امام شناسی و صلح امام حسن (ع)

در اشاره به زندگی امام حسن، مهمترین واقعه‌های که مورد بحث قرار می‌گبرد، واقعه صلح ایشان با معاویه است و پاسخ به این سوال که ، چرا امام صلح کردند؟

با تورقی چند ، در کتابِ تاریخ ، متوجه می‌شویم که باید این سوال را به سوالی درباره‌ی ابن عباس‌ها تغییر داد ، و آن این است که چرا ابن عباس‌ها دین را به دنیا فروختند و امام را تنها گذاشتند. پس سوال اول جوابی نمی‌خواهد چرا که امام یار وفاداری نداشته که بخواهد بر ضد حکومت ظالم قیام کند، سوال دیگری مطرح می‌شود که آیا ما هم اگر جای ابن عباس بودیم چنین می‌کردیم؟ آیا ما مصونیم از این که دین به دنیا نفروشیم؟

مسئله‌ای هست که می‌تواند ما را از این بزنگاه برهاند و آن هم مسئله امام شناسی است، اگر امام زمان خویش را بشناسیم و یقین کنیم که نباید از او جلو یا عقب بیافتیم ، مثل ابن عباس نخواهیم شد . p>

معاویه شبی که به سمت ابن عباس آمد تا او را به یک میلیون درهم بخرد ، به او گفت :«حسن‌بن‌علی به من پیشنهاد صلح داده است و کار خلافت را به من واگذار کرده است و…» یعنی قبل از این که امام پیشنهاد صلح داده باشد، این دروغ به امام نسبت داده می‌شود و ابن عباس از روی امام شناسی ضعیف خیال می‌کند که امام با معاویه صلح می‌کند و وزنه لشکریان امام را به نفع معاویه سبک می‌کند و به سپاه معاویه می‌پیوندد .

و همچنین بوده اند کسانی که بعد از صلح اجباری امام حسن او را ملامت کرده اند که چرا صلح کرده‌ای ، اینان هم امام شناسی شان ضعیف بوده است. امام اگر می‌گوید بجنگید باید جنگید و اگر صلح کرده باید سرسپرد ، بینش بالاتر امام نسبت به مومنین و مسلمانان این مسئله را ایجاب می‌کند .

امام حسن در زندگی مظلوم بود و یاوری سرسپرده و دل سپرده نداشت ، با او تا جایی همراهی می‌کردند که به دنیایشان لطمه‌ای نخورد، زعمای کوفه وقتی به او می‌رسیدند بر حقانیت او گواهی می‌دادند و می‌گفتند : «تو جانشین پدرت و وصی او هستی و ما سراپا در مقابل تو مطیع و فرمان‌برداریم و هر فرمان که داری بفرمای!» ، ولی برای معاویه می نوشتند : «هر وقت بخواهی امام را دست بسته برایت می‌فرستیم !»

ایشان در طول عمرش ۲۵ بار پیاده حج گزارد و چند بار قسمت اعظمی از مال خود را در راه خدا بخشید . او بیش از نیاز مستمندان و سائلان عطا می کرد و به ایشان می بخشید تا دوباره سوال نکنند و خجلت زده نشوند ولی حتی به اندازه نیازش یاری اش نکردند .

او مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید. به دست همسرش مسموم شد و طبق وصیت‌نامه‌اش باید کنار جد مطهرش به خاک سپرده می شد ولی این مسئله با مخالفت عده‌ای از جمله عایشه روبرو شد، عایشه می‌گفت : «هیچ‌کس نباید کنار رسول خدا دفن شود.» در نتیجه برای جلوگیری از درگیری، پیکر پاک ایشان را به بقیع منتقل کردند .

در این ماجرا جنازه‌ی ایشان تیرباران شد به طوری که ۳۰ تیر بر بدن ایشان نشست .

خداوندا معرفتی به ما عطا فرما تا جرات گفتن یا لیتنا کنا معه را داشته باشیم .

سخنی گران‌سنگ از آن حضرت :

امام حسن به یکی از فرزندانش فرمود : «ای پسرم ! با احدی برادری مکن تا بدانی کجاها می رود و کجاها می آید ، و چون از حالش خوب آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی با او برادری کن به شرط این که معاشرت ، بر اساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد .»

منابع :

خواص و لحظه های تاریخ ساز / موسسه فرهنگی قدر ولایت

سیره و سخن پیشوایان – محمدعلی کوشا – انتشارات سوره مهر