:: با عرض معذرت خر (جوگیر) نشوید! اصلاً و به هیچ وجه انتخاب هدیه را به معشوق محترم واگذار نکنید. گرمای حاصل از عشق باعث میشود که معشوق شما بدون توجه به قیمتها هر چیزی را انتخاب کند. با ترفندهای مختلف از جمله اینکه «تو لازم نیست برای خرید بیایی. اجازه بده خودم میخرم و برایت میآورم تا سورپرایز شوی» و یا تحت این عنوان که «عزیزم! اگر اجازه بدهی دوست دارم چیزی را که خودم میخواهم برایت انتخاب کنم تا روح من همیشه در آن باشد و …» هر چیزی که با وضع جیبتان سازگاری بیشتری دارد بخرید.
:: یک راه مناسب برای فرار از جو ولنتاین، در دسترس نبودن موبایل است. به برکت مخابرات و تلفن همراه، میتوانید یک هفته در دسترس نباشید و حتی یک پیامک هم دریافت نکرده باشید. هر چند بعد از آن یک هفته، بالاخره در دسترس قرار میگیرید، ولی مزیت این روش این است که جو ولنتاین تا حد زیادی خوابیده و شما میتوانید تحت عنوان ولنتاین، یکی از مایحتاج معشوق محترم را برایش هدیه بخرید. هدایایی از قبیل دستکش ظرفشویی، ماهیتابه و …
:: نکته قابل توجه و کلاه گشادی که سر همهی ما میرود این است که به تشخیص فروشندگان، هر چیزی میتواند هدیه باشد؛ آلبوم، دفتر خاطرات، کش مو، جوراب، دستمال کاغذی با طرح قلب و …
این ما نیستیم که طبق سبک و سلیقه خودمان خرید میکنیم، بلکه این مغازهدار محترم است که از چند وقت قبل از ولنتاین، نگاه میکند میبیند چه چیزی در انبارش تلانبار شده، بعد با یک قوطی رنگ قرمز، همهی آنها را با عنوان هدیه ولنتاین به خورد من و شما و معشوقهایمان میدهد. روزی را میبینم که سپر پراید، گوجه، سیبزمینی و … هم جزو هدایای ولنتاین به حساب بیایند!
:: از قدیمالایام رسم مبادله کالا به کالا مرسوم بوده و هست و انشاالله خواهد بود. یعنی به معشوق محترم تفهیم کنید که «عزیزم! من هم دوست دارم یک یادگاری از تو داشته باشم» و به قول معروف که «یک مو از خرس کندن هم غنیمت است» به هر چیزی که از دوست رسید، اکتفا کنید. حتی اگر شده یک برگ از دفتر خاطراتی که برایش خریدهاید را پاره کند و با خودکار کمی آن را خط خطی کند. این هنر شماست که در این پیکار تن به تن، چقدر غنیمت جنگی به دست میآورید.
:: گل! بله گل! هیچ وقت از گل غافل نشوید. یک شاخه گل هزار تومانی، کارکردی در حد یک گله خرس عروسکی و امثالهم دارد. «عزیزم! من هر چه گشتم تا برایت چیزی که در شأن تو باشد هدیه بگیرم، چیزی زیباتر از گل که به زیبایی و لطافت توست پیدا نکردم» و …
:: این مواقع خوب میتوانید از ملیت خود مایه بگذارید. اتفاقاً امروزه این مباحث نوعی باکلاسی به حساب میآید. «عزیزم! ببین ما ایرانی هستیم و این اصلاً درست نیست که ما فرهنگ چند هزار سالهای که داریم را نادیده بگیریم و به این بازیهای سطحی که یک عده غربی برای سرگرمی ما درست کردهاند مشغول بشویم. پس تکلیف آداب و رسوم خودمان چه میشود؟» این حرفها سنگ را هم نرم میکند؛ مطمئن باشید.
:: اگر نهایتاً زورتان نچربید و مجبور به خرید شدید، از آنجایی که عقل مردم در چشمشان است و عاشق و معشوق همان عقل داخل چشم را هم ندارند و فقط چشم هستند، حالا که آب از سرتان گذشته، چه یک وجب چه صد وجب؛ تا میتوانید هدیه را بزرگ انتخاب کنید. هر چه بزرگتر بهتر. اصلاً نگران این نباشید که شاید زشت باشد که یک خرس عروسکی که چند برابر خودتان حجم دارد را مجبورید در خیابان بغل کنید و همراه معشوق محترم پیادهروی بکنید. این روزها خیابان پر است از امثال خودتان و توجه داشته باشید که هر زوجی به جای اینکه حواسشان به یکدیگر باشد، به دست زوجهای دیگر و هدایایی است که آنها خریدهاند. پس با غرور و افتخار، خرس را بغل کنید و با گامهای استوار قدم بزنید.