امروزه با گسترش روز افزون ارتباطات در عرصه ملی و بین المللی، شاهد تاثیرات عمیق رسانهها بر افکار عمومی، در سطوح مختلف فرهنگی جامعه هستیم.
در این میان تلویزیون را بر حسب شرایط خاصی مثل سهل الوصول بودن یا یکسانی دسترسی همه اقشار جامعه با طبقات مختلف، میتوان موثرترین رسانه و به تعبیری دیگر رسانهی عامه مردم دانست.
لذا با توجه به موارد ذکر شده نمیتوان نقش موثر تلویزیون را در زمینه فرهنگسازی و جهتبخشی به افکار، روابط اجتماعی و تحکیم و یا تزلزل نوعی نگرش خاص در بین اقشار جامعه، انکار کرد.
از آغاز دهه هفتاد و با فراگیر شدن رسانهی تلویزیون در کشور که با تولد زنجیرهای شبکههای تلویزیونی همراه شد رویکرد صدا و سیما «جلب حداکثری مخاطب» شد و تلویزیون با همه شبکههایش با همه قوا به میدان آمد تا مردم اسیر ویدئو و ماهواره نشوند.
در این سیر پیشرفت تلویزیون و سریالها و رشد نقش زن در سریالها، شاهد نوسانهای متفاوتی در این مقوله بودهایم. دورهای نه چندان دور شاهد بودیم که در نقشهای خانوادگی، نقش زنان محدود به خانهداری، بچهداری، شوهرداری و رتق و فتق امور خانه، آن هم نه در حد تصمیمگیریهای مهم و بنیادی برای خانواده، بلکه در حد یک خدمتکار و سرویس دهنده به اعضای دیگر خانواده میشود و مردان علاوه بر رییس خانواده، نانآور و تصمیمگیرندهی نهایی بودند.در نقش های اجتماعی و اقتصادی نیز تفاوتهای بارزی میان زنان و مردان وجود داشته؛ مشاغل کلیدی و مهم جامعه در اختیار مردان بوده و اکثر زنان شاغل، در مشاغلی که در راستای وظایف خانگی آنها بودند مشغول به کار میشدهاند.
اندکی بعد شاهد حضور ماجراجویانهی نقش زن در سریالها بودیم. با بر دهان گرفتن انگشت حیرت شاهد نقشهای گانگستری از خانمها بودیم. ناتاشاها چنان در سر کار گذاشتن جماعت پلیس مقتدر بودند که در بیداری هرگز شاهد چنین چیزهایی نبودهایم. یا نظارهگر سیر جنایتهای زنجیرهای بودیم که در انتها مشخص شده تمامی آنان به رهبری یک زن انجام شده است. و این زن چنان اسطوره شده که با از دست دادن جانش در انتهای این جنایتهای زنجیرهای به خود آمده و دل هر کسی را به درد میآورد!
چند صباحی بعد شاهد ساخت و پخش سریالهایی بودیم که با تاثیرپذیری از مدلهای خارجی و خصوصا غربی آن، جایگاه زن در این سریالها ظاهرا ارتقا یافته و زنان پلیسی را شاهد بودیم که با القاب تحصیلی روز، در جایگاههای رفیع و خطیر و پر مخاطرهی اجتماعی حاضر شدهاند. تا آنجا که شاهد کشیک شبانه خانم پلیس و بالا رفتنشان از دیوار بودیم. هر چند مغایر با تمامی قوانین پلسی بوده و جایگاه این زن را در این مقام چنان نشان داده که حتی از اصلیترین اصول جایگاه یک زن که مراقبت از فرزند خردسالش باشد صرفنظر کرد. و حتی از اطرافیان و برادر و مادر خود نیز جدا شده بود. و وظیفهشناسی! را به آنجا رسانده که حتی با پیشنهاد رفتن به مرخصی و شرکت در تشییع پیکر برادرش هم مخالفت میکند؛ برادری که با غفلت خانواده در دام اکسپارتیها گرفتار شده و جانش را از دست داده است.
نکته جالب توجهتر اینکه در بیشتر این فیلمها یا سریالها زنانی که در چنین عرصههای خطرناکی وارد میشوند یا اساسا با هیچ خطری مواجه نمیشوند و یا به نحوی اعجاز آمیز جان سالم از مهلکهها به در میبرند.
شاید برای بینندگان چنین سریالها و فیلمها جالب باشد بدانند خانمی که شب هنگام مشغول رتق و فتق امور خانه و رسیدگی به فرزندانش است، چگونه صحنهی جنایات و فجایع و خشونتهای مختلفی را که از صبح با آنها مواجه بوده از صفحه ذهن و خاطر خویش میزداید تا بتواند آرامش و عاطفه لازم را به همسر و فرزندانش هدیه کند؟!
یا همسر این خانم پلیس چگونه مرد مریخیای بوده که فرزند خود را بر دوش کشیده و به محل کار همسر آورده تا مادر! لحظهای فرزندش را در آغوش بگیرد و مجدد به ادامهی کارش بپردازد.
از آن سو در سریالهای طنزگونه شاهد زندگیهایی بودیم که مفهوم زنسالاری را در بددهنی و جیغ زدن و ترس همسر از زن معنا کرده که مقام و جایگاه زن را اساسا زیر سؤال برده و دختر شیرین عقل دانشجویی را شاهد بودیم که با شاسخینهای خود نه تنها زن را که دانشجو جماعت را مورد هجمهی بیهویتی خود قرار میدهند.
از سویی دیگر با سیر طرح مسئلهی عشق و ازدواج وازدواج موقت در سریالها که با سریال بانویی دیگر، در نوروز ۸۳ اوج گرفته تا به طرح علنی و واضح آن در سریالهای ماه رمضان و عید ۸۷ رسید، باب نگاه ((نوعی دیگر بینی)) رانسبت به زنان باز نمود.
از ۲۶ مجموعه تلویزیونی پخش شده در سیمای جمهوری اسلامی ایران در سال ۸۶، موضوع و مضمون اصلی ۲۰ مجموعه «ازدواج، ازدواج مجدد و روابط زن و مرد» بوده است. جالب آنکه در میان سریالهای با مضامین مذهبی و مناسبتی نیز این فرمول قدیمی و نخنما شدهی استفاده از موضوع عشق مرد به زن و ایجاد کشش براساس این رابطه «دقیقا» رعایت شده است طوریکه گویی نویسندگان، طراحان و مدیران شبکههای ۵گانه تلویزیون راه دیگری جز استفاده از عشقهای کلیشهای برای جذب مخاطب پیدا نمیکنند. بنا بر این گزارش مجموعههای «پریدخت»، «زیرزمین»، «شکرانه»، «اغماء» و «میوه ممنوعه» که برای پخش در ماه مبارک رمضان و محرم انتخاب شده بودند نمونههایی از این قبیل بوده و استفاده از سادهترین فرمول عشقهای دونفره و بعضا مثلثی است.
حقیقتا نگاه برنامهسازان و نویسندگان و تهیهکنندگان فیلمها و سریالهای تلویزیونی -که بیشترین تاثیر را بر مخاطب میگذارند – نسبت به جایگاه زن در جامعهای اسلامی تا چه حد با معیارها و ملاکهای عرفی و قراردادی جامعه انطباق دارد؟
آیا هدف برخی از برنامهسازان در رسانهی جمعی مانند تلویزیون و بالاخص برخی سریالها و فیلمها، القای صحیح نیازمندیهای زن مسلمان شاغل در مراکز مختلف و بیان انواع مشکلاتی است که او با آنها دست به گریبان است؟ یا هدف، القای این مساله است که زن مسلمان نباید از زن غربی در هیچ زمینهای عقب بماند و در تمام عرصههایی که زن در جوامع غیر اسلامی -با انواع مشکلات و معضلات مختلف- کار میکند، زن مسلمان هم نباید عقب بماند و با حفظ شئونات اسلامی در هر عرصهای – ولو عرصههای اختصاصی مردان- حضور فعال داشته باشد.