ما که ذلیلیم خودمان!

واقعا که. بدبختی از این بیشتر؟ چرا کسی به فکر دخترهای ما نیست؟ آن هم دخترهای به این ماهی که بلند می شوند می روند در یک سری مسابقات بین المللی شرکت می کنند تا افتخاری باشند برای کشورشان و کسانی امثال من و احیانا برای آن مسئولی که بعدا پزش را خواهد داد و تشویقی اش را هم که …نه بابا. تشویقی کجا بود چرا تهمتی می زنید برادر من؟ (قیافه ت رو اون طوری نکن، چون خانم ها تهمت نمی زنن نگفتم «خواهر من»!) این مسئولین عزیز همین که بچه های ما را بفرستند در این عرصه ها و آن ها را بین المللی کنند برایشان کافی ست. حالا این که چرا این بچه ها خودشان نمی خواهند «بین المللی» شوند و می روند آن جا هم از این اداهای زیر در می آورند که دیگر تقصیر ما نیست که. والا به خدا آن مسئول بیچاره کاره ای نیست بنده خدا. این بچه ها خودشان اصلا مثل این که بلد نیستند بین المللی شوند، به مسئول چه؟ من خودم از نزدیک! اطلاع دارم. این جور چیزها عمرا کار مسئولین دلسوز ما باشد.

اصلا می دانید حرف من چیست و دلم برای چی می سوزد؟ این که چرا باید بچه های باهوش ما، هنوز آن قدر «آموزش» توسط «مسئولین امر» ندیده اند که هیچ کجا بلد نباشند بین المللی بازی در آورند؟ ما بارها گفته ایم که این طور کارهایی که نشان از بندگی دارند را از خودتان درنیاورید خواهشا. شمای دانشمندی که بلند می شوی می روی آن جا، بنده بازی!‌ در می آوری، خب معلوم است که یکی مثل «میشل اوباما» هم احساس «عزت» بکند و بیاید این طور مغرورانه فیگور بگیرد دیگر. خب تو می روی و در آن جا هم به خاک می افتی، همین می شود دیگر.

صدبار گفتیم و گفتند که این حجاب و دین و نماز این ها نشان «بندگی»هستند و یا موجب آن می شوندها، ولی کسی گوش نکرد که نکرد. بفرما، این هم نتیجه ش!