حمله‌ی بشقاب‌پرنده‌ها به بام ایرانیان

[ms 0]

امروزه روی پشت‌بام‌های پایتخت و دیگر شهرهای ایران، به‌جای آنتن‌های تلویزیونی، بشقاب‌های بزرگی را مشاهده می‌کنیم که نشان از تغییر ذائقه‌ی ایرانی‌ها در انتخاب برنامه‌های مورد نظرشان است.

رسانه‌ی ملی در نیمه‌ی اول قرن ۲۱ میلادی، با رقیبی جدی در عرصه‌ی جذب مخاطب رو‌به‌رو شد؛ رقیبی که به‌عنوان یک ابرقدرت قد علم کرده و به این راحتی نمی‌توان او را از سبد انتخاب مخاطب ایرانی حذف کرد و هر روز بیش از پیش بر شمار این مخاطبان افزوده می‌شود. این‌ها شبکه‌های فارسی‌زبانی هستند که به‌صورت گسترده می‌توانند تمام نیازهای مخاطبان خود را در تمام نقاط مختلف جهان برآورده سازند، اما این امر، بی‌شک خطری جدی، نه فقط برای تلویزیون ملی بلکه متوجهِ تمام آداب و رسوم و سنت‌های چندهزارساله‌ی ایرانی است.

آمار نشان می‌دهد که در کشور ما بیش‌ترین مخاطبان تلویزیون را زنان تشکیل می‌دهند. همین باعث شده برنامه‌های این نوع شبکه‌ها با هدف‌قراردادن شخصیت زن و القا کردن فرهنگ غربی به او، سیر تغییر و تحول فرهنگ در ایران را سرعت بخشند؛ تهاجمی فرهنگی که می‌تواند بنیان خانواده را به‌شدت تضعیف کند و به‌دنبال خود، پیامدهای جبران‌ناپذیری به بدنه‌ی اجتماع و فرهنگ ایران وارد آورد.

نگاهی به عملکرد شبکه‌هایی مانند «فارسی‌وان»، «زمزمه» و «من و تو» بر روی سیگنال‌های ماهواره‌ای و هم‌چنین فعالیت آن‌ها در فضای مجازی، به‌ویژه شبکه‌ی تلویزیونی-اینترنتی «زنان تی‌وی» نشان می‌دهد که آن‌ها در پی تغییر آداب رسوم، اعتقادات و روش‌های زندگی در میان مردم (به‌خصوص بانوان) هستند.

ارتباط‌های جنسی آزاد بین دختر و پسر قبل از ازدواج، از بین بردن حریم بین محرم و نامحرم، داشتن فرزند نامشروع که امری طبیعی تلقی می‌شود، داشتن دوست‌های مرد با داشتن همسر، ترویج اشرافی‌گری، ترویج چشم و هم‌چشمی، ترویج گذراندن وقت به خودآرایی و پایبند بودن به مد روز به‌شکل افراطی، برگزاری مهمانی‌های آن‌چنانی و از همه مهم‌تر، پایبند نبودن به اصول زندگی مشترک و طلاق‌های بیشمار بر اثر آشنایی با جنس مخالفِ دیگر و اعتنا نکردن به وضعیت کودکان، همه و همه حکایت از این دارد که استعمار نوین با روش جنگ نرم به مبارزه با فرهنگ و تمدنِ چندهزارساله‌ی ایرانیان آمده و ابتدا هسته‌ی اجتماع، یعنی خانواده و بعد، شخصیت زنان را که قلب این خانواده‌ها هستند، نشانه گرفته است.

همان‌طور که اشاره شد، یکی از معضل‌های اساسی و بسیار مهم که خطری جدی برای فرهنگ و اعتقادات کشور ماست و در قالب یک جنگ نرم و بسیار هوشمندانه طراحی شده، تغییر در سبک زندگی ایرانی-اسلامی است. تکرار برنامه‌هایی که در آن، این نوع از سبک زندگی به تصویر کشیده می‌شود، در بلندمدت می‌تواند قبح بعضی از اعمال زشت و ناپسند از دید فرهنگ ایرانی را از بین ببرد و حرمت بسیاری از رابطه‌ها را بشکند؛ حربه‌ای که با کارگر افتادنِ آن، در آینده دیگر چیزی از سبک زندگی ایرانی-اسلامی نخواهیم دید و به گرفتاری‌های امروز جوامع غرب که انحطاط خانواده در آن امری طبیعی است، دچار خواهیم شد.

حامیان اصلی این شبکه‌ها، کشورها و افراد و گروه‌هایی هستند که سال‌ها، نه‌تنها بر ایران عزیز ما، که بر پهنه‌ی بزرگی از جهان استعمار رانده‌اند و اکنون که بحث حقوق بشر و صلح جهانی پیش آمده، با برنامه‌ای بلندمدت سعی در استعمار فرهنگی جوامع دارند. حال، سؤال این‌جاست که چه چیزی باعث می‌شود مخاطبان ایرانی با وجود درک این نکته، هنوز هم تماشاگران پروپاقرص این شبکه‌ها باشند؟ شبکه‌هایی که با رویکرد جایگزین کردن اندیشه‌های مدّنظر خود به‌جای آرمان‌ها و ارزش‌های موجود در جوامع، سعی می‌کنند دیدگاه اخلاقی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی و… ملت‌های هدف را تغییر دهند و روش‌های جدید خود را بر آن‌ها قالب سازند.

شاید راه حل بسیار سخت باشد، اما علت، بسیار واضح و روشن است. شبکه‌هایی از این دست، به‌خوبی نیاز مخاطب خود را می‌شناسند، نیازهای آنان را اولویت‌بندی می‌کنند، به سن مخاطبان خود نگاه ویژه‌ای دارند، اقوام مختلف مردم را در نظر می‌گیرند و…

[ms 1]

تمام این کنکاش‌ها باعث می‌شود برنامه‌ای پیش روی خود داشته باشند که با اهمیت دادن به گزینه‌های موجود در این لیست‌ها و به‌کارگیری نیروهای مستعد و جوان و ماهر، بتوانند برنامه‌هایی را تهیه و پخش کنند که بر برنامه‌های تلویزیون ایران بچربد و بتواند مخاطب را به‌سمت خود جلب کند.

سازمان اجرایی کشور، در این سال‌ها با توسل به نیروی نظامی و اقداماتی چون جمع کردن دستگاه‌های گیرنده از خانه‌ها، فرستادن پارازیت‌ها (که هیچ فایده‌ای هم ندارد و سلامتی افراد را در سطح جامعه با مشکل اساسی مواجه می‌کند)، ساخت مستند از زیان‌های این نوع شبکه‌ها و ایراد سخنرانی در محافل گوناگون، مانند مدرسه، مسجد و غیره، تلاش کرد که از شمار بینندگان این نوع شبکه‌ها بکاهد، اما این اقدامات باعث پُرکار شدن بازارهای سیاهِ فروش این دستگاه‌ها شده و هر روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود.

در کشور ما به دلیلِ نبود آگاهی درباره‌ی مشاهده‌ی برنامه‌ها در گروه‌های سنی مختلف و اطلاع نداشتن خانواده‌ها از آرم‌های مخصوص بعضی از برنامه‌ها و شبکه‌ها، متأسفانه مخاطب در هر سنی دسترسی آزاد به تمامی برنامه‌ها دارد. البته، تلویزیون ایران در این سال‌ها با ازدیاد شبکه‌های خود، گامی با تأخیر، اما مثبت در این عرصه برداشته است.

چیزی که شایسته است مدّنظر مسئولان این رسانه باشد، این است که برای جذب مخاطب و مقابله با این شبکه‌ها باید به بررسی فعالیت آن‌ها و ارزیابی اهداف و وسیله‌های آنان در رسیدن به هدف‌هایشان پرداخته، برنامه‌ای تدوین کنند با در نظر گرفتن این نکات:

۱- باید برنامه‌هایی بسازند که اثرگذاری دینی داشته باشد، اما نه به معنای اثرگذاری ظاهری مثل پرداختن به لباس و نماز خواندن و… (که آن هم در جای خود قابل تأمل است)، بلکه یک عرفان عملی که بتوانند این اثرگذاری را در قالب یک داستان دراماتیک به مخاطب ارائه کنند.

۲- برای مخاطبی با شخصیت خاکستری و نرمال برنامه می‌سازند، نه صرفا معصوم (مثبت) و یا در نهایت پلیدی (منفی).

۳- برنامه‌ها را با استانداردهای تولید فیلم و برنامه‌های تلویزیونی در سطح بین‌المللی تطبیق دهند.

۴- ذائقه و نیازهای مخاطبان در سنین مختلف و با سلیقه‌های متفاوت را در نظر بگیرند.

۵- نیروهای زبده و ماهر و معتقد به آرمان‌ها و ارزش‌های ملی-مذهبی و… را به‌کار گیرند.

مسئولان با برنامه‌ای بلندمدت و مؤثر، می‌توانند کم‌کم این شبکه‌ها را از میان انتخاب‌های خانوار ایرانی حذف کنند یا آن را به پایین‌ترین درجه‌ی خود برسانند؛ راهی که دیگر به خشونت و درگیری فیزیکی و جبر نیازی نباشد و خطرناک بودن این نوع شبکه‌ها را در وجود مخاطب نهادینه کند. حال، می‌توان با توجه به برنامه‌ی پیشِ رو، برنامه‌هایی تولید کرد که با جذابیت فوق‌العاده‌شان مخاطب ایرانی را پای رسانه‌ی ملی میخکوب کنند.

۳ دیدگاه در “حمله‌ی بشقاب‌پرنده‌ها به بام ایرانیان”

  1. ایشالا که بتونیم سریال های قوی بسازیم من خودم نزدیک دوسال میشه که اصلا سریال های خودمون رو نگاه نمی کنم و ترجیح می دم سریال های کره ای یا ترکی ببینم نکته جالب در این سریال ها اینه که کاملا هویتی ساخته شدند و کاملا آدم با فرهنگ اون جامعه و ارزشهاش،غذاهاشون و .. آشنامیشه

دیدگاه‌ها بسته شده است.