تصویرها و فاصله‌ها

تصویر اول:

سخت است زن باشی و ببینی همسرت را دیوسیرتان پلید، واژگون به دار آویخته‌اند در محله‌ی گوسفندفروشان شهر!

سخت است شبانه و در خفا او را دفن کنی.

سخت است پس از شهادت همسر، روزهای عزا را در شهر خودت مخفی شوی تا مبادا ماموران ابن‌زیاد اسیرت کنند.

سخت است مخفیانه بگریزی به کربلا، تا هنوز داغ همسرت سرد نشده، پسرت را چون گلی به بوستان حسین تقدیم کنی.

سخت است وقتی به دستان گرم و شانه‌های استوار پدر نیاز داری، پدرت آب را از تو دریغ کند!

سخت است بشنوی پدرت در میانه‌ی میدان فریاد می‌زند: در قتل حسین شتاب کنید که او از دین خارج شده است…

سخت است پسرت را روانه‌ی میدان کنی تا مقابل پدرت بجنگد.

سخت است دیدن بدن پاره پاره‌ی فرزند.

سخت است رویحه* باشی در کربلا…

تصویر دوم:

سخت است نوعروس باشی و ماه عسلت را در دشت بلا بگذرانی.

سخت است پس از ۱۷ روز زندگی مشترک، همسرت را شهید ببینی در کربلا.

سخت است تنها ۱۰ روز از اسلام آوردنت گذشته، به میدان بروی و هفتاد ضربه بر بدن همسرت ببینی.

سخت است روی جنازه‌ی او بیفتی و خون‌ها را از بدن همسر بیست و پنج ساله‌ات پاک کنی.

سخت است با عمود بر سرت بکوبند و تو یگانه زن شهید میدان شوی…

سخت است هانیه** باشی در کربلا.

تصویر سوم:

سخت است مادر باشی و نوجوانت را روانه‌ی میدان نبرد کنی.

سخت است سر خونین پسر یازده ساله‌ات را به آغوشت پرتاب کنند.

سخت است سر فرزند را ببوسی و رها کنی سوی میدان و بگویی: «ما چیزی را که در راه خدا دادیم، پس نمی‌گیریم»

سخت است بحریه*** باشی در کربلا.

فاصله‌ها

سخت است پس از ۱۴ قرن دوری، زینب و رقیه و رویحه و هانیه و بحریه و ام‌وهب و … را از دل تاریخ بیرون بکشی و از حرف‌ها و نگاه‌ها و عشق بازیشان تصویر بسازی. تصاویری که هر چه کامل‌تر می‌شوند، داغ‌خیزتر و آتش‌افروزتر و خون‌بارترند. و تو آنها را مقایسه می‌کنی با خودت، و گیج می‌شوی از این همه تفاوت، این همه فاصله، این همه دوری…

سخت‌تر این است که تصاویر، لا‌به‌لای روزمرگی‌هایت کهنه شوند و محو. آنقدر محو که یادت برود شیعه در گذر تاریخ از چه گردنه‌های هولناکی گذشته است. و محرم که می‌رسد، باز تصویرهای کهنه با اولین مرثیه‌ها جان بگیرند و تازه شوند و باز از عصر روز دهم، آرام آرام دور شوند و محو شوند و کمرنگ… تا محرمی دیگر برسد، و روضه‌ای دیگر و جان گرفتنی دیگر…

سخت است هم قرن‌ها دور باشی از حسین، هم فرسنگ‌ها دور از کربلا… هم مدام دور و نزدیک شوی به آن تصاویر و آن مرثیه‌ها…

و سخت‌تر از همه‌ی اینها، دوری از آن خورشید فروزانی است که پرچمی سرخ بر بارگاه ملکوتی حسین، نوید برآمدنش را می‌دهد.

——————————————————————————————

*رویحه: همسر «هانی» است که شبانه همراه با همسر میثم تمار، پیکر هانی و مسلم را در کوفه دفن کردند.

**هانیه: همسر «وهب» است که در منزل ثعلبیه اسلام آورده و به کاروان امام پیوستند.

***بحریه: مادر «عمرو بن جناده» است که دشمن برای شکست روحیه‌ی سپاه اباعبدالله، سر فرزندش را جدا کرد و به سویش پرتاب کرد.