دسته: سیاست
شماره چهارم – نوزدهم اسفند ۸۶ – ویژهنامه زن و سیاست
کن کووور زن وسیاست!؟
۱٫ یک رئیس جمهور خانم کدام جمهوری زیر را ترجیح میدهد؟
الف – جمهوری کمونیستی
ب – جمهوری فمینیستی
ج – هر جمهوری که کلاسش بیشتر باشه
د – جمهوری کیلو چنده! شوهر منیژه سالی دو بار منیژه رو میبره دوبی اون وقت من باید صب تا شب بشینم کنج این خونه مملکت رو اداره کنم.
۲٫ نام نخست وزیر فقید پاکستان که چند وقت پیش به قتل رسید. ….. بوتو
الف – بی نظیر بوتو
ب – کم نظیر بوتو
ج – یه دختر دارم تا نداره بوتو
د – بابا همه جا ریخته! بوتو
۳٫ کدام گزینه زیر را مسبب اصلی ترور خانم بوتو میدانید!
الف – گزینه ب
ب – گزینه جیم
جیم – گزینه دال
د – علی دایی!
عکس خورشید
۱
همیشه هستم/ آن روز…/ آفتاب زده بود که رفتم پشت بام و مادر را دیدم. رنگ و رویش زرد شده بود. کاش میشد به او سر بزنم! عصر قرار است استاد حسن بیاید گوشه حیاط حمام بسازیم. خدا لعنت کند این قلدر را که دستور داد چادر از سر ما بکشند. صبح گوهر مدرسه نرفت؛ شاید دیگر هم نرود. پرسیدم چرا نمیروی؟ توی چشمهایم نگاه کرد و گفت: «قرار است عکاس باشی بیاید از ما عکس بگیرد. بدون حجاب!».
پارادوکسی لطیف
زنان ایران زمین سالها الگوی رفتاری خود را بر اساس آن چه در طول اعصار گذشته با آن خو گرفته بودند برنامهریزی میکردند. بر اساس این انگارهها، زنان سالها بدون هیچ حق و حقوق مدنی فقط متعلق به حوزهی خانواده بودند و راز عزت زن در فرمانبرداری بیچون و چرای او بود.
اقدامات چندی که زنان در جریان انقلاب مشروطه از خود نشان دادند، باعث شد حاشیهنشینی زنان قانونی شده و طبق ماده ۱۰ و ۱۳ قانون انتخابات مصوب، جامعه زنان از حق رای و حق انتخاب شدن محروم شدند. در زمان پهلوی اول با کشف حجاب، زنان دو گروه شدند؛ گروهی به دلیل کشف حجاب خانهنشین شده و گروهی برای فاصلهگیری از سنت به سمت جامعه و فعالیتهای بیرون از منزل رو آوردند. این شکاف در دوران پهلوی دوم به اوج خود رسید. و باز این دوران نیز قادر به برآورده کردن خواستههای قانونی و حقوقی جامعه زنان نشد.
سیاست زور
سیاست در لغت به معنای تدبیر، برای انجام کاری به بهترین نحو ممکن است. اما سیاست در معنای امروزی آن و در عمل یعنی رسیدن به هدف، از هر روش و به هر قیمت. و در این معناست که سیاست، امروزه بیشتر در ردیف بازی است تا یک علم. که این تعریف مغایر با اخلاق، انصاف و تعالیم دینی است. در این سیاست یا به تعبیر بهتر در این بازی هر چیزی ممکن است به عنوان وسیله مورد استفاده سیاستمداران و سیاستبازان قرار گیرد و از آن جمله است: اعتقادات، آرمانها، عواطف، احساسات و حتی شرف و حیثیت و آبرو و …
زن و مرد به عنوان موجودی الهی که مرکب از عقل و احساساند، به تناسب ظرفیت و توانایی خود در پیشبرد اهداف، رفع نیازها و شکوفایی تمدن بشری نقش ایفا کرده و میکنند. آنچه وجه تمایز زن و مرد در تاریخ پیشرفت بشریت است، ذات و اصل وجودی آن دو نیست؛ بلکه نسبت عقل و احساسی است که در عملکرد خود در این راه به کار میبرند. زنان به خاطر اینکه عواطف، روابط و احساسات، نقش تعیینکنندهتری در تشخیصها و تصمیمگیری آنان دارد، متفاوت از مردان هستند که شاید یکی از فلسفههای آفرینش انسان از دو جنس متفاوت، همین باشد. این ویژگی اگر چه نقطه قوت و امتیاز زنان در برابر مردان بوده است، اما همواره دستاویزی برای سیاستمداران در جهت جلب حمایت و نظر زنان بوده است.
نگارخانه
سبز مثل خدمت!
… هنوز حساب ، کتاب ها از عمل کردهای دوره های قبلی تمام نشده است که باید خودکار و شناس نامه را برداری و راهی صندوق های به صف شده ی انتخابات شوی . درست در بحبوحه ی تکان دادن و بیرون ریختن کثیفی از خانه ، شهر پر از تبلیغات رنگارنگ و البته وعده های رنگین تری می شود که یحتمل (بر اساس تجربه های پیشین) اگر خوش بین باشیم اکثریت که نه ؛ بعضا ، در هنگام نوشتن چنین وعده هایی ، تنها چیزی که به مخیله ی خدمت گزاران بعد از این خطور نمی کرده ، چه گونه گی به عمل رساندن آن هاست . وعده هایی که گاه بعد از تصاحب همان صندلی سبز خدمت گزاری ، هم چنان بر اساس کسب مجدد اسم و رسم و البته برای حفظ صندلی در دوره ی بعدی ، بسیار رنگین تر فریاد می شود که اگر گاه ، این خدمت گزاری تنها فریاد نباشد ، این پرسش بزرگ پیش می آید که چرا انتقادات به دو قوه ی دیگر قبل از آن که به خود مسئولان آن دو جا برسد ، تیتر رنگین روزنامه های تفکر مقابل دولت می شود ؟! دولتی که قرار است برای مردم خدمت گزاری کند و از آن جا که پایه و اساس مجلس هم باید بر همین اصل گردانده شود به یقین هم سویی این دو نهاد برای صاحبان اصلی اشان که همان مردم هستند ، سودمند تر خواهد بود در حالی که در مواردی که صرفا در حیطه ی مسئولیت دولت است می بینیم که این خدمت گزاری فریادتر می شود ؛ هنوز چندین طرح و لایحه ی ضروری در مجلس به تصویب نرسیده که حتا عنوان هم نشده ، ساعت ها و روزها بر سر فلان پیش نهاد دولت مثل عقب و جلو شدن ساعت ، میزان تورم رگ خدمت در نماینده گان بالا رفته و به جای دولت ، غیرت مند شده و بحث هایی پیش می کشند وقت کش ! که نگو و نپرس . خوب ، بررسی قوانین و تصویب طرح و لایحه ، یعنی همین دیگر !
و حالا بماند که فلان نماینده ی محترم ! که گویا عرصه ی « قاعده ی هرم بهارستان » را برای خدمت گزاری تنگ دیده و به مقام هم نه ، بل که صندلی بزرگ تری (وزارت و ریاست و معاونت !) آن هم برای خدمت گزاری ! چشم دوخته بوده ، لاجرم با قرار نگرفتن در کادر وزرای دولت ، دستش در پوست گردو مانده (جسارتا البته) و نتیجتا می بایست تا در همان « قاعده » خدمت کند . ولیکن حسرت تمام روزهایی که برای تبلیغ دولت روی کار آمده ، مجیز گویی کرده را ، هم راه با داغ خدمت و خدمت گزاری ، بر سر صاحب آن دولت که مردم باشند ، چنان باقی گذاشته که حالا باید برای جا زدن خودش در فلان گروه و دسته ، مجددا به مجیز گویی ممتدش ادامه دهد و بالاخره که همان صندلی سبز رنگ هم برای خدمت گزاری غنیمت است ، قبول ندارید ؟!
و تازه به همه ی این ها اضافه کنید ترجمان جدید فراکسیون های عزیزی مثل ، فراکسیون فرهنگی که معلوم نیست بر چه اساسی عنوان فرهنگی را به یدک می کشد . یا اصولا فرهنگ در این کمیسیون در چه چارچوبی قرار گرفته که نتیجه اش بعد از این سال ها تنها چیزی که نیست ، فرهنگ است و شاید هم بحث بر سر بودجه ی فرهنگی یعنی همان کارکردهای فرهنگی و هم چنان هم ما از مرحله پرتیم !
از آن طرف هم عده ی دیگری یحتمل در حال ماست مالی و ماله کشی بر غائله ی تحصنات گذشته اشان بودند که داغ رد صلاحیت ها هم بر آن اضافه شد ( برای فیلتر نشدن نگارنده ؛ صلوات) و بر خط های تعیین ، تکلیف شان هم بالتبع افزوده . و البته اینان گاهی آن چنان سخن می گویند که گویی دسته گل های به آب داده شان را هنوز از آب نگرفته ایم و نمی دانیم که چه قدر هنرمندانه سیاست را با وضع قوانین مخلوط کرده و در توهم خدمت گزاری هم چنان شعار می دهند .
از شعار تا عمل
یک بررسی اجمالی در میان عملکرد نمایندگان خانم چند دوره مجلس، عملا پرشعارترین و پرکارترین نمایندگان را به نسبت دورههای مختلف نشان میدهد.
۱۳ عضو فراکسیون زنان در مجلس ششم همگی از اعضای جبهه دوم خرداد بودند که تلاش زیادی در تغییر قوانین مدنی و جزایی داشتند. این تلاشها که با شتابزدگی نیز توام بود در موارد متعددی با قوانین شرع همخوانی نداشت. به همین خاطر برخی از طرحها و لوایحی که در این فراکسیون به تصویب رسید نارضایتیهای فراوانی برای مردم متدین جامعه به دنبال داشت.
از مهمترین مباحثی که در این کمیسیون مورد بحث و بررسی قرار گرفته موضوع الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض زنان بود که واکنشهای زیادی را در پی داشت.
وقتی ضعیفهها شورش میکنند
چش و چال مبارکمان در آمد بس که درباره ضعیفهها راپورت خواندیم! مادرمان هم که هی راه به راه به ما میگوید: » راپورتچیگری هم شد کار؟! تو نیز مثل دیگر نسوان برو قلیان(۱) چاق کردن برای شویت را یاد بگیر که به درد آیندهات بخورد!»
ما نیز در کمال پررویی به مادر دسته گلمان میگوییم : «ما که میخواهیم جهیز کتاب ببریم و به جای نان شب مقاله به خورد شوهرمان بدهیم دیگر قلیان چاق کردن را میخواهیم چه کار؟!»
قصه از این قرار است که چهارقدیون با همکاری بچههای محلهشان برای ما کار تراشیدند که در باب روز جهانی زن چند خطی را قلمی کنیم و ارسال نماییم.
ما هم به تکاپوی گردآوری اطلاعات در باب این یوم افتادیم. خدا نصیب نکند؛ از مقالات حزب کمونیست در افغانستان و کانادا بگیر تا دستنوشتههای برخی از این نسوان فمینیست سرزمین عزیز دلمان ایران را مطالعه فرمودیم؛ تا سیراب شیردان این روز را در بیاوریم، چه خزعبلاتی که نخواندیم! خاطر مبارکمان اساسی آزرده شد!
سیاستی در قصر
شاید اغلبمان نمیدانیم سیاست چیست.
سیاست همان بلغور کردن کلمات قلمبه سلمبه سرشار از ایسمها و ایستها است.
یا زیر پرچم حزب و گروهی سینه زدن؟
دانستن سیاست لازم است یا میشود مثل شتر مرغ سر زیر برف کرده و بیخیال از آدمها و سرنوشتها، شلغموار زندگی کرد؟
سیاست مربوط به همه است یا جنسی خاص میطلبد؟
سیاسی شدن یعنی چه؟
تریبون آزاد
مگر جز اینست که می خواهیم خود را همیشه مسئول بدانیم و در انجام وظیفه به صحنه های جامعه یاریگر باشیم ؟ مگر جز اینست که می خواهیم تاثیرات سیاسی زنان را هم در مشارکت فعالیتهای محوری جامعه مان داشته باشیم ؟ مگر مهم است که آیا ما زنان هم در مرکزیت این سیاست قرار داشته باشیم ؟ مگر آکادومیک زنان چه میزان و اندازه ای تحمل و درک ایفای عمل یک فعالیت سیاسی را دارد ؟ یا اصلا مگر بناهایی چون امور مشارکت زنان که حتی به تغییر نامی ، مرکز امور زنان و خانواده ، ماهیت یافت کم چارچوبی بوده ست ؟ مگر برانادازان ، گروه منافقی که مرتب در پی ایجاد شبهه برای زنان ماست ، نباید تسلیم شود که مراد اکثزیت زنان ما از فعالیت سیاسی ، تاثیر داشتن حضوری مثبت و مفید ست نه محض حضور در مقامات اولیه دولت ؟ مگر در کشورمان ارگانی وجود دارد که حق داشته باشد تبعیض جنسیتی قائل شود در مشارکتهای سیاسی ، که زنان فمینیستی کشورمان دم از (( پیش به سوی عدالت جنسی )) می زنند ؟ قرار گرفتن در رده های اول کشور ما بد نیست ، بحثی ست که باید بیشتر مورد بحث قرار گیرد ، ولی چه جای مقایسه با زنان غربی ؟
آقای متکی ! زنان آمریکا شجاعتر از مردان آن نیستند ، اینکه همگان مشاهده کردیم ، رایس ، زن اول سیاست آمریکا ، بهترین مهره دست نشانده استعماری و احزاب سیاسی آمریکا همچنین سخنی گفته اند : که ما با ایران سرجنگ نداریم و خواهان روابط عادی با این کشور هستیم ، همه طبق همان برنامه های مردان کشورش است . در صورتیکه به عقیده من و زنان همفکر من که کم هم نیستند ، این شجاعت نیست ، در اصل مشارکت و فعالیتی که به تحریک و تابع علائق مردان ظاهر می شود ، معنای واقعی این کلمه نمی تواند باشد . حداقل شجاعتی نیست که زنان ما آنرا معنا دهند ، این شجاعت ها ذره ای از اهداف گرایش های زنان مسلمان ما نیست . چه کسی حاضر است که یک سیاست غیر شفاف و بدون استقلال را برای رفع حسابهای نادرستی که دارند در پیش بگیرد ؟ آ یا همین اهداف را از مقایسه خودتان با زنان کشورهای غربی ، طالبید ؟ آیا بیان فکر و ایده شخصی خودتان مفید نیست ؟ تاثیر گذاری شخصی تان ارزشی ندارد ؟
جنبش مثبت سیاسی زنان وقتی به معنای حقیقی در عمل مراد وفق است که در مرحله اول خودجوش ، گروهی ، سازمان یافته ، و تکیه بر ایدئولوژی مناسب و خاصی قرار بگیرد . میلیونها تن از زنان ما بعد انقلاب ۵۷ چون تاثیرات بیشتری در جنبشها و روندهای اجتماعی ، سیاسی ، و اقتصادی از خود نشان می دهند در دنیای حاضر طبیعتا به دنبال مطالباتی از دولتشان هستند ، مطالباتی طبیعی . طبیعی است که درین راه مشارکت سیاسی شان موانعی وجود داشته باشد چون هنوز سازمان منظم سیاسی برای این فعالیتها به صورت مداوم ایجاد نشده است . ولی میشود حداقل با شبهات خودمان موانعی را افزایش ندهیم . تریبون آزاد من …. نگاهی نگران به سوی تریبون آزاد توست ، آیا هنوز هم …..؟
من معتقد به نقد سازنده هستم
نگاهت که به ساختمان هرمی شکل بهارستان میافتد ناخودآگاه یاد جماعتی میافتی که قرار است برای مردم و تو خدمت کنند و وقتی نزدیکتر میشوی خیل جماعتی را میبینی که چشم به خدمت این خدمتگزاران دوخته و داخل اتاق انتظار ساختمان شمارهی ۲ نشسته اند. بعد از کلی گیت امنیتی که رد میکنیم وارد یک حیاط کوچک و باریک میشویم که دو طرفش را کاجهایی پوشانده است. خانم عکاس میخواهند عکسی بگیرند که از ترس توقیف دوربین توسط سربازانی که هر جا سر بر گردانی دیده میشوند – آن هم در حد انبوه که عجیب یادآور سربازخانه است – بیخیال شده و میرویم به سمت آسانسور؛ که آنجا هم متوجه میشویم باید باز هم کنترل شویم؛ که میشویم! اینجا طبقهی هفتم و اتاق ۷۱۲. دفتردار در حال حاضر نیستند و خانم نماینده در اتاق دفتردارشان مشغول پاسخگویی هستند و این یعنی شاید بتوان بیتکلفتر با او وارد بحث شد.
فاطمه آلیا متولد سال ۱۳۳۵ و کارشناس ارشد علوم سیاسی است و البته جزء نمایندگان اصولگرای مجلس هفتم که برای حضور در دورهی هشتم مجلس هم کاندیدا شده و معتقد است باید قدردان استقبال مردم بود و خدمت در مجلس را هم منتی از طرف خداوند میداند. خانم آلیا قبلتر معلمی میکرده و حالا میگوید با آمدنش در مجلس فقط آدرس محل کارش تغییر کرده و هدف را فقط خدمتگزاری به مردم میداند. با وجود اینکه آن روز مصاحبه از جمله روزهای پرمشغلهی ایشان بود، به گرمی و با حوصله پاسخگوی سوالات ما شدند و البته این گفت و گوی گرم موجب تاخیر ۴۵ دقیقهای ایشان برای رسیدن به صحن علنی مجلس شد که باز هم از ایشان متشکریم. راستی هم اتاقی ایشان، خانم فاطمه رهبر بودند که نتیجتا ایشان را هم آن روز دیدیم و همین! و البته آن چه باقی ماند همین گفت و گوی یک ساعت و ده دقیقهای ما بود.
اعتراض
نمیدونم از کجا باید شروع کنم؛ از کجا باید بگم از دل خستگیهام، از سوالهایی که هر روز و هر ثانیه ذهنمو به خودش مشغول میکنه، از جوابهایی که یک جورایی برای قانع کردن خودم به خودم میگم؛ از کجا باید شروع کرد؟
حرفم را از اعتراضاتی که نسبت به همه چیز و همه کس دارم شروع میکنم؛ مثل یک چشم به هم زدن گذشت. سه نسل گذشته و حالا ما رو نسل سومی خطاب میکنند. از اون سالها خیلی گذشته. خیلی تغییر کردیم. خیلی چیزها رو به دست آوردیم و خیلی چیزها را از دست دادیم. افتخاراتی کسب کردیم که عین اون تو دنیا خیلی کم، هر روز در حال جستجو و در حال کسب کردنیم. به دست میاریم و از دست میدیم.
ولی میدونید چرایی ذهن من کجاست؟ میدونید اعتراض من به چیه؟ بد نیست به گذشته برگردیم؛ به سالهایی که همه در کنار هم بودند، همه با هم متحد بودند، زمانی که همه غم همو میخورند، زمانی که آدمها حاضر بودند جونشونو برای هم بدند.
از پارلمان سبز تا انتخاباتی رو سفید با خط قرمزهای یک خبرنگار
فکرش را بکنید؛ مخالفتهای خانواده از یک طرف، توصیههای برادری بزرگتر که تو را به تحصیل و تحقیق و تدریس میخواند و سختتر از همه، شرط اولیهی همسر برای عدم اشتغال به کار خبرنگاری، انگیزهای برای «کوه خضری» شدن باقی میگذارد؟ این همدلی و همراهیهای صمیمانه!! را بگذارید کنار آن نگاه سنتی رایج میان خانوادههای ایرانی که اصل کار کردن دخترها را خارج از خانه نمیپذیرد؛ چه رسد به اینکه این کار کردن، خبرنگاری باشد؛ با آن حاشیههای هیجانی دردسر آفرینش!
خبرنگار امور مجلس واحد مرکزی خبر، هفتهی آخر بهار ۱۳۶۰ به جغرافیای خاکی و پر مخاطرهی زمین قدم نهاد و از همان کودکی، علاقهی وافری به اخبار و سایر متعلقاتش نداشت که هیچ! به شدت هم رویگردان بود!! کارشناس علوم اجتماعی است و ۴ سالی میشود زیر سقفی در یکی از محلات شرق تهران، ثانیههای زندگیاش را باهمسر مهربانششریک شده است. و البته یک ماشین شخصی هم داشتند که خبرنگار ما عید پارسال با هنر رانندگیاش آن را به آهن پارهای تبدیل فرمودند! همین و دیگر… هیچ که نه! باقیاش را از زبان خودش بخوانید:
ادامه از پارلمان سبز تا انتخاباتی رو سفید با خط قرمزهای یک خبرنگار
سیاست جنسیتی در اسلام
چند وقت پیش که طبق معمول داشتیم اخبار ۲۰:۳۰ رو میدیدم، ویژه برنامهی جالبی داشت که خیلی توجهم رو به خودش جلب کرد.
مصاحبه با بعضی از کاندیداهایی که توی انتخابات مجلس سری قبل شرکت کرده بودند!
مصاحبه با نفر اول: (پدری حدودا ۶۰ ساله با لهجهای شیرین)
– ببخشید پدر جان برنامهی شما چیه؟
– برنامه ی من اینه که کاری کنم نانواییها ساعت ۶ صبح مشغول به کار بشن!
مصاحبه با نفر دوم: آقایی که یک کتاب قانون چند صفحهای نوشته بودند به امید اینکه در پیشبرد اهدافشون و کمک به کشورش از اون استفاده کنند!
مصاحبه با نفر سوم: بنده خدا یادشون رفته بود چه برنامهای دارند و به چه منظوری شرکت کردند. البته سعی هم کردند توی برگههایی که دستشون بود پیداش کنند ولی متاسفانه موفق نشدند.