چش و چال مبارکمان در آمد بس که درباره ضعیفهها راپورت خواندیم! مادرمان هم که هی راه به راه به ما میگوید: » راپورتچیگری هم شد کار؟! تو نیز مثل دیگر نسوان برو قلیان(۱) چاق کردن برای شویت را یاد بگیر که به درد آیندهات بخورد!»
ما نیز در کمال پررویی به مادر دسته گلمان میگوییم : «ما که میخواهیم جهیز کتاب ببریم و به جای نان شب مقاله به خورد شوهرمان بدهیم دیگر قلیان چاق کردن را میخواهیم چه کار؟!»
قصه از این قرار است که چهارقدیون با همکاری بچههای محلهشان برای ما کار تراشیدند که در باب روز جهانی زن چند خطی را قلمی کنیم و ارسال نماییم.
ما هم به تکاپوی گردآوری اطلاعات در باب این یوم افتادیم. خدا نصیب نکند؛ از مقالات حزب کمونیست در افغانستان و کانادا بگیر تا دستنوشتههای برخی از این نسوان فمینیست سرزمین عزیز دلمان ایران را مطالعه فرمودیم؛ تا سیراب شیردان این روز را در بیاوریم، چه خزعبلاتی که نخواندیم! خاطر مبارکمان اساسی آزرده شد!
آنچه اینجانب در مطالعات خویش دریافتم و آنچه آنجانبان اظهار کردند این است که در ینگه دنیا گروهی از نسوان کارگر کارخانههای پارچهبافی آمریکا در هشت مارس ۱۸۵۷ در اعتراض به وضعیت فلاکتبار کاری، به شوارع ریختند و احزاب دانه درشت آن روزها؛ سوسیالیستها و کمونیستها که میبایست برای پیروزی اهدافشان تمامی طبقه کارگر از اناث و ذکور را با خود همراه کنند به حمایت از این وقایع پرداختند و این بار نسوان را به صحنه بازی کشاندند!
از خدا که پنهان نیست از خلق خدا چه پنهان؛ ما با اینکه خود یک ضعیفهایم؛ آن هم اساسیاش! از این ضعیفهبازیها گلاب به رویتان! و رویمان به دیوار! حالمان به هم میخورد. به جان عزیز خودمان نه به جان نه چندان عزیز شما! از اینکه تا تقی به توقی میخورد عَلَم نسوان را بالا میبرند چندشمان میشود!
اعتراض پشت اعتراض، تظاهرات پشت تظاهرات تا اینکه در اکثر کشورهای آن طرف دنیا چون آلمان، اتریش، سویس، دانمارک و… طرفدارانی مییابند(در این طرف دنیا هم که خبری نبود چون اصلا نسوان کاری نمیکردند که اجحافی ببینند…(۲))
این میشود که ضعیفهای نه چندان ضعیف با نام کلارا زتکین از فعالان حزب سوسیالدمکرات آلمان و از یاران شفیق کمونیست معروف لنین، ۸ مارس را به عنوان یومی برای اتحاد همه نسوان سوسیالیست(۳) عالم در اعتراض به استثمار زن اعلام میدارد و سالها بعد سازمان ملل متحد در ۱۹۱۳ این یوم را به عنوان روز جهانی زن اعلام میدارد.
شما که غریبه نیستید، سوسیالیست کیلویی چند؟ که حرفهایی که تنها در وادی حرف میمانند، باد هوا هستند؛ بماند که این حرفها در عمل هم…
منافعداران شعار میساختند و طرفدار جمع میکردند و عدهای هم باور میکردند و آنها به سودشان میرسیدند.
اما آنچه مسلم است این که این نسوان سوسیالیست یا کمونیست یا… آن زمان که کاغذ بوقی درست میکردند و تا جایی که توان زنانهشان اجازه میداد، برای آزادی حنجره چاک میکردند در مخیله مبارکشان هم نمیگنجید همه داد و هوارها و به زعم خودشان همه مبارزات آرمانخواهانهشان ختم شود به فمینیسم؛ مقابله در برابر عناصر ذکور و به کارگیری تمام توان و خود را خفه کردن برای مثل آنان شدن.
تجمع زنان!!! در روز جهانی زن
در یکی از تقریراتشان از همین بانو زتکین خواندیم که چنین ایراد کرده بود: «تضاد طبقاتی مانع پیوند زنان کارگر با جنبش بورژوایی زنان فمنیستی میشود. زنان کارگر باید کاملا آگاه باشند که کسب حقوق مدنی نمیتواند با معیارهایی چون مبارزه زنان علیه مردان و بدون در نظر گرفتن اختلافات فاحش طبقاتی انجام گیرد.»
تازه از راپورتهایی که مطالعه فرمودیم در یافتیم که زتکین تا پایان عمر از اینکه او را یک فمینیست بنامند گریزان بود. حال رویت فرمایید این فمینیستهای پسامدرن چه فخری میفروشند به این به اصطلاح منورالفکری خویش.
یا در جایی دیگر همان بانو چنین افاضه فرموده: «وقتی خانواده به مثابه یک واحد اقتصادی از بین رفت و به جای آن خانواده چون واحد اخلاقی پدیدار شد، زن خواهد توانست خود را به عنوان همراه و دوست، دوش به دوش مرد …»
زتکین خبر نداشت آخر و عاقبت همه مبارزاتش برای جماعت ضعیفه میشود از هم پاشیدگی مفهومی به نام خانواده در غرب!
شعار قشنگی است؛ ولی حیف و صد حیف که اینها برای ضعیفه جماعت نان و آب که نشد هیچ! ملعبه دست همان طبقه بورژوا و چه میدانم هر لفظی که آن روز بود و حالا ما میگوییم در یک کلام ایادی استکبار! شده است.
کمونیستها و سوسیالیستها بر اساس اعتقاداتشان و بازار گرمی برای طرفدارانشان، روزی را مشخص کردند برای روز زن، سازمان ملل متحد هم که از ایل و تبار خودشان است! به هر حال باید برای حرکت به سوی دهکده جهانی کاری بکند، پس چیزی که خودشان قبول دارند دیکته میکنند به همه جهان. ما هم که دیکتهگیرمان از طفولیت خیط بود، این حرفها به کتمان نمیرود؛ نه مذهبی است نه ملی که دلمان به یک گوشهاش خوش باشد.
اما متعجب میشوییم از بعضی نسوان سرزمین خودمان که وقتی این روز میرسد، خودشان را چنان قطعه قطعه میکنند، گویی عن قریب عزیزشان را جلوی چشمشان به دار کشیدهاند! یکی نیست بگوید مذهبی نیستید، لااقل ملی باشید.
اگر نوک ِ دماغ مبارک را رها کنیم و چهار فرسخ جلوتر را ببینیم، میگیریم که از ماست که بر ماست. همه ویژگیهای زنانهمان را گذاشتیم روی طبق و حلوا حلوا کردیم و گفتیم آزادی آزادی تا آنجا که حتی عکس روی پوست آدامسها ما شدیم، بعد میآییم شعار میدهیم «جلوگیری از اذیت و آزار جنسی»، «برابری با مرد!» ما که صد قدم جلوتر هم داریم میرویم؛ رو به ناکجاآبادی که یحتمل شما نامش را میگذارید آزادی!
اگر دیروز ضعیفهای کنج کارگاه پارچهبافی در فلاکت بارترین وضع موجود در فرانسه از سل میمرد و کک کسی هم گزیده نمیشد، امروز همان ضعیفه در کوچه پس کوچههای جهان از دست میرود و باز شما برای آرمانهای صد سال پیش شعار میدهید؟! برابری با مرد؟ بخورد توی سرمان! همین زن بودنمان را حفظ کنیم.
تنها فرقش این است که امروز متمدن میمیریم به زعم خودمان؛ و دیروز با فلاکت… که یقینا جاهلیت هم این روزها متمدنانه رخ مینماید.
اصلا همه آنهایی که این همه ضعیفه ضعیفه میکنید، برای نسوان در زندانهای ابوغریب، برای همه حتک حرمتهای سربازان افسار گسیخته آمریکایی در عراق، برای مادران فلسطین، دختران لبنان و زنان و کودکان گرسنه آفریقایی چند بار بیانیه از خود در کردهاید؟!
تظاهرات و راهپیمایی و تجمع پیشکشتان! آفتابه لگن صد دست، شام و ناهار هیچی!
به قول شاعر بگذار بمیریم به درد خویش سعدیا!!
خسته شدیم از این همه فریاد که گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما، آنچه به جایی نرسد فریاد است!!
حالا که خوب فکر میکنیم میبینیم هر چقدر هم شوی ما مقاله خورش ملس باشد، دیگر شب جمعه هم که شده به سرش میزند یک قلیانی بکشد. بی ضرر نیست نصیحت مادرمان را آویزه گوشمان کنیم!
پا نوشت:
۱- این مقاله در سنهای تحریر شد که هنوز نهضت تنباکو رخ نداده بود و واقعه قلیانشکنی نسوان به وقوع نپیوسته بود. تازه وزارت بهداشتی هم در کار نبود که یک روز استعمالش را منع کند و یک روز آزاد!
۲- یحتمل الان خواهران فمینیست وطنی میخواهند خرخرهمان را بجوند!
۳- اول بار که این واژه، پای به عالم امکان گذارد معنایش وقف کردن خود در راه آرمانهای طبقه رعیت(همان کارگر) بود؛ حالا که دیگر یحتمل در باب معنایش، باید مثنوی هفتاد من نوشت!