جوانه می‌زنیم

[ms 0]

لوکوموتیوران، سرعت قطار را تنظیم کرد. سوت را کشید. نگاهی به آینه‌ی کهنه‌اش انداخت. لبخندی زد و یقه‌ی پیراهنش را مرتب کرد. سالها بی‌آنکه مسافرانش را دیده باشد، یا اینکه آنها او را دیده باشند، در این اتاقک کوچک نشسته و پیچ و خم‌ها را، گاهی با دلهره، گاهی ملایم، گاهی تند و سریع و گاهی آرام، یکی‌یکی، بی‌اینکه حتی ذره‌ای از ریل زیر پایش را جا بیندازد، پشت سر گذاشته است. مسافرانش، بی‌آنکه بدانند چطور غول آهنیِ تِرن، آنها را از بین صخره‌ها و جنگل‌ها و دشت‌ها به مقصد رسانده، عبور سریع مزارع و چمنزارها و شهرها را از پنجره به تماشا می‌نشستند.

حالا باید کمی می‌ایستادند. می‌ایستادند و تجدید قوا می‌کردند. می‌ایستادند و مسیر طی‌شده را نگاه می‌کردند. می‌ایستادند تا مسیر بعدی‌شان را بررسی کنند؛ نکند اشتباه آمده باشند، نکند جایی، گوشه‌ای، سرِ پیچی، سوزن‌بانی مسیر ریل را به‌خطا جابه‌جا کرده باشد و آنها تا انتها اشتباه بروند.

لوکوموتیوران پیاده شد…

***
خانواده‌ی چارقد، سال‌هاست با همراهی مخاطبان خوبش، در عرصه‌ی رسانه‌های دیجیتال و مخصوصا موضوع زنان، عفاف و حجاب، طی طریق کرده و مسیر پُر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. در این میان، سال ۹۰ به‌عنوان نقطه‌ی عطفی برای این مجموعه حساب می‌شود؛ از تغییر فرم این نشریه تا جذب و فعال شدن تعداد قابل‌توجهی از نویسندگان و همکاران تازه‌نفس و اتفاقات تلخ و شیرین و مهم دیگر.

در این میان، نیاز به تأمل در مسیر پیموده‌شده و بررسی نقشه‌ی راه پیش روی این نشریه‌ی الکترونیک به‌شدت احساس می‌شود. امیدواریم این تأمل پیش از تبدیل شدن به تعلل، زمینه‌ی تحکیم و تقویت بخش محتوایی چارقد را فراهم آورد. به همین منظور، به رسم ادب، از همراهان همیشگی‌مان رخصتی می‌خواهیم تا با توان مضاعف و از تاریخ اول اردیبهشت فعالیت‌هایمان را از سر بگیریم. یقینا در این مسیر مثل همیشه، پیشنهادها، انتقادها و نظرهای ارزشمند شما عزیزان می‌تواند راهگشای راه پُر پیچ و خم‌مان باشد تا محتوایی لایق دختر مسلمان ایرانی تولید کنیم. پس تا آغاز این تحول، و شروع تازه و متفاوت، با همین چارقد همراه باشید.

***
… دخترک درحالی‌که دست عروسکش را گرفته بود، به لوکوموتیوران نزدیک شد. سلام داد و پرسید: «یعنی رسیدیم؟» لوکوموتیوران لبخندی زد و گفت: «این ریل‌ها را نگاه کن. هر وقت این دو به هم برسند، ما هم به مقصد می‌رسیم». بعد زیر لب زمزمه کرد: «رفتن رسیدن است».

۶ دیدگاه در “جوانه می‌زنیم”

  1. سلام علیکم
    انشااله که سبز سبز سبز………………………
    راستی من نفهمیدم! منظورتون از این عکس چی بود؟

  2. سلام؛

    در سال جدید برای چارقد و چارقدیون! آرزوی موفقیت دارم.

    البته بعد از این مطلب، انتظار مشاهده‌ی مطلب جدیدی در چارقد رو نداشتم و فکر می‌کردم از اول اردیبهشت به بعد باید منتظر مطالب باشم…

    سربلند باشید.

    1. سلام آقای پاک‌نیت
      منظور از اول اردیبهشت، شروع جدی و منظم کار از طرف بچه‌های تیم بوده
      ایشالله بتونیم دست‌ِ پُر و منظم‌تر از سال گذشته، وارد عرصه بشیم

  3. به نظر می رسه اگر با توانی که بچه های چارقد دارند در یک مسئله در حوزه دختران( یک مسئله اساسی و زیربنایی) تمرکز کرده و آن را مورد بحث و گفتگو و محور فعالیت قرار دهند بهتر و مفید تر بتوانند عمل کنند… به نظر بنده اهداف خود را «کمّی» تعریف کنید.. یکی از مشکلات فعالیت های فرهنگی در کشور ما تعریف اهداف بصورت کیفی است و در نتیجه عدم اتوانایی در اندازه گیری و ارزیابی فعالیت ها با عث سردرگمی و کاهش انگیزه می شود… اما اگر اهداف خو د را بصورت کمی تعریف نموده و مسیر دستیابی به آن را مشخص نمایید ، هم تکلیف خودتان معلوم می شود و هم تکلیف مخاطب که می داند باید برای چه مسئله و موضوعی به چارقد مراجعه کند و نتیجه آن می شود که در پایان سال ۹۱ چارقد اعلام می کند که ما در طول سال ۹۱ این مسئله یا مشکل و یا نیاز خاص در حوزه دختران را بر اساس این فعالیت مرتفع یا حل و یا … نمودیم… و ازین حرف های قلمبه سلمبه و این چیزها… در هر حال خدا قوت… صلوات بفرست

دیدگاه‌ها بسته شده است.