«تو می‌خوای حضرت آقا رو پدر خطاب کنی»

[ms 0]

حیاط ساختمان حوزه‌ی هنری پر بود از شاعر؛ شاعرهایی که آدم آرزو دارد شعرشان را بشنود یا ببیندشان . خیلی‌هارا دورادور می‌شناختم؛ از اینترنت، کنگره و کتاب‌هایشان. اکثرمان یا اسم و شعر هم‌دیگر را شنیده بودیم یا قبلا هم‌دیگر را دیده بودیم.

در تن حیاط تب‌وتاب خاصی افتاده بود. یکی می‌رفت وسایلش را تحویل دهد. یکی می‌رفت کارت بگیرد و عده‌ای بهانه‌ای یافته بودند برای تجدید دیدار. این‌جا شاعرهایی دور هم جمع شده بودند که کیلومترها دور از هم زندگی می‌کردند.

از شاعربانوها خیلی‌ها را به چهره می‌شناختم: فاطمه صداقتی‌نیا، عالیه مهرابی، فروغ تنگاب، حسنا محمدزاده و… . بعد از سلام و احوالپرسی رفتیم وسایلمان را تحویل دادیم و کارت ورود گرفتیم. روی کارتم بزرگ نوشته بود: «ویژه» و هولوگرام هم داشت! برجستگی چاپ اسمم را که روی کارت لمس کردم، حس خاصی پیدا کردم. انگار که چقدر مهم هستم!

از آقایان، فاضل نظری، استاد محدثی خراسانی، استاد مجاهدی، ناصر حامدی، علی فردوسی، و خیلی‌ها را به چهره شناختم. دوستانی از افغانستان آمده بودند؛ نرگس صابری بینشان بود. از خانم‌ها کسی همراهش نبود. سوار اتوبوس که شدیم، کنارم نشست.

تا به بیت رهبری برسیم، کلی درباره‌‌ی تفاوت لهجه‌ی ایران و افغانستان و شعر دو کشور و دیدار حرف زدیم. می‌گفت دوست دارد از آقا یادگاری بگیرد. کم‌کم زمان و طول مسیر از دستم رفت، اما یک لحظه اتوبوس که خواست داخل یک خیابان بپیچد، استرسم شروع شد. حدسم درست بود؛ رسیده بودیم.

با عجله پیاده شدیم. از چند مسیر و چند مرحله‌ی بازرسی که رد شدیم، رسیدیم به یک حیاط سرسبز و گل‌کاری‌شده و البته نه‌چندان بزرگ. ساختمان کوچک‌تر از آن چیزی بود که فکر می‌کردم. بالای ساختمان منقش به آیه‌ای بود. روی چمن‌ها روفرشی پهن کرده بودند. سریع صف‌های نماز تشکیل شد. تعداد آقایان آن‌قدر زیاد بود که صف خانم‌ها مدام عقب‌تر می‌رفت. بیش از ۱۴۰ آقا و فقط ۲۷ خانم دعوت شده بودند.

نماز که شروع شد، آقا را ندیدم. قدّم کوتاه‌تر از آن بود که پشت این همه صف بتوانم ببینمشان. فقط صدایشان بود و بس! بعد از نماز مغرب، همه که نشستند، آقا بلند شدند که دو رکعت نماز مستحب به‌جا بیاورند. آن‌جا بود که تازه از پشت دیدمشان. باورم نمی‌شد که چند متری با ایشان فاصله دارم.

بعد از نماز عشا دور آقا حسابی شلوغ شد. شاعران کتاب تقدیمشان می‌کردند و من هم‌چنان نمی‌دیدمشان. با راهنمایی خانمی به داخل ساختمان رفتیم. در نهایت سادگی، میانه‌ی اتاقی بزرگ سفره‌ای انداخته بودند. بعد از چند دقیقه، آقا به‌سمت قسمت خانم‌ها آمدند. مشتاقانه به‌سمتشان رفتیم.

بعد از سلام و خوش‌آمد، فرمودند: «بفرمایید افطار کنید.» موقع صحبت به زمین نگاه می‌کردند. برعکس تصویر مقتدرانه‌ای که از تلویزیون دیده بودم، این لحظه چهره‌شان خیلی مهربان و پدرانه بود. انگار که خیلی صمیمانه آمده‌ایم میهمانی!

دو خانم پرده‌ها را کشیدند تا موقع افطار راحت باشیم.

[ms 2]

افطار که تمام شد، با سرعت به قسمت دیگری هدایت شدیم. رسیدیم به جایی که خیلی آشنا بود. بارها تصویر این سالن را از تلویزیون دیده بودم؛ روفرشی‌های آبی و پرده‌ی سبزرنگ. صندلی‌ها همه آشنا بودند. قرار بود کسانی که شعرخوانی دارند، جلو بنشینند. آقای فاضل نظری جایگاه شاعرها را مشخص می‌کرد. از خانم‌ها چهار نفر شعرخوانی داشتند. جای نرگس صابری، دوست افغانم ردیف اول بود. کنارش نشستم. هیچ‌کدام‌مان شعرخوانی نداشتیم و البته کسی هم از ردیف اول‌نشستنم شکایتی نکرد.

آقا وارد شدند. همه ایستادیم. بعد از سلام و صلوات، آقای قزوه، مجری برنامه شعری از خودشان خواندند و بعد شعرخوانی‌ها شروع شد. از استاد گرمارودی شروع کردند. ایشان قصیده‌ی بلندی خواندند با چنین مطلعی: «هوای صبح ز رگبار دوش، غوغا بود … در آن تپیدن نبض درخت، پیدا بود»

آقای قزوه بیتی به طنز با قافیه‌ی واویلا و ردیف شعر استاد گرمارودی درمورد طولانی بودن شعر ساختند که جمع را خنداند. بعد استاد معلم باید شعر می‌خواندند که جایشان را به جوان‌ها دادند و بر شعرخوانی میهمانان افغان و هندی تأکید کردند. آقای قزوه هم اطاعت کردند و نام آقای اخلاقی را بردند.

بعد از شعرخوانی ایشان، آقا نظری دادند که نشان از نکته‌بینی‌شان داشت. گفتند در مصرع «باد می‌آید بوی گل‌های حماسی می‌وزد در دشت» کلمه‌ی حماسی را با کلمه‌ای دیگر عوض کنند تا شعر مفهوم‌تر شود. پس از ایشان، آقای مهدی باقر از هند بودند. همین‌طور بسیاری از آقایان به شعرخوانی پرداختند. نرگس بی‌قرار بود که چرا نوبت هم‌وطنش نمی‌رسد. بالاخره آقای علی‌پور از مزارشریف شروع به شعرخوانی کرد. آقا فرمودند بهتر است بیتی را حذف کنند.

[ms 4]

کم‌کم حساب کار دست جمع آمد که آقا ساده از شعری نمی‌گذرند. آن‌طور که مشخص شد، تعداد شعرخوانی بانوان به همان میزان جمعیتشان کم بود. از ۲۷ نفر حاضر، ۳ نفر شعرخوانی داشتند. از اساتید هم بانو سیمین‌دخت وحیدی بودند که جایشان را به جوان‌ها دادند و البته به آقای قزوه گفتند بهتر است حق خانم‌ها را رعایت کنند. با این تذکر، تعداد شعرخوانی خانم‌ها به ۵ تا رسید.

[ms 1]

ابتدا، خانم رزاقی از سوادکوه شروع به شعرخوانی کرد و سلام همشهری‌هایش را رساندند. آقا از شعر خوششان آمد و آفرین گفتند. بعد، نوبت خانم مهرابی از یزد بود که شعری تقدیم حضرت معصومه (سلام الله علیها) کردند. بیتی از آن را خیلی دوست داشتم:
«گرچه دلتنگی تو سبک خراسانی داشت … مانده در دفتر قم، بیت به بیت اثرش»

وحیده افضلی شاعر جوان بعدی بود که ترانه‌ای با لحنی کودکانه تقدیم به آرمیتا، دختر شهید رضایی‌نژاد کرد:
«آرمیتا! موهاتو کوتاه نکنی! کبوترا … اومدن لونه توی قشنگی موهات کنن
تو می‌خوای حضرت آقا رو «پدر» خطاب کنی … حضرت آقا می‌خوان تو رو «پری» صدات کنن»
که با استقبال آقا روبه‌رو شد. فرمودند: «این را برای آرمیتا خوانده‌اید؟» و وقتی با جواب منفی روبه‌رو شدند، فرمودند: «حتما به دستش برسانید.»

بعد از عارفه دهقانی که چند رباعی خواند، نوبت فاطمه صداقتی‌نیا رسید که البته اسمش بین شعرخوانی‌ها نبود و ردیف آخر نشسته بود، اما لطف خدا نصیبش شد و برای شعرخوانی آمد ردیف اول نشست و شعر سپیدی تقدیم به حضرت ام‌البنین کرد. حضرت آقا تحسین کردند و فرمودند چون زیاد با شعر سپید مأنوس نیستند، نظر خاصی نمی‌دهند.

آقای نظری‌ندوشن از یزد شعر طنزی خواند که با استقبال زیاد جمع روبه‌رو شد:
«خواب دیدم شبی که زن دارم … کت و شلوار نو به تن دارم
جای یک زوجه شانزده زوجه … جای ماشین عروس، ون دارم»

شعر طولانی با این بیت‌ها به پایان رسید:
«گفتم: امروز چون تو می‌بینم … همه را ای نگار ماه‌جبین
گفت: بس کن! نگار سیخی چند؟ … شده‌ای پاک خُل، منم افشین!»

که باعث شد در تمام مدت شعرخوانی، آقا و جمع بخندند. بعد از پایان شعر، آقا مصرع آخر شعر را تکرار کردند که باعث شد دوباره روی لب همه خنده بنشیند.

ساعت نزدیک ۱۲ شب بود که نوبت به فرمایشات آقا رسید. ایشان بر مضمون‌پردازی و هم‌چنین نوپردازی در شعر تأکید کردند و فرمودند: «اگر در شعر قدیم از شمع به‌عنوان مظهر روشنایی استفاده می‌شد، امروزه از نورافکن استفاده می‌شود. در بحث شعر هم هم‌زمان با تغییر دوره و زمانه، دنبال مضمون‌های جدید باشید.» و شعری از صائب، ضمیمه‌ی صحبتشان کردند و فرمودند: «مضمون تمام‌نشدنی ست.»

بعد از حرف‌هایشان و پایان مراسم، همگی به طرفشان رفتیم. دورشان شلوغ شده بود. تصمیم گرفتم هر طور شده، برای نرگس یادگاری بگیرم تا دست خالی نرود. خودش کم‌کم داشت پشیمان می‌شد. رفتم جلو از لابه‌لای جمعیت، نامه و شعرهایم را روی کتاب‌های توی دست آقا گذاشتم. یک آن یادم آمد گزارشی را که برای چارقد نوشته‌ام هم، دست آقا داده‌ام. خواستم گزارشم را از بین کاغذها پس بگیرم، که محافظ آقا برای این‌که کاغذها گم نشوند، سریع همه را برداشت و گذاشت توی جیبش! و بدون این‌که حرفی زده باشم، از بین جمع چفیه‌ی آقا را رد کرد و گرفت طرفم: «خانم بگیر. چفیه رو بگیر!»

[ms 3]

سریع گرفتمش. آن‌قدر خوشحال بودم که یادم رفت گزارشم را اشتباهی داده‌ام به حضرت آقا. سریع رو به نرگس کردم: «گرفتم برات، یادگاری ببری افغانستان!» نرگس باورش نمی‌شد. خیلی خوشحال بود. گفت: «بذارمش رو شونه‌م؟» گفتم: «بده من برات بذارم.» داشتم چفیه را روی شانه‌اش می‌گذاشتم که عکاسی آمد و عکسی به یادگار از این صحنه گرفت. چند دقیقه‌ای که گذشت، حضرت آقا رفتند و ما هم کم‌کم از بیت دل کندیم و این دیدار یکی از بهترین خاطره‌هایم شد.

۲۷ دیدگاه در “«تو می‌خوای حضرت آقا رو پدر خطاب کنی»”

  1. سلام. زیبا و دلنشین بود،هر جا که حرف از آقا و حضورشون و کلامشون باشه ،فضا دلنشین است.

    جای ما آن جا خالی بوده،مخصوصا در صف نماز

  2. بترسین از روزی که کس دیگه ای جای خدا رو برای شما می گیره.

  3. بسم الله الرحمن الرحیم
    برغم مدعیانی که منع عشق کنند
    جمال چهره تو حجت موجه ماست.
    اگه ساکت بمانی که چیزی نمی شود می شود؟

  4. سکوت هزاران حرف دارد
    چیزی نمی شود؟! مانند تو امکان دارد به جای صعود به عرش در لجن سقوط کنند فرزندم.

  5. اگه دوست داشتن کسی برای شما جای دوست داشتن خدا رو میگیره برای ما دوست داشتن رهبر که مرجع تقلیدمون هم هست جای خدا رو نمیگیره چون جنس دوست داشتن ها با هم فرق داره

  6. واقعا (ساکت و مهدا) براتون متاسفم .
    از جملات شما فقط کوته فکری برداشت میشه .
    میخواید دیگه حضرت محمد و فاطمه و علی و … رو دوست نداشته باشیم که یه موقع جای خدا رو برامون میگرن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  7. سلام و عرض ادب
    ساجده جانم درود به تو و قلم ات. این نوشته ی تو مطمئنا برای همه مون به عنوان یک یادگاری سبز باقی خواهد ماند که سالهای آینده اگه زنده بودیم به لطف خدا، با هم بخونیم و یاد اون شب خاطره انگیز بیفتیم…امیدوارم باز هم از این شب ها داشته باشیم.یادت باشه این بار قراره برای من یادگاری بگیری ها!

  8. سلام دوستان
    وقتی حرف هایی از نوع ساکت و مهدا میشنوم لبخندم می آید که چقدر بعضی ها کوچک فکر می کنند …
    هرچند گاهی هم وجودشان بد نیست ، یادمان می آورند که دشمن هم داریم !
    الغرض ؛
    ما برسر آن عهد که بستیم نشستیم . . .

  9. ما که تو حسرتش موندیم…
    به قول یکی از دوستان طرف از آفریقا و اروپا میاد رهبر رو میبینه بعد ما که توی یه شهر و کشور هستیم تاحالا نشده رهبرمون رو ببینیم!
    انشاالله این چفیه نصیب ما هم بشه… صد البت که لیاقت میخواهد…
    یاعلی

  10. ای کاش برای منم همچین موقعیتی پیش میومد……….خیلی عالی بود
    ممنون

  11. مملکتی را که در آن کار نیست
    هر که گدایی بکند عار نیست!!!

  12. بنام خداوند‎ ‎مهربانی که برای بنده اش کفایت می کند
    از بابت مفصل بودن عرائضم عذر می خواهم . ‏
    خواستم نظراتم را درباره دلایل فلاکت و مصیبت امروز مردم ایران با استناد به ‏آیه ۱۱۳ سوره نحل با شما و وب لاگ محترمتان در میان بگذارم که می فرماید:‏

    ‎» ‎خداوند ( برای پندآموزی شما ) قریه ای را مثال می زند که امن و آرام بود و روزیش از ‏هر سو فراوان می رسید ، اما آنان نعمت های الهی را ناسپاسی کردند و خداوند به سزای ‏آنچه انجام می دادند ، گرسنگی و ترس فراگیر را به آنان چشانید » ، » و همانا پیامبری از ‏خود آنان برای هدایتشان آمد ، اما او را تکذیب کردند ، پس عذاب الهی آنان را که ستمکار ‏بودند ، فرا گرفت‎ .»‎
    حقیر فکر می کنم : تورم، گرانی و بی ارزش شدن پول ملی مردم ایران به مصابه نابودی ‏یک و شاید چند نسل این مردم ابعاد فاجعه آمیزی دارد که دلیل آن جز عذاب الهی برای ‏مردم ما نیست . ‏
    ‏ اما سوال این است که مگر مردم ما چه کرده اند که مستحق ‏چنین عذابی تدریجی هستند؟
    مردمی که کشورشان ضمن برخورداری از بزرگترین موهبتهای الهی که غالب کشورها و ‏مردم دنیا از آن محروم هستند (نظیر معادن متعدد ، نفت ، سومین منبع گاز جهان، ‏قرارداشتن در موقعیت استراتژیک ترین کریدورهای ترانزیتی جهان ،ارزشمندترین زمین ‏های کشاورزی ، با استعدادترین نیروی انسانی ، پتروشیمی و..) به یکی از ضعیف ترین و ‏مفلوک ترین کشورهای منطقه تبدیل شده اند بطوریکه امروز صنعت و تولید و ‏کشاورزی کشورشان بطور کامل نابود شده و مجبورند به عنوان مستعمره چین ، کالاهای بی ‏ارزش چینی را مصرف کنند.‏
    اما این عذاب تدریجی ، بدلیل باورها و اعتقاداتی است که طی ۵۰۰ سال اخیر از طریق آباء ‏و اجدادمان نصیب ما شده و‎ ‎‏ ما کمتر درباره آنها می اندیشیم و بجای اندیشیدن سعی داریم ‏با تقلید کردن ، دنیا و آخرتمان را بدست کسانی بسپاریم که دین خدا را وارونه به ما عرضه ‏کرده و شرک را بنام توحید ، انسان پرستی را بنام عبادت الله به ماتفهیم کرده اند .‏

    پس بیایید معنی لا اله الا الله را باهم مرور کنیم:‏
    این بنده کوچک خدا بر این باور است که ما وقتی می گوییم لا اله الا الله ، اله موجودی است که ‏توسط برخی از ما انسانها در مقابل الله و یا غیر الله (من دون الله) و یا همراه الله (مع الله) قرار گرفته و ‏قرار است در امور دنیا و آخرت به کمک ما آید !‏
    ‏ فرقی نمی کند ما برای این اله مورد نظرمان از چه عنوانی استفاده کنیم مهم این است که الله جل جلاله ، ‏هشدارهای مهمی درباره آن به ما داده حتی اگر اله ما یکی از ملائکه باشد یا یک پیامبر و یا یک امام و یا ‏قبر و یا گنبد و بارگاه یکی از اولیاء خدا. ‏
    این عبارت کلیدی چرا انقدر اهمیت دارد که الله خلاف آن را نمی پذیرد و هر گناهی مثل زنا ، ربا و دزدی و ‏قتل و ….. رامی بخشد اما صراحتا اعلام می کند که تنها و تنها این گناه را (اگر توبه ای صورت نگیرد) ‏نمی بخشد. چرا درباره گناهان دیگر آیه ای مثل آیه ذیل نازل نکرده که مثلا هر کس قتل کند یا مرتکب زنا ‏شود هرگز و هرگز نمی بخشد؟؟؟
    إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا ‏عَظِیمًا* نساء ۴۸. یعنی: «[بدانید که] الله این را که برایش شرک قائل شوند، نمی بخشد و ‏هرگناهی که فروتر از آن است، برای کسی که بخواهد می بخشد و هرکس که به الله شرک ‏ورزد، در حقیقت گناه عظیمی را به گردن گرفته است.»‏
    حدیث مهم رسول اکرم را بیاد آوریم که می فرماید : ‏
    شرک در دل مومن ، مثل صدای پای مورچه در شب تاریک ، ‏‏ روی سنگ سیاه ، نا شنیدنی است .‏‎ ‎
    ‏ پس ، بیایید یکبار اعمال همین مردم به ظاهر متدین اطرافمان را که سالی چند بار به ‏زیارت کربلا و سوریه و مشهد مشرف می شوند‎!!‎‏ (و با هزینه پلاکاردها وچراغانی مجالس ‏تزویر و ریای شان می توان شکم صدها گرسنه را سیر کرد )‏‎ ‎‏ را به یاد آوریم و ببینیم آیا ‏عبادات همراه با شرکشان ، راه شیطان را بر آنها بسته است یا اینکه آنها با این همه ‏زحماتشان در دین!! ملعبه دست شیطان هستند؟؟؟؟؟؟اگر مرام و روش آنها برای زندگی ‏درست است پس‎ ‎چرا اغلب آنها نماز را سبک می شمارند ؟؟چرا بزرگان آنها دروغ گفتن را ‏جز بدیهیات رسیدن به هدف می پندارند و چرا عوام آنها سر برادرشان کلاه می گذارند؟؟ ‏چرا کم فروشی می کنند؟ چرا اغلب آنها قلاده تقلید را برگردن انداخته وحاضر نیستند با ‏گوشها،چشمها و عقل خود ، بشنوند و ببینند و فکر کنند ؟ چرا آنها با اینکه در قرآن ‏می خوانند که ربادادن و ربا گرفتن تحت هر عنوانی و هر حقه ای اعلان جنگ به الله است؛ ‏ربا دادن و ربا گرفتن را بنام سود و بهره بانکداری اسلامی !!!! برای خود توجیه ‏می کنند/؟!!! آیا نمی بینند این ربا ها چگونه به صورت اختلاس ازچرخه اقتصاد مملکت گم ‏می شود ؟ ‏
    چرا دیگر هیچ کس از میان ما بخاطر الله ، دست افتاده ای را نمی گیرد ؟؟ و اگر می گرفت ‏آیا برادر بیمار ما در پیاده روی مقابل بیمارستان جان می داد؟؟ و آیا خواهر بیوه ما برای ‏سیر کردن شکم بچه هایش به تن فروشی دچار بود؟ چرا برخی از آنها در اداره و محل ‏کارشان برای پیشرفت و تصدی مناصب بالاتر از غیبت و بدگویی و ریختن آبروی برادر و ‏خواهرشان هیچ ابایی ندارند؟؟؟؟چرا در حالیکه الله تعالی احکام متعددی برای اختیار کردن ‏زوج مقرر کرده و در سوره های متعدد قرآن به آنها اشاره کرده چرا اغلبشان فکر می کنند ‏با خواندن عبارت مختصری بدون برقراری عدالت میان همسر اول و زنان صیغه ای ‏می توانند زنی را که معلوم نیست تا ساعتی پیش در اختیار کدام مرد بوده ، برای یک ساعت ‏و یا بیشتر اجاره کنند و زنا را با نام متعه یا صیغه ، عبادت تلقی کنند (در کدام دین و آیین ‏چنین جنایتی ، عبادت تلقی می شود؟؟؟) و چرا پسرشان دچار اعتیاد و چرا همسر و ‏خواهر و دخترشان در معرض همان حکم جاهلانه صیغه، با اینکه از عالی ترین شکل ‏حجاب برخوردارند ، در هیچ کوچه و خیابانی و هیچ محل کاری از امنیت و آرامش ‏برخوردار نیستند و خودشان با ریا و تظاهر به دین ،( با پیشانی های پینه بسته در اثر فشار ‏مهر ) درصدد کسب آبرو و وجاهت در میان مردم هستند در حالیکه اغلب آنها از گفتن ‏سخنان لغو و بیهوده و شوخی های رکیک و گاها دیدن تصاویر شرم آور دراینترنت و ‏ماهواره، ابایی ندارند و برخی از آنها با همان اتومبیل هایی که نام اهل بیت رسول را برآن ‏حک کرده اند مقابل پای هر زنی که کنار خیابان ایستاده ترمزمی زنند و در انتظار معصیت ‏‏(عبادت!!!) لحظه شماری می کنند!!!! آیا غیر از این است که این دوستان بظاهر متدین ما ‏، از محتوای قرآن (=آوازی برای مردگان ما) هیچ خبری ندارند و از قرآن فقط هنگام ‏مجلس ترحیم و یا رد شدن از زیر آن هنگام سفر و یا سفره هفت سین و یا افتتاح خانه های ‏جدیدشان ، استفاده می کنند و در مقابل دل بیمارشان و گناهانی که هر روز به آن مبتلا ‏هستند به شفاعت و وساطتت اولیائی امید دارند که خودآنها برای رهایی ‏از عذاب و رستگاری، الله را نزد الله شفیع قرار می دادند (….واستشفع بک الی نفسک ‏یعنی حضرت علی در دعای کمیل می فرماید : ای خدای بزرگ من ‏برای رهایی از عذاب آخرت، تورا نزد خودت شفیع قرارمی دهم نه پیامیران راو نه اولیاء ‏تورا و نه خودم را……) ‏
    و امام سجاد علیه السلام درصحیفه سجادیه دعای توبه به ما ‏اینگونه می آموزد :فَلْیَخْفُرْنى عِزُّکَ، وَلا شَفیعَ لى اِلَیْکَ فَلْیَشْفَعْ لى فَضْلُکَ، وَ قَدْ اَوْجَلَتْنى خَطایاىَ، ‏فَلْیُؤْمِنّى عَفْوُکَ، فَما کُلُّ ما نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْل مِنّى بِسُوءِ خدایا پناه دهى از تو ندارم و باید نیروى ‏تو پناهم دهد و شفیعى ندارم و فضل تو باید شفیعم گردد و خطاهایم به سختى ‏مرا ترسانده و گذشتت باید ایمنم گرداند و…..) یعنی آن بزرگان هرگز ادعای ‏عصمت و شفاعت کردن برای دیگر بندگان الله و ولایت بر ذرات کون و مکان را نداشته اند ‏بلکه خود برای نجات از عذاب روز قیامت و تقرب به الله در تلاش بوده اند.‏
    در یک سخنرانی که حضرت علی (ع) ایراد فرمودندیکی از اصحاب تحت تاثیر قرار گرفت و ‏احساساتی شد و شعار داد و مدح علی (ع) راگفت ‏
    حضرت علی (ع) فرمود: کسی که جلال خدا در قلبش عظیم باشد ، خدا در نفسش جلیل باشد ‏هر چیز بجز خدا برایش صغیر ،حقیرو صفر است‏‎.‎‏(رویه ای برخلاف روش برخی از ‏حکام عوام فریب که دواندن مردم عریضه بدست را بدنبال خودروی شان افتخار و عزت خود می دانند)‏
    آیه ۵۷ سوره اسرا را بیاد آوریم : ‏
    ‏…آن کسانی را که به فریاد می خوانند آنان خودشان ‏برای تقرب به پروردگارشان وسیله ( طاعت و ‏عبادت) می جویند و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب ‏او هراسناکند…‏
    بنابراین کسانی که مقبره و بارگاه منسوب به اهل بیت را به عنوان وسیله تقرب ‏به الله (….وابتغوا الیه الوسیله‎ ‎‏…) به مردم معرفی می کنند باید به این سوال ‏اساسی پاسخ دهند که : آیا کسانی که خودشان از عذاب خدا ‏هراسانند و در تمام طول زندگی شان دنبال وسیله ای ( چون ایمان به ‏خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او و کلمه‏ى اخلاص و اقامه‏ى نماز و‎ ‎پرداخت زکات و روزه ‏گرفتن ماه رمضان و حج و عمره و صله‏ى رحم و انفاق‏هاى پنهانى و‎ ‎آشکار و کارهاى نیک ) ‏برای تقرب به الله بوده اند ‏
    آیا اکنون که از دنیا رفته و در حالیکه خداوند ‏می فرماید آنها مرده اند و صدای شما را نمیشنوند ‏اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیآء وَ مَا یَشْعُرُونَ اَیَّانَ یُبْعَثُونَ(نحل /۲۰و۲۱) ‏و اگر هم بشنوند کاری از ‏آنها ساخته نیست إِن تَدعُوهُم لَایَسمَعُواْ دُعَاءَکُم وَلَوْ سَمِعُواْ مَا اسْتَجَابُواْلَکُم(فاطر/۱۴) چگونه ‏می توانند وسیله مردم برای تقرب به الله باشند ؟؟؟
    مدتی پیش در مجلس حاجی تازه از مکه آمده ای بودم که درست هنگام حی الصلاه و تا ‏ساعتی پس از نماز ظهر، مداح علی گویی را بکار گرفته بود و جالب است بدانید تا پایان آن ‏مراسم که ساعت ۴ یا ۵ ‏‎ ‎بعد از ظهر بود نه آن حاجی و حاجیه خانم و نه یک نفر از آن ‏جماعت علی گو برای اقامه نماز کاری نکرد. چون اصلا آن تالار، محلی برای نماز خواندن ‏نداشت!!!!! ‏
    ‏ أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلاً
    ‏ ‏(سوره کهف – آیه ۱۰۲) ‏یعنی:‏آیا کافران گمان می‌برند که بجز من ‏بندگان مرا نیز اگر سَرور و سرپرست خود گیرند بدیشان ‏سود می‌رسانند ؟ ما دوزخ را برای پذیرائی از کافران ‏آماده کرده‌ایم .‏ ‏
    خداوند رحمان در قرآن کریم سوره اعراف آیه ۱۸۸ به پیغمبر خود حضرت محمّد ( ص) ‏میفرمایند‎ :
    بگو : من اختیار هیچ نفع و ضرری را برای خودم ( هم ) ندارم ، جز آنچه خدا‎ ‎بخواهد ، و ‏اگر غیب میدانستم منفعت فراوان فراهم میکردم و هیچگاه گزندی‎ ‎بمن‎ ‎نمی رسید‎ .‎
    اگر پیامبر اینچنین از برآوردن حاجات خود و رفع آسیب های طبیعت و روزگار اظهار ‏نتوانستن می فرمایند آیا اهل بیت او تقسیم کننده بهشت و جهنم هستند؟؟ آیا ‏اهل بیت او صاحب زمین و زمان هستند؟؟؟؟؟ آیا بنا بر گفته مجلسی هر کس از وساطتت و ‏محبت و شناخت اهل بیت محروم بماند جایگاهش در دوزخ است؟ آیا اهل بیت پیامبر بر ذرات ‏کون و مکان ولایت تشریعی و تکوینی دارند ؟؟ آیا قیامت توسط حضرت علی برپا می ‏شود؟؟آیا زیارت قبر امام رضا علیه السلام ثواب ۸۰ حج را دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‏‎ ‎آیا فرستادن ‏یک صلوات برآل بیت رسول (ص) ثواب ۷۰ رکعت نماز را دارد‏‎ ‎و آیا اگرمردم بدانند زیارت ‏قبر امام حسین چقدر ثواب دارد از شوق آن می میرند!!!!!!‏

    سوره نحل آیه‎۲۰‎‏ را بیاد آوریم :‏
    ‏‏‎ ‎وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لاَ یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ ‏‎ ‎‏ : ‏‏آن‎ ‎کسانی را که بجز ‏خدا به فریاد می‌خوانند ، آنان‎ ‎نمی‌توانند چیزی را بیافرینند و ‏بلکه خودشان آفریده می‌گردند‎ ‎‏.‏
    آیااین همه مداحی ها و نوحه سرایی هایی که بر خلاف آیه (الذین اذا اصابتهم مصیبه» « قالو انا ‏للله و انا الیه راجعون » با تباکی و ضجه و آه و ناله و خودزنی برادران و خواهران ما همراه ‏است عبادت الله است یا با امید مدد خواهی من دون الله (برای دنیا و آخرت )صورت‎ ‎‏ ‏می گیرد؟؟؟ ؛ آیا ما معتقدنیستسم که باتوسلِ به روح بنده ‏مقربی که مدتها ازمرگش ‏گذشته ( نه زنده آنان) می توانیم هم صدای مان را به گوش الله برسانیم و هم موجبات ‏برآوردن خواسته هایمان را فراهم کنیم !!!! اگر همان اولیاء و صالحانی که برایشان ، پدر ‏و مادرمان را به فدا می دهیم در محلی باشند که صدای ما را نشنوند و یا روز قیامت مانند ‏عیسی (ع) که از طرفداران غلو کننده اش بی زاری می جوید، از ما برائت بجویند ما با ‏این همه زحمات و مشقتهایی که در این راه متحمل شده ایم چه خاکی باید بر سرکنیم؟؟؟؟ ‏آیا اگر این همه ناله و شیون و خودزنی!!! و اشک و آه اگر بی واسطه برای پاک شدن از ‏معاصی مان نزد الله بود حقیقتا معقول تر و با ریسک کمتری همراه نبود ؟؟؟

    آیا غیر از این است که برخی از ما با غلو کردن در مورد ‏اهل بیت رسول برای کسب آبرو وعزت میان مردم و ‏تظاهربه دینداری وفخر فروختن به مردم و کسب منزلت و ‏آبرو و مقام دنیا ، ویا رستگاری درآخرت تلاش می کنیم؟؟
    آیات ۸۱ تا ۸۲ سوره مبارکه مریم را بیاد آوریم :‏
    ‏ (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا) و آنها غیر از خدا معبودانى براى ‏خود انتخاب کرده‏اند تا مایه عزّتشان باشد» و براى آنها در پیشگاه خدا شفاعت ‏کنند، و در مشکلات یاریشان دهند، اما چه پندار نادرست و خیال خامى؟
    ‏(کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا).«هرگز چنین نیست (که آنها پنداشتند، نه تنها ‏آنها مایه عزّتشان نخواهند بودبلکه) به زودى (یعنى در روز رستاخیز معبودها) منکر عبادت ‏آنان خواهند شد (و از آنها بیزارى مى‏جویند بلکه) بر ضدّشان قیام مى‏کنند» ‏
    آیا این مردگان (هر چند مقرب و دارای مقام) آیا «الله» هستند؟
    آیا ما نباید بدانیم که در مسئله هدایت به واسطه هایی مثل کتاب خدا و ‏سنت پیامبر و روش ‏ائمه در زندگی نیاز داریم ولی در مسئله دعا و عبادت و خواندنِ خدا اساسا ً ‏واسطه ای لازم نداریم؟
    آیا صدیقین، الشهداء، النبین، ائمه، صالحین، جبرئیل، حاملین عرش، همه و همه «الله» اند ‏یا «غیرالله»اند»؟
    آیا در زیارت نامه ها «الله » را می خوانیم و در توسّل هـا به «الله» متوسّل‎ ‎‏ می شویم؟؟
    آیا این خواندن ها «غیرالله» و« من دون الله» و ‏یا (مع الله) نیستند؟! ‏
    آیا فریاد های یا زهرا، یا حسن، یا حسین، یا علی مدد «الله» هستند یا «غیرالله»؟
    آیا ما که هنگام بلند شدن و نشستن و یا برداشتن اجسام سنگین ‏امام علی علیه السلام را صدا می کنیم معتقد نیستیم که امام علی(علیه السلام ) در یک لحظه ‏در همه جا حضوردارد و صدای همه ما را می شنود و اجابت میکند؟؟؟!! ‏
    اگر اینطور فکر می کنیم آیا این از صفات الهی نیست؟‏‎ ‎اگر هست ما بر اساس چه سند و ‏مدرکی اجازه داریم صفات الله را با غیر الله بدهیم؟؟؟‏
    ‏ و آیا علی (ع) در کارهای روزمره اش و یا هنگام ‏سلام و خداحافظی می گفت یا خودم!!! اگر نمی گفت یا ‏خودم و می گفت یا الله پس ما که شیعه و رهرو امام علی علیه السلام هستیم چرا بر خلاف ‏روش او عمل می کنیم ؟!!!!‏

    آیا در نامه ۳۱ نهج البلاغه( وصیت نامه حضرت علی به امام حسن علیهم ‏السلام) نمی خوانیم :‏
    ‏…… و بدان ، که خداوندى که خزاین آسمانها و زمین به دست اوست ، تو را ‏رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از ‏او بخواهى تا عطایت کند و از او آمرزش طلبى تا بیامرزدت و میان تو و ‏خود ، هیچکس را حجاب قرار نداده و تو را به کسى ‏وانگذاشت که در نزد او شفاعتت کند و اگر مرتکب گناهى شدى از ‏توبه‏ ات باز نداشت و در کیفرت شتاب نکرد …….. پس حاجت به نزد او ببر و راز دل ‏در نزد او بگشاى و غم خود به نزد او شکوه نماى و از او چاره غمهایت را بخواه و در ‏کارهایت از او یارى بجوى و از خزاین رحمت او چیزى بطلب که جز او را توان ‏عطاى آن نباشد…..‏

    تصور بفرمایید امام علی علیه السلام هم اکنون با اذن خود و یا به اذن الله در بهشت و یا ‏عرش الهی در محلی نشسته و صدها و هزاران و یا میلیون ها صفحه تلویزیون مقابلش ‏روشن است و به محض اینکه هر یک از ما او را صدا کنیم و به کمک بطلیم اجابت می کند. ‏البته همانطور که می دانید برای اجابت کردن باید حضرت علی در همان لحظه شرایط درونی ‏ما را بررسی کند و ببیند که آیا این یا علی مدد (یا علی نستعین) برخلاف ‏ایاک نعبد و ایاک نستعین ما در راه خیر است و یا شر؟ و آیا آن کسی که از علی ‏مدد خواسته شرایط اجابت را دارد یاخیر ؟ و بعد اگر شرایطش را داشتیم از الله بخواهد که ‏ما را به حاجتمان برساند. در حالیکه الله می فرماید من از درون شما آگاه ‏هستم (عالم فی الضمیر ) و من از رگ گردن به شما نزدیک ترم.‏

    ولی سوال اینجاست که آیا امام علی علیه اسلام با آن همه مجاهدت ها و رنجهایی که برای ‏دین خدا متحمل شده حق ندارد تا قیامت در زیر سایه الله از نعمات خدا بهره مند شود و یا ‏اینکه باید تا قیامت همراه با الله و در کنار الله و شاید شریک الله به امور دنیای ‏ما رسیدگی کند؟ و اگر این طور است دلیل ما برای ادعای مان چیست ؟ آیا توسط آیه ای از ‏آیات کلام الله چنین ادعایی قابل اثبات است؟‏‎ ‎چرا صدها آیه قرآن خلاف این را اثبات می کند؟
    حتی اگرما آنان را مستقل در تاثیر ندانیم و بگوئیم آنان به اذن خدا موثرند!! آیا مشرک ‏نمی شویم؟
    مگر به اذن خدا، امام (اله)، می تواند خدا شود؟!‏ آیا الله ، به این که اداره امور ‏جهان را به تعدادی از بندگانش بسپارد نیازی دارد؟
    ‏ چگونه است که ما (که مخلوق الله هستیم) در اموال مادی و معنوی خود (از ناموسمان تا ‏اتومبیل شخصی مان تا تلفن همراهمان) ، حق شراکت و تصرف را برای هیچ کس قائل ‏نیستیم ولی برای خداوندی که بارها و بارها در قرآن بر این نکته تاکید می کند که هیچ ‏احدی مانند من نیست و هیچ کس در اداره جهان شریک من ‏نیست ، چنین حقی را باور نمی کنیم؟ ‏
    آیا ما نمی دانیم که تنها خالقِ مکان و زمان، بیرونِ از مکان و زمان است اما علی(علیه ‏السلام ) چون بشر است ، مقید به مکان و زمان است (شاید بهتر ‏است بگوئیم بود) پس ‏چگونه ما به انسانی که خود درمکان و زمان محدود است متوسّل می شویم؟!‏
    آیا جمعیت زیادی از مردم ما که همه دریک لحظه بر سر قبر امام علی (علیه السلام ) و یا ‏امام حسین (علیه السلام ) آنها را با زبانها و گویش ها و شرایط مختلف به فریاد می خوانند ‏این حقّ را برای دیگران هم ‏محفوظ نگه می دارند؟ ‏
    چون امکان دارد حضرت علی و یا امام حسین(ع) اصلا زبان دعا کننده را نداند و یا هنگام ‏شنیدن دعای یک نفر از دعای دیگری غافل شود و در حالیکه مثلا یک نفر تقاضای گشایش ‏در روزی اش را دارد در همان لحظه فرد دیگری تقاضای دیگری داشته باشد . یعنی ما عملا ‏در یک لحظه علی ذهنی مان را در همه جا حاضر می دانیم، در ‏حالیکه حاضر و ناظر بودن و اجابت کردن از صفات الهی است و ما نباید صفات الله را ‏به انسان ( هرچند مقرب او باشد) نسبت دهیم . و اگر بگوییم آنان این صفات را به اذن خدا ‏دارند باید بگوییم بر اساس چه سند و مدرکی ؟؟؟؟ ‏البته اگر به صدها و ‏هزاران حدیثی که برخلاف آیات قرآن ائمه را مالک کون و مکان دانسته و یکی را صاحب ‏زمین و دیگری را صاحب زمان اعلام کرده استناد کنیم خود را فریب داده ایم. ‏
    پس چرا خداوند فرموده من خبیر (از کار شما خبر دارم) و ‏بصیر(شما را می بینم ) و علیم و حکیم هستم ؟؟؟ ‏
    اگر برخی از انسانها هم این صفات را دارند ، داشتن این صفات برای الله، چه ویژگی ‏منحصر به فردی است که الله تعالی ،بارها و بارها آن را به ما یادآور شده است؟ ‏
    در دهکده ای که همه مردم دیپلم دارند دیپلم داشتن چه مزیتی است که یک نفر ‏مرتب به مردم بگوید آهای ایهاالناس من دیپلم دارم!!! ؟؟؟؟چرا تاکید می کند که ‏فقط من این صفات را دارم؟ و درقرآنی که از ذکر نام یک پشه ویاسگ ‏و یا تار عنکبوت بی ارزش، هم ابایی ندارد مطلب چنین با اهمیتی ‏فراموش شده! و خداوند هیچ جایی اشاره نکرده که مثلا من این صفات را به فلان کسان ‏دیگر هم داده ام یا می دهم و شما برای ارتباط با من سراغ آنها بروید؟؟؟ و در مقابل‏
    چرا الله فرموده احدی را با خدا نخوانید؟(جن/۱۸)‏ اگر می فرمایید منظور ‏الله بتهای سنگی و چوبی زمان صدر اسلام بوده چرا الله برای بت سنگی که جامد است کلمه ‏احدی ‏ را بکار برده است؟ آیا الله برای سنگ و چوب، کلمه احدی ‏را بکار می برد/؟؟؟؟
    آیا ما صفات آگاهی وشنوائی و بینائی و حضور (در همه جا را) برای این اولیاء(از دنیا ‏رفته) قائل نشده ایم؟! و آیا این صفات همان صفات الله نیست!‏ اگر هم الله و هم ائمه این ‏صفات را دارند پس چرا الله می فرماید ‏
    کسانیکه بجای « الله» می خوانند اینان بندگانی هستند مثل شما‏
    اِنَّ اَلذینَ تَدْعونَ مِنْ دونِ الله عِبادٌ اَمْثالُکُمْ (اعراف/۱۹۴) ‏
    یعنی : بی گمان کســانی راکـه بجای خداوند به نیایش می خوانید، بندگانی مثل ‏شما ‏هستند.‏
    یعنی بـه همه ما که می گوییم مقصود بتان بی جان است ‏میفرماید : این اولیاء و صالحان ‏همه از جنس بشرند، هم جنس شما هستند، محتاج به خواب و غذا بودند، ولی بندگان صالح ‏خدا ‏شدند و درردیف اولیاء الله قرار گرفتند ( هـمه ضمائر بکار گرفته نشان می دهند ‏مخاطب انسانهای صالح هستند نه بت های بی ‏جان)‏
    آیا ما با یا زهرا ها، یا حسین ها، الله را عبادت می کنیم ؟ قدرمسلم الله راعبادت نمی کنیم ، ‏چرا که الله به محمد (ص) دستور می دهد :‏
    قُل إِنَّمَا أَدْعُواْ رَبِّی وَ لَا أُشْرِکُ بِهِ أَحَدَاً(جن/۲۰)‏
    بگو :من فقط پروردگارم را(در عبادت) می خوانم و کسی را با او ‏‏(درخواندن) شریک نمی کنم
    ‏ ازطرف دیگردر عبادت ‏روزانه هم مرتب تکرار می کنیم که :‏
    إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (الفاتحه/۵)= تنها ترا در عبادت می پرستم و ‏تنها از تو یاری می طلبم ( یعنی استعانت با عبادت ‏همراه شده )‏‎ ‎استعانت در عالم معنا و نه استعانت در عالم اسباب
    آیا صرفا بخاطر اینکه برادران حضرت یوسف نزد پدر زنده شان ‏‏( ونه از روح پدر و نه بر سر قبر پدرشان) رفتند و بعد از عمری آزار ‏و اذیت پدر ، از او خواستند که ای پدر، ما را ببخش و به الله بگو (چون ‏مارا بخشیده ای) اوهم ما را ببخشد = (عالم اسباب- عالم ظاهر) ‏ما اجازه داریم بر سر قبر هر امام و امام زاده ای که قرآن می فرماید ‏صدای شما رانمی شنوند = (عالم معنا- عالم غیب) بساط ‏حاجت طلبی و وسیله تراشی مان را پهن کنیم‎ ‎و بجای الله و یا همراه الله ‏آنها را صدا بزنیم ؟؟ (وسیله ای که الله در ادامه آیه با ذکر مثالهایی: ‏نماز و عمل صالح و.. تکلیف ما را مشخص ساخته)‏
    متأسفانه ما با آنکه خود می دانیم امامان یا انبیاء همه برای یاری خواستن یا استعانت یا ‏التجاء یا التماس به سراغ ‏خدا می رفتند، اما بجای خدا به سراغ آنها می رویم، ‏در حالیکه خداوند به ما چنین اجازه ای را نداده است . آیا یوسف که قصه اش کاملا در ‏قرآن آمده هنگامیکه توسط برادرانش در چاه افتاد و یا هنگامیکه در زندان اقتاد ( در ‏شرایطی که فقط الله صدایش را می شنوید) پدرش حضرت یعقوب و یا جدش اسحاق و یا جد ‏جدش ابراهیم (رضی الله عنهم ) را به فریاد طلبید یا الله را صدا زد؟؟؟؟
    فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللهِ أحدا (جن/۱۸)= همراه خدا کسی را به فریاد نخوانید.‏

    تِلْکَ اُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ لَکُمْ مَّا کَسَبْتُمْ وَ لَا ‏تُسْئَلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعْمَلُون ‏
    ‏( بقره /۱۴۱) ‏
    یعنی : دوران زندگی آن مردم تمام شده ”مرده ورفته اند “هرچه کردند ‏برای خودشان کردند و شما” زندگان “ هم ‏هرچــــه بکنید برای خودتان ‏می کنید و از شما درباره عملکِرد آن ” مردگان“ سؤال نمی شود.‏
    یعنی این« غیر الله» ها در این عالم نیستند، اعمال آنان هم مربوط بشما نیست، اعمال شما ‏به خود شما مربوط است، از ‏شما پرسیده نمی شود که علی (ع) و معاویه بر سر چه جنگ ‏کردند و یا کدام یک از صحابی پیامبر (که خداوند در قرآن کریم آنها را بهترین امت نامید و ‏به آنها وعده بهشت را داده و فرمود من از آنها راضی و آنها از من راضی هستند ،دختر ‏پیامبر را به قتل رسانده اند!!!) و لعن و نفرین کردن آنها و یا تهمت زدن به همسران نبی، ‏نه تنها چیزی به اعمال ما اضافه نمی کند بلکه خسارت ما را درپی دارد. و این که آنها که ‏بودند و چه کردند به ما ارتباطی ندارد و اگر هزار سال دیگر هم با پیش کشیدن این مسائل ‏تاریخی ، عده ای از صحابه و اهل بیت رسول را تا مقام الله بالا ببریم و عده ای دیگر را لعن ‏و نفرین کنیم جز خسارت هیچ چیز عائد ما نمی کند واصلا قرار نیست درباره این مسائل از ‏ما سوالی شود ……بلکه از ما پرسیده می شود چرا شبانه روز «غیرالله » هائی چون : ‏یا حسین، یا زهرا، یا ابوالفضل را خواندید؟!‏ چرا بر سر قبرهایشان زاری کردید تا در ‏دنیا و یا آخرت کاری برای شما بکنند؟ مگر الله به شما نگفت که من از رگ ‏گردن به شما نزدیکترم؟مگرالله نگفت من رابخوانیدتا اجابت کنم شما را؟ ‏مگر الله از شما نپرسید :آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟؟؟؟؟ ‏

    وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَایَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لَاأَنفُسَهُمْ یَنصُرُون( اعراف/ ۱۹۷) = یعنی: ‏کسانی که غیر خـدایند و شما ‏آنانرا می خوانید و از آنان استمداد میکنید نه ‏می توانند به شما یاری کنند نه بخودشان.‏
    چنانکه درماجرای عاشورا امام حسین و ابوالفضل (علیهم السلام )نتوانستند بخودشان کمک ‏کنند و حضرت علی هم نتوانست در ‏ترور” ابن ملجم“ کاری برای خودش انجام دهد.‏ و امام ‏رضا و امام حسن مجتبی علیهم السلام در حالیکه فهمیده بودند مسموم شده اند نتوانستند ‏برای خود کاری بکنند ( و اگر می توانستند و نکردند به خود ظلم ‏کرده اند و خداوند ظالمان را دوست ندارد) که قطعا آن بزرگواران ،از ظلم ،بری ‏ء و پاکترین بندگان خدا بودند
    آیا مگر نه این است که ما در زندگی بشریمان هـم سنخ بـودن، وهـمجنس بـودن را در ‏قیاسها در نظر می گیریم؟! مثلا برای یک فلزمورد ‏علاقه مان درجه بندی می کنیم و مثلا ‏طـلای ۱۴ و ۱۸ و۲۴ عیار را در حالیکه هـمـه از یـک جنس هستند، دسته بندی می کنیم . ‏پس چگونه این سنخیت را در خالق خودمان مراعات نمی کنیم؟!‏
    آیا بشری را سراغ داریم که کمی پائین تر از خالق باشد، آیا حتی کمی سنخیت بین خالق ‏ومخلوق داشته باشد، شما ‏درسنخیت بین انسانها می گویید پیامبربالاترین انسانها است ولی ‏در مورد خداوند نمی توانید قیاس داشته باشید.‏
    لَیسَ کَمِثلِهِ شَی «شوری/۱۱» = هیچ چیز مثل او نیست.‏
    پس ما می دانیم که برای خدا (نباید) همتایانی قرار دهیم= ‏
    فَلاَ تَجْعَلُواْ ِللهِ أَندَادَاً وَ أَنتُمْ تَعْلَمُون( بقره/۲۲)‏
    ‏ هم اکنون شما در پاسخ به این سوالات می گوئید : ما این («من دون الله » ها و« غیر الله ‏‏») ها را ، خدا نمی دانیم و آنان را دوست داریم چون ما را به خدا ‏تزدیک می کنند.‏
    اما خداوندهم میفرماید:حرف شما حرف همه مشرکان تاریخ است که می گویند:‏
    وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ أَولِیاءَ=کسانی را که «بغیر ازالله» به دوستی گرفتند ـ ‏
    مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللهِ زُلْفَی=«زمر/۳»(میگویند) ما اینها را ‏نمی پرستیم، اینها (واسطه) نزدیکتر شدن ما به خدا ‏هستند.‏
    یعنی خداوند هم در جواب عقیده و نظر شما که می گویید :‏
    ‏ واسطه ها (اولیاء الله) ما را به خدا نزدیکتر می کند!!!! ‏
    ‏ می گوید:‏فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَاناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَذلِکَ إِفْکُهُمْ ‏وَمَا کَانُوا یَفْتَرُونَ (احقاف/۲۸) ‏
    پس چرا کسانی که (ایشان را)برای نزدیکترکردن (به خدا)معبودِ( خود) ‏گرفتندآنان را یاری نکردند؟«هیچ کس غیر خدا ‏نمی تواند چنین کاری کند»، بلکه ‏از دیده آنان ناپدید شدندو دروغشان «یعنی به خدا دروغ مـی بـندند» و آنچه ‏‏برمی ساختند همین است.‏
    از مردم کسانی هستند که بجای خدا « من دون الله » را بر می گزینند و آنها را دوست دارند ‏مانند دوست داشتن ‏خدا=( وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللهِ ) ـ و ما ‏ای کاش حسین را آنقدر دوست می داشتیم که الله را دوست داریم . ای کاش انقدر که در ‏طول زندگیمان با شیون و زاری و خاری و از ته قلب «حسین جان» می گوییم ‏یک بار هم همانطور، الله را با خلوص و عشق و محبت صدا کنیم تا مصداق این ‏آیه شریفه نباشیم . ‏
    ‏(در حالیکه دینداران واقعی ) و مؤمنان در دوستی خدا قوی هستند=(وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ ‏حُبّاً ِللهِ «بقره/۱۶۵»)‏
    آیا امام حسین علیه السلام از الله به ما نزدیکتر است و بهتر صدای ما را می شنود که ما در ‏ابراز محبت و ارادت تا آنجا پیش می رویم که با ناله های گوش خراش و با کوبیدن بر سر و ‏سینه به خیابانها و کوچه ها می ریزیم اما هرگز توجهی به صدای منادی اذان که روزی ۵ ‏بار ما را به نماز دعوت می کند نداریم و برایمان فرقی نمی کند که اول وقت و یا آخر وقت ‏این دعوت به رستگاری را اجابت کنیم . براستی اگر ذکر علی و حسن وحسین و زهرا ‏‏(صلوات الله و سلامه اجمعین) انقدر مهم است که حضرت آدم (ع) برای بخشیده شدن و ‏برگشت به بهشت به آنها متوسل شده!! و یا روی تکه های کشتی نوح نبی (ص) بقایای نام ‏این بزرگواران پیدا شده!! چرا در قرآنی که حتی از ذکر مراتب ورود اطفال به والدین ‏کوتاهی نکرده ، به این مسئله بسیار مهم اشاره نشده است که: ای مردم از توسل ‏و ذکر و صدا زدن اهل بیت رسول غافل نشوید !!! راه نجات ‏شما این است که به آنها متوسل شوید!!! قبل از شما ،آدم و نوح ‏و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام به آنها متوسل ‏شده اند!!!!!!؟ اما واقعیت این است که همه آن بزرگواران فقط و فقط الله را صدا ‏می کردند نه خودشان را و نه همدیگر را؟؟
    آیا ما واقعاً باور نداریم که خداوند از همه به ما نزدیکتر است؟
    چرا ـ خداوند می فرماید : فقط من نزدیک هستم، مرا بخوانید. ‏
    وَلَــقَدْ خَــلَقنَا الإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَاتُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبلِ الْوَرِید(ق/۱۶) = ‏
    بـراستی انسان را ما آفریده ایم ومی دانیم نفسش چه وسوسه ای به او می کند وما به او از ‏رگ جان نزدیکتریم.‏
    چرا ـ خداوند می فرماید : فقط من هستم که نزدیک هستم فقط ‏‏«الله» را بخوانید.‏
    وَ إِذَا سَألَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِیب = چون بندگانم از دوری و نزدیکی من ‏سئوال کنند بگو من نزدیکم ـ‏
    أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْلِی وَ لْیُومِنُواْبِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون
    ‏(بقره /۱۸۶)= چون مرا به دعا بخوانید« الله را بخوانید نه امام و پیامبر و حضرت عباس ‏را» دعوت شما را اجابت کنم، ‏پس باید که از من فرمان پذیرید و به من ایمان آورید، باشد ‏که راه یابید.‏ ‏
    چراـ خداوند می فرماید : ‏
    وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ لَا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ ‏
    یعنی : آنان (من دون الله و غیرالله ها)را که به جای خدا به نیایش گرفته اند , نه ‏چیزی می آفرینند و خودشان هم ‏مخلوقند ‏

    راستی چرا چند سال پیش ،زمانی که یک بمب ،در مقبره منسوب به امام رضا ‏‏(علیه السلام ) منفجر شد ، آن حضرت اگر حاضر و ناظر دعاهای مردم ‏بوده و مشغول گشایش امور حاجتمندان (به اذن الله !!) بودند چرا از حداقل ‏کاری که می شد برای مردم در آستانه مرگ، انجام داد دریغ کردند و از این ‏ماجرای هولناک، اطلاعی به آن مردم و یا متولیان آن مقبره ندادند که جمعیتی از ‏متوسلین به ایشان کشته نشوند؟؟ آیا اگر من و شما به اتفاق همسر و فرزندمان ‏در میان آن جمعیت بودیم از امام رضا توقع نداشتیم که جلوی این فاجعه را ‏بگیرد؟ ‏
    اگر پاسخ شما به این سوال، فیض شهادت است ! بفرمایید شهادت درچه راهی ؟ ‏در کدام جهاد ؟ آیا مردمی که به زیارت مقبره منسوب به امام رضا می روند ‏برای نوشیدن شربت شهادت از سر و کول هم بالا می روند یا برای طلب حاجات ‏و رفع گرفتاری هایشان ؟ آیا شخص من و شما حاضریم بجای یکی از آن کشته ‏شدگان در راه استمداد از امام رضا (من دون الله) به فیض این نوع شهادت نائل ‏شویم ؟ آیا واقعا می شود اطمینان داشت که خداوند متعال آنها را به عنوان ‏شهید ، از دنیا برده است؟ پس چرا خداوند متعال می فرماید:‏
    اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیآء وَ مَا یَشْعُرُونَ اَیَّانَ یُبْعَثُونَ(نحل /۲۰و۲۱) ‏
    یعنی : اینها مرده اند , زنده نیستند وحتی نمی دانند چه زمانی زنده می شوند.‏ ‏چون اگر زنده بودند و می دیدند و می شنویدند و از غیب خبر داشتند از کشته ‏شدن دهها و صدها نفر از زائرینشان که با هزار امید و آرزو برای گشایش ‏گرفتاریهایشان به آن مکان آمده بودند کاری می کردند.‏
    بنابراین اگرامام رضاو امام علی وحضرت فاطمه وامام حسن وامام حسین (علیهم السلام ) ‏الله نبوده و نباشند پس «من دون الله و غیرالله»هستند و مصداق آیه قرارمی گیرند چراکه ‏‏مخلوقند، مـخـلـوق هـم چـیـزی نمی تواند خلق کند، پس خداوند خبر می دهد مردگانند نه از ‏زندگان، حتی زمان ‏برانگیخته شدن خودراهم نمی دانند،چنانکه دیگرمردگان هم نمی دانند .‏
    اگر هم می فرمایید شهید هستند و چون شهیدند پس زنده اند » الله می فرماید » بله شهدا ‏زنده اند اما عندالله (نزد الله) و نه عندالناس(نزدمردم) یعنی ‏نزدالله روزی دارند و اگر قرار بود نزد مردم زنده باشند و به امور دنیایی ما رسیدگی ‏کنند حتما در آیه ای از آیات قرآن به آن اشاره می شد تا ۹۵ درصد دیگر مسلمانان ‏هم از این فیوضات بهره مند شوند تا همه مسلمین بدانند که :‏
    ‏ بله شهدازنده اند – ( نزد مردم و نه نزد الله ) روزی دارند! و ضمانا ‏چون الله مشغله های زیادی دارد!! و یا چون الله آنها را خیلی دوست می دارد به سبب ‏اعمال نیک آنها!! چنین مقرر کرده است که (بر خلاف صدها آیه قرآن) ، بخشی از ‏امور جهان و یاامور مخلوقات به آنها سپرده شود!!! تا بجای الله و یا همراه الله آنها ‏بر اعمال شما نظارت داشته باشند و هرکسی در کره زمین آنها را صدا بزند آنها بجای ‏الله و یا در کنار الله بشنوند و اجابت کنند !!!!‏
    آیا امام حسین در زمان حیاتش می توانست صدای کسی را که از آسیای میانه او را صدا ‏‎ ‎‎ ‎می کرد بشنود؟ اگر می توانست پس فرقش با الله چه بوده و چیست؟ ‏حال که از دنیا رفته چگونه می بیند و می شنود؟؟ پس چرا در نماز و سوره توحید ‏می گوییم » ولم یکن له کفوا احد» ( هیچ احدی مانند الله نیست) ‏
    الله صدای ما انسانها را در هر مکانی می شنود و بما کمک می کند = حضرت علی هم ‏صدای ما را در هر مکانی که باشیم می شنود و ما را می بیند و مدد می رساند خصوصا ‏هنگامی که تیم ملی فوتبال ما مقابل حریف عقب افتاده اگر صد هزار نفر با هم فریاد بزنند (یا ‏علی مدد = یا علی نستعین ) علی به اذن الله !!! به کمک بازیکنان ما آمده و آنها را برای ‏بردن بازی کمک می کند!!!!!! البته برای این نوع مدد رسانی توسط حضرت علی لازم است ‏ابتدا الله تعالی ، صدای آن جماعت را بگوش حضرت علی برساند ( یعنی الله واسطه میان ‏مردم و حضرت علی شود !!!) ‏

    الله برای اجابت کردن یا نکردن از نیت درون ما آگاه است = امام حسین و حضرت عباس ‏علی اصغر و باب الحوائج و صاحب زمان و صاحب زمین هم می توانند درون ما را ببیند و ‏اگر صلاحیت اجابت را داشتیم اجابت کند…!!‏
    الله بر اعمال ما نظارت دارد = صاحب زمان! بر اعمال ما حتی حرکات چشم ما نظارت دارد!‏

    اگر اینگونه هست ‏
    بر اساس کدام سند و مدرک ؟؟؟ ‏
    ‏ مگر خداوند به ما دستور نداده است که از آنچه به آن ‏علمی نداریم پیروی نکنیم

    وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ ‏کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ‏
    ‏ الاسراء آیه : ۳۶‏
    ‏ ‏
    تصور بفرمایید یک انسان ملحد بی دین از آمریکای جنوبی و یا مشرک اهل کتابی که سالیان ‏سال باور کرده که باید برای رستگاری و عاقبت بخیری از عیسای مسیح کمک بخواهد ، ‏برای اولین بار بخواهد توسط من و شما با اسلام آشنا شود . آیا با این طرز تفکر و با این ‏نوع عقاید ، ما می توانیم تفاوت حضرت علی و حضرت مسیح رابرای او بیان کنیم ‏و به او بفهمانیم که چرا کمک خواستن از مسیح شرک است اما کمک خواستن از علی(ع) ‏مایه رستگاری است!!! ودرعین حال تفاوت خدا و حضرت علی و معنی ولم یکن له کفوا ‏احد را به او بفهمانیم ؟‏
    ‏ آیا می توانیم به او بفهمانیم که چرا و چگونه هم الله و هم حضرت علی از صفات مذکور ‏برخوردارند ، و او چراباید برای رستگار شدن به مخلوقات خدا ، که سالها قبل از دنیا رفته ‏اند مراجعه کند ! مگر مسیحیت غیر از انسان پرستی و دادن صفات الوهیت به بنده خدا چه ‏می گوید؟؟ آیا یک بار پای صحبتهای یک کشیش نشسته اید تا ببینید او چگونه مسیح را ‏صاحب زمین و زمان دانسته و تنها پناه بردن و استمداد از او را مایه نجات می داند؟ ‏
    چرا ـ خداوند می فرماید :غیرالله مخلوقند.‏
    وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَهً لَّایَخْلُقُونَ شَیئاًوَ هُم یُخْلَقُون(فرقان/۳)= بجای او معبودانی گرفتند که ‏چیزی نمی آفرینندو خود ‏آفریده شده اند.‏
    چرا ـ خداوند می فرماید:‏
    غیرالله قدرت یاری ندارند.‏
    وَلَایَستَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلَاأَنفُسَهُمْ یَنْصُرُون(اعراف/۱۹۲)=نه توان کمک رسانی دارند ونه ‏توان کمک به خودشان را ‏دارند(یعنی امام رضا «علیه السلام » انگور سمی را خورد و ‏نتوانست به خودش یاری کند و اگر می توانست نکرد در حق خود ظلم نمود و خداوند ظالمان ‏را دوست ندارد)‏ که قطعا آن بزرگوار ،از ظلم ،بری ء واز پاکترین و مقرب ترین بندگان خدا بود‏‎.‎
    چرا ـ خداوند می فرماید:‏
    غیرالله ها صدای شما رانمی شنوند. ‏
    إِن تَدعُوهُم لَایَسمَعُواْ دُعَاءَکُم = اگر آنان را (به فریاد) خوانید فراخواندن شما را نمی شنوند ـ
    وَلَوْ سَمِعُواْ مَا اسْتَجَابُواْلَکُم(فاطر/۱۴) ‏
    واگر(به فرض محال) بشنوندبرایتان اجابت نکنند( کاری از دستشان برنمی آید)‏
    چرا ـ خداوند می فرماید:‏
    وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلیَ الْهُدَی لَایَتَّبِعُوکُم سَوَاءٌ عَلَیکُمْ أَدَعَوْتُمُوْهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُون (اعراف/۱۹۳) = ‏اگر آنان را به هدایت ‏بخوانید از شما اطاعت نمی کنند، مساوی است که آنان را بخوانید یا ‏خاموش باشید. ‏
    چرا ـ خداوند می فرماید:‏
    غیرالله مالکیتی در عالم ندارد و صاحب زمان و زمین تنها الله است. (وللله ما فی ‏السماوات و الارض- له ما فی السماوات وما فی الارض)‏
    وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَایَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر( فاطر/۱۳)= کسانی را که به جای او (به ‏نیایش) می خوانید ( هم وزن) ‏پوستِ هسته خرمایی مالکیت ندارند.‏
    چراـ خداوند می فرماید:‏
    مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللهِ أَوْلِیاءَ= وصفِ کسانی که بجای خداوند« غیراو را» بدوستی ‏گرفته اند ‏ـ
    کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَیتَاً= مانند وصف عنکبوتی است که خانه ای ساخت ‏
    وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْکَانُواْ یَعْلَمُون (عنکبوت/۴۱)‏
    و اگر می دانست که سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است.‏
    یعنی خواندن غیرالله، یا حسین یا علی ها درست نیست.‏
    در سوره فاطر می فرماید:چون این خالق به همه ذرات وجود مخلوقش آگاه ‏است، (خالقیت خدا را مطرح می کند که ‏غیر الله چنین صفاتی ندارد)این خالق ‏کسی استکه پدید آورنده شب و روز است (این خالق مالک شب و روز است ) و ‏‏تسخیر کننده ماه و خورشید است، ولی آنهائی را که شما می خوانید مالکیتِ ‏پوست ِهسته خرمـائی را هـم نـدارنـد! در ‏ادامه آیه می فرماید :‏
    ذَلِکُمُ اللهُ رَبُّکُم لَهُ الْمُللک= این است خداوند(که)، پروردگار شماست، فرمانروائی شایسته او ‏است( این است آن کسی ‏که شایسته خواندن است )‏

    ‏(یعنی:ای پیامبر، خدای پدید آورنده راه، تو را با چگونگی طی راه آشنا می کند نه غیراو، ‏هیچ ‏بشری از این راهِ نرفته با خبر نیست )‏
    ای مردم همه شما به (اینچنین) خدائی نیازمندید(که اورا بخوانید) و خداوند‎ ‎‏ ‏بی نیازستوده است=یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ ‏إِلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الغَنِیُّ الْحَمِید.‏
    ‏( فاطر/۱۵) ‏
    آیا شما از موجودات ( مثل خودتان) از روی زمین معبودانی انتخاب کرده اید که ‏آنان (شما را) زنده می کنند؟= (أَمْ ‏اتَّخَذُواْ آلِهَهً مِّنَ الْأَرضِ هُمْ یُنشِرُون) ‏
    اگر در آن دو معبودانی جز الله بود تباه می شدند= (لَوْ کَانَ فِیهِمَا ءَالِهَهٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتَا) ـ
    پس الله پروردگار عرش عظیم است از آنچه بیان می کنید =(فَسُبحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَرشِ عَمَّا ‏یَصِفُون)ـ
    الله شما کسی است که :از آنچه می کند باز خواست نمی شود و( شما) باز خواست می ‏شوید=(لَا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ ‏یُسئَلُون)ـ
    آیا شما « من دون الله» را بجای او به پرستش گرفته اید=(أَمْ اتَّخَذُواْ مِن ‏دُونِهِ ءَالِهَه ً) ـ
    بگو دلیل و برهانتان را در میان آورید=( قُلْ هَاتُواْ بُرهَانَکُم) ـ
    این پند و اندرز کسانی است که همراه من هستند و پند کسانی که پیش از من بودند=هَذَاْ ذِکْرُ ‏مَنْ مَّعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبلِی ‏بلکه بیشترشان حقّ را نمی شناسند، لذا آنان روی گردانند=(بَلْ ‏أَکْثَرُهُمْ لَایَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُون)‏
    ‏« انبیاء/ ۲۱ الی ۲۴» ‏
    فردی که غیرخدا را می خواند(صدا می کند = یا علی یا حسین یا….) در حالِ ‏عبادتِ آنهاست و این استدلال و پیام خدا است نه بشر به دلیل ادامه ‏آیه که ‏می فرماید:‏
    وَ إِذَا حُشِرَالنَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعدَاءً وَ کَانُواْ بِعِبَادَتِهِم کَافِرِین( احقاف/۶)‏
    چون مردم محشور شوند(آن معبودان) دشمن آنان خواهند بود و عبادتشان را منکر خواهند ‏شد ‏
    ‏(یعـنی خـداونــد ‏می گوید: در عالم معنا = عالم غیب ( و نه در عالم اسباب عالم ‏ماده = عالم ظاهر) خواندن و صدا کردن و کمک ‏خواستن ازغیر خدا عبادت من دون الله است.)‏ ‏
    وَ قَالَ رَبُّکُمْ اَدْعُونِی أَسْتَجِب لَکُم= وپروردگارتان گفت(فقط مرا)را بخوانید، به شما پاسخ می ‏دهم ـ ( در این خواندن ‏هیچ نامی از امام و پیامبر به عنوان واسطه نیامده) و ‏بلافاصله می فرماید:‏
    إنَّ الَّذِینَ یَستَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِین«الغافر/۶۰»= آنانکه از عبادت ِ ‏من(خواندنِ من)امتناع ورزند با ‏خواری به جهنم در آیند.‏
    یعنی همه یا زهرا ها یا حسین ها یا علی ها در منطق دینی عبادت است این را ‏خدا می گوید نه بشر.‏
    حتی خداوند متعال پس از ابلاغ پیام، پیامبرِ ‏خودش را هم تهدید می کند،که اگر توهم غیر خدا ‏را صدابزنی ، گرفتار عذاب می شوی.‏
    فَلَا تَدْعُ مَعَ اللهِ إِلَهَاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِین(شعرا/۲۱۳)‏
    پس باخدامعبود دیگری را(به عبادت)مخوان که از عذاب شدگان خواهی بود.‏
    قُل إِنَّمَا أَدْعُواْ رَبِّی وَ لَا أُشْرِکُ بِهِ أَحَدَاً(جن/۲۰)‏
    بگو : من فقط پروردگارم را به (عبادت) می خوانم و احدی را(در خواندن) با او ‏شریک نمی آورم.‏
    وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ ِللهِ فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللهِ أحدا (جن/۱۸) =‏
    ‏ بدرستیکه مساجد خاص( عبادت ) خداوند است و احدی را با خداوند به نیایش ‏نخوانید.‏
    ‏(نکته مهم در این آیات کلمه« احدی » است ، یعنی من مسلمان تابع پیام هستم ونمی گویم«یا ‏الله، یا حسین»، نمی ‏گویم«یا الله،یا ابراهیم»ونمی گویم «یا الله، یا نوح، یا علی، یا هوبل ، ‏یالات، یا عزی و….»در فرهنگ تربیتی منِ رسول، احدی ‏جز خدا حضور ندارد.‏
    ‏( فقط یا الله و بس ) ‏جالب است بدانیم بتهایی مثل لات و هبل و عزی که پیامبر ما(ص) ‏‏۲۳ سال برای نهی کردن مردم از عبادت آنها تلاش کرد تمثال و نماد اولیاء و صالحانی ‏بودند که از زمان های قدیم ، مورد احترام و تکریم مردم قرار داشتند و چون محل قبر آنها ‏مشخص نبود و امکان ساخت گنبد و مقبره و دروازه طلا بر آنه

  13. دروازه طلا می سازند تا بهتر تجسم کنند! وسپس از آنها می ‏خواهند نزد خدا برایشان شفاعت ‏کنند و صدای آنها را به خدا برسانند؛ اگر به آنها ‏بگوئید که چرا شما واسطه می کنید و چرا ‏غیر خدا را پرستش می کنید؟
    ‏ آنها می گویند: ما آنها را پرستش نمی کنیم!!! فقط چون ما ‏‏انسانهای گناهکاری هستیم و این اولیاء نیز نزد ‏خدا مکانت و احترام فراوانی دارند!! و اگر آنها ‏‏را واسطه نمائیم، خدای متعال نیز دعای ما را ‏اجابت می کند! آیا این همان پاسخی نیست که ‏‏مشرکان می گفتند:‏
    ‏« مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» (زمر ۳). یعنی: ما اینها ‏را نمى‏پرستیم مگر بخاطر ‏اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند».‏
    و بعد ادامه داده و فلسفه کارشان را چنین توضیح می دادند: « وَیَقُولُونَ هَؤُلاء ‏شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ» ‏‏(یونس ۱۸). یعنی: مى‏گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا ‏هستند!».‏
    بنابراین کسی که قرآن را بخواند و بر معانی آن تدبر کند ‏خواهد فهمید که چرا واسطه کردن شرک است؟ زیرا واسطه ‏کردن ‏مستلزم اینست که ما دعای خود را نزد آنها ببریم درحالیکه دعا، عبادت ‏و وسیله ی ‏پرستیدن است و لذا نباید دعای خود را از غیر خدا بجوئیم ‏وگرنه مرتکب پرستیدن غیر خدا و ‏یا شریک گردانیدن آن شخص ‏واسطه شده با خدا خواهیم شد، یعنی آن شخص واسطه شده را در ‏دعا ‏‏( که یکی از انواع عبادات است و پیامبر صلی الله علیه وسلم می ‏فرماید: « الدعا هو ‏العبادة» یعنی دعا عبادت است) با خدا شریک کرده ایم ‏و شریک ساختن دیگران در عبادت ‏شرک است.‏
    کسی که می گوید: «یا علی مدد = یا علی نستعین» برخلاف ایاک ‏نعبد و ایاک نستعین این سخن دعائی یعنی: ای علی مرا یاری بده! ‏
    ‏« وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا» (جن ۱۸).‏
    یعنی: و اینکه مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را همراه با خدا نخوانید!‏
    ‏« وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یَومِ الْقِیَامَةِ» ‏‏(احقاف ۵). ‏
    یعنی: چه کسى گمراهتر است از آن کس که غیر خدا را مى‏خواند که تا ‏قیامت هم به او پاسخ ‏نمى‏گوید؟!‏
    ‏« وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَنْفَعُکَ وَلا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِنَ ‏الظَّالِمِینَ * وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ ‏بِضُرٍّ فَلا کَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا ‏رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ ‏الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» ‏‏[یونس:۱۰۶-۱۰۷]‏
    یعنی: و به جای الله کسی یا چیزی را به فریاد مخوان که به تو نه ‏سودی می رساند ونه ‏زیانی. اگر چنین کنی از ستم کاران ومشرکان ‏خواهی شد. اگر الله تعالی به تو زیانی برساند، ‏هیچ کس جز او ‏نمی تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. الله تعالی فضل و لطف ‏خود را ‏شامل هر کس از بندگانش که بخواهد می کند و او دارای مغفرت ‏و مهر فراوان است.‏
    براستی اگر الله جل جلاله نفعی و یا ضرری را برای ما مقدر فرماید آیا ‏اهل بیت (علیهم السلام ) برخلاف آن تقدیر، کاری می توانند برای ما ‏بکنند و اگر نمی توانند ما چرا باید آنها را صدا بزنیم؟ آیا بجای صدا ‏زدن آنها و یاری خواستن از آنها بابت اموری که در اختیار آنها نیست ، ‏بهتر نیست از خدا حاجاتمان را بخواهیم ؟
    ‏« وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکُونَ مِن قِطْمِیرٍ‎‏ * ‏‎إِن تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا ‏دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا ‏اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا ‏یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ» فاطر ۱۳-۱۴.‏
    یعنی: و کسانى را که جز او مى‏خوانید حتى به اندازه پوست نازک ‏هسته خرما مالک نیستند!اگر ‏آنها را بخوانید صداى شما را نمى‏شنوند، ‏و اگر بشنوند به شما پاسخ نمى‏گویند؛ و روز قیامت، ‏شرک شما را منکر ‏مى‏شوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر ‏‏نمى‏سازد!‏‎‏( آیا اگر منظور الله سنگ و چوبهای بیجان بود الله در مورد ‏این اشیاء به این مطلب اشاره می فرمود که روز قیامت شرک شما را ‏منکر میشوند؟؟؟!!!!!!)‏
    پس چرا ما شفای مریضان مان را از آنها می خواهیم؟؟؟؟
    ‎ ‎در این آیه بصراحت آمده که: « وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ : و روز قیامت، ‏شرک شما را ‏منکر مى‏شوند». یعنی خواندن غیر خدا را شرک نامیده است، ‏زیرا خواندن غیر خدا یعنی بردن ‏دعا نزد او و یا در دعا کردن کسی را ‏با خدا شریک کردن.‏
    بنابراین شرک تنها این نیست که ما معتقد باشیم که دو خدا و یا دو خالق ‏وجود دارد! بلکه شرک ‏انواع مختلفی دارد، معمولا بیشتر مردم در این مسئله که ‏خدا خالق تنهاست و کسی با او در ‏خلقت شریک نیست، مشکلی ندارند، اما مشکل آنها در ‏اینست که – هرچند که به این مسئله که ‏او تنها خالق عالمیان است معترفند- اما بعضی از ‏اولیاء الله را در بعضی از عبادتها با خدا ‏شریک می کنند، مثلا برای امام حسین نذر و بنام ‏ایشان قربانی می کنند!‏
    آیا در آیات قرآن نخوانده ایم که هرچه به نام غیر الله ذبح شود مثل خون ‏و مردار و…حرام است.آیا امام حسین علیه السلام الله است یا «من دون ‏الله» است؟ اگر من دون الله است پس ذبح بنام ایشان هم حرام است(ولو ‏اینکه ایشان سرور جوانان اهل بهشت و سرور همه شهیدان تاریخ ‏هستند)‏
    عمر آدمی بسیار کوتاه تر از آنچیزی است که ما فکر می کنیم و بزودی همه ما در پیشگاه ‏الله ، در محکمه ای که هیچ راه فراری از آن نیست حاضر می شویم و باید پاسخگوی عقاید ‏و اعمالمان باشیم. بیایید یکبار و تنها یکبار در طول زندگی عقایدمان را با آیات کلام الله ‏بسنجیم تا ببینیم آیا الله جل جلاله، آنچه را که ما بعنوان راه رستگاری ‏شناخته ایم ‏‎ ‎از ما می پذیرد یا اینکه صرفا بدلیل اینکه این عقاید ‏ازپدر‎ ‎ومادر‎ ‎واجدادما نصیبمان شده عذر ما را می پذیرد؟ ‏راستی اگر قرآن را بخوانیم یکی از بیشترین موضوعاتی که قرآن درباره آن به ما هشدار ‏داده شرک و شریک قائل شدن برای الله است اما چرا در جامعه ظاهرا ‏اسلامی ما ، نه در رسانه ها و نه در کلام بزرگان حاضر!!، هیچ نکته ای درباره آن ‏نمی شنویم ؟؟
    چرا اولیاء امور ما ، که اطاعت از آنها مثل خدا و رسول واجب است!! اگر واقعا نمایندگان ‏خدا روی زمین هستند چرا با هزار ترفند تلاش می کنند با نسبت دادن پیام های اخلاقی و ‏اعتقادی که به صراحتا در قرآن آمده به اهل بیت رسول(ص) از آنها قدیس های ماوراء ‏بشری بسازند و مردم را بجای خدا به سمت قبور هدایت کنند.‏
    ‏ چگونه است که حکومت اسلامی ما!! با کوچکترین مصادیق بدحجابی برخورد می کند و ‏برای جمع کردن گیرنده های ماهواره از در و دیوار خانه های مردم بالا ‏می رود اما نه تنها با مظاهر خرافات وشرک مردم (خصوصا در ‏مدارس ،هیاتها ومساجد و بارگاهها و..) کاری ندارد بلکه برای ترویج ‏آن میان مردم عامی و کم سواد و با سواد ، هزینه های فراوان می کند؟؟ ‏

    ‏ آیا برای این نیست که هر کس بتواند با بستن یک عمامه مشکی و منصوب ‏کردن خود به اله هانی که ما آنها را به عنوان امام می شناسیم ( و خود ‏هرگز مدعی معصومیت وحکومت و ولایت بر کون و مکان نبوده اند) در هاله ای از تقدس، ‏خود را جانشین خدا روی زمین و حاکم بر مال و جان و ناموس مردم و صاحب ‏ولایت تکوینی و تشریعی بر امت معرفی کند و در قبال خطاهایش از هر گونه پیگرد و ‏مجازاتی مصون بمانند و( از دکان ها و بنگاههای اقتصادی پردرآمدی ‏که بعنوان وسیله تقرب به الله به مردم عرضه می شود و ‏تنها با بخش اندکی از درآمد آن می توان فقر را در مملکت ‏ریشه کن کرد ) برای ترویج شرک و بدعت و خرافات میان مردم استفاده نماید ؟ ‏
    ‏ … ومن این بنده کوچک الله ، از آنچه که این روزها در جامعه شاهد هستم بسیار در ‏رنج و عذابم . اگر شاهد هستی که دین و دنیای برادران و خواهرانمان به یغما رفته ‏‏( و شیطان پرستی و روی آوردن به ادیان تحریف شده در میان جوانان ما به شدت شایع ‏شده)دلیلی جز این ندارد که من و شما چشممان را بروی حقایق بسته ایم ‏و در مورد آیات قرآن تدبر و تعقل نمی کنیم بلکه با چشمان و ‏گوش های بسته مان از آنانی که زنا را درقالب صیغه(ازدواج ‏موقت) و ربا را درقالب سود و بهره بانکداری اسلامی و قبر ‏پرستی وامام پرستی و خرافات را به نام دین به مردم عرضه می ‏کنند وبا تعطیل کردن حکم زکات دزدی مال مردم را بنام خمس ‏توجیه می کنند تقلید می کنیم! ‏
    شاید فرصتها در شرف اتمام باشد . شاید ریشه تمام معضلات ‏جامعه ما و فلاکت و تباهی و سیه روزی ‏دیروز(بی دینی ) و امروز (بد دینی) مردم ما، ‏صدا کردن و دل بستن به غیر الله، و یا نیروهایی ‏همراه با الله باشد. ‏
    ‏ شاید صدا کردن غیر الله ریسک و قماری باشد که ارزش باختن عمر ابدی مان و ‏سعادت جاودانه مان را نداشته باشد. شاید بر خلاف هزاران حدیثی که به دست من و شما ‏رسیده ، حق با قرآن باشد!!!! و طبق دهها آیه قرآن ، ما با صدای کردن غیر الله، ‏نه تنها الله را از خود خشنود نمی کنیم بلکه به تعبیر قرآن با شرکمان ‏مانند آن پرنده ای هستیم که از فراز آسمان سقوط میکند و با گرفتار شدن در چنگال پرندگان ‏مهاجم و یا سقوط کردن روی زمین، قطعه قطعه می شود. ‏
    بیایید فقط برای یک بار و فقط چند لحظه رفتار برادران و خواهرانمان را هنگامیکه ‏وارد صحن قبور یکی از ائمه سلام الله علیهم می شوند را بیاد آوریم و از ایشان بپرسیم که ‏آیا یکبار در زندگی مقابل خالقشان اینگونه خود را به خاک افکنده و آیا اینگونه ‏نهایت خضوع و تواضع و التماس را در مقابل الله از خود بروز داده اند؟؟؟؟
    تصور بفرمایید من و شما روی قایق شکسته ای در میان امواج متلاطم دریا گرفتار ‏شده ایم و موج وحشتناکی به سمت ما می آید که با رسیدن آن موج تا چند لحظه دیگر عمر ‏ما پایان خواهد یافت و ما تنها فرصت گفتن یک کلمه و یاری خواستن از یک نفر را ‏داریم . براستی اگر شما در چنین موقعیتی باشید آیا الله را صدا می زنید و یا امام علی ‏‏(علیه السلام) و یا امام حسین (علیه السلام) و یا حضرت عباس (علیه السلام) را؟؟؟؟؟ ‏
    بخاطر دارم چند سال پیش زمانی که هواپیمای حامل خبرنگاران در ‏اطراف فرودگاه مهرآباد سقوط کرد وقتی جعبه سیاه آن هواپیما را ‏گشودند ، در آخرین مکالمه خلبان با برج کنترل مهرآباد (که درست چند ‏لحظه قبل از سقوط هواپیما ضبط شده )، فریاد یا حسین و یازهرا و ‏یاابالفضل مسافران که همگی شان به تصورما از پاکترین ومخلصترین ‏جوانان بودند شنیده می شود. جای تاسف است که بدانیم آن هواپیمای ‏سی ۱۳۰ سقوط کرده در محوطه باز یک مجتمع (که درهرسطح ‏ناهمواری میتواند بنشیند) اگربه یک کنتور گاز کوچک برخورد نمی کرد ‏و آتش سوزی در اثر انفجار آن کنتور گاز به سوخت آن هواپیما سرایت ‏نمی کرد در صحت و سلامت کامل به زمین می نشست. اما سوال ‏اینجاست که چرا اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین صدای مسافران آن ‏هواپیما را نشنیدند و از برخورد بال هواپیمایی به کنتورگازآن مجتمع ‏جلوگیری نکردند؟؟
    راستی اگردسترسی به خود اهل بیت بزرگوار بود بما ‏نمی گفتند که ما را صدا نزنید الله را صدا بزنید ؟؟؟ شاید ‏واقعا اگر آن عزیزان فقط و فقط الله را صدا می زدند الله برای نجات آنها دعایشان را اجابت ‏می کرد. شاید واقعا الله تنها کسی باشد که صدای ما را میشنود و ‏می تواند بما کمک کند. شاید ما با صدا کردن غیر الله ، الله را به خشم می آوریم.‏
    و این که من شب و روز خود را در صف جماعتی می بینم که پشت سر پاک ترین ‏و بزرگترین اولیاء و صالحان، به ظاهر برای اقامه نماز برای ستایش الله به صف ‏ایستاده اند اما چنان مبهوت جمال این صالحان شده اند که قبله شان را و ‏خالقشان را و روزی دهنده شان را فراموش کرده و بجای عبادت الله، دور آن ‏بزرگواران جمع شده وبه عبادت و ستایش آنها مشغول هستند و می پندارند که اگر ‏آنها را عبادت کنند، الله را عبادت کرده اند و امید دارند روز قیامت از این طریق ‏راهی برای نجات پیدا کنند.‏
    و یا خود را در راه پر پیچ و خم مشرف به پرتگاههای وحشتناکی می بینم که ‏توسط چراغهایی درخشان و پر نور روشن شده و جماعت بسیار ‏زیادی از برادران و خواهرانم ،بجای اینکه از نور این چراغها برای طی مسیر و ‏پیدا کردن راه و رسیدن به مقصد (الله) استفاده کنند ، از راه باز مانده و دور آن ‏چراغها جمع شده و در حال عبادت و طواف (آن چراغها) هستند!‏
    ‏ در حالیکه تنها کاری که از آن چراغها برمی آید روشن کردن راهی بسیار ‏خطرناک و پر از ظلمت است و مردم باید با استفاده از روشنایی ایجاد شده توسط ‏آن چراغها به طرف مقصد(الله) حرکت کنند. و این راهی است که باید در مدتی ‏معین (عمر انسان) طی شود و با تمام شدن فرصت ، هر در راه مانده ای را که ‏‏ مقصد اصلی را فراموش کرده پیدا کنند تا ابد در آتش می سوزانند ‏حتی اگر دهها مسجد و مدرسه ساخته باشد و دهها سال عبادت کرده ‏باشد. این بنده الله ، فکر می کند دلیل اینکه پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه ‏، عترت و اهل بیت خود را در کنار کتاب الله برای ما امانت گذاشتند برای این ‏نبود که ما حاجاتی را که فقط و فقط باید از الله بخواهیم نزد آنها ببریم بلکه برای ‏این بود که چون آنها نزدیکترین و امین ترین افراد برای انتقال سیره نبی گرامی ‏اسلام به ما بوده اند ما بواسطه این بزرگواران در طی قرون اعصار بعد از ‏رحلت نبی گرامی اسلام از روش زندگی ایشان تبعیت کنیم چراکه الله جل جلاله ‏ایشان را اسوه حسنه برای ما قرار دادند.‏
    الله من و شما را مصداق آیه شریفه ذیل قرار ندهد: ‏
    ‏(۱۰۶ سوره مبارکه یوسف)‏

    وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ

    بیشترشان به خدا ایمان نمى‏آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى‏گیرند

  14. ممنون خیلی از گزارشتون لذت بردیم ….. دیدن دوست آرزو بود …..

  15. خوش بحال اون کسانی ک امام رو از نزدیک دیدند
    ولی نوشته شما عالی بود
    بعضی از قسمت ها مو به تن آدم سیخ میشد

دیدگاه‌ها بسته شده است.