[ms 1]
وقتی در اردیبهشت ۹۰ برای دریافت جایزهشان بهعنوان «بهترین زوج وبلاگنویس» به صحنه رفتند، آخرین جملهشان که سالن را به آسمان دوخت، باعث شد از یادم نروند: «جانم فدای امام هادی (ع)». فکر نمیکردم روزی طرح «وضوی صفر و یکها»شان، بهانهای شود تا روبهروی یکی از نویسندگان وبلاگ برگزیدهی «از جنس خدا» بنشینم و سؤالاتی از کوچهپسکوچههای دنیای صفر و یک از ایشان بپرسم.
خانم سارا عرفانی (همسر آقای محمدرضا مؤذنزاده)، از طرح «وضوی صفر و یکها» میگوید و از مسائلی که در دنیای سایبر با آن مواجهیم…
***
این طرح از کجا شروع شد؟
دو سال پیش طرحی به نام «هدیهی تولد خورشید» داشتیم. قرار شد به بهانهی نیمهی شعبان، از چهل روز قبل، نیت کنیم و برای شادی امام زمان (عج) یک گناه را کنار بگذاریم تا هدیهای نمادین به ایشان بدهیم. سال قبل این طرح را اهالی سایبر بهصورت خودجوش اجرا کردند. امسال تصمیم گرفتیم کاری انجام دهیم که به پاکسازی این فضا کمک کند. فکر کردیم این بار موبایلها، کامپیوترها و وسایل دیجیتالی دیگر را از محتویاتی که دل امام زمان (عج) را میرنجاند، پاک کنیم و انشاءالله پاک وارد ماه مبارک رمضان بشویم.
[ms 2]
ملاک اینکه «چه محتویاتی دل امام زمان (عج) را میرنجاند» چیست؟
به نظرم هر کسی باید به قلب خودش رجوع کند. عمق دل آدم میتواند جواب خوبی به این سؤال بدهد. خودمان ته دلمان میدانیم کدام کارمان امام زمان (عج) را ناراحت میکند، اما سعی میکنیم رویش را بپوشانیم یا توجیه کنیم. البته دین ما بهترین ملاک است.
به نظر شما میزان اثرگذاری این فعالیتها در سالمسازی فضای مجازی چقدر است؟
مطمئنا هر قدمی که در فضای مجازی برداریم، بیتأثیر نخواهد بود؛ حتی عکسی که در پلاس بازنشر میکنیم. اصلا فضای مجازی به همین چیزها بستگی دارد؛ به چند تا لایک بیشتر، و به اشتراک گذاشتنهای ما. جایی خواندم «و در آن روز از لایکهایی که زدهایم، سؤال خواهد شد.». جایی که یک لایک زدن مؤثر است، نوشتن یک مطلب یا راهاندازی یک طرح، انشاءالله تأثیر بسزایی دارد.
کدام نهاد باید نقش محوریت را برای مدیریت این فعالیتها ایفا کند؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما قطعا میتوانند اثرگذار باشند. سازمان آموزش عالی و وزارت آموزشوپرورش هم میتوانند کمک کنند. درمورد این طرح با نهادهای مختلفی صحبت کردهایم، ولی پای عمل که میرسد، روالها و بروکراسی اداری کمی دستوپاگیر میشود یا بعضی نهادها عقب میکشند. نهادهایی که باید کار را عملیاتی کنند، گاهی کاری میکنند که آدم از گسترش دادن طرح و پیدا کردن حامیان بیشتر پشیمان میشود.
درمورد خانمهای فعال در فضای مجازی برایمان بگویید. نظرتان دربارهی فعالیتهایی که در محیط مجازی، در رابطه با زنان و مادران انجام میشود، چیست؟
سایتهای زنانه و مادرانهی خوبی در اینترنت هست و کارهای خوبی هم انجام شده، اما واقعا باز هم جای کار دارد. شاید لازم باشد همین سایتها بزرگتر و مطرحتر شوند، یا پورتالهای جامعتری با رویکرد اسلامی برای زنان ایجاد شود. مثلا خودم برای تأسیس یک سایت کاملا مادرانه دامنهای ثبت کردم، اما نهادهای مرتبط، برای حمایت از چنین سایتهایی سختگیریهای غیرقابلتوصیفی دارند.
از وبلاگهای مادرانه بگویید. این نوع وبلاگها بیشتر چه نقاط ضعفی دارند؟
آفتی که بعضی از وبلاگهای مادرانه دارند، این است که مسائل خصوصی را برای استفادهی عموم منتشر میکنند. گاهی مشکلاتی که در دنیای مادرانه با بچهها دارند، بد بیان میکنند. به ایرادگیری از کارهای بچه میافتند. مشکلات را بزرگتر از چیزی که هست نشان میدهند؛ البته شاید در نگاه خودشان اینطور است. بعضی از وبلاگها هم تبدیل میشود به آلبوم عکس بچهها.
چرا بعضی افراد در فضای مجازی نسبت به فضای حقیقی اینقدر متفاوت ظاهر میشوند؟
آدمها همانطوری که هستند، در فضای مجازی هم میآیند، و حتی راحتتر! شاید مشکلاتشان را در جامعهی حقیقی خیلی نتوانند بروز دهند، ولی خود واقعیشان را در فضای مجازی خیلی راحتتر بروز میدهند، مخصوصا اگر هویت مجازی داشته باشند.
در شبکههای اجتماعی میبینیم که بعضی از زنان (حتی مذهبی) عقدهی دیده شدن دارند؛ عکسها و مطالبی منتشر میکنند که گاهی بسیار خصوصی است. دلیلش چیست؟
ما نگاه درستی به فضای مجازی نداریم. نتوانستهایم کارکرد این فضا را خوب بشناسیم. فکر میکنیم وبلاگ و صفحهی فیسبوک ما کاملا شخصی است. بله! ظاهرا برای ماست، اما آن را با همه به اشتراک میگذاریم. اطلاعات را در یک اجتماع منتشر میکنیم و همه میبینند. اینکه آدم یک تریبون شخصی در یک اجتماع داشته باشد لذتبخش است، اما همیشه باید حواسمان به درون خودمان باشد که بدانیم «این مطلب را برای چه داریم مینویسیم؟».
البته میدانیم که این عکسها و نوشتهها را همه میبینند، اما انگار باور نکردهایم! درک نکردهایم که عکسمان را همه میبینند و ممکن است ذخیره کنند و مدتها به آن خیره شوند!
مشکل کجاست؟ چرا باور نکردهایم؟
مشکل ما این است که چون در فضای مجازی، مخاطبمان روبروی ما نیست، راحتتر بعضی از کارها را انجام میدهیم. مثلا در فضای واقعی، یک خانم خبر استخر رفتنش را به یک همکار آقا نمیگوید، اما در فضای مجازی، در وبلاگش مینویسد. یا مثلا مادر وبلاگنویسی که هویت کاملا مشخصی دارد، آقایان زیادی هم مخاطب نوشتههایش هستند، ریزبهریز خاطرهی زایمانش را مینویسد! من خودم از این تجربیات استفاده کردهام، اما اینکه چنین مطالبی در فضای اینترنت برای عموم بهنمایش گذاشته شود، قطعا عوارضی دارد؛ چون هر کسی میتواند مخاطب این نوشتهها باشد.
چه عوارضی ممکن است داشته باشد؟
از عوارضش این است که قبح بعضی کارها میریزد. مثلا وقتی در فضای واقعی با حجاب کاملی ظاهر میشویم و در فضای مجازی، سطح پایینتری از حجاب را رعایت میکنیم، عملا داریم قبح این حجاب نامناسب را میشکنیم. شاید بعضیها قبول نکنند، ولی این خودش نشانهی ضعف ایمان است. یک جای کار میلنگیده، که ما آن را در فضای مجازی بروز دادهایم. تمام اینها روی مخاطب هم اثر دارد.
حتی وقتی بچهمذهبیها چنین کارهایی میکنند، جدیت و غروری را که توصیه شده زن مسلمان در جامعه داشته باشد، به نوعی خدشهدار میکند.
مطالبی که در فضای مجازی منتشر میشود، تا چه حد میتواند بر مخاطبی که اکثر اوقات برای ما غریبه است، اثر داشته باشد؟
مثلا نویسنده، کار خطایی را که انجام داده در وبلاگش مینویسد؛ درحالیکه توصیه شده اعتراف به گناه در خفا و فقط برای خدا باشد که قبحش در نظر دیگران نریزد. بعضی از کسانی که گناه یا خطایشان را مینویسند، میگویند که اشتباه کردهاند، اما بعضیها بهعنوان روشنفکری و شکستن کلیشهها به کارشان افتخار میکنند! تمام اینها اثرشان را روی مخاطب میگذارند.
یا مثلا مادری در یک وبلاگ مادرانه شیر دادن به نوزادش را به «شیر دادن یک گاو» تشبیه کرده بود. شیر دادن به فرزند اوایل، کار سختی است، اما وقتی چنین عمل آسمانی و مقدسی را اینطور نوشت، یکی از مخاطبانش چند ماه بعد، دقیقا همین تشبیه را بهکار برد. اثری که روی مخاطب میگذاریم، غیرقابلانکار است. (البته بعد از مدتی، خداوند این توفیق را از آن خانم گرفت و دیگر نتوانست به فرزندش شیر بدهد.)
چه راهحلی برای کاهش آسیبهای احتمالی که متوجه فعالان مجازی است، پیشنهاد میکنید؟
اطلاعات و بینش خوبی از فضای مجازی به افراد داده شود و آنها را نسبت به این جامعه روشن کنیم. باید افراد آگاه شوند که این هم یک جامعه است، اما مجازی، که پشت این هویتهای مجازی، افراد حقیقی وجود دارند؛ یعنی آنقدر این مسئله باز شود که افراد کاملا توجیه شوند و مواظب فعالیتهایشان در این فضا باشند.
مثلا یک خانم جوان، شاید هیچوقت راضی نشود که در خیابان بایستد و با یک آقا دو ساعت حرفهای غیرضروری بزند، اما همان خانم در فضای چت ممکن است ساعتها با یک آقا صحبت کند. این بینش باید به افراد داده شود که در این فضا هم امکان لطمه خوردن هست.
[ms 0]
از وبلاگنویسی مشترک با همسرتان بگویید. «از جنس خدا» از کجا شروع شد؟
وبلاگ «از جنس خدا» را همسرم قبل از ازدواج مینوشت. بعد از ازدواج تبدیل شد به وبلاگ مشترک ما که فضای خانوادگیمان را در آن هم حفظ کردهایم. مسائلی را که در زندگی با آنها درگیر هستیم و ممکن است در زندگی هر خانوادهای پیش بیاید، مینویسیم.
یعنی چگونه مطالبی؟
سعی میکنیم در فضای وب، مطالب خصوصی را منتشر نکنیم. اگر حس کنیم بیان مسئلهای مفید است و شاید چیزی به کسی یاد بدهد، مینویسیم. مثلا برای سالگرد ازدواجمان چند عکس از سفر مکهمان گذاشتیم و گفتیم ما بهجای جشن عروسی، رفتیم مکه و وقتی برگشتیم جشن ولیمهی مختصری برگزار کردیم.
بزرگترین حُسن فعالیت شما و همسرتان در کنار هم در فضای مجازی چیست؟
همانطور که دوست دارم با حمایت همسرم در اجتماع ظاهر شوم، در فضای مجازی هم بودنش برایم قوت قلب است. این وبلاگ یک فضای خانوادگی است و مشکلات خیلی کمتری برای نویسندگانش پیش میآید.
از سایت «چی بپزم» که همسرتان راهاندازی کردهاند بگویید. واقعا آشپز خوبی هستند؟
همسرم آشپز خوبی نیست. «چی بپزم» هم سایت آشپزی نیست؛ سایت جستجوی غذاست. ایشان در سایتهای مختلف جستجو کردهاند و لیست غذاهای مختلف را در «چی بپزم» قرار دادهاند. وقتی شما غذایی را انتخاب میکنید، برای مشاهدهی چگونگی طبخ به همان سایت مرجع منتقل میشوید.
لینک «به رنگ پدر» در وبلاگتان را هم خودتان مینویسید؟
بله. البته قرار بود همسرم برای دخترمان بنویسد؛ چون وبلاگهای مادرانه زیاد است، اما نوشتن از دید یک پدر، تازگی دارد؛ که ایشان هم به دلیل مشغلهی زیاد نتوانستند بنویسند.
موضوعش چیست؟
برای دخترمان، مطهره، مینویسیم. وقتی مطهره خیلی کوچک بود، بیشتر از ذوق و شوقهای مادرانه و پدرانهمان مینوشتیم. به مرور که خودمان درگیر مسائل تربیتی شدیم، وبلاگ را از حالت فانتزی خارج کردیم و بهسمت مسائل تربیتی بردیم.
با صفر و یکهای موجود چطور مطهره را سرگرم میکنید؟
برای سرگرم کردن دختر کوچکمان، من و پدرش قرآن خواندیم و با دوربین خانگی ضبط کردیم. چون خودمان خواندیم و خودش هم در فیلمها هست، خیلی دوست دارد. البته وقتی بزرگتر شود، قطعا سرگرم کردنش سختتر میشود.
چرا سخت میشود؟
ما یک کارتون جذاب نداریم، که بچهها دنبال بِنتِن و باربی نباشند. البته در داخل هم انیمیشنهایی ساخته میشود، اما داستانهایی مثل رستم و سهراب که برای بچهها جذابیت زیادی ندارد. اینها خوب است، اما مناسب هر سن و سلیقهای نیست. کارتونهایی با شخصیتهای خوشقیافه و جذاب باید ساخته شود که اسباببازیهایش هم موجود، متنوع و البته ارزان باشد.
برگردیم به طرح «وضوی صفر و یکها». از میزان استقبال و تأثیر طرح بگویید.
طبق آمار سایت، حدود ۲۰۰۰ نفر ثبتنام کردهاند، اما آمار غیررسمی خیلی بیشتر از این تعداد است. بسیاری، از طریق سایتها، خبرگزاریها و وبلاگها مطلع شدند و عملا کار پاکسازی را انجام دادند، ولی جایی ثبتنام نکردند. از بازخوردهای رسیده متوجه شدیم این طرح به گوش خیلیها رسیده؛ مثلا در شبکههای اجتماعی مختلف، گروههایی ایجاد شده که طرح را منتشر کردهاند. افرادی هم با لایک زدن استقبال کردهاند و در صفحات خودشان به دیگران اطلاع دادهاند. بعضیها در وبلاگ نوشتند چند گیگ اطلاعات پاک کردهاند. یا کسی نوشته بود کلیپهایی را که برای فرزندش پخش میکرده، پاک کرده.
نفوذ این طرح در فضای غیرسایبر چطور بوده؟
بعضیها از ما اجازه گرفتند که پوستر طرح را چاپ و در سطح دانشگاهها توزیع کنند. یا مثلا یک مسجد طرح را در سطح محلهی خود اجرا کرده و بسیج مسجد کار را پیگیری میکرد. البته ما هیچ مشکلی نداشتیم. کار برای امام زمان (عج) بود و خوشحال میشدیم میدیدیم این طرح در جاهای مختلف (حتی بدون ارجاع دادن به سایت اصلی) اجرا میشود. ضمن اینکه هدف اصلی این طرح، یک تغییر و تحول درونی در قلب افراد است.
با سلام. قشنگ بود و باید جدی گرفت
سلام عطیه خانوم. آری. باید.
من وقتی تیتر رو خواندم همهش فکر میکردم وبلاگش رو حذف کرده!
خانهی مجازی که فقط وبلاگ نیست گیسو خانوم.
کمتر کسی هست که بفهمه فضای مجازی یک جامعه واقعی است با همه خیر و شر آن
امیدوارم در وبلاگ نویسیم و. فیس ها و کلوپ ها شما الگوی خوبی برام باشین