[ms 0]
سالها پیش، درست زمان اکران «گیلانه» نوشتهای از زنانه بودن گیلانه و حاکم بودن نگاه یک زن بر این فیلم سخن میگفت و آن را بزرگترین ضعف فیلم میدانست. اما ضعیف پنداشتن گیلانه در گرو نگاهی است که جنگ، و در معنای خاص آن دفاع مقدس، را امری صرفا مردانه دانسته و ظرفیتی برای حضور دیگر اقشار جامعه در این پدیدهی فراگیر متصور نیست؛ حال آنکه پدیدهای چون جنگ قادر است تمامی ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک قوم، ملت و کشور را با خود درگیر کرده و تا مدتهای طولانی سایهی خود را بر سر طرفین درگیر حفظ نماید.
اما چرا آن متن و تفکر حاکم بر آن، تصویرِ بهنمایش گذاشتهشدهی یکی از اقشار درگیر در جنگ را تاب نیاورده و به جرم زنانه بودن به طعن و تحقیر آن پرداخته بود؟ آیا زنان در جنگ نقشی نداشتند؟ چرا با نگاه به سینمای دفاع مقدس اثری با نگاه به زنان دیده نمیشود و معدود آثار تولیدی در این حوزه توجه چندانی را برنمیانگیزند؟ میتوان کلیتر پرسید: چرا زنان تابهحال در سینمای دفاع مقدس جایی نداشتهاند؟
این سؤال مهم را میتوان با چرایی اهمیت بازنمایی چهرهی زنان در سینما گره زد. سینما بهعنوان هنر هفتم که به موجب تکنولوژی عصر حاضر زاده شد، علیرغم عمر کوتاه خود، گوی سبقت را از دیگر هنرها ربود و توانست به جایگاهی خاص در فرهنگ و هنر و جامعه دست یافته و به یکی از مهمترین هنرها و حتی صنعتهای حال حاضر جهان تبدیل شود.
توانایی خاص سینما در استفادهی همزمان از چند هنر مثل داستان و رمان، تصویر و موسیقی و… و ساخت پدیدهای که نه داستان است و نه موسیقی، بلکه ملغمهای است از همهی آنها، به سینما ویژگی خاصی بخشیده است.
سینما بیشتر، از انواع هنرها و همچنین جریانهای فکری پیش از خود بهره میجوید. سینما میتواند نقاشی، موسیقی، تئاتر، معماری، شعر، ادبیات، تاریخ، فلسفه و روانشناسی را یکجا در درون خود داشته باشد و همین ویژگی موجب شده است عنوان «هنر هفتم» و جامع هنرها به آن داده شود. (۱)
نوع رابطهای که سینما با انسان امروز برقرار میکند، هرگز نظیری در تاریخ نداشته است (۲) و همین نکته به سینما جایگاهی خاص میبخشد. در حقیقت، پردهی سینما خود زندگی نیست؛ آینهی واقعیت هم نیست، اما نمادی است از زندگی. (۳) این تعریف، نسبتی پایدار و عمیق میان واقعیت زندگی و حیات سینما رقم میزند که در صورت بر هم خوردن این رابطه شاید حیات سینما و اهمیت آن در معرض تهدید قرار بگیرد.
ضلع مخفی این تعریف، هنرمند و سینماگر متعهد است که شکلدهندهی تصویری ناب از زندگی بر پردهی نقرهای سینماست. تعهد هنرمند است که او را به واکاوی لایههای مختلف زندگی واقعی مردم و تلاش آنها برای حیات متعالی، ملزم کرده تا در حفظ و اعتلا و انتقال آنها بکوشد.
از همین روی و با توجه به نسبت واقعیت و سینماست که پدیدهای به نام «دفاع مقدس» و در دل آن، زنان دفاع مقدسی از منظر بازنمایی سینمایی اهمیت مییابند؛ تا این ویژگی در کنار جایگاه هنرمند و تعهد وی نسبت به اجتماع و نقشی که در عرصهی فرهنگ عمومی و حتی تخصصی ایفا میکند، به انتقال مواریث فرهنگی واقعیتی چون دفاع مقدس منجر شود.
هنرمند و متفکر است که با توانمندی خویش و بهکارگیری آن در خدمت بشر میتواند لایههای مختلف اعتقادات، رنجها، دردها و مرارتهای بشر را در راستای ساختن جامعهای انسانی بهنمایش گذاشته و با انتقال تمامی آن تلاشها، زمینهی پیوستن دیگر اقشار و نسلها را به این حرکات تعالیجویانه ایجاد کند.
تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهندهی اسلام ناب محمدی، اسلام ائمهی هدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. (۴)
تأکید امام خمینی (ره) بر حمایت هنر و هنرمند از نقاط متعالی زندگی بشر و تلاشهای مستمر او و نمایش و ترویج این نقاط و تأکید بر مردمی بودن هنرمند، از جملات مذکور قابل درک است.
هنر در مدرسهی عشق نشاندهندهی نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. (۵)
بُعد اجتماعی هنر و ایفای نقش هنرمند در تحولات ملی و حتی بینالمللی از سوی دیگر متفکران نیز مورد تأکید بوده و هست:
دوران هنرمندِ آرمیده بهسر رسیده است، ولی باید مرارتها را طرد کرد. این وسوسه در هنرمند هست که خود را تنها حس کند. چه بسا که این نکته را با خوشحالی رذیلانهای در برابرش با فریاد بازگو کند.
اما هنرمند به هیچ وجه تنها نیست. هنرمند در میان همگان است. نه برتر از آنهاست و نه فروتر؛ بلکه درست در ردیف همهی کسانی است که کار میکنند و در مبارزهاند. رسالت هنرمند در برابر بیداد، باز کردن درهای زندانها و سخن گفتن از شوربختی و نیکبختی همگان است.
بیگمان تنها با هنر، تجدید حیات عدالت و آزادی را نمیتوان تضمین کرد، اما با نبودن هنر، این تجدید حیات بیشکل و قواره است و بنابراین هیچ نیست. (۶)
دغدغههای اجتماعی دیگر متفکران و انتظارات ایشان از هنرمند حقیقی، از جملات «آلبر کامو» (که در کتاب «تعهد اهل قلم» ذکر شدهاند) قابل استخراج است؛ که موجب تأملی نامحدود میشود بر اندیشهی کسانی که هنر را تنها برای هنر میدانند و فهم میکنند و بر آن پای میفشارند.
پس نقشآفرینی هنرمند است که میتواند یک جامعه را به سرمنزل مقصود نزدیک کند و سینماگر بهعنوان هنرمندی که در قبال مسائل و اتفاقات کشور و حتی جهان خویش مسئول است، مورد توجه وجدان بیدار جوامع مختلف بوده و در صورت پذیرش مسئولیت و یا حتی شانه خالی کردن از زیر این بار سنگین، در دادگاه وجدانهای بیدار به قضاوت گذاشته میشود.
تاریخ هر ملتی است که آیندهی هنرمند و سینماگر را رقم میزند؛ اینکه سینماگر و هنرمند زنده بماند یا نماند و پر واضح است که عرصهی حیات هنرمند، ذهن و قلب مردم یک جامعه است. رگهای پُرخونِ واقعیتی پُررنگ چون دفاع مقدس در این سرزمین، حیاتی طولانی در اذهان و افکار مردم ایران تضمین کرده است.
چه اینکه تا سالها نمیتوان چندین هزار شهید دفاع مقدس و هشت سال جنگ یک نفس را از ذهن هیچ دردمندی پاک کرد. از دیگر سو، در میدان تأثیرگذاری عمیق و وسیع هر جنگی بر لایههای مختلف اجتماع و اقشار گوناگون، حنای انکار رنگ میبازد.
به دیگر سخن، در صورت بروز جنگ (آن هم در بازهی زمانی طولانی) نهتنها مردان جنگی بلکه زنان، کودکان و پیران نیز تحت تأثیر این پدیده قرار گرفته و هر کدام در جایگاه خود به ایفای نقش در این مسئلهی مهم میپردازند. پس نمیتوان جنگ را تنها از قاب مردان تفنگبهدست سنگرها دید و شنید؛ بلکه لزوم برگزیدن قاب دیگر افراد نیز در آستان جنگ ضروری است؛ چه اینکه آنها هم جنگی بودهاند.
اما نکته، محدود ماندن قاب سینمای دفاع مقدس در حوزهی مردان و برگزیدن نگاه و زاویهی آنان برای بررسی و نمایش پدیدهی مهم دفاع مقدس بوده و هست. حال آنکه اگر سینماگر در پی انعکاس حقیقت حاکم بر دفاع مقدس است، باید برای یافتن آن حقیقت به سوی دیگر اقشار و افراد نیز رفته و با کنار هم نهادن قطعات این پازل عظیم بتواند سهم خود را در این واقعه ادا کند.
حضور زنان در پشت جبهه و نیز تشویق و تشجیع ایشان نسبت به حضور همسران، فرزندان و مردان خانوادهی خود در جنگ، نکتهای است که همواره مورد تأکید آگاهان امر قرار گرفته است و بهعنوان واقعیتی مهم در تاریخ دفاع مقدس نقشی زایدالوصف دارد.
از دیگر سو، جامعه پس از جنگ، با زنانی روبهروست که فرزند، همسر، پدر و برادر از دست دادهاند و یا با کسی مواجهاند که سالم رفته و جانباز بازگشته است؛ و این به معنی جنگی است که هنوز برای آنها تمام نشده است (هرچند که به تصریح خمینی کبیر، جنگ ما جنگی بود در میدان عقیده که هنوز هم ادامه دارد.). زنان، سربازان خاموش و بیسنگر جنگی بیپایاناند که با بیمهری خاصی از سوی سینماگران مواجه شدهاند.
البته نگارنده بر ضعف سینمای دفاع مقدس در زمینهی انتقال مفاهیم حقیقی جنگ صحه گذاشته و تصاویر و فیلمهای نمایشدهندهی آن پدیده را جز در مواردی خاص و معدود تصاویری ناقص و خودساخته میداند؛ اما تأکید بر ورود صحیح دردآگاهان به عرصهی سینمای دفاع مقدس، با نمایش بخش مغفولماندهی جنگ منافاتی ندارد.
سینمای جنگ هم مانند ادبیات جنگ در جامعهی ما جوان و نورسته است. بزرگی و هولناکی این جنگ آنقدر هست که هر دو گونهی ادبی و هنری تلاش میکنند تا خود را به حقیقت این جنگ نزدیک کنند و آنگونه که بوده، نشان داده و بیان کنند. (۷)
این نکتهی مهم نشان از تلاشهایی دارد که باید با شدت بیشتری پی گرفته شوند تا موفق شویم به نمایش آنچه واقعا بوده است. زنان بهعنوان بخشی از واقعیت درگیر با این پدیدهی مهم، اگر دیده نشوند، شاید بخش عمدهای از جنگ ناپدید شود.
ادبیات دفاع مقدس با تدوین خاطرات تعدادی از زنان دخیل در این مسئله میتواند منبعی مهم برای سینمای ما باشد. البته نمیتوان تلاشهای ادبیات را کامل و ایدهآل دانست؛ چه اینکه انتقادات بسیاری هم بر آن حوزه رواست؛ اما تلاشهای بیشتر ادبیات میتواند راهگشای آیندهی سینمای دفاع مقدس در عرصهی زنان باشد.
دنیای جنگ دنیای پیچیده اما تازهای است که جز با تحقیق و تلاش برای رسیدن به حقیقت، شکل کاملی نمیگیرد. اگر بپذیریم که سینمای جنگ نوعی سینمای اندیشه هم هست، آن وقت به نیاز متقابل ادبیات و سینما بیشتر پی میبریم. امروز ادبیات به دلیل خصیصههای ذاتیاش بیش از سینما به جنگ و حقایق آن نزدیک شده است. این دو گونهی ادبی و هنری باید در نقطهای بههم برسند. (۸)
نقش مهم و تأثیرگذار زنان در حوادث مهم اجتماعی ریشه در جایگاه ایشان در خانواده و جامعه دارد که در صورت بستن چشم بر آنها شاید بخش عمدهای از اجتماع در چشم ما ناپدید شود.
—————————————————–
منابع:
۱- دکتر محمدباقر موحدی و حسین حیدری؛ بازنمایی دین در سینمای ایران؛ فصلنامهی دین و رسانه، شمارهی ۴، پاییز ۱۳۹۰؛ ص ۷۲.
۲- مرتضی آوینی؛ جذابیت در سینما؛ آینهی جادو، ج اول، ص ۱۴.
۳- مسعود فراستی؛ نقد، منتقد عامل اخلال؛ دیالکتیک نقد، ص ۳۵۹.
۴- روحالله خمینی؛ پیام تجلیل از هنرمندان متعهد؛ صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۱۴۵.
۵- همان.
۶- آلبر کامو؛ تعهد اهل قلم؛ ص ۲۴۹.
۷- مرتضی سرهنگی؛ حرف ما؛ ص ۸۰ و ۸۱.
۸- همان، ص ۸۸.