در مورد موفقیت در زندگی تعاریف مختلفی وجود دارد. اما یکی از تعاریف بسیار معمول آن «دستیابی به امکانات محدود موجود در جامعه» است . نحوهی دستیابی به آن از دو حال خارج نیست، عالم شدن یا ثروتمندشدن! این نگاه بسیار مغرضانه است که کسب علم را فقط مخصوص افراد محروم از ثروتهای مادی بدانیم. چه بسیارند افرادی که از تمکن مالی برخوردارند اما به جهت علاقهی ذاتی به علم و یا کسب وجهه و پرستیژ اجتماعی، به علمآموزی روی آوردهاند.
با در نظر گرفتن این مسائل و وجود تنوع در دانشگاههای غیرانتفاعی و آزاد، با یک حساب سرانگشتی به راحتی میتوان این گروه را به سوی دانشگاه هدایت کرد. اما به دلیل اینکه دانشگاههای دولتی و برخی از شعبههای دانشگاه آزاد اسلامی، از نظر سطح علمی بالاتر از سایر دانشگاهها به شمار میآیند، تحصیل در آن، هم برای داوطلب و هم برای خانواده به عنوان معیاری برای کسب وجهه بیشتر جلب توجه میکند و رقابت برای حضور در این دانشگاهها را افزایش میدهد. اما مساله مهم تنها ورود به دانشگاه نیست. آن چه برای فرد و از سویی برای جامعه قابل تأمل است، انتخاب رشته و چگونگی ادامهی تحصیل در آن رشته میباشد.
اولین و مهمترین اصل در انتخاب رشته توجه به استعداد و علاقهی فرد در این زمینه است، چراکه هنوز هم با وجود ایجاد رشتههای مختلف و متنوع در دانشگاهها، تفکر سنتیِ برتری رشتههایی مانند پزشکی، مهندسی و وکالت در بین خانوادهها رواج دارد. خانوادهها باید توجه داشته باشند، حتی اگر داوطلب در مرحله ی انتخاب رشته، با توجه به نمرات تراز و رتبه (یعنی همان استعداد) مشکلی نداشته باشد، اگر رشتهای را انتخاب کند که در آن هیچ علاقهای ندارد شاید در ابتدای امر دچار مشکل نشود اما در دراز مدت، خستگی و پریشانی و افسردگی را برایش به ارمغان خواهد آورد . در این شرایط، دانشگاه که روزی رفتن به آن جزء آرزوهای فرد بود به کابوسی دردناک، که باید هر روز آن را تحمل کند تبدیل می شود. در نهایت برای آنکه بتواند موفق به دریافت مدرک شود به کارهای گوناگون مانند تقلب، استفاده دیگران برای قبولی و غیره روی می آورد. البته این یک نگاه خوشبینانه است چرا که در بسیاری از مواقع دانشجو حاضر میشود به خاطر رهایی از این کابوس، از ادامه تحصیل سر باز زند و ترک تحصیل کرده، تمام زحمات خود و خانوادهاش را در این زمینه به باد دهد، البته این مشکل، تنها در زمانی که داوطلب علاقهای به رشته ی تحصیلی خود ندارد بروز نمیکند، بلکه بیتوجهی به توانایی بالقوه ی وی نیز، در این امر موثر خواهد بود. امثال افرادی که به خاطر حرف و نگاه خانواده و اطرافیان وارد رشتههایی مانند پزشکی میشوند اما حتی توان دیدن قطرهای خون را هم ندارند، بسیارند!
نکته مهم بعدی در انتخاب رشتهی مناسب، در نظر گرفتن امکان ادامهی تحصیل و یا آیندهی شغلی براساس رشتهی انتخابی در دانشگاه است. در اینجا دانشجویان به دو گروه تقسیم میشوند، گروهیکه فقط برای گرفتن مدرک در همان سطح(فوقدیپلم یا لیسانس) برای کسب وجهه اجتماعی یا بالارفتن پایهی حقوق خود و یا بهتر شدن سطح سواد و نوعِ خواستگاران و یا فرار از ازدواجهای تحمیلی درس میخوانند. گروه بعدی برای علاقه به آن درس و یا یافتن شغل و پستی مناسب درس میخوانند، که به طور مسلم روی صحبت با گروه دوم است چراکه گروه اول تکلیف خود را از همان ابتدا در مورد تحصیل مشخص کردهاند.
البته گروه دوم نیز خود به دو دسته تقسیم میشوند، گروهی که اشتغال در شغلی (مرتبط یا غیرمرتبط) با تحصیل برایشان اهمیتی ندارد و گروهی که علاقمند هستند بر سر کاری بروند که حداقل دو یا چهار سال در آن به تحصیل پرداختهاند.
در مورد دسته اول، باید توجه داشت که به علت متفاوت بودن رشته تحصیلی با زمینهی کاری، بین توانایی فرا گرفته شده در دانشگاه و کار فرد، گسستی ایجاد میشود که بعضاً موجب به فراموشی سپرده شدن تمام مباحث آموخته شده در دانشگاه میگردد. این امر فینفسه به هدر دادن امکانات مالی و تحصیلیای است که از سوی دولت برای تربیت این نیروها صرف گردیده و توجه جدی مسئولان و برنامهریزان را در جهت ریشهیابی این معضل میطلبد. در مورد دستهی دوم، که تمام هم و غم خود را معطوف به یافتن علاقه ی خود به ادامه ی تحصیل و یا یافتن شغلی مناسب با رشته ی تحصیلی در دانشگاه کردهاند، باید گفت که آنها در انتخاب رشته تحصیلی باید نهایت دقت و دوراندیشی را داشته باشند و چه بهتر که با مشاوران مطلع در این زمینه مشورت کنند.
نکته ی سوم در انتخاب رشته ی صحیح در نظر گرفتن فاصله ی مکانی میان دانشگاه با محل سکونت است. دوری ازخانواده و آشنایان، بجز احساس دلتنگی و تنهایی، ممکن است آسیبهای اجتماعی نیز به دانشجو وارد کند. مهمترین مشکل، هماتاقی شدن با دانشجویانی است که از نظر فرهنگی با هم همخوانی ندارند، که خود مشکلات عدیده دیگر را بوجود خواهد آورد. از طرف دیگر هماهنگی با محیطی که از نظر فرهنگی با فرهنگ محل سکونت فرد متفاوت است، کاری بس ثقیل می باشد. در این زمان دانشجو برای آنکه بتواند خود را با شرایط وفق دهد، باید بسیاری از آداب و رسوم آنان، که در برخی موارد با آداب و رسوم فرهنگ خود مغایرت دارد، بپذیرد تا در جامعه ترد نشود . این مشکل زمانی خود رانشان میدهد که دانشجو بعد از پایان تحصیلات به ناچار باید به محل زندگی خود برگردد! مشکل بعدی، بحث اقتصادی قضیه است. اگر خانواده از پس مخارج تحصیل و مخارج جانبی آن، مانند یافتن محل مناسب برای سکونت (برای دانشگاههایی که خوابگاه ندارند)، و تامین مایحتاج اولیه برنیاید، دانشجو ناچار است که در کنار تحصیل خود، دنبال کار تمام وقت یا پارهوقت، که بعضاً با رشته ی تحصیلیاش همخوانی ندارد، برود و بدینوسیله بتواند از پَسِ مخارج خود برآید. همین امر باعث میشود که او نتواند از تمامی توانایی خود برای موفقیت در تحصیل استفاده کند.
راهحلی که خانوادهها، در بیشتر مواقع و مخصوصاً در مورد دختران اعمال میکنند، این است که از ادامه تحصیل فرزند خود در دیار غربت جلوگیری میکنند. در این صورت یا داوطلب پذیرفته شده در دانشگاه این امر را پذیرفته و با ازدواج کردن مسیر خود را عوض میکند و یا مجددا تمام تلاش خود را معطوف به قبولی در آزمون سال آینده میکند. البته احتمال دارد که لجاجت به خرج داده و خانواده را مجبور کند برای حفظ سلامتی او با رفتن به دانشگاه موافقت کنند. در برخی موارد، خانواده برای حفظ امنیت و جلوگیری از بروز مشکلاتی که قبلا ذکر شد، خود نیز بار سفر بر دوش گرفته و همراه او به شهر غریب میروند که این تازه اول مشکلات خانواده است. دوری از اقوام و آشنایان و ترک محل سکونت ، تغییر شغل سرپرست خانواده ، نا هماهنگی میان فرهنگ خانواده فرد با محل جدید و غیره.
نکته قابل تأمل در این بحث، آن است که خانوادهها با در نظر گرفتن مباحث یاد شده، از آن جمله هماهنگی رشته ی انتخابی با علاقه و استعداد داوطلب، یا در خصوص آینده شغلی رشته ی قبول شده، آینده ی نسبتاً مشخص می باشد، هم چنین نزدیکی فرهنگ شهری که دانشگاه در آن قرار دارد با شهر خودشان، در این قبیل موارد خانوادهباید با قسمتی از مشکلات یاد شده کنار آمده و حتی الامکان مانع از پیشرفت علمی و آینده ی شغلیِ فرزندشان نشوند.
اما راهحل دیگری که بر سر راه کنکوریها وجود دارد این است که توجه داشته باشند دانشگاه تنها مجرای رسیدن به موفقیت نیست، هرچند که با توجه به امکانات محدود در جامعه ی فعلی مخصوصاً برای دختران، سالمترین راه رسیدن به هویت اجتماعی و شرکت در فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصای و اجتماعی دانشگاه است اما اگر در این آزمون موفق نشدند بدانند که بسیاری از افراد موفق، بدون ورود به این مجرا توانستهاند راه پیشرفت و موفقیت را برای خود باز کنند و از زندگی خوب و مطلوبی برخوردار شوند، چراکه انسان موفق کسیاست که برای خود آیندهای را ترسیم کند و در راستای آن برنامهریزی داشته باشد، که اگر چنین نکند، اگر دانشگاه هم برود و تحصیلات عالیه را هم کسب کند به موفقیت نخواهد رسید!