گفتنی‌های دکترخجسته از صداخانه‌ی ایران

این روزها گرچه رقابتی نابرابر! میان تلویزیون و اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای برای جذب مخاطب در جریان است و اگرچه این سه رسانه غول پیکردنیای ارتباطات را به تسخیر کذایی خویش در اورده اند، اما رادیو هم‌چنان گرچه پر از صداهای ماندنی است اما بی صدا و سر به زیر مخاطبان سنتی خویش را کهحفظ کرده هیچ! نسل جدید را نیز با خود همراه کرده است. و البته این همراهی گاه در پی ارتقاط سلیقه ی نسل جدید روی داده و گاه در پی نزول سطح برنامه‌های رادیویی است!
صبح نهمین روز اردییبهشتی سال به ساختمان شهدای رادیو می‌رویم تا شاید جواب سوال‌های رادیویی‌مان را از دکتر حسن خجسته، معاون امور صدای سازمان صدا و سیما بگیریم.
دردسرهای آفیش شدن کمی معطلمان می‌کند و کنایه هم می‌شنویم که شما چطور خبرنگاری هستید که صدا و سیما نیامده اید! اما وقتی جناب دکتر می‌پرسند معطل نشدید که؟ حجب و حیا‌‌‌ی‌مان و البته بیشتر شاید وقت شناسی مان گل می کند که خیر.

کمی درباره‌ی مدیر صداخانه‌ی! ایران

قراری با یک دوست اهل رادیو، که می‌توانسته هر جایی اتفاق بیفتد ، به ساختمان رادیو کشیده می‌شود و از آن روز قشنگ در اوایل دهه‌ی هفتاد، دکتر حسن خجسته، با آن چهره‌ی مهربان که دلت را برای استادهای دوست‌داشتنی‌ات تنگ می‌کند، در رادیو می‌ماند و اتفاق‌های جدیدی را برای این رسانه رقم می‌زند. رشته‌های تحصیلی دکتر کمی متنوع است؛ کارشناسی علوم اجتماعی، کارشناسی ارشد مردم‌شناسی و دکترای مدیریت استراتژیک.

سال ۵۹ لحظه‌های جوان ۲۸ ساله‌ی آن زمان، با آغاز زندگی مشترک، رنگی دیگر می‌گیرد و در سال‌های بعد، چهار کوچولوی خجسته‌ی دیگر (!) این لحظه‌های مشترک را رنگین‌کمانی‌تر می‌کنند. چهار کوچولویی که حالا دو نفرشان دانشجویند و خود شریک لحظه‌های کسی دیگر. یکی هم دبیرستانی و دیگری دبستانی. گفتگوی ما با مدیر صداهای ایران را رصد بفرمایید:

زمان گوش‌دادن شما به رادیو، بعد از ورود به این رسانه چه تغییری کرد؟

قبل از ورودم به رادیو اتفاقاً جز گروه‌هایی بودم که خیلی رادیو نمی‌شنیدم. اما الان روزی ۹-۸ ساعت رادیو گوش می‌کنم.

معمولاً چه برنامه‌هایی؟ و از کدام شبکه؟

تقریباً همه را به یک میزان گوش می‌دهم. یک روز ممکن است یک شبکه را بیش‌تر گوش دهم و روزِ دیگر، شبکه‌ی دیگر را.

کدام برنامه را بیش‌تر دوست دارید؟

همه را دوست دارم. چون می‌دانم پشتش چقدر زحمت است.

شده برنامه‌ای را خیلی دوست داشته باشید و به دلایلی پخش آن متوقف شود؟

مواجه نشدم. البته با خیلی از برنامه‌ها ارتباط عمیق دارم که بهتر است مثال نزنم.

به‌طور کلی چه مسائلی باعث توقف پخش یک برنامه می‌شود؟

ممکن است چند نوع اشکال پیش بیاید که بخش عمده‌ی آن، اشکالات فنی است. مثل بد بودن کیفیت صدای ضبط شده [قبل از این‌که من حرفی بزنم جناب خجسته خودشان ادامه می‌دهند که] البته الان بیش‌تر برنامه‌ها زنده است! گاهی هم در برنامه‌های تولیدی، ممکن است برنامه دیر برسد و به کنداکتور پخش نرسد. [حالا می‌رسیم به همان‌هایی که مد نظر ما بود و جناب دکتر با زیرکی، گزینه‌ی آخرش قرار داد] به ندرت ممکن است مسأله‌ی ویژه‌ای پیش بیاید که با اخلاق و ادب اجتماعی و ارزش‌های مورد توجه مردم در تعارض باشد.

بیش‌ترین تذکرات معمولاً از طرف چه کسانی به رادیو وارد می‌شود؟

مصلحت‌گرایان. تذکرات درست است ولی مشکل این‌جا است که فقط مصلحت را دیدند.

این مصلحت‌گرایان چه کسانی هستند؟

در بین همه‌ی اقشار جامعه وجود دارند. این‌ها کسانی هستند که فقط به مصلحت‌های جامعه توجه دارند. گروهی دیگر هم هستند که فقطضرورت‌ها و نیازهای فوری جامعه را مورد توجه قرار می‌دهند. هر دو تذکرات فی‌نفسه درست است اما کاربری آن عملی نیست. همه‌ی سعی ما این است که بین نیازها و مصلحت‌ها پیوند خوبی برقرار شود. شما یک دانش‌آموز را در نظر بگیرید، مصلحت او درس خواندن است اما در عین حال نیازهایی هم دارد مثل تفریح و بازی که باید مورد توجه قرار بگیرد. توجه صرف به نیازها هم باعث می‌شود که از درس خواندن باز بماند.

رسانه می‌تواند سطح سلیقه‌ی مردم را ارتقا دهد، یعنی به نیازها جهت بدهد. اما به نظر می‌رسد این بیش‌تر مردم هستند که به صدا و سیما خط می‌دهند تا صدا و سیما به مردم!

این تحلیل شماست.

خب من دوست دارم تحلیل شما را هم بدانم.

شما از منظر مصلحت‌گرایان صحبت می‌کنید! اگر رسانه را یک آدم در نظر بگیریم و مردم هم در مقابلش، تعامل میان این دو باید دو جانبه باشد. با رسانه‌ای که فارغ از دغدغه‌های مردم بخواهد بالا بنشیند و حرف بزند، ارتباط برقرار نمی‌شود. از سویی رسانه‌ای هم که در همه‌ی امور دخالت کند، مورد پسند نخواهد بود. شما فهم امروز مردم از نظام جهانی، از دین و رفتار نظام‌های دینی را با بیست سال پیش مقایسه کنید. رسانه قدم‌های خوبی برداشته؛ آن هم در این دنیای پر از پیام.

نظارت شما بر برنامه‌های مختلف به عنوان مدیر رادیو چگونه اعمال می‌شود؟

ما ۱۴ شبکه‌ی رادیویی داریم و نظارت به صورت مستقیم، عملی نیست. کنترل و نظارت از شئون مهم مدیریتی است. مدیریت ۴ رکن اساسی دارد؛ سازماندهی، برنامه‌ریزی، اجرا و نظارت. اگر قرار باشد فقط یکی از این‌ها باشد، باید نظارت باشد که از طریق آن، سه رکن دیگر هم قابل اعمال است.

[توضیحات خوبی است اما من جوابم را نمی‌گیرم و مجبور می‌شوم یک مثال نه‌چندان جالب بزنم] به خاطر بیانم عذرخواهی می‌کنم اما این تقریباً عین جمله‌ی یکی از مجری‌های رادیوست: «ما چرت و پرت می‌گیم و جالب این‌که مخاطب هم دارد؛ جالب‌تر این‌که این چرت و پرت‌ها نظارت هم می‌شود!»

ببینید زمینه‌ی بحث خیلی مهم است. ممکن است این جمله در فضای طنز گفته شده باشد. [آیا فضای طنز توجیه مناسبی است؟ من که فکر نمی‌کنم!]

واقعاً هم بر همه چیز نظارت می‌شود. اما نظارت بر شبکه‌های مختلف رادیو متفاوت است. شما یک خانه را در نظر بگیرید که اعضای خانواده نشسته‌اند و صحبت می‌کنند. در این میان ممکن است یک نفر حرفی بزند که بزرگ‌تر خانه نگاهی بکند که «چرا چنین چیزی را می‌گویی؟ این جایش این‌جا نبود.» یعنی فقط با یک نگاه.

گزینش در رادیو چگونه صورت می‌گیرد؟

ورودی به رادیو بسیار زیاد است. ابتدا تست گویندگی گرفته می‌شود. اگر صدا پذیرفته شد، کارشناس‌ها با فرد گفت‌و‌گو می‌کنند و در مرحله‌ی بعد خود من برای آشنایی گفت‌وگو می‌کنم و با بیان ضرورت‌های رادیو، محیط را برایش توجیه می‌کنم. اگر فرد ظرفیت‌های خوبی داشته باشد، جا باز می‌کند و می‌ماند که در این مرحله گزینش نهایی صورت می‌گیرد. ولی توانایی اولیه را باید داشته باشد.

چه‌قدر در این گزینش دغدغه‌ی جنسیت وجود دارد؟ به هر حال صدای خانم‌ها معمولاً جذاب‌تر است!

صدای خانم‌ها کاربردی دارد و صدای آقایون کاربردی دیگر. باید دید هر صدا اقتضایش کجاست. اقتضای اقتدار صدای بم مردانه است و برعکس اگر برنامه‌ای احساسی باشد نیاز به صدای ملایم زنانه است.

ببینید! ما یک نگاه دین به زن داریم و یک نگاه رسانه به زن. در رسانه تحت مدیریت شما برای نزدیکی این دو نگاه به یکدیگر چه تلاش ویژه‌ای صورت گرفته است؟

در ایران هویت‌های زنانه سه قسمت می‌شود که دو تای آن خیلی برجسته است. اول نگاه سنتی و تاریخی پدرسالارانه‌ی مبتنی بر سنت‌های چند هزار ساله که زن را دست‌پاچه، ذلیل، کم‌فکر، و کم‌اندیش می‌داند و این نگاهی است که در بین عامه‌ی مردم وجود دارد. دوم، نگاه مرد سالارانه که گرچه مانند نگاه اول، رابطه بر مبنای قدرت است، اما بر خلاف آن خیرخواهانه نیست. در نگاه اول زن گرچه در جبر است اما این جبر بر حسب فهمی است که مرد، حال چه پدر باشد چه برادر و چه همسر، از خیر زن دارد. ممکن است این فهم اشتباه هم باشد. اما در نگاه دوم آن رابطه‌ی خیرخواهانه وجود ندارد. به همین دلیل در مقابل چنین نگاهی فمینیسم شکل می‌گیرد که به گونه‌ای افراطی، برای تعدیل قدرت، تا حذف مرد هم پیش می‌رود. متأسفانه فمینیست‌ها خود را مساوی مرد ندیدند بلکه شبیه مردها دیدند. یعنی در چارچوب یک ایدئولوژی مردانه فعالیت می‌کنند. زن در این چارچوب همه‌ی قدرتش را در پتانسیل‌های جسمی‌اش می‌بیند. برای همین به سمت برهنگی می‌رود. مثلاً در عرصه‌ی ورزش توجه نکردند چه ورزشی زنانه است. چون مردها فوتبال بازی می‌کردند یا کشتی و بوکس، زن هم بدون بررسی به این ورزش‌ها پرداخت. اما قدرت شوت یک زن هیچ‌وقت به قدرت مرد نمی‌رسد بنابراین همیشه جنس دوم قرار می‌گیرد. چون همیشه خودش را با معیارهای مردانه می‌سنجد.

نگاه سوم، نگاه انسان‌مدار است که ارتباط در آن از جنس قدرت نیست. در قرآن تعبیر به مودت شده. در واقع زن از ابواب وسیعه‌ی رحمت خداست برای جامعه‌ی مردان.

اما ما متأسفانه در صدا و سیما هم شاهد صحه گذاشتن به همان واکنشی هستیم که در برابر نگاه دوم شکل گرفته، شما ببینید وقتی یک خانم راننده‌ی کامیون می‌شود صدا و سیما چه مانوری روی آن می‌دهد!

متأسفانه آن کسی هم که در رادیو کار می‌کند مانند سایر مردم طرز تلقی‌اش همان اولی یا دومی است که البته الان خیلی بهتر شده. آن اوایل طنز رادیو مبتنی بر رویکرد اول بود؛ زن حسود، پرحرف و… معرفی می‌شد که حالا اگر نگوییم صفرشده، می‌توانیم ادعا کنیم به سمت صفر میل کرده است. ولی کار کارشناسی نیاز دارد و زمان می‌برد. ما در تدارک تأسیس شبکه‌ای جدید با عنوان شبکه‌ی خانواده هستیم که در آن خانواده مبنای توسعه‌ی جامعه است و زن در خانواده محور اصلی است. جامعه‌ی ما اکنون توسعه یافته ولی مبتنی بر فهمی نادرست از زن. به عنوان مثال ازدواج در کشور ما اغلب در پی روابط خانوادگی در میان فامیل و آشنایان صورت می‌گیرد. [از جناب دکتر بعید بود که به همین راحتی اینترنت، پارک، دانشگاه، پارتی و… را ندید بگیرند!] ما این امکان را فراهم کردیم که دختر ما برای تحصیل از شهری به شهر دیگر برود. با این کار، او گرچه درس می‌خواند اما چون از جمع‌های خانوادگی دور می‌ماند فرصت ازدواج را از دست می‌دهد. این امر باید در پهنه‌ی وسیع‌تر و در سطح ملی مورد کار کارشناسی قرار بگیرد.

کمی فضای بحث را تغییر بدهیم. اشکالی ندارد که؟ چه‌قدر از انتقاداتی را که به رادیو جوان می‌شود قبول دارید و منصفانه می‌دانید؟

خب متفاوت است. نه فقط رادیو جوان، در مجموع انتقادات، بخشی منصفانه است. به هرحال هر دیکته‌ای ممکن است غلط داشته باشد. باید توجه کرد گاهی وقت‌ها این دیکته به خاطر اضطراری که وجود دارد سرپا نوشته شده! در پخش زنده هر وقت بخواهی نمی‌توانی تصمیم بگیری. هیجانات روانی موجود در پخش زنده هم گاهی موجب خطا می‌شود که این یک اشتباه است [یعنی تعمدی در انجام آن نبوده است] گاهی هم لحن مجری، زمان پخش، موسیقی برنامه و یا شرایط شنونده موجب تعبیرات مختلف می‌شود.

به عنوان مثال شما یک مجری دارید که خیلی حرفه‌ای و توانمند است و اطلاعات خوبی هم دارد ولی همه‌ی اینها به این مفهوم نیست که او می‌تواند تفسیر قرآن هم بگوید!

اویی که شما می‌گویید تفسیر نمی‌گوید، بلکه از روی تفسیر می‌خواند.

یعنی این مجری توانمند شما از روی تفسیر هم اشتباه می‌خواند؟!

[جناب دکتر با هوشمندی، پاسخ سؤال مرا نمی‌دهد] من فکر می‌کنم شما در مورد اصل موجه بودن این شخصیت بحث دارید. که این بحث زمان دیگری را می‌طلبد.

[۵ دقیقه‌ای از زمان ما گذشته و حدود ده دقیقه قبل به دکتر اطلاع دادند که مهمان بعدی‌شان آمده و منتظر ایشان است. یعنی این‌که ما باید برویم. در آخرین لحظات می‌پرسم:] چرا گزارش راه‌های رادیو پیام اغلب مربوط به شمال تهران است؟

در بزرگ‌راه‌های جنوب تهران هم دوربین دارند. ندارند؟

نمی‌دانم!

ولی خب، آخر همت همیشه قفل است!!

تشکر می‌کنیم و بعد خداحافظی. برایم بسیار جالب بود که دکتر حسن خجسته در طول مصاحبه حرفی را برای خوش‌آمد من نگفتند، اما برای این‌که من بدم نیاید از پاسخ به تعدادی از سوال‌ها هوشمندانه گذشتند! سؤال‌هایمان، اندکی‌شان هم مجال طرح نمی‌یابند و دل‌مان می‌سوزد برای نپرسیدن از سیاست‌های پخش موسیقی و ترانه از رادیو و انتقادات حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی و به حضور پذیرفته نشدن مدیران رادیو جوان توسط ایشان و… با این حال هنگام آمدن خشنودم! همه‌اش به خاطر دو جلد کتابی که جناب دکتر به من هدیه کردند، نیست. خوشحالم که حالا به صدا و سیما هم آمده‌ام و شاید زین پس بتوانم کمی هم ادعای خبرنگاری کنم!!