مهمان چارقد به صرف دلمهٔ برگ مو

فصل بهار که می‌شود هی چشم‌چشم می‌کنیم که کی این برگ‌های مو، جوان و تازه می‌شود که بزنیم توی کار دلمهٔ برگ مو. مادربزرگ هر سال موقع‌اش که می‌رسد، می‌گوید بیایید تا زمخت نشده بچینید که الان وقتش است.

درست کردن بعضی از خوشمزه‌ترین غذاهای سنتی‌مان از قدیم، فرصتی برای دور هم جمع شدن و گپ و گفت بوده؛ آش رشته را یادتان هست؟ این طور نبود که یک قابلمه آش درست کنند؛ آش که می‌پختند، یک دیگ بار می‌گذاشتند و در و همسایه و دوست و آشنا جمع می‌شدند و گپ‌زنان هر کدام‌شان یک قسمت کار را پیش می‌برد و آخرش همه سر یک سفره می‌نشستند و می‌خوردند.

حالا که کم‌تر از این خبرهاست، هنوز هم درست کردن کوفتهٔ سبزی و دلمهٔ برگ مو برای ما دخترها و مادرمان، یک‌جور تفریح و فرصت زنده کردن خاطرات گذشته است.

می‌روم کمک مادر. مادر قبلا نیم‌کیلو سبزی دلمه را شسته و خرد کرده است. حدود نیم‌کیلو برگ تازهٔ مو را هم شسته و حدودا پنج دقیقه در آب و نمک روی اجاق، جوشانده است. سه پیمانه برنج و چیزی حدود ۱۵۰ گرم لپه روی اجاق، توی ظرف‌های جدا دارد نیم‌پز می‌شود. توی این فاصله مادر گوشت چرخ کرده و پیاز و کمی رب گوجه را با نمک و فلفل و زردچوبه تفت می‌دهد. من اگر بودم، احتمالا کمی قارچ هم قاطی گوشت می‌ریختم.

به نظر می‌رسد که قبل از رسیدن من، همهٔ کارها انجام شده است! می‌روم ظرف و ظروفی را که لازم است آماده کنم: یک سینی بزرگ برای مخلوط کردن مواد داخل برگ مو، و یک قابلمه برای دلمه‌های آماده شده.

برنج که آب‌کش شد، برش می‌دارم. لپهٔ نیم‌پز شده را هم می‌آورم. سبزی و گوشت چرخ کرده و برگ‌ها را هم. همهٔ مواد را می‌ریزیم توی سینی و با هم مخلوط‌شان می‌کنیم. مادر نمک و فلفل‌اش را اندازه می‌کند. بعد ته قابلمه را روغن می‌ریزد و چند تا برگ ضخیم‌تر را انتخاب می‌کند و می‌چیند ته آن.

حالا وقت پیچیدن برگ‌هاست. یک برگ متوسط که اندازه‌اش کمی از کف دست بزرگ‌تر باشد برمی‌دارم و کف دستم پهن می کنم. یک قاشق ِ پر، از مواد را وسط آن می‌گذارم و لبه‌های برگ را برمی‌گردانم روی هم و دلمه را محکم می‌کنم. بعد بلافاصله آن را توی قابلمه می گذارم.

مادر یادآوری می‌کند که دلمه چیدن در قابلمه را باید از کناره‌های ظرف شروع کرد و طوری آن‌ها را تَنگِ هم گذاشت که موقع پختن وا نروند. یک ردیف از دلمه که کامل شد، می‌رویم سراغ ردیف بعدی.

مادر برگ‌هایی را که کوچک‌تر هستند دوتایی با هم می‌پیچد تا وسطش جای یک قاشق از مواد بشود. دلمه را با چاشنی‌ای که روی آن می‌دهند طعم‌دارش می‌کنند. من چاشنی گوجه سبز را بیشتر دوست دارم. بعضی‌ها از مخلوط آبلیمو با کمی شکر استفاده می‌کنند، بعضی‌ هم از رب‌انار رقیق‌شده.

بعد از اینکه یک یا دو ردیف از دلمه‌ها توی ظرف چیده شد، یک ردیف گوجه سبز روی‌شان می‌چینم و کمی هم… خیلی کم، شکر رویش می‌ریزم. تا تمام شدن برگ‌ها، از هر دری حرف می‌زنیم. از مادر دربارهٔ سبزی‌های دلمه سؤال می‌کنم. می‌گوید معمولا مخلوطی از تره، جعفری، شوید و کمی ریحان و ترخون است. اضافه می‌کند که این کمی سلیقه‌ای است و بعضی‌ها از نعناع و مرزه هم استفاده می‌کنند.

پیچیدن برگ‌ها که تمام شد، یک لیوان آب و روغنی که یک قاشق رب گوجه مخلوطش کرده‌ام را می‌ریزم روی دلمه‌ها. بعد قبل از اینکه در ظرف را بگذارم، مادر یک بشقاب استیل را که تقریبا اندازهٔ دهنهٔ قابلمه است، به صورت برعکس روی دلمه‌ها می‌گذارد و فشار می‌دهد. می‌گوید این طوری دلمه‌ها خوب به هم فشرده می‌شوند و وا نمی‌روند. حالا اگر بشقاب استیل نبود، از پیرکس هم که در مقابل حرارت مقاوم است می‌شود استفاده کرد.

در قابلمه را می‌گذارم. شعله را کم می‌کنم و می‌گذارم خوب دم بکشد. یک ساعت و نیم بعد، بوی مست‌کنندهٔ دلمه، همهٔ خانه را برداشته و همه‌مان را به آشپزخانه کشانده است.