این زن فروشی است

بر اساس مدارک به‌ جا مانده از اواسط دهه‌ی سوم قرن بیستم میلادی (۱۹۲۵)، سهام‌داران و صاحبان برخی از رشته‌های صنعتی جهت فروش محصولات خود در بازار، از درج آگهی‌ها در مطبوعات و جراید پر خواننده‌ی آن مقطع، بهره می‌بردند. با گذشت زمان، آن سهام‌داران و مدیران صنایعی که مدت‌ها چنین سبک کاری را برگزیده بودند، متوجه شدند که استفاده از آن متد تقریباً قدیمی، چندان کمکی به رشد درآمدهایشان نمی‌کند. از این‌رو به‌فکر آزمایش روش‌های کارآمدتری افتادند. آنان دریافتند که درآمیختن تبلیغ تولیدات آماده برای مصرف با تصاویری هیجان‌آمیز بدین نیاز پاسخ می‌گوید.

اینک و در عصر ما یکی از راه‌های افزایش سطح تقاضا برای این‌دسته از کالاها، نشان دادن تصاویر زنان نیمه برهنه توأم با اجناس مورد تبلیغ می‌باشد. در این آگهی‌ها زنان مهیا کننده‌ی لذت بینندگان‌اند. آن‌ها آماده و رضایت‌مند بسان موجوداتی بی‌اراده و شکیب و یا دختر‌بچه‌های بی‌دفاع با قیافه‌هایی عشوه‌گرانه از هر طرف، از بالا به پائین و گاه با انگشتی در دهان نمایش داده می‌شوند.

احتمالاً به‌زعم بعضی‌ها استفاده از زنان در تبلیغات تجارتی امری خوب، عادی و معمولی بنمایاند. لیکن علی‌رغم چنین برداشتی این عمل شأن انسانی زنان را تا مرز یک کالای مصرفی در جامعه کاهش می‌دهد و بدتر از آن نگاه حقارت‌آمیز به جنس مؤنث را در اذهان می‌پروراند.

جنس مذکر هم در آگهی‌های تجاری می‌آید، مع‌هذا حالت یک مرد کاملاً با حالت یک زن فرق دارد. مردان همیشه با پاهای قرص و محکم ، استوار و چسبیده به زمین و بازوهای درشت و پیوند زده مانند « جنس مسلط» ظاهر می‌گردند. در این تصاویر مردان در حال فعالیت و ورزش هستند، اما زنان با پاهای زیبا، کمرهای باریک به‌ مانند «یک کالا» «یک جنس مفعول» به تماشاگر معرفی می‌شوند. دقیقاً همین قضیه، مشکلات عدیده‌ای را در بین جوامع پدیدار نموده است.

تحقیقات به ‌عمل آمده حول جرائم جنسی حکایت از این دارد که پخش فیلم‌ها و عکس‌های تبلیغی، اثرات و نتایج دردآوری در زندگی واقعی زنان جوامع غربی و حتی جوامع دیگر در پی داشته است. بر طبق آمار «سازمان عدالت» زنای به عنف و تجاوز به زنان و دختران جوان سیزده درصد بیشتر از تجاوز به پسر بچه‌ها می‌باشد. سالانه هجده و دو دهم درصد از زنان آمریکا مورد تعرضات جنسی واقع می‌گردند. باید در نظر داشت این آمار از روی پرونده‌های تحت پیگرد در مراجع قضائی آمریکا تهیه شده، بنابراین تردیدی ندارم احصائی‌های فوق به‌مراتب بیش از این‌هاست. من ابداً نمی‌خواهم بگویم فقط و فقط تبلیغات تجاری و فیلم های مبتذل، فاکتورهای این ناهنجاری‌اند. قدر به یقین عوامل زیادی مانند بیماری‌های روانی و… در پیدایش این معضل اجتماعی دخالت دارند.

در ادامه‌ی حرف‌هایم جا دارد بگویم، تمثال و شکل زنان در تبلیغات و یا تولیدات سینمائی، شمایل‌هایی کاملاً ساختگی‌اند. این زنان که نمایندگی کمتر از ۵% از کل جمعیت جنس مؤنث را به خود اختصاص می‌دهند، به‌طور باور نکردنی لاغر و خوش اندام و دارای پوست های کم عیب و زیبا هستند. فی الواقع قیافه‌های آنان اغلب توسط جراحی پلاستیک بدین فرم درآمده اند. ناگفته نماند این زنان گریم شده با اندام‌های عالی به لحاظ روانی عقیدهٔ کمال مطلوب دست نیافتنی را به تعدادی از زنان می‌بخشند.

مسلماً زنان هرگز بصورت طبیعی بدین شکل در نمی‌آیند، پس چگونه یک زن می‌تواند چنین اندامی را برای خود بسازد؟ ورزش، وزن کم کردن تحت نظر پزشکان، تهیه‌ی تولیدات دارویی مرتبط با زیبا سازی ظاهری و یا با مراجعه به جراحان پلاستیک؟ در نتیجه رسالت بعدی این‌نوع آگهی‌ها چه مستقیم و چه غیرمستقیم تشویق و برانگیختن زنان در تهیه‌ی محصولات غیر‌ضروری و بی ربط با نیازهای اساسی‌شان می‌باشد.

مشکل به همین‌جا خاتمه نمی‌شود، یکی دیگر از مضرات حضور زنان در تبلیغات تجارتی، سوای سلب اعتماد به‌نفس در میان قاطبه‌ی زنان و تحریک آنها در تغییر ظاهرشان، اختلالات جسمی ناشی از پناه بردن به رژیم غذایی است. بر پایه‌ی برآوردها، در سال‌های اخیر حدود ده میلیون از دختران و زنان آمریکایی به‌همین علت و اصرار در چنین خطایی دچار بیماری‌های صعب‌العلاج جسمی و روحی شده‌اند.

هم‌چنین به گفته‌ی نهاد » National Eating DisorderAssociation » در ایالات متحده، ۸۰% زنان ناراضی از قیافه‌ی خود، فکر و ذهن‌شان به این مسئله معطوف شده که چگونه به چشم آیند. این دل‌مشغولی موجب گشته تا آنان از پرداختن به جنبه‌های مهم‌تر زندگی غافل بمانند. به‌نظر نگارنده‌ی سطور فوق، به‌کارگیری زنان در آگهی‌ها تا حدود زیادی به اهداف طبقه‌ی سرمایه دار مبتنی بر کسب درآمد بیشتر و نیز دور ساختن شماری از شهروندان جوامع متبوع خویش از صحنه‌ی سیاست و فعالیت‌های اجتماعی خدمت کرده است.

برگرفته از سایت زنان سوسیالیست آمریکا