دلم براشون تنگ شده، برا همه شون! برا درس «ز» و سوزن و مادری که کنار بچه هاش مشغول خیاطی نشسته بود. برا درس «ک» و کشک… برا آشی که مادر و اکرم داشتن می پختن… برا اکرم(!)،برای مادری کهدر بارانبا هر سختی بود خودشرو به خونه رسوند و بیشتر از اون دلم تنگ شده برا کبری، برا کوکب خانوم… که زن کدبانویی بود! نشنیده بگیرید، ولی دلم برا حسنک و چوپان دروغگو هم تنگ شده!
دسته: رسانه (ویژهنامه)
شماره پنجم – پانزدهم اردیبهشت ۸۷ – ویژهنامه زن و رسانه
دختران دیجیتال مسافران بالهای مجازی
در اواخر دهه۱۹۶۰ پدیده ای به نام اینترنت جهان را متحول کرد. تأسیس شبکه آرپانت در سال۱۹۶۹ به عنوان منشأ پیدایش اینترنت شناخته شد. در حقیقت اینترنت مجموعه ای از میلیون ها کامپیوتری است که از طریق شبکه های مخابراتی به یکدیگر متصلند.
اینترنت هیچ سازمان مدیریتی یا سرپرست حقوقی ندارد و تنها از تألیف تشکیلات مستقل دیگر حیات یافته است.
از طریق این فناوری جدید می توان پست الکترونیکی (E-mail) ایجاد کرد و بدون صرف وقت و هزینه های پستی زیاد می توان عکس ها و نامه های متنی خود را برای یک یا چندین نفر به طور همزمان ارسال کرد، همچنین می توان سایت(site) های مختلفی ساخت و از این طریق به شبکه جهانی وب (Web) پیوست و از قابلیت های تصویری، صوتی و حتی فیلم در آن استفاده کرد؛ فناوری چت (Chat) یا گفتگو یکی دیگر از راههای ارتباطی جدید در اینترنت است که در آن می توان علاوه بر مکالمه با چندین نفر به طور همزمان تصاویر یکدیگر را نیز مشاهده کرد.
…و خدا زن را آفرید!
یکی از بهانههایی که سالهاست برخی محافل غربی علیه جوامع شرقی و به خصوص ممالک اسلامی فریاد میزنندو بخصوص این روزها در بوق رسانههای آن سوی آبها قرار دارد، مسئله حمایت از حقوق زنها است که به عنوان بخشی از حقوق بشر مورد ادعای این محافل، مطرح میشود. آنها مدعی هستند که در جوامع شرقی و اسلامی، حقوق زنها همسطح مردها رعایت نمیشود و با به زعم آنان محدودیتهایی همچون حجاب و یا دیگر قوانین اسلامی، نیمی از جامعه را از مشارکت در فعالیتهای اجتماعی باز میدارد! و مدعیانداین محدودیتها حتی در فیلمها و آثار هنری این جوامع نیز مستتر است.اما ورای این شعر و شعارهای رسانهای، واقعیت چیست؟
قهقهای تلخ بر قوانین و ضوابط تلویزیون و سینمای ایران
شده تا به حال تلخ بخندی؟ آنقدر که گوشهای از روحت، از طعم این تلخی عمیق، همیشه در رنج باشد؟!
مقابل پردهی سفید سینما نشستهای؛ از موارد معدودی که بگذریم، چندان فرقی نمیکند که بر روی نیم بلیطی! که در دست داری، نام کدام فیلم نوشته شده است. فیلم که شروع میشود از همان سکانس آغازین، مثلثها و بلکه مکعبهای عشقی شکل میگیرد. دغدغههایت، اگر زمینی نشده باشند و از آرمانهایت فاصله نگرفته باشی، نرم نرمک سنگینی یک درد را بر روی سینهات حس میکنی. آزادی روابط بین دو نامحرم که با خوشبینانهترین نگاه هم، نمیتوان نامی جز دوستی بر آن گذاشت، نامیده شدن شخصیتهای معتاد و قاچاقچی به نام مبارک آئمهی معصومین-علیهم السلام- ، برخوردهای فیزیکی زن و مرد بازیگر فیلم، عاشقانههای بی در و پیکر، پوشش نامناسب بازیگران زن، زوم کردنهای متعدد بر روی صورت آرایش کردهی آنان، نمایش واضح و بی ابهام استعمال مواد مخدر، …
نگین باغچه
درِ اتاق آقای گارسیا، رئیس شرکت آموزش بازیگری «ستاره های جوان» باز شد. نگین با عصبانیت توأم با ترس بیرون آمد و بعد، در به شدت به هم کوبیده شد. چند قدمی که با گامهای استوار از در دفتر دور شد، کنترل خود را از دست داد و با صدای ضعیفی شروع به گریه کرد. نگین، تنها و درمانده، در خیابان های مادرید راه می رفت، اشک می ریخت و به چند لحظه ی پیش و خاطرات دورتر می اندیشید. فکر می کرد که فِرِد حق داشت با پیشنهاد آقای گارسیا برای بازیگر شدن او مخالفت کند، هر چند که او بهترین دوست فِرِد بود. فکر می کرد که چقدر خوب است که فِرِد نیست تا مجبور شود ماجرای تحقیر شدنش به خاطر بازیگر شدن و پول در آوردن به عنوان یک بازیگر زن را برای او تعریف کند، هر چند که اگر بود و حداقل برای او حرف می زد، کمی از اندوهش کاسته می شد.
فِرِدریکو جهانگیری، یک ایرانی تبعه ی اسپانیا بود که در یک سفر توریستی که به بم رفته بود، در بازدید از ارگ بم، نگین را دیده وشیفته ی او شده بود و بر خلاف میل خانواده اش، به خاطر علاقه ی شدیدش به ازدواج با یک دختر اصیل ایرانی، به خواستگاری نگین رفته و با او ازدواج کرده بود. هنگام ورود آنها به مادرید هیچ کس جز خولیو گارسیا، بهترین دوست فِرِد و همسرش، کسی به استقبال آنها نیامد و حتی بعدها هم خانواده ی فِرِد نخواستند که نگین را ببینند.
زندگی در کنار فِرِد و با همراهی خولیو و آلیسیا بسیار مسرت بخش بود. خولیو که اداره ی یک دفتر بازیگری را بر عهده داشت به شدت اصرار داشت که نگین به عنوان یک دختر شرقی می تواند نگینی برای سینمای اسپانیا باشد. اما فِرِد با توجه به دیدارهایی که از چندین لوکیشن فیلمبرداری داشت بر این عقیده بود که این کار با اصالت نگین منافات دارد و نگین هم به خاطر این عزت نفسی که شوهرش بر او نهاده بود هیچ اصراری برای بازیگری نداشت واز همان زندگی آرام کنار همسر نویسنده اش لذت می برد.
به همین سختی
خانم دکتری که در بیمارستان کار میکند، دختر جوانی که مواد میفروشد، زنی که وکیل است، دختری که بازیگر تئاتر است، خانمی که مهماندار هواپیماست، دخترکی که آواره خیابانهاست…
اینها و موارد مشابهاش، همه تصاویر نشان داده شده از زن است، در اکثر فیلمهایی که من و تو در ذهن داریم. فیلمهایی که قرار است گوشهای از زندگیمان را با دیدی ظریف و هنرمندانه روایت کند.و اگر بعد از دیدن چنین فیلمی، دنبال مصداق واقعی زن روایت شده بگردی، احتمالا باید بسیار در اطرافت جستجو کنی تا همچون او را بیابی. اما زنی که میرکریمی در آخرین اثرش به تصویر کشیده، زنی است که برای یافتن مصداق واقعیاش شاید حتا نیاز نداشته باشی از خانه هم خارج بشوی.
نگاهِ «به همین سادگی» به زندگی یک زن خانهدار آنقدر نزدیک است که در ثانیه به ثانیه فیلم یاد مادرت یا مادربزرگت بیفتی و یا اگر همجنس طاهره -زن خانهدار فیلم میرکریمی – باشی، خودت را به جای او بگذاری؛ اصلا خودت را آنجا روی پرده سینما میبینی که راه میروی، غذا میپزی، با بچهات یکه به دو میکنی… .
پیدای پنهان
رسانه صدای منتقدین، اعتراضات، خواسته ها و باورها را منتشر می کند. رسانه به طور ناخودآگاه باعث اهمیت بخشیدن به مسائل پنهان شده می شود؛ رسانه قدرتی دارد که از طریق آن می توان از حقوق اجتماعی و سیاسی دفاع کرد.
حال این سوال مطرح می شود که جایگاه زنان در رسانه کجاست؟ تا چه حدی صدای زنان از رسانه شنیده می شود؟
وقتی به تاریخ می نگریم؛ می بینیم اولین نشریه اختصاصی زنان در دهه نخست بعد از انقلاب مشروطه و توسط خانم سمیه کحال منتشر شد و مبدأی شد برای آغاز جنبش برابر جنسیتی در ایران.
از مهمترین ویژگی این دست نشریات، تلاش برای بدست آوردن حقوق بیشتر برای زنان بوده است. فعالیت زنان در عرصه های عمومی، اجتماعی و حتی سیاسی آن قدر بارز بوده که مورگان شوستر آمریکایی در خاطرات خود زنان ایران را بعد از مشروطه در شمار متجددترین زنان دنیا به حساب آورده است.
بد نیست اشاره ای داشته باشیم به نشریه «زبان زنان» از صدیقه دولت آبادی که در اصفهان منتشر می شد. این نشریه به طور تأثیر گذار در مورد حقوق برابر آزادی خواهی صحبت می کرد؛ اما بعد از چندی به علت اعتراضات قشر سنتی و مقاوم اصفهان، ادامه فعالیت خود را با کوچ کردن به سمت تهران ادامه داد.
این قبیل فعالیت های زنان (برابر خواهی جنسیتی) همواره به طور تنگاتنگی با مسائل سیاسی و اجتماعی کشور پیش رفته است. از تأثیر گذارترین فعالیت ها، فعالیت هایی در قالب انجمن های زنانه و نیز نشریات زنانه بوده است. همچنین تحول جهانی تکنولوژی کامپیوتری و اینترنت باعث سریع تر شدن جریان جنبش زنان در ایران شد. این تحول نه تنها باعث شد که خواسته ها و ناگفته ها بیان شود، بلکه باعث تغییر زبان و گفتار رسانه ها شد. ولی باز با این حال صدای زنان برای شنیده شدن پشت سر و صدای مسائل سیاسی و اجتماعی گم شد و تنها حسنی که داشت این بود که این امکان را به زنان داد تا خود را به عنوان یک جنبش مستقل از مسائل سیاسی، و به عنوان جنبشی که به دنبال حل مسائل ساختار جنسیتی است مطرح کند.
اندر احوالات مجریهای تلویزیونی آنور آبی!
اصولا خانمها میتوانند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند، چی؟! من را به نوشتن مطلبی فمنیستی متهم میکنید؟ صبر کنید … منظورم از خانمها، خانمهای آنور آبی بود، در ثانی مگر بد است که یک نفر بتواند در مورد همهچیز اظهار نظر کند؟!
۱- شبکه قابلمه فروشی:
نام برنامه: «همدم من سنگ صبور غمهام!»
توضیح ضروری: اصولا در آن طرف آبها برای وقت مردم خیلی اهمیت قائل هستند، مثلا اگر یک نفر بخواهد دکترا بگیرد لازم نیست برود چند سال درس بخواند، بلکه به طور کیلویی به او این مدرک را میدهند!
بیننده برنامه: سلام خانم دکتر روانشناسیان، من یه مشکلی دارم، میتونم از شما کمک بخوام؟
زن، زمین، زندگی
راستی چه نسبتی بین «زن و زمین و زندگی» وجود داره؟ خوب روشنه که هر سه با «ز» شروع می شن و این خودش یه جورایی تجانس میاره! اما خب کلمات زیادی هستن که با «ز» شروع می شن، مثل: زرشک، زالو، هلو؛ نه ببخشید زردآلو و… که لااقل به نظر من ربطی بین اون ها وجود نداره؛ حداقل یه ربطی که بشه ازش یه جور تناسب درآورد. (هرچند این احتمال رو رد نمی کنم که بین هلو و زن یه رابطه ای باشه؛ در زبان انگلیسی واژه peach هم معادل هلو و هم به معنای بانوی زیباست…). ضمن این که کلمات دیگه ای هم هستن که بینشون یه جور تجانس ظاهری هست، ولی بازم به نظر جناب خودم تناسب باطنی ندارن، مثل: «مرد، مرداب، مردگی»… خب بگذریم…
یکی از مشترکات این سه واژه اینه که هر سه تاشون «زن» دارن. نه اینکه لزوماً متأهل باشن! منظورم اینه که حروف «ز» و «ن» حرف اول و آخر رو تو کلمه ی «زمین» می زنه و اگر «زن» رو از «زندگی» بگیری انگار سر رو از بدنش جدا کردی واز حیٍّز انتفاع ساقط!
گفتنیهای دکترخجسته از صداخانهی ایران
این روزها گرچه رقابتی نابرابر! میان تلویزیون و اینترنت و شبکههای ماهوارهای برای جذب مخاطب در جریان است و اگرچه این سه رسانه غول پیکردنیای ارتباطات را به تسخیر کذایی خویش در اورده اند، اما رادیو همچنان گرچه پر از صداهای ماندنی است اما بی صدا و سر به زیر مخاطبان سنتی خویش را کهحفظ کرده هیچ! نسل جدید را نیز با خود همراه کرده است. و البته این همراهی گاه در پی ارتقاط سلیقه ی نسل جدید روی داده و گاه در پی نزول سطح برنامههای رادیویی است!
صبح نهمین روز اردییبهشتی سال به ساختمان شهدای رادیو میرویم تا شاید جواب سوالهای رادیوییمان را از دکتر حسن خجسته، معاون امور صدای سازمان صدا و سیما بگیریم.
دردسرهای آفیش شدن کمی معطلمان میکند و کنایه هم میشنویم که شما چطور خبرنگاری هستید که صدا و سیما نیامده اید! اما وقتی جناب دکتر میپرسند معطل نشدید که؟ حجب و حیایمان و البته بیشتر شاید وقت شناسی مان گل می کند که خیر.
حواها در رسانههای جمعی
علم روانشناسی سالهاست ثابت کرده که برای تحمل فشار زندگی، دیدن برنامههای تلویزیون (صداو سیما) به عنوان یک رسانه جمعی، مناسب ترین گزینه است! این رسانه جمعی بر هر درد بیدرمان دواست!
برای رسیدن به آرامش چه چیزی بهتر از دیدن سریالهای ایرانی که به قول معروف هر چند میدانی که پایانش با عروسی و ازدواج تمام میشود، اما نحوهی این ختم به خیر شدن مهم و جالب توجه است!
نکته قابل تامل در مورد تلویزیون این است که تعداد قابل توجهی از کارگردانهای این رسانه، مقیدند که به هر قیمتی، با هر ترفندی و با هر کسی باید ازدواج در سریالها صورت بگیرد.
بدون شک نمونههایی از این حیث بسیار است و ما با این احتمال که خوانندگان نشریه چارقد، خدایناکرده پایبندِ سریالهای ایرانی نیستند، و فقط برنامههای فضانوردی را نگاه میکنند، صلاح دیدیم به حکم « تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»، به ذکر چند نمونه کوتاه از این سریالها بپردازیم!
دوست دارم با نجابت تمام زندگی کنم
سالهای گذشته وقتی قرار بود مجریان ما برنامهای را اجرا کنند بیشتر حالت رسمی در چهرهی خود داشتند و فقط به بیان پارهای دیالوگهای خاص بسنده میکردند. اما با گذشت زمان شاهدیم که نحوهی اجرای مجریان چه در تلویزیون و چه در رادیو در برنامههای مختلف تغییر کرده و به نوعی میتوان گفت از آن حالت خشک و یکنواخت بودن خارج شدهاند. حتی در گذشته شاهد بودیم بعضی از مجریان فقط پشت میز و صندلی مینشستند و در اتاقی با دکوری که هیچگونه با برنامه سنخیتی نداشت برنامهی خود را اجرا میکردند. اما اکنون دیگر اینگونه نیست. انواع و اقسام برنامههای مختلف شبکههای سیما با تنوع مجریان و استودیوهای زیبای طراحی شده، حکایت از برنامهای دیدنی میکند. زیلا صادقی یکی از این مجریان جوان شبکههای مختلف سیماست که الحق و الانصاف در اجرای برنامهای متفاوت توانسته قدمهای اساسی بردارد. با او به گفتگو نشستیم و از هر دری صحبت کردیم. عمده بحث ما در مورد نحوه اجرای او در تلویزیون است که از نظر میگذرانید.
کاریکاتور
شاسخینهای گانگستر
امروزه با گسترش روز افزون ارتباطات در عرصه ملی و بین المللی، شاهد تاثیرات عمیق رسانهها بر افکار عمومی، در سطوح مختلف فرهنگی جامعه هستیم.
در این میان تلویزیون را بر حسب شرایط خاصی مثل سهل الوصول بودن یا یکسانی دسترسی همه اقشار جامعه با طبقات مختلف، میتوان موثرترین رسانه و به تعبیری دیگر رسانهی عامه مردم دانست.
لذا با توجه به موارد ذکر شده نمیتوان نقش موثر تلویزیون را در زمینه فرهنگسازی و جهتبخشی به افکار، روابط اجتماعی و تحکیم و یا تزلزل نوعی نگرش خاص در بین اقشار جامعه، انکار کرد.
از آغاز دهه هفتاد و با فراگیر شدن رسانهی تلویزیون در کشور که با تولد زنجیرهای شبکههای تلویزیونی همراه شد رویکرد صدا و سیما «جلب حداکثری مخاطب» شد و تلویزیون با همه شبکههایش با همه قوا به میدان آمد تا مردم اسیر ویدئو و ماهواره نشوند.
زن، مخاطب یا مشتری برای رسانه؟!
خانواده کوچکترین عنصر ایجاد جامعه و مهمترین رکن جامعه است. نیمی از هستهی اولیهی خانواده توسط زن و نیمی دیگر توسط مرد تشکیل میگردد.رسانه در یک جامعه، چند نقش اساسی دارد. ۱- اطلاع رسانی و خبر ۲- ارشاد و هدایت۳- تفریح و سرگرمی.
رسانه در جامعه پوشش وسیعو فراگیر دارد و حسب نوع آن، مخاطبین و یا تولیدکنندگان متفاوتی دارد. (زن بهعنوان یکی از ارکان تشکیل دهندهی جامعه، هم در طیف مخاطبین رسانه جایگاه مهمی دارد و هم در گروه تولیدکنندگان محتوا). البته این اشاره، یک اشارهی بایسته بودن است، نه اشارهی وجود.
امروزه هدف گیری رسانهها، زن مخاطب را بهعنوان یک انسان و بهعنوان رکنی از ارکان جامعه نمیبینند، بلکه در هدفگیری اغلب آنها ، زن یک مشتری است. مشتری کالا (لوازم آرایشی، پوشاک، خوراک، و …) و یا مشتری خدمات ( آرایش، تناسب اندام، و ….) و از طرف دیگر رسانههای امروز دنیا در تولید محتوا از زن بهعنوان یک کالا نیز استفاده میکنند. و گاهی هم بهعنوان ابزار.