میدان هفت تیر

مثلا در سال اصلاح الگوی مصرف هستیم. شب عید امسال نه تنها الگوی مصرف مردم عوض نشده، بلکه بنابرشنیده‌ها و آنچه که خود به چشم می‌بینم گویای این است که الگوی مصرف تغییری صعودی داشته، یعنی بیشتر به سمت اسراف و خرید بیشتر و از آن طرف دور ریختن بیشتر پیش رفته است.

در این شب عیدی عجب کار و کاسبی به راه انداخته‌اند این کاسه بشقابی‌ها. روزی چند تای آنها به کوچه ما سر می‌زنند. و الحق و الانصاف مردم خوب به این بیچاره‌ها! نان‌رسانی می‌کنند. در عرض حضور ۱۰ دقیقه ایشان در کوچه چرخشان پر می‌شود. کاش بنده نیز از جنس مفرد مذکر بودم و این شب عیدی به جای این که جیب آقای خانه را خالی کنم، یک چرخ‌دستی بر می‌داشتم و داد می‌زدم: آهن‌پاره، یخچال، گاز، لوازم منزل خریداریم. یک پولی هم به جیب می‌زدیم.

بیرون که می‌روی می‌بینی مردم برای خرید از مغازه‌ها صف بسته‌اند. یک سر بزنید به جایی که در تهران معروف است به بورس مانتو و روسری‌های جدید. (در گوشی: میدان هفت تیر)

به تازگی پیش آمده یک مسیری را از آن قسمت پیاده بروم تا به مترو برسم. در همان میدان که من اسمی از آن نبردم، برخوردم به یک صف عریض و طویل. ابتدا به فکرم خطور کرد این جا یا صف شیر یارانه‌ای است، یا مردم برای خرید بلیط جشنواره صف بسته‌اند. ولی نه، الان که جشنواره‌ای در کار نیست. حس کنجکاویم گل کرد، مسیرم را کج کردم، رفتم تا رسیدم به سر صف. سر درآوردم از یک مانتو فروشی در میدان… اسم نمی‌برم که تبلیغ نشود.

یک آقای محترمی مسئول این بود که هر یک اکیپی که خارج می‌شوند، یک اکیپ دیگر را به داخل بفرستد. حالا چرا مردم دسته‌ای و گروهی به خرید می‌روند؟

اگر قول بدهید بین خودمان بماند می‌گویم چرا. هنگامی که خواهرم یا دخترخاله‌هایم قصد خرید دارند، همگی یک گروه تشکیل داده، سلیقه‌ها را روی هم ریخته تا یک مانتو برای یک نفر بخریم. لابد مردم هم همین طور هستند؛ مثل ما بی کار. برای همین اکیپی برای خرید می‌آیند. البته این کار یک حُسن برای ما خانم‌ها و یک خانه خراب کنی برای آقایان دارد. و اما حُسن این کار: وقتی برای خرید با شخص دیگری می‌رویم با مدل‌های روز آشنا شده، چشم و هم‌چشمی‌ها گل کرده، سر به جان مرد خانه گذاشته، در نتیجه همسر بخت برگشته مجبور می‌شود مبلغی به خانم داده تا مثل دختر خاله‌هایش لباس بخرد. البته باور بفرمایید غیر از من همه‌ی خانم‌ها این طور هستند. من اما مستثنی هستم! می‌گویید نه؟ کاری ندارد. همسر بنده را گیر آورده و از او بپرسید. البته جرات دارد انکار کند!

این از آن میدان معروف مانتو فروشی.

روز گذشته بعد از چندین سال گذرمان افتاد به بازار زرگرهای تهران. نه عزیز من قصد خرید طلا نداشتم. چون جیب بنده همانند کف دست شماست، خالی.

یکی از اقوام مرا به عنوان همراه عروس برده بودند برای خرید حلقه نامزدی.

با این که آقای فروشنده می‌دانستند ما واقعاً قصد خرید داریم (گفتم که مردم عادت دارند گروهی برای خرید بروند؛ ما هم از این رسم استفاده کردیم همراه عروس و داماد و پدر و مادر داماد برای خرید رفتیم) هنگامی که از فروشنده درخواست نمونه‌های دیگر می‌کردیم، کمی ناراحت می‌شد که چرا وقت من را می‌گیرید، مگر نمی‌بینید مشتری‌ها صف کشیده‌اند؟ بله دوستان در هر مغازه طلا فروشی قریب به ۱۰ نفر حضور داشتند. باز هم مردم محترم ایران بنالند و شکایت کنند از وضع بد اقتصادی. کسی نیست به این عزیزان بگوید این همه پول برای خرید از کجا آمده؟ لطفاً سطح توقعاتتان را کمی پایین بیاورید. این یک هشدار است.

سال‌ها پیش که اصلاح الگوی مصرف نبود وقتی برای عید دیدنی پا به‌ هر خانه می‌گذاشتی، دکوراسیون عوض کرده، ظرف و ظروفی خریده، و آدم‌های متمول‌تر حتی اتاق خواب را جای آشپزخانه، راهرو را جای سرویس‌های بهداشتی، پذیرایی را با تراس جابه‌جا کرده بودند.

حالا منتظریم ببینیم امسال چه خواهد شد.

ای کاش مردم و صد البته خودم کمی خودمان را عوض کنیم.

شنیدم که دوستی می‌گفت: در جمعی بودم که زوجی که ۳ سال از زندگی مشترکشان می‌گذشت هم دربین ما بودند. مرد می‌گفت: این قدر در این ۳ سال خرید کردم که دیگر خسته شده‌ام. تقریباً کل جهیزیه خانمم را عوض کرده‌ام. دیگر امسال هیچ چیز برای تغییر وجود نداشت. همسرم دائم می‌گفت: یک تغییر باید بدهیم تا تنوعی بشود. قاب فرشی خریدیدم. تلویزیون را هم بهLED تغییر دادیم.

یک روز گفت: باز هم تنوع می‌خواهم. من هم گفتم: به خدا می‌روم طلاقت می‌دهم تا تنوع ایجاد بشود. (البته این حرف‌ها را با یک خنده مصنوعی می‌گفت، تا به خانم بَر نخورد.)

اما آیا این همه بریز و بپاش‌ها و اسراف‌ها عامل خیلی از طلاق‌ها نیست؟

بیایید این گونه نباشیم. مگر نه این که ادعای مسلمانی و شیعه بودن داریم؟ مگر نه این که ما منتظران منجی و موعود هستیم. ما الگویی داریم چون علی و فاطمه. امامان معصوم. آیا با این کارها می‌توانیم خود را منتظر خطاب کنیم؟

بله ما منتظریم، انتظار می‌کشیم تا او بیاید و جهان را از ظلم و جور پاک کند و عدل الهی را به جهانیان عرضه بدارد. یکی از نشانه‌های منتظر، مطیع بودن است. مطیع ولایت باشیم. ببینیم ولی فقیه چه دستوری می‌فرمایند. ایشان فرمودند: الگوی مصرفتان را اصلاح کنید. اصلاح کردیم؟ بهتر شدیم یا…؟ ان‌شاءالله که به سمت اصلاح پیش رفته‌ایم. از اصلاح الگوی مصرف شروع می‌کنیم تا برسیم به اصلاح رذایلمان. تا رذایل را تبدیل کنیم به فضایل.

از پله اول شروع کنیم. خودمان.