فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرِّ

چه خوب شد که آمدی!

قلبت که در سینه جهان تپیدن گرفت، گلستان‌ها نفس کشیدند. روی زمین که راه میرفتی، خاک بوسه می‌زد جای پایت را و گل بود و گل که از رد این بوسه‌ها بر زمین می‌مانند. پیامبر خوبی‌ها
تو آمدی برای همه گل‌ها، همه رودها، همه دریا ها و همه کوه‌ها.

تو آمدی برای انسان و آدمیتش که در پیچ‌های تو در توی خشم و شهوت و حیوانیت گم شده بود.، که راه را نشانشان دهی از بیراه که چشم‌هایشان را باز کنی به روی همه خوبی‌ها
و گوش هایشان را که پر از صدای هیاهو و گمراهی بود.

پیامبر خوبی‌ها تو آمدی برای همه، همه‌جا و همیشه . این را همه می‌گویند.ولی من چیز دیگری می گویم :

تو آمدی برای من، برای دخترت، برای همه دخترانت

تا دیگر دختر بودن جرم نباشد، شرم نباشد

تا دیگر دلها از آمدن دخترکان معصوم و مظلوم نگیرد

و زنی نشکند در هیاهوی شرم‌ساری

تو آمدی تا ما دیگر در زیر انبوه خاک‌ها دفن نشویم

تا نفسمان بند نیاید

تا وجودمان درد نکشد

تا گره‌های کور تردید و جهل و نادانی را باز کنی از دست و پای من، از دست و پای دخترت از دست و پای همه دخترانت، کسی باشد که نوازشمان کند با دستهایی که بوی یاس و رازقی می‌داد
که سخت محتاج نوازشت بودیم

تو آمدی برای دخترت. تو آمدی که فاطمه بیاید و نور چشمانت شود. که فاطمه بیاید و ننگ دختر دارشدن را از بین ببرد

«فُصِلَّ لربک وَانحر»

که محمد چه نشسته‌ایی؟ بلند شو و به خاطر دختری که به تو دادیم نماز بخوان و شتری قربانی کن .

تو آمدی برای همه، همه‌جا و همیشه

این را همه میگویند

ولی من می‌گویم تو برای من آمدی، برای دخترت، برای همه دخترانت

۱ دیدگاه در “فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرِّ”

  1. تو آمدی برای من، برای دخترت، برای همه دخترانت
    این جمله ات خیلی به دلم نشست فاطمه …

دیدگاه‌ها بسته شده است.