بلوتوث

موج نگران کننده تولید و گسترش بسیار سریع بولوتوث‌های ضداخلاقی در جامعه باید زنگ خطری جدی برای مسئولان فرهنگی کشور باشد. پیامدهای سیاسی و رسانه‌ای این پدیده هم قابل توجه است، زیرا این گونه مسائل به صورت قوی و پررنگ در رسانه‌های غربی منعکس می‌شود.

طی یکی دو ساله‌ی اخیر، قشر جوان و نوجوان جامعه به دلیل عدم آگاهی و بعضاً بی‌توجهی، بیشتر در معرض آسیب‌های روانی این قبیل بولوتوث‌ها قرار گرفته‌اند. مثل رقص کل‌کل یک‌ودو که حتی تا سایت صهیونیستی یوتیوب نیز کشانده شده است.

ابتدا به سراغ چند دانش‌آموز که در حال شوخی و خنده در پاک هستند، می‌روم. حداکثر ۱۸ سال دارند و مشخص است که در سال اول یا دوم دبیرستان مشغول به تحصیل‌اند.

می‌پرسم چند نفر از شما تلفن همراه دارید؟ بالاتفاق و با خنده جواب می‌دهند: «خااااانم، بگید کی نداره!؟ با این ارزونی خط، مخصوصاً ایرانسل، تقریباً همه دارن.»

در ادامه می‌پرسم در مدرسه به شما اجازه‌ی آوردن موبایل می‌دهند؟ اگر بگیرند چه برخوردی می‌کنند؟ باز هم بالاتفاق و جیغ مانند و طوری که مشخص است دل پری دارند، پاسخ می‌دهند:

« نه خانم، اجازه نمی‌دن، اما ما قایم می‌کنیم. هرروز که نمی‌تونن ما رو بگردن. از هرکی هم بگیرن معمولاً چند روز ضبط می‌کنن و مامانا میان تعهد می‌دن و به خیر و خوشی تموم می‌شه!»

از مریم که در بین دختران جوان، شیطان‌تر از بقیه است و آرام و قرار ندارد، سوال می‌کنم چه استفاده‌ای از موبایل‌ات می‌کنی؟ «من بیشتر اس‌ام‌اس بازی می‌کنم. با صحبت کردن می‌ترسم اعتبارم تموم بشه. ضمنا اینم که به کی‌اس‌ام‌‌اس می‌دم جزء اسراره.» و با خنده‌ی همراه با آه ادامه می‌دهد: «خودم می‌دونم و خدای خودش!!»

در ادامه مرضیه نیز حرفش را تأیید می‌کند و می‌گوید: با اینکه خط من همراه اوله، اما منم باز بیشتر از اس‌ام‌اس استفاده می‌کنم. چون پول قبض رو باید خودم از ماهیانه‌ام بدم.

احساس خجالت اولیه را از دست داده‌اند و انگار من را هم به جمع صمیمی خودشان راه داده‌اند. این را می‌توان از شوخی‌ها و اشتیاق‌شان برای ادامه‌ی سؤالات فهمید.

می‌پرسم «بچه‌ها، با بودن گوشی‌های مختلف که دوربین‌دار هم هستند و این که تصاویر و فیلم‌هایی که گرفته می‌شود در کمترین زمان ممکن پخش می‌شود، آیا در مدرسه و کلاس‌ها و پارک و کلاً در اجتماع احساس امنیت می‌کنید؟»

اول ترجیح دادند این طور وانمود کنند که ایرانی جماعت، حتی دخترانش هم، هر چه را کنار بگذارد تعارفات معمول را کنار نمی‌گذارد و کمی معترضانه پاسخ دادند که: «این چه حرفیه؟ اینا دوستای ما هستن. بعدشم کاری نمی‌کنیم که بخواهیم بترسیم.»

ولی این حس اعتماد به دوست، دیری نمی‌پاید که زهرا (او هم چیزی از مریم کم ندارد و شیطنت در خونش جریان دارد) با حالتی که کمی هم دماغش به سمت جلو حرکت می کند، می‌گوید: «البته خانم، راستش ما که اهل رقص و این حرفا نیستیم و همیشه متانت و سنگینی‌مون زبونزده خاص و عامه (زینب وسط حرفش می پرد و می گوید بله بله، ایشون یه سه چهار کیلویی از مدیر مدرسه هم سنگین تر هستند!) اما دو سه تا از دوستام، زنگ تفریح تو کلاس رقصیده بودن و یکی از بچه‌ها هم فیلم‌شون رو می‌گیره و الان فکر کنم فقط خواجه‌حافظ‌شیرازی ندیده باشه که اونم بعیده! چون فکر می‌کنم اونم از این جریان با خبره و یه چیزایی تو دیوانش از رقص و اینا گفته!» با این صحبت زهرا، بقیه هم پاسخ هایی مشابه می دهند و بعضی هم از مورد اعتماد نبودن تعمیرگاه‌های گوشی همراه می‌نالند.

بحث را به سمت بلوتوث می‌کشانم و می‌خواهم در مورد بلوتوث و استفاده از آن حرف بزنند. لاله می گوید: «نه خانم، من از بلوتوث می‌ترسم. آخه یه چیزی دوستم برام بلوتوث کرد که شب‌ها خوابم نمی‌بره و می‌ترسم.» اصرارم برای این که بگوید چه دیده هیچ فایده ای نداشت؛ اما غزال با لحنی قلدر مآبانه می‌گوید: «خب بگو دیگه، ترسووو. خانم من یه فیلم براش دادم که اشراری نمی‌دونم به اسم ریگی، رینگی، یه همچین چیزایی، سر یه نفر رو پخ‌پخ می‌کنند!» جیغ دو سه نفر از بچه‌ها و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی لاله نمایان می‌شود.

ساجده هم با کمی ترس توأم با خجالت می‌گوید: «منم یه چیزی دیدم که خب، دیگه از اون موقع تا حالا از کسی، غیر آهنگ، بلوتوث نگرفتم.»

که البته با اصرار ما راضی شد که بگوید آن بلوتوث صحنه‌ی تجاوز بی‌رحمانه‌ی چند افغان به یک دانش‌آموز دختر بوده است.

و باز هم مریم که شیطنتش گل کرده می‌گوید:«به! اینا که همش قدیمی بود. خانم بلوتوث موبایل‌تون رو روشن کنید، چند تا بلوتوث دو هزار و هشتی(!) براتون دارم خفن. عروسی فلان خواننده و ارتباط نامشروع اون بازیگر و قلیون کشیدن این مداح و مراسم رقص و عروسی این و اون که دیگه خیلی قدیمی شده و همه جا هم پره.»

به عنوان اخرین سوال می‌پرسم برای هم چیزهای خوب هم بلوتوث می‌کنید؟

غزال می‌گوید: «نه بابا! چیزای خوب که تو رادیو و تلویزیون هست. اگه بخواهیم، اونجا می‌بینیم. بلوتوث واسه چیزای نابه.»

مریم هم باز خودی نشان می‌دهد و طوری که می‌خواهد بگوید تجربه‌اش از بقیه بیشتر است و با تغییر ادبیاتش به ادبیات چاله میدانی این طور می‌گوید: «ببین خانومی! بی خیال بلوتوث خوب و بد شو. این تجربه رو از من داشته باش. تو یه دقیقه توی مترو یا اتوبوس یا هر جایی که دختر و پسر هستن مثل کافی‌شاپ و سینما و تئاتر و … برو. یه اسم ناز دخترونه(!) هم برای بلوتوثت انتخاب کن. ترجیحاً عسل باشه بهتره. ایکی ثانیه چنان واست آخرین ورژن از بهترین بلوتوث‌های روز ایران و جهان می‌آد که خودت حال کنی. خانومی بذار حالا که اینا رو گفتم یه دقیقه هم کارشناس بشم. هر چی باشه سال دیگه باید دیپلم بگیرم به سلامتی! بلوتوث هم مثل همیشه اول خودش اومد. فرهنگش هم که همچنان تو راهه و نیومده. مسئولین هم که بعد چند سال یه کم بگی نگی می‌خوان یه کارایی بکنن. ولی کدوم کار؟ طرح دادن که کاری کنند که بلوتوث تو مترو کار نکنه. از همین رسانه‌ی عمومی بر خود لازم میدونم که رسماً از صمیم قلب تشکرات لازم را از این همه فعالیت اعلام کنم.»

نمی دانستم باید به طرز حرف زدنش بخندم یا … . مهم نیست. این مواقع خداحافظی بهترین کار بر سر یک دو راهی است! با تبادل شماره تلفن های‌مان به همدیگر، از آن‌ها خداحافظی می‌کنم.

هر چند حس کردم این گزارش از معدود گزارش‌هایی است که با صحبت‌های کامل آن چند دختر، دیگر نیازی به صحبت کارشناس و مسئول و دست اندرکار حوزه جوانان … ندارد، اما … اما تا به حال حرف‌های های چند دختر ۱۷-۱۸ ساله کجا به چشم آمده که این بار دومش باشد!؟

فرهادی، کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی که مدیریت یکی از مراکز آموزشی را بر عهده دارد می‌گوید: بلوتوث رسانه‌ای است که در ایران وجهه‌ی‌ غیراخلاقی آن بیشتر است و هم تقریبا به طور مطلق از دسترس و مدیریت و سیاستگذاری حاکمیت به دور است. از آن طرف هم در دسترس تمام اقشار جامعه اعم از زن و مرد و پیر و جوان و فقیر و غنی است.

در کشور ما پدیده‌ای مثل «بولوتوث» یا پیامک‌های غیراخلاقی با سرعتی اعجاب‌آور در حال رشد است و گرایش شدیدی نسبت به آن وجود دارد.

بعضی از بولوتوث‌ها حاوی صحنه‌های تعرض و تجاوز هستند که قشر درجه‌ی یک آسیب در این مقوله، خانم‌ها و دختران جوان و کانون زندگی‌ها‌ست که هر از چندگاهی از لابه‌لای صفحه حوادث روزنامه‌ها، مخاطبان را به خود متوجه می‌کند و هنوز ابعاد گسترده و فراگیر آن به خوبی شناخته نشده است.

بلوتوث همان طور که بعد منفی دارد، بعد مثبت هم دارد. مثل چاقوی تیزی که در دست یک جراح می‌تواند باعث نجات جان یک بیمار شود و در دست یک قاتل باعث گرفتن جان یک انسان. برای مقابله با جنبه‌های منفی بلوتوث باید در جامعه فرهنگ سازی شده و سمت و سوی استفاده از این ابزار را با فرهنگ‌سازی صحیح به سمت مثبت بکشانیم تا این جهانی شدن به نفع قشر مصرف کننده قرار بگیرد.

نسرین حسینی، کارشناس مشاوره نیز برای مقابله با مظاهر منفی بلوتوث صحبت‌های جالبی داشت:

یکی از ویژه گی‌های تکنولوژی، در هم شکستن مرزها و از بین بردن موانع است. این روزها نه تنها آنچه از ماهواره‌ها پخش می‌شود، بلکه تصاویر حریم خصوصی خانواده‌ها مانند مجالس عروسی و حتی استخرهای زنانه، به راحتی توسط بلوتوث دست به دست می‌گردد. آن‌چه من به عنوان راه حل به ذهنم می‌رسد این است که به هیچ عنوان با برخوردهای خشن و یا انضباطی شدید نمی‌توان فرهنگ استفاده نادرست از این ابزار را اصلاح کرد. باید جامعه، خصوصا قشر جوان را در جهت مقابله با مظاهر منفی این پدیده آماده کنیم. به آنها شناخت داده و عواقب استفاده نادرست از این وسایل را به آنها یاد آوری نماییم.

متاسفانه با استفاده‌ی نادرست از این تکنولوژی، مرز ارتباطات میان انسان ها برداشته شده و افراد صرفاً جهت عقب نماندن از مظاهر به اصطلاح تمدن و بدون در نظر گرفتن جنبه های مثبت آن، به رواج جنبه‌ی منفی آن پرداخته‌اند. گاه این روابط منجر به آسیب های جبران ناپذیری از جمله از بین رفتن اعتماد در بین اعضای یک جامعه و از آن خصوصی تر یک خانواده به ویژه زوجین شده است.

امید که با تدابیر به جا و فرهنگ سازی صحیح و به موقع دست اندرکاران فرهنگ کشور و مسئولین انتظامی و با جایگزینی جنبه های مثبت بلوتوث، از گسترش جنبه های منفی آن جلوگیری نماییم.