت مخالفم و نظری در این رابطه ندارم.
اما تاریخ ادبیات گواهی می دهد که زنان بسیاری در این عرصه فعال بودهاند که نمیتوان با خط کشی شعر زن و مرد به جایی رسید اما اگر کسی بخواهد تحقیق زمینه ای و خاص در این رابطه داشته باشد، خب تعریفش فرق میکند. مثلا شعر فروغ برجسته ترین نوع شعر است که زن بودن شاعر را فریاد میزند ولی در مقایسههای ترجیحی باید بدون در نظر گرفتن جنسیت این مقایسهها صورت بگیرد.
درباره برگزاری جشنواره های شعر، باعنوان های خاص مثلا شعر زنان چه نظری دارید ؟
درباره جشنواره ها و نحوه برگزاری اخیرشان حرف و حدیث زیاد است و برای من که در سالهای اخیر فقط در یک جشنواره در تبریز آنهم به خواهش دوستانم حاضر شدم، جذابیتی ندارد؛ اما به طور کلی با برگزاری جشنوارهها مخصوصا با شیوه های اخیر کلا زیاد موافق نیستم با این حال، حواشی آنرا مفید میدانم مثل دیدار شاعران با یکدیگر. تبادل اندیشه خارج از محور جشنواره و شنیدن تازههای شعر از زبان خود شاعران.
جایگاه زنان در شعر معاصر را چگونه ارزیابی می کنید؟
کاش فرصت بیشتری دست میداد تا به هر یک از این پرسشها به طور جدی، عمیق و کامل پرداخته میشد، چراکه بحث زیادی را میطلبد، اما در یک نگاه کلی، من جایگاه شعر زنان را در شعر به طور کلی و در شعر معاصر به طور ویژه بسیار عالی و متعالی و در عین حال مظلوم میبینم، مظلوم! مانند بسیاری از جایگاههای دیگر زنان و این باز میگردد به شرایط اجتماعی و نحوه برخوردهای خطی که در این رابطه صورت میگیرد که در اینجا مجال بیشتری برای صحبت در مورد آن فراهم نیست.
دلایل رشد شعر زنان را چه میدانید؟
رشد همه جانبه در تمام زمینه های اجتماعی به طور کلی در هنر یک جامعه موثر است و من مجدد، دوست دارم بگویم به طور کلی در شعر نه به تنهایی شعر زنان .
ما در سالهای اخیر شاهد وقوع حوادث اجتماعی ای بوده ایم که خود به خود در تحول یک کشور هنرمند موثر است. حتی ظهور جریانهای شعری متاثر از این تحولات اجتماعی است و به خودی خود مرور زمان یک نیاز در جامعه ای هنرمند ایجاد می کند که اتفاقات گذشته شعری روح آن را سیراب نکند و به دنبال بسترهای تازه تری برای حضور باشد .
حضور زنان در عرصه شعر آیینی را چطور می بینید؟
در سالهای پس از انقلاب و جنگ شاعران زن بسیار ی در این زمینه فعال بودند، مثل طاهره صفار زاده – فاطمه راکعی و… که کارهای خوب و چشمگیری ارائه داده اند، هر شاعری در طول مدت شاعری اش با تجربیات متفاوتی رو به روست من فکر می کنم این سوال زیاد جالبی نباشد شعر زاییده حالات درونی و متاثر از اتفاقاتیست که ممکن است شاعر خواسته یا ناخواسته با آن مواجه شود، قرار بگیرد. اینکه از یک شاعر توقع داشته باشیم مدام در یک موضوع و یا با یک محتوای خاص شاعری کند و شعر بگوید نگاه ظالمانه اگر نگویم نگاه خوش بینی به شعر نیست و در این صورت هنرش کانالیزه می شود و نمی تواند آثار خوبی ارائه دهد.
به نظر من شعر آیینی مبحث حساسی دارد. شاعر باید در جایگاهی از نظر روحی باشد تا بتواند شعر خوبی ارائه دهد. من بسیاری از شعرهای آیینی را که در سالهای اخیر سروده شده قبول ندارم. و معتقدم فقط برای شرکت در جشنواره و فقط برای اینکه اثری در این زمینه ارائه دهند سروده شده است و در نظر داشته باشید که کیفیت نباید تحت الشعاع کمیت قرار بگیرد. اگر شاعری فقط یک شعر آیینی ولی ماندگار گفته باشد خوب است یا یک مجموعه ی ضعیف غیر ماندگار ؟
اشعار کدام شاعر، آیینی سرا را بیشتر میپسندید؟
اگر منظور شاعرانی است که در حال حاضر شعرهای آیینی میسرایند، خیلی وقت است که شعر کسی به دلم نمینشیند و آن بهره ای که باید نمیبرم .ضمن اینکه به احساس پاک همه این عزیزان درود میفرستم و احترام میگذارم. ترجیح میدهم هنوز هم که هنوز است هر وقت یاد عاشورا میافتم همان شعرهای محتشم کاشانی را زمزمه کنم حتی اگر تا حالا هزار بار شنیده باشم و یا روی دیوار تکیهها خوانده باشم و این دلایل زیادی می تواند داشته باشد که از ذکر آن خودداری میکنم. البته گاه شعر شاعر ی که لزوماً هم نباید از عزیزان رسانه ای، جشنواره ای و یا… باشد، متاثرم میکند، ولی روی هم رفته شعر آیینی سرودن حال و هوایی را میطلبد که ویژه و بسیار متعالی باشد، تا بتواند مخاطبش را مجاب کند و اثر گذار باشد.
یکی از شعرهای آیینی خودتان که به آن علاقمند هستید را برایمان بخوانید؟
شعرهای خودم نیز مجابم نمی کند و روحم را سیراب نمی کند اما غزلها و قصایدی را که برای مولا علی (ع) است را بیشتر دوستشان دارم .
مادر ببین که روح مرا جا گذاشتند
جایی که عطره خاطره تان را گذاشتند
سنگینی و وخامت یک داغ تازه را
بر شانه های زخمی بابا گذاشتند
وقتی که دستشان به عدالت نمی رسید
پا در حریم غربت مولا گذاشتند
عادت نداشتند به مردی که » مرد » بود
عادت نداشتند که تنها گذاشتند
دیوارهای کوفه به تکرار شاهدند
حتی به بال پنجره ها پا گذاشتند
بابا که هیچ طاقت تزویر را نداشت
در دستهاش دست تمنا گذاشتند
بابا نخواست فاصله بیشتر شود
بابا نخواست فاصله … آیا گذاشتند ؟
عمری به نام دین خدا سکه می زدند
آن روی سکه را به تماشا گذاشتند
حالا ببین که نام تورا ماندنی ترین
گلواژه ی شفاعت فردا گذاشتند
نامت شکوفه بار ترین شعر زندگیست
نام مرا به شوق تو » زهرا» گذاشتند
درود بر سیده شاعر . خیلی لذت بردم . از سایت چارقد بابت آشنایی بیشتر با این شاعر موفق کشورمان ممنونم.
سلام بر جناب مبارز عزیز
آقا خیلی ممنونم از شما و این مصاحبه و تشکر ویژه هم از خانم بصارتی عزیز
خیلی استفاده بردم
درود
لطف کردین که مارو به خوانش این مصاحبه دعوت فرمودین…
من هم با نظر خانم بصارتی در خصوص واژه شاعره موافقم …که بکار بردن آن برای خانم ها صحیح نمی باشد
سلام!
ممنون از دعوتت مصاحبه ی خوبی بود و پاسخ ها بجا .
سلام و خسته نباشید
از این مصاحبه لذت برده و بهره گرفتم
ممنون
یاحق
چه قدر زیبا !
چقدر اشک در چشمم حلقه زد . دختر شعر دستت رو می بوسم. هم حرفات زیبا بود . هم شعرت لطیف و تکان دهنده . دلم لک زده بود برای گریه .
از این وبسایت ممنونم برای درج این شعر از این دختر گل .
سلام…………
عمری به نام دین خدا سکه می زدند
آن روی سکه را به تماشا گذاشتند
وقتی شعر حقیقی خوانده می شود گوئی نسیمی از بهشت مشام جانت را می نوازد و اندکی از غم هبوط می کاهد……….خواهر بزرگوار روشنی دیده گان ما هستی…….همیشه برقرار…..
التماس دعا
سلام.شعرتان بسیار جذاب و تأثیرگذار بود. شما در چه زمینه ای بیشتر شعر می سرایید؟ باتشکر