تصویری که سینما و سیمای ایران از خانواده بویژه جایگاه مرد در آن نمایش میدهد همواره شبیه یک آونگ بین دو نقطه افراط و تفریط در نوسان است و گویا قرار نیست برای یکبار هم که شده این حرکت سرگیجه آور در نقطه تعادل بایستد.
از این سو آنچه میبینیم شوکت است، مجسمهای توخالی، هیولایی سرشار از عقدههای حقارت با متد فرعون در مدیریت خانواده! پدرسالارانی که غالباً هم هیمنهشان شکسته میشود. از سویی دیگر روایتی داریم از مجموعهای از بازاریان و کامیونداران بیعاطفه، مغرور و دوزنه ( واکنش پنجم و …) ، یا چاپلوسان فرصتطلب و هوسران ( زنزیادی و .. ) و یا مردانی ضعیف که راه به راه همراه با ساکشان از خانه به بیرون پرتاب میشوند ( پاورچین و … ). آنها یا ابلهاند و یا زیرک و البته شارلاتان. غالباً همگی از مشکلات شخصیتی رنج میبرند( چارخونه) یا بیمسئولیت و دروغگو هستند و یا بدچشم و چاپلوس.
وقتی هم که نوبت به معرفی مرد مهربان میشود، طراحان لباس بیدرنگ به یاد «پیشبند» میافتند.
امام علی (ع) با آن حجم عظیم رسالتها و مسئولیتها به امور خانهداری هم میپرداخت. طبیعیست هر فرد مسئولیتپذیری اعم از زن و مرد باید در تهیه و تدارک آنچه مربوط به به زندگی خودش میشود، مشارکت داشته باشد. این یک اصل بدیهی در تمام اجتماعات کوچک و بزرگ اعم از شهرها، زندگیهای دستهجمعی نظیر خوابگاهها و یا خانواده است. اما تصویری که ما از مشارکت مردان در امور خانهداری میبینیم چیزی نیست جز شکلی اغراقآمیز و عجولانه در نحوه بیان. گویی کارگردان با دستپاچگی تمام میخواهد در کوتاهترین زمان ممکن به بیننده بقبولاند: » نه، اشتباه نکنید، او از آن نوع مردهای بد نیست، چرا که او درخانه ظرف میشوید!». این مسئله در تبلیغات تلویزیونی به ورطه تمسخر هم کشیده شده. موج جدیدی از مردان، که ما آنها را هیچ وقت نمیبینیم زیرا آنها در آشپزخانه سکنی گزیدهاند و سرشان آنقدر شلوغ است که فرصت ظاهر شدن جلوی مهمانها را ندارند، ما فقط صدایشان را میشنویم. زن خوشبخت خانواده هماز کوچکترین اطلاعات آشپزی (که نوعی هنر محسوب میشود) بی اطلاع است و مجبور است مدام از » حمید»استمداد بطلبد. در تبلیغ مایع جام که نمایشگر مردی مستأصل درون دیگ است، ، دوز این تمسخر بالاتر هم میرود. یعنی باور کنیم دانش رسانهای کارشناسان ما هنوز به فرهنگسازی و تأثیرگذاری تبلیغات تلویزیونی قد نمیدهد؟!
از ما زنها دارد سوءاستفاده میشود. از ما انتظار دارند به عوض قرنهای متمادی حاکمیت مردسالاری به این انتقام کاریکاتوری بخندیم. آخر نام برندی که تبلیغاتش بتواند مردم را بخنداند در خاطر آنها ماندگارتر است. به نظر میرسد مقصود شکستن غرور مرد ایرانی به بیرحمانهترین شکل ممکن است. باید به او ثابت شود تو دیگر نهتنها آن قدرت اسطورهای قبل را نداری بلکه پستتر از این حرفها هستی. همه شما بد، ضعیفالنفس، خیانتکار و غیرقابل اعتمادید و حالا نوبت شماست که برای اثبات خوبیتان پیشبند ببندید و به دورن دیگها بروید!
این در حالیست که وضع در سینمای جهان وضع کاملاً برعکس است! سینما، بخصوص در جامعه آمریکایی که از بحران خانواده رنج میبرد، میکوشد هرچه بیشتر به نمایش خانوادههای موفق و مردهای «خوب» بپردازد. این مسئله را در کارتونها هم میتوان پیگیری کرد ( شِرِک و ..)
فیلم «انتخاب آقای هاتسن» روایت مرد متخصصی است که به کمک هوش و مدیریت اقتصادی همسرش قوی و ثروتمند میشود و از سویی پدر مستبدی که تحت تأتیر درایت دخترش متحول میشود. خب، در ایران که همچین چیزی غیرممکن است. و یا زن و مرد در خانواده بحرانزدهای که در آستانه فروپاشی قرار دارد، پس از تحمل مصائبی موفق به بهبودروابط خود میشوند شبیه آنچه در «گربه روی شیروانی داغ» و یا «بابل» میبینیم، نمونههای اینچنینی زیادند و این همه نیز در ایران از جمله امور یافتنشدنیست. هرچه هست درد و غم است و یا رنج مسئلهای به نام ازدواج مجدد!
البته تصویر کردن آسیبهای اجتماعیو از آن جمله خانوادههای پرتنش و طبعات آن، نظیر آنچه در «خونبازی» میبینیم یکی از رسالتهای هنر نمایش است اما سوال اینجاست که آیا در کنار این موارد سلبی نمونههای ایجابی ( نظیر آنچه ذکر آن رفت) هم دیدهایم؟!